07 July 2008
چکیده با فروپاشی رژیم بعث و کاهش کنترل دولت مرکزی بر گروههای داخلی عراق، جنبه گروهی و قومی ـ فرقهای سیاست در این کشور تشدید شده و این مسئله باعث ظهور دیدگاهها و رویکردهای مختلف در خصوص سیاست داخلی و خارجی عراق شده است. با توجه به اهمیت نگاه گروههای داخلی به بازیگران خارجی و بهویژه ایران و امریکا، در این نوشتار به این مسئله پرداخته میشود. اهمیت این بررسی به دلیل تأثیرگذاری بیشتر این دو کشور در تحولات عراق و همچنین آغاز روند تعاملات و مذاکرات بین آن دو در جهت ایجاد ثبات و امنیت در عراق پس از صدام افزایش مییابد. همکاری تنگاتنگ گروههای کرد با امریکا و روابط دوستانه با ایران؛ رفتار متغیر اکثر گروههای سنی در قبال امریکا از مخالفت تا مشارکت و همکاری؛ و همکاری و رویکرد مثبت اغلب گروههای شیعی نسبت به امریکا و تلاش برای تعامل بیشتر در جهت امنیتسازی در عراق، از محورهای اصلیای است که در مقاله حاضر مورد بررسی قرار گرفته است. |
پس از سقوط صدام و حزب بعث و برگزاری انتخابات در عراق، برای نخستین بار شیعیان و کردها وارد ساختار سیاسی این کشور شدند. برخلاف دهههای پیشین که اکثر گروههای شیعی و کرد در مقام اپوزیسیون ناچار بودند برای استمرار مبارزه علیه حکومت با بازیگران خارجی تعامل داشته باشند، اکنون با قرار گرفتن در رأس ساختار سیاسی از جایگاهی جدید به محیط پیرامونی خود نگاه میکنند و از این منظر برای ایجاد ثبات و اداره کشور با دولتهای خارجی وارد تعامل شدهاند. به دلیل اهمیت درک نگاه و رفتار جدید گروههای عراق و بهویژه شیعیان در عرصه سیاست خارجی، این نوشتار به رویکرد و نگاه آنها به محیط پیرامونی خود، بهویژه روابط آنها با ایران و امریکا بهعنوان دو قدرت تأثیرگذار اصلی در منطقه میپردازد. 1. جامعهشناسی سیاسی عراق و جایگاه گروههای اجتماعی عراق از جمله کشورهای تأسیسی خاورمیانه است که طی قرن بیستم و بهواسطه عواملی چون منافع و راهبرد قدرتهای اروپایی در منطقه شکل گرفته است. از اینرو، مفهوم هویت ملی و شهروندی بهعنوان مشخصههای اصلی دولت ـ ملتهای مدرن در این کشور تکوین نیافته است. وجود شکافهای قومی و فرقهای متعدد در عراق باعث شکلگیری و برجستگی هویت قومی ـ فرقهای در این کشور شده و این نوع هویت بهواسطه عوامل تاریخی و سیاسی مختلف تقویت شده است. شیعیان عرب، اعراب سنی و کردها سه گروه اصلی قومی ـ فرقهای با گرایشهای متفاوت در عراق هستند. اما این کشور از ابتدای تأسیس تحت سیطره و حاکمیت اقلیت سنی بوده است و گروههای شیعی و کرد دارای نقشی نمایشی در قدرت سیاسی بودهاند. حاکمیت اقلیت سنی به همراه وجود شکافهای قومی ـ فرقهای در عراق باعث استفاده حداکثری دولت مرکزی از ابزار زور به منظور حفظ حاکمیت اقلیت و همچنین حفظ انسجام اجتماعی ـ سیاسی در دهههای پیشین شده است. این امر به نوبه خود افزایش دامنه شکافهای گروهی و واکنشهای معطوف به کسب قدرت را از سوی گروههای شیعی و کرد باعث شده است. از اینرو، سیاست در عراق بهعنوان تلاش گروههای قومی ـ فرقهای برای کسب قدرت بیشتر تعریف میشود و سنتهایی چون اجماع و همکاری گروهها، سهمدهی سیاسی و تشریک مساعی گروهها برای پیشبرد اهداف و منافع ملی فاقد زمینههای تاریخی است. در عراق جدید نیز افراد و گروههای قومی ـ فرقهای بیش از آنکه دوره جدید را فرصتی برای ایجاد لیبرال دموکراسی تلقی کنند، آن را فرصتی برای پرداختن به بیعدالتی در توزیع قدرت در میان جوامع و گروههای اصلی این کشور قلمداد میکنند.[1] از این رو، گروههای عراقی در پی افزایش قدرت و نفوذ خود در ساختار سیاسی جدید بوده و تعقیب منافع و اولویتهای کلان عراقی نظیر ایجاد ثبات و همکاری میان گروهها در اولویتهای بعدی آنها قرار دارد. این نوع نگاه منفعتجویانه صرف مبتنی بر بنیانهای قومی ـ فرقهای، به تشدید خشونتهای قومی ـ فرقهای و عدم موفقیت در روند دولتسازی جدید در این کشور منجر شده است. شیعیان شیعیان که اکثریت جمعیت عراق را تشکیل میدهند، در دوره اخیر برای کسب قدرت و جایگاه مناسب در ساختار سیاسی نوین، بیش از هر چیز دیگر، بر توسل به قواعد و شیوههای دموکراتیک به منظور پیشبرد روند سیاسی عراق تأکید کردهاند. عامل اصلی گرایش و تأکید رهبران شیعی بر قواعد و راهکارهای دموکراتیک بیش از آنکه ناشی از اعتقاد و باور آنها به دموکراسی و هنجارهای دموکراتیک باشد، ناشی از ساختار جمعیتی عراق و سهم شیعیان در این ساختار و در نتیجه بهرهبرداری راهبردی از آن به منظور دستیابی به حقوق و منافع تاریخیشان میباشد.[2] با وجود این، جنبه دیگر رفتار سیاسی گروهها و رهبران شیعی در عراق تلاش برای تحکیم نهادها و ساختارهای دموکراتیک در برگیرنده تمامی گروههای عراقی و همچنین حفظ یکپارچگی، ثبات و امنیت در عراق پس از صدام است. تمایل شیعیان به نهادینهسازی ساختار سیاسی کنونی که میتواند حقوق و منافع تمامی گروهها و از جمله گروههای شیعی را به نسبت سهم جمعیتی آنها در عراق حفظ کند، علت اصلی تلاش آنها برای ایجاد ثبات و امنیت و همچنین ترغیب سایر گروهها و بازیگران خارجی برای اتخاذ رویکردی مناسب در این خصوص است. مجلس اعلای اسلامی، حزب الدعوه و گروه صدر از احزاب شیعی عمده عراق هستند که در کنار رهبران مذهبی چون آیتالله سیستانی، در ساختار سیاسی جدید عراق دارای بیشترین تأثیرگذاری میباشند. این احزاب در قالب ائتلاف عراق یکپارچه، قدرتمندترین بلوک سیاسی در پارلمان عراق را تشکیل میدادند و در دولت نیز پست نخستوزیری و بخش عمدهای از پستهای وزارتی را به خود اختصاص دادند. اما با وجود این، رهبران شیعی در خصوص مسائل عراق دارای دیدگاهها و رویکردهای متفاوت و حتی متناقضی هستند. این مسئله استحکام ائتلاف شیعی را تحت تأثیر قرار داده و در قالبهایی چون خروج صدریون از دولت و پارلمان و حتی درگیری جیشالمهدی با دولت مالکی نمودار شده است. در میان تمام رهبران شیعی، هویت اصلی و اولیه عراقی است، اما حس ملیگرایی آنها به دلیل سرکوب حکومت صدام تضعیف شده است. دومین هویت قدرتمند در میان این رهبران، شیعی بودن است، اما این هویت هنوز آن قدر قوی نیست که بتواند آنها را به سوی جداییطلبی هدایت کند. با این همه، با کشتار وحشیانه شیعیان توسط شورشیان و توسعه الگوی موفق جداییطلبی کردی، جداییطلبی شیعی در حال رشد است.[3] از اینرو، بهرغم فراز و فرودهای متعدد روند سیاسی عراق، گرایش اصلی گروههای شیعی عراق حفظ یکپارچگی عراق، تلاش برای کسب قدرت بیشتر در چارچوب معادلات داخلی عراق و شرایط عملی عرصه سیاست در این کشور و همچنین تلاش برای برقراری ثبات و امنیت است. اما گروهی مانند صدریون، امنیت پایدار را تنها در پرتو خروج نیروهای خارجی میدانند. الف ـ اکراد کردها که در زمان صدام در ساختار سیاسی عراق مشارکت چندانی نداشتند، اکنون در قالب دو حزب اصلی کردی یعنی اتحادیه میهنی به رهبری جلال طالبانی و حزب دموکرات به رهبری مسعود بارزانی، دومین فراکسیون بزرگ مجلس عراق بعد از ائتلاف شیعیان هستند. کردها پست ریاست جمهوری، یکی از معاونتهای نخستوزیری و وزارتخانههایی چون وزارت خارجه عراق را تحت کنترل خود دارند. براین اساس، گروههای کرد در دولت مرکزی عراق و اداره امور این کشور نقش عمدهای را ایفا میکنند و اکنون در سیاست عراق به نیرویی عمده تبدیل شدهاند؛ به گونهای که بدون در نظر گرفتن ملاحظات و منافع آنها پیشبرد روند سیاسی عراق بسیار دشوار و حتی غیرممکن به نظر میرسد. کردها در دوره پس از صدام با انسجام، هماهنگی و کارایی بالا در عرصه سیاست عراق عمل کردهاند و میتوان گفت بیشترین منفعت از روند سیاسی عراق را نصیب خود کردهاند. گروههای کرد در این مدت دو هدف اصلی را دنبال کردهاند: به حداکثر رساندن قدرت و نقش خود در دولت مرکزی عراق در بغداد و دیگری کسب حداکثر خودمختاری و آزادی عمل در شمال عراق بوده است. تصویب فدرالیسم کردی با سطح بالایی از خودمختاری و استقلال در قالب قانون اساسی و عملی ساختن بخش عمدهای از آن، اصلیترین دستاورد گروههای کرد عراق محسوب میشود. اکنون کردها در شمال عراق دارای پارلمان، دولت و نیروهای امنیتی کردی هستند و در جهت کسب امتیازات بیشتر در این حوزه فعالیت میکنند. ب ـ سنیها سنیهای عراق و بهویژه بعثیها، در دوره صدام، بخش اعظم قدرت سیاسی را در اختیار داشتند و با فروپاشی رژیم بعث، در برابر ساختار و روند سیاسی جدید این کشور مقاومت کردند. اما به تدریج بخشهایی از سنیها در روند سیاسی مشارکت کردند و بخشی دیگر از جمله بعثیها به مخالفت و اقدامات خشونتآمیز در برابر دولت جدید عراق ادامه دادند. اکنون جبهه توافق اهل سنت در پارلمان عراق بهعنوان سومین فراکسیون بزرگ بعد از ائتلاف یکپارچه و ائتلاف کردی مطرح است. این جبهه متشکل از سه گروه عمده سنی حزب اسلامی به رهبری طارق هاشمی، کنگره اهل سنت عراق به رهبری عدنان الدلیمی و شورای گفتوگوی ملی به رهبری خلف علیان میباشد و 44 کرسی از مجموع 275 کرسی پارلمان عراق را در اختیار دارد. مشارکت تدریجی و فزاینده سنیهای عراق در روند سیاسی جدید عراق با حمایت حزب اسلامی از قانون اساسی جدید و سپس مشارکت بخش وسیعتری از گروهها در انتخابات پارلمانی آغاز شد و به تدریج حمایت سنیها از گروههای ستیزهجوی مخالف کاهش یافت. گروههای سنی در دوره جدید، ریاست پارلمان و معاونت رئیس جمهوری و نخستوزیری را در اختیار دارند و وزارتخانههایی چون دفاع را نیز در کنترل خود دارند. هر چند سال 2006، شاهد اوجگیری تنشهای فرقهای سنی ـ شیعی در عراق بوده است، اما در سال 2007، همگرایی و همکاری سنیها با دولت عراق افزایش یافته است که نمونه عمده آن همکاری عشایر سنی در قالب «نیروهای بیداری»، در مقابل القاعده در نواحی سنینشین میباشد. 2. رویکرد کردها در عرصه سیاست خارجی برخلاف شیعیان و سنیها که از حمایت نسبی کشورهای منطقه برخوردارند، کردها فاقد حمایت منطقهای قدرتمندی هستند. این مسئله گروههای کرد را به سوی همکاری و کسب حمایت هرچه بیشتر از سوی امریکا و برخی از کشورهای اروپایی سوق داده است. رویکرد کردها نسبت به سایر بازیگران خارجی دخیل در مسائل عراق نیز کماکان در جهت نوع نگاه و عملکرد این بازیگران در قبال اهداف و آرمانهای مورد نظر کردها است. نگاه کردها به کشورهای عربی منطقه با توجه به حمایت آنها از عملکرد صدام در خصوص سرکوب کردها و همچنین تأکید بر هویت عربی عراق، با سوء ظن و حتی نوعی خصومت توأم است. ترکیه نیز از نظر گروههای کرد بهعنوان اصلیترین مانع آرمانهای تاریخی و خودمختاری کردها در منطقه تلقی میشود و بر این اساس، دوره جدید به افزایش تنش میان کردهای عراق و دولت ترکیه منجر شده است. الف ـ رویکرد اکراد به امریکا ایالات متحده امریکا نیز در میان گروههای قومی ـ فرقهای روابط مستحکمتری با کردها دارد. کردها بعد از جنگ اول خلیج فارس با کمک و حمایت امریکا و انگلستان و با استفاده از فضای ایجاد شده در منطقه پرواز ممنوع در شمال عراق، خودمختاری بسیاری کسب کردند. همکاری کردها با امریکا در طول دهه 1990، علیه رژیم بعث تداوم یافت و امریکا سعی کرد از گروههای معارض عراقی برای براندازی دولت صدام استفاده کند. هر چند امریکا در براندازی رژیم عراق به کمک گروههای معارض و همکاری کردها موفقیتی کسب نکرد، این همکاریها در زمان حمله امریکا به عراق در سال 2003، و بعد از آن، در سطح بالایی تداوم یافت. با توجه به عدم همکاری کامل ترکیه با نیروهای ائتلاف تحت رهبری امریکا برای حمله به عراق در سال 2003، کردها برای کمک به نیروهای ائتلاف و گشایش جبهه شمالی علیه رژیم بعث اهمیت بسیاری داشتند. برخی از نیروهای ائتلاف در شمال عراق در منطقه کردستان فرود آمدند و به همراه نیروهای پیش مرگ کرد به سوی بغداد پیشروی کردند. از اینرو، کردها مهمترین گروه عراقی بودند که از زمان اشغال عراق، ضمن همکاری گسترده با ائتلاف، از حمایت فزاینده امریکا برخوردار شدند. این حمایت یکی از عوامل حیاتی در موفقیت کردها و پیشبرد اهداف و آرمانهای تاریخی آنان در دوره جدید است. همکاری و روابط مستحکم گروههای کرد با امریکا از سال 2003، در راستای تحقق اهداف این گروهها در عراق جدید قابل ارزیابی است. این اهداف که کسب حداکثر خودمختاری و استقلال عمل در شمال عراق و منافع سیاسی و اقتصادی بیشتر در کردستان و دولت مرکزی عراق است، با محدودیتهایی از جمله مخالفت گروههای عراقی و همسایگان عراق از جمله دولت ترکیه مواجه میباشد. بر این اساس، برای کردها کسب حمایت امریکا از طریق همکاری با آن در جهت دستیابی به اهداف خود و کاهش مخالفتها و محدودیتهای درونی و بیرونی ضروری به نظر میرسد. ب ـ رویکرد اکراد به ایران در خصوص نوع رویکرد و روابط گروههای کرد عراق با ایران، مسئله از پیچیدگی بیشتری برخوردار میباشد. از یک سو، رهبران کرد کنونی در زمان حاکمیت بعثیها از حمایت جمهوری اسلامی ایران بهرهمند بودهاند و در نگاهی وسیعتر با توجه به احساس نزدیکی قومی ـ نژادی بیشتر نسبت به ایران در منطقه، در مقایسه با ترکها و اعراب دارای رویکردی دوستانهتر و نگاهی همگرایانهتر در قبال ایران هستند. از سوی دیگر، کردها با توجه به ذهنیت تاریخی ناشی از قطع حمایت رژیم پهلوی از آنها در دهه 1970 و قربانی شدن منافع و آرمانهایشان در نتیجه توافقات ایران و عراق در آن دوره و همچنین آگاهی نسبت به نگرانیهای امنیت ملی ایران در خصوص تحولات کردی، به سیاستهای ایران با نوعی تردید، هر چند اندک، و احتیاط مینگرند. اما در مجموع گروههای کرد بعد از امریکا، ایران را بهعنوان دومین بازیگر خارجی عمده میدانند که میتوانند از طریق همکاری با آن و کسب حمایت، در جهت افزایش قدرت و توان تأثیرگذاری و خودمختاری در عراق حرکت کنند. از آنجا که ایران از زمان فروپاشی رژیم بعث و آغاز روند جدید دولت ـ ملتسازی در عراق، اصلیترین حامی منطقهای این روند محسوب میشود و ضمن شناسایی دولت جدید در جهت ایجاد ثبات و امنیت در عراق بعد از صدام تلاش میکند، گروههای کرد تداوم حمایت ایران را عاملی عمده در جهت موفقیت این روند جدید میدانند و بر این اساس، حل و فصل اختلافات ایران و امریکا در عراق و همکاری و همفکری آنها برای امنیتسازی در این کشور از نظر کردها اهمیتی حیاتی دارد و در این خصوص نیز تلاش کردها برای مذاکرات ایران و امریکا در عراق قابل توجه است. 3. رویکرد گروههای سنی در عرصه سیاست خارجی گروههای سنی در عراق پس از صدام رویکرد متغیری در خصوص مسائل داخلی عراق و بازیگران خارجی داشتهاند. سنیها کشورهای عربی را بهعنوان حامی طبیعی و دائمی خود تلقی میکنند و حتی بخش عمدهای از رفتارها و نقشآفرینیهای گروههای سنی براساس دیدگاهها و خط مشیهای دولتهای عربی میباشد. رویکرد آنها در قبال امریکا متغیر و با توجه به تنوع گروههای سیاسی متفاوت بوده است. در خصوص ایران نیز در میان سنیها دیدگاههای متفاوتی وجود دارد، اما در مجموع سوء ظنها و تردیدهای بسیاری در خصوص نقش ایران در عراق در میان اکثر گروههای سنی مشاهده میشود. برخلاف تصور غالب در خصوص در اقلیت بودن اعراب سنی در عراق، آنها در مورد خود کمتر چنین تصوری دارند و خود را در چارچوب و کلیت جهان عرب تعریف میکنند. از منظر سنیهای عراق، آنها نه تنها خود را یک اقلیت در مقابل اکثریت شیعی عراق نمیخواهند بدانند، بلکه با کمک دولتهای عربی خود را بخشی از اکثریت سنی جهان عرب محسوب میکنند. با توجه به این نوع نگاه گروههای سنی، دولتهای عربی حامیان طبیعی آنها محسوب میشوند که در حوزهها و عملکردهای مختلف به آنها کمک میکنند. الف ـ رویکرد گروههای سنی به امریکا رویکرد گروههای سنی به امریکا در دوره پس از صدام عمدتاً از مقاومت و مخالفت به سوی مشارکت و همکاری با امریکا تغییر کرده است، البته هنوز برخی گروههای اسلامگرای مرتبط با القاعده و بعثیها به مخالفت با نیروهای امریکا و دولت عراق و اقدامات خشونتآمیز علیه آنها ادامه میدهند. با توجه به شورش اعراب سنی و مخالفت شدید آنها با روند سیاسی در ابتدای اشغال عراق، امریکا سیاست خود در قبال این گروهها را وارد ساختن آنها در روند سیاسی و سرکوب و کنترل گروههای شورشی تعریف کرد. مشارکت احزاب سنی در روند سیاسی در انتخابات پارلمانی عراق در دسامبر 2005، به حد برجستهای رسید، اما با وجود این هنوز تا اواخر سال 2006 نیز بخشهایی از اعراب سنی عراق ضمن همکاری با القاعده به مخالفت خشونتبار در برابر امریکا و دولت عراق ادامه دادند. سال 2007، در افزایش همکاری بین گروههای سنی و امریکا مرحلهای تعیین کننده به شمار میرود. امریکا در استراتژی 2007 خود در عراق سعی کرد تا در جهت امنیتسازی، از عشایر سنی در مقابل نیروهای القاعده استفاده کند. در این راستا، امریکا حدود 70 هزار نفر از سنیهای عراق را در قالب «شوراهای بیداری» مسلح ساخت و با اعطای حقوق ثابت ماهیانه 300 دلار به هر نفر، از آنها برای مبارزه با القاعده در نواحی مرکزی عراق استفاده کرد. این استراتژی به همراه سایر سیاستهای امریکا در قبال سنیها، مانند ایجاد فضای بیشتر در ساختارهای سیاسی و امنیتی برای فعالیت عناصر سنی و همچنین تعدیل قانون بعثیزدایی، باعث افزایش همکاری بخشهای بیشتری از اعراب سنی با امریکا شده است. ب ـ رویکرد گروههای سنی به ایران رویکرد گروههای سنی به ایران تحت تأثیر رقابت درونی آنها با گروههای شیعی و روابط ایران با شیعیان عراق قرار داشته است. با وجود این، در نوع نگاه و عملکرد گروههای سنی میانهرو و گروههای سنی ضد ایرانی چون بعثیها نسبت به ایران اختلافات جدی وجود دارد. هر چند ایران جدا از روابط و احساسات مذهبی نسبت به شیعیان در قالب یک استراتژی ملی در قبال عراق خواستار مشارکت تمامی گروههای عراقی در ساختار قدرت و ارتباط با گروههای معتدل است، اما بخشی از گروههای سنی با گرایشهای تمامیت خواه، مشارکت اکثریت شیعی در روند سیاسی کشور را براساس وزن جمعیتی آنها تحمل نمیکنند و حمایت ایران از این امر را محکوم میکنند. براین اساس، تعاملات و مذاکرات ایران و امریکا در بغداد از منظر بخشی از گروهها و رهبران اعراب سنی عراق میتواند به قربانی شدن منافع و تضعیف جایگاه سنیها در معادلات عراق منجر شود. این نگاه باعث مخالفت با تعاملات ایران و امریکا در عراق شده است. البته در رویکرد گروههای سنی در خصوص ایران و تعاملات آن با امریکا در بغداد، دولتهای عربی منطقه و نگرانیهای آنها از برهم خوردن توازن قوای منطقهای به نفع ایران در نتیجه شرایط جدید منطقهای سهم قابل توجهی دارد. از اینرو، رویکرد سنیهای عراق و دولتهای عربی در تقابل با رویکرد مبتنی بر امنیتسازی و ثباتسازی ایران قرار میگیرد. 4. رویکرد شیعیان در عرصه سیاست خارجی شکافهای قومی ـ فرقهای عامل عمدهای در تأثیرپذیری جامعه عراق از عوامل و مؤلفههای خارجی و ارتباط وسیع سیاست داخلی عراق با محیط پیرامونی آن میباشد. از منظر تاریخی، تلاش گروههای قومی ـ فرقهای عراق برای کسب حمایت بازیگران خارجی، عاملی عمده در توازن قدرت بین گروهها و حاکمیت و یا قدرتنمایی در برابر حاکمیت بوده است. سنیهای عراق بهواسطه حمایت غرب و جهان عرب برای چندین دهه در عراق حاکم بودند و سرانجام یک نیروی خارجی به حاکمیت آنها پایان داد. فعالیت کردهای عراق در برابر دولت مرکزی نیز تا حد بسیار زیادی تابع حمایتهای خارجی بوده است و با کاهش و یا پایان حمایت خارجی در مواردی چون انعقاد قرارداد الجزیره در سال 1975 و عدم حمایت ایران در زمان پهلوی، قدرت آنها فروکش کرده است. کسب حمایت خارجی از سوی شیعیان شاید نسبت به دو گروه دیگر کمتر بوده است، اما ساختار اجتماعی و سیاسی عراق، چاره دیگری برای آنها باقی نمیگذارد. اپوزیسیون شیعی در دوره بعث به حمایتهای جمهوری اسلامی ایران بیشتر توجه داشت و در دهه 1990 نیز با امریکا در مقابله با رژیم صدام همکاری میکرد، اما با فروپاشی رژیم بعث جایگاه گروههای شیعی به ساختار سیاسی منتقل شده است و آنها روابط و تعاملات خود با بازیگران خارجی را براساس رویکردی جدید دنبال میکنند. رویکرد گروههای شیعی در عرصه سیاست خارجی در دوره جدید، در چارچوب شکلبندی سیاسی ـ اجتماعی گروههای داخلی عراق و در جهت کسب حمایتهای بیرونی به منظور موفقیت در منازعات قدرت در داخل کشور و ایجاد ثبات و اداره کشور قرار دارد. از اینرو، سیاست اکثر گروههای شیعی در تعاملات خارجی خود عمدتاً دارای ویژگیهای سیاست قدرت و در جهت امنیتسازی و ثبات میباشد. اکثر شیعیان عراق اکنون ایران و امریکا را بهعنوان ستونهای دوگانه قدرت و منابع اصلی کسب حمایت خارجی برای پیشرفت و ارتقای جایگاه خود در منازعات گروهی قدرت تلقی میکنند و رویکرد سیاست خارجی خود را بر این اساس استوار کردهاند.[4] در مقطع کنونی، شیعیان عراق بهواسطه در اکثریت بودن، از عراق جدید نفع میبرند و به همین جهت اکثر آنها که در قدرت هستند با امریکا نیز همکاری میکنند و از درگیری در یک جنگ داخلی اجتناب میورزند. البته رویکرد گروه صدر در این خصوص و درگیریهای آنها در برخی از مقاطع زمانی، یک استثنا محسوب میشود. یکی از دلایل رویکرد متعادل و مسالمتآمیز شیعیان نسبت به امریکا که از اواسط دهه 1990 در میان برخی از گروههای شیعی در خاورمیانه به وجود آمد، گرایش به سوی سازگاری با شرایط و ایجاد فضای سیاسی بیشتر برای خود بود که این مغایر با اقدامات نظامی گروههای سنی افراطی در این منطقه میباشد.[5] یکی از ویژگیهای اصلی عراق جدید تأثیرگذاری فزاینده بازیگران خارجی در روند تحولات این کشور به منظور تعقیب منافع خود از یک سو و سعی گروههای داخلی عراق برای کسب حمایت بیشتر از محیط پیرامونی و عوامل قدرت از سوی دیگر است. کردها توجه خود را به سوی کسب حمایت از امریکا معطوف نمودهاند و سنیها نیز از حمایت جهان عرب و حتی امریکا برخوردارند. در این میان، شیعیان با مخالفت جهان عرب روبهرو میباشند، اما اکثر آنها با نگرشی عملگرایانه، کاهش تنش با امریکا و در نتیجه سعی در کسب حمایت آن در مقابل سایر گروهها و همچنین استفاده از پیوندهای مذهبی ـ سیاسی با ایران و اتکا به قدرت آن را کانون اصلی رویکرد خود در سیاست خارجی قرار دادهاند. الف ـ رویکرد گروههای شیعی به امریکا رهبران شیعی نسبت به امریکا دیدگاههای کاملاً یکسانی ندارند و نظرات گروههایی چون صدریون با سایر رهبران سیاسی و مذهبی شیعی تفاوتی عمده دارد. اما در مجموع درخصوص موضوع حساس رابطه با امریکا و متحدان آن، سیاستمداران شیعی عملگرایی قابل ملاحظهای را از خود نشان دادهاند. اکثر شیعیان با اشغال و شیوه اعمال قدرت کنونی مخالف میباشند؛ اما اکثر رهبران شیعی نیاز به تداوم حمایت امریکا برای حفظ قدرت، ایجاد ساختار حکومتی جدید و سرکوب شورشیان را درک میکنند.[6] از اینرو، دغدغه اصلی شیعیان نهادینه کردن قدرت خود در ساختار سیاسی جدید و استفاده از حمایتها و امکانات قدرت امریکا در این راستا میباشد. این امر به معنای همکاری کامل با امریکا در تمامی حوزهها نیست، بلکه به نظر میرسد جلوگیری از ایجاد تنش در روابط شیعیان با امریکا برای دستیابی به اهداف شیعی، نقطه اشتراک اکثر گروههای شیعی عراق است. در میان احزاب و گروههای شیعی، مجلس اعلای اسلامی دارای رویکردی ملایمتر و عملگرایانهتر در قبال امریکا است. حزب الدعوه دارای موضعی انتقادیتر است، اما این گروه نیز از هرگونه ایجاد تنش و خصومت در روابط خود با امریکا اجتناب میکند. گروه صدر تنها گروهی است که به صورتی آشکار دارای مواضع و جهتگیری ضد امریکایی است و این رویکرد به درگیریهایی بین ارتش مهدی و نیروهای امریکایی نیز منجر شده است. آیتالله سیستانی بهعنوان اصلیترین رهبر مذهبی شیعیان عراق، با نگرشی بلند مدت و در نظر گرفتن منافع تاریخی جامعه شیعی، ضمن حفظ فاصله خود با امریکاییها، گروهها را به اجتناب از درگیری و تنش با امریکا و حفظ انسجام خود ترغیب میکند. مجلس اعلای اسلامی مجلس اعلای اسلامی عراق که هماکنون تحت رهبری عبدالعزیز حکیم قرار دارد، از ابتدای اشغال عراق توسط امریکا سعی کرده است که در روند سیاسی نقشی مثبت و سازنده ایفا کند، از ایجاد تنش بین خود و امریکا اجتناب نماید و علاوه بر این با استفاده از حضور نیروهای امریکایی در این کشور به روند حذف جریانهای افراطی سنی و بهویژه گروههای تروریستی کمک کند. رهبران مجلس اعلاء از جمله شهید آیتالله محمدباقر حکیم و عبدالعزیز حکیم بارها عنوان کردهاند که شیعیان باید از تکرار اشتباهات تاریخی خود چون قیام در برابر انگلیسیها در دهه 1920 بپرهیزند که به محرومیت آنها از قدرت سیاسی منجر شد. این دیدگاه واقعگرایانه رهبران مجلس اعلا به مخالفت آنها با هرگونه اعتراض و فعالیت خشونتآمیز در برابر امریکا منجر شده است و حتی آنها سعی کردند سپاه بدر، شاخه نظامی مجلس اعلاء را در قالب سازمان بدر بهعنوان نیرویی صلحجو و میانهرو معرفی و آنها را در قالب نیروهای امنیتی رسمی وارد کنند.[7] مجلس اعلای اسلامی با رویکردی عملگرایانه و واقعگرایانه سعی دارد تا ضمن توجه به محیط سیاسی ـ اجتماعی عراق و جامعه شیعی و روندهای آن، از حمایتهای امریکا برای ارتقای جایگاه خود در سطوح قدرت در برابر سنیها از یک سو و سایر گروههای شیعی چون صدریون از سوی دیگر استفاده کند. از اینرو، این گروه همواره در تلاش است تا خود را نیرویی میانهرو و منعطف نشان دهد تا بتواند از گرایش معکوس و حمایت امریکا از سایر گروههای عراقی جلوگیری کند، اما در عین حال، مجلس اعلاء با هرگونه راهحل بیرونی برای مشکلات عراق که به نادیده گرفتن نظرات و جایگاه شیعیان منجر شود به شدت مخالفت میکند. در مورد حضور نیروهای امریکایی در عراق، حکیم خواستار آن است که واشنگتن نیروهای خود را از عراق خارج نسازد، بلکه به حکومت بغداد اختیارات بیشتری واگذار کند و در مبارزه با تروریسم (سنی) به آنها کمک کند.[8] گروه صدر گروه صدر در قبال امریکا و حضور آن در عراق نسبت به سایر گروههای شیعی دیدگاههای متفاوتی دارد. این گروه خواستار خروج نیروهای امریکایی از عراق است و این مخالفت تاکنون بارها و بهویژه در سال 2004 و 2008، به درگیری بین دو طرف منجر شده است. صدریون در اکثر حوزهها دارای دیدگاهی منتقد و کم انعطاف هستند و این رفتار آنها را نه تنها در برابر امریکاییها، بلکه در نگاه اکثر بازیگران داخلی و خارجی عراق بهعنوان عنصری تهدیدآمیز و ضد ثبات جلوه داده است. رویکرد ضد امریکایی صدریون از عوامل متعددی ناشی میشود. گروه صدر برخلاف سایر احزاب شیعی که دارای سابقه فعالیت و ساختار تشکیلاتیاند و یا رهبران مذهبی چون آیتالله سیستانی که از مقام و مرتبه بالای مذهبی برخوردارند، فاقد زمینههای لازم برای طرح رهبری خود میباشد، از اینرو، وی از ضدیت با امریکا بهعنوان موضوعی برای طرح رهبری خود و همچنین ایجاد چالش در برابر سایر گروههای شیعی بهرهبرداری میکند.[9] علاوه بر این، تشدید خشونتهای فرقهای در عراق و ناتوانی دولت در ایجاد امنیت و همچنین احساسات ضد امریکایی بخشی از تودههای شیعی، گرایش به گروههای مخالف چون صدریون را افزایش میدهد و این امر به نو به خود بر تداوم رویکرد ضد امریکایی صدریون تأثیر میگذارد. بسیاری از مردم شیعه عراق این گروه را مستقل و ملی میدانند. صدریون از ابتدای اشغال عراق با نیروهای امریکا درگیریهایی داشتند، اما در سال 2007، مقتدا صدر اعلام کرد که نیروهایش اسلحههای خود را به مدت شش ماه بر زمین میگذارند و بعد از سپری شدن این مدت، صدر با اعلام رضایت از بهبود شرایط امنیتی این مدت را تمدید کرد. اما با وجود اعلام آتشبس از سوی گروه صدر، تلاش دولت مالکی برای خلع سلاح جیش المهدی و حمایت امریکا از نیروهای امنیتی دولتی، برای مبارزه با جیش المهدی، بار دیگر منجر به آغاز مرحله جدیدی از درگیریها و تنشهای صدریون با دولت و نیروهای امریکایی شد. حزب الدعوه حزب الدعوه که نوری المالکی بهعنوان یک از اعضای ارشد آن هم اکنون پست نخستوزیری عراق را در اختیار دارد، دارای نگاه و رویکردی متفاوت از مجلس اعلا و گروه صدر است و با هر کدام از این دو گروه دارای نقاط اشتراکی است. نوری المالکی و حزب الدعوه پست نخستوزیری خود را مدیون حمایت صدریون در پارلمان این کشور از آنها میباشند و این مسئله نوع نگاه و رویکرد آنها را در قبال امریکا بسیار متأثر کرد. اما به تدریج اختلاف نظرهای عمدهای در بین این دو گروه در خصوص نحوه تعامل با امریکا ایجاد شد. با وجود همپوشانی نظرات صدریون و حزب الدعوه در بسیاری از مسائل عراق، مالکی بر خلاف صدر بر خروج امریکاییها از عراق پافشاری نمیکند و همانند حکیم از حضور نیروهای امریکایی در جهت ایجاد امنیت و مبارزه با شورشیان سنی استفاده میکند. با وجود این، حزب الدعوه همواره منتقد سیاستهای امریکا بوده است و در ابتدا مقابل برخی درخواستهای امریکا چون خلع سلاح شبه نظامیان شیعی مقاومت کرده است.[10] اما به نظر میرسد که در مرحله کنونی، نوری مالکی به دیدگاه امریکاییها مبنی بر خلع سلاح تمامی گروههای شبه نظامی پایبندی نشان میدهد. البته اعمال فشار امریکا بر حزب الدعوه در مواردی چون مخالفت با نخست وزیری جعفری و انتقاد از عملکرد ضعیف مالکی در برقراری امنیت، در نگاه انتقادی و توأم با مقاومت حزب الدعوه در قبال امریکا نقش داشته است. اما در مجموع، حزب الدعوه نیز با رویکردی پراگماتیستی به لزوم کاهش تنشها با امریکا برای نهادینه کردن قدرت شیعیان در عراق آگاه است. آیتالله سیستانی آیتالله سیستانی اصلیترین و تأثیرگذارترین رهبر مذهبی شیعیان عراق دارای نگاه و نقش ویژهای در قبال امریکا میباشد. این نگاه ویژه در برگیرنده عناصری چون لزوم اجتناب از اقدامات خشونتآمیز در مقابل امریکا و تنشزایی، مقاومت مدنی و مسالمتآمیز در برابر سیاستهای ضد شیعی امریکا، حفظ انسجام و یکپارچگی گروههای شیعی در روند سیاسی و اجتناب از وارد شدن به جنگ داخلی است. این دیدگاه که بر پایه تجربیات و اشتباهات تاریخی شیعیان عراق و آگاهی از عوامل و لوازم نهادینه شدن قدرت جامعه شیعی نظیر قدرت و نقش تعیین کننده امریکا در روند سیاسی عراق استوار است، در عرصه عمل بارها باعث حفظ منافع شیعیان این کشور شده است. تأکید آیتالله سیستانی بر برگزاری به موقع انتخابات سراسری در عراق با تکیه بر تودههای شیعی، نقش وی در ایجاد صلح بین مقتدا صدر و نیروهای امریکایی در سال 2004، درخواست برای تشکیل ائتلاف شیعی در انتخابات و همچنین ترغیب مشی دموکراتیک و میانهروی و دوری از جنگ داخلی در عراق، همگی وجود عناصری از عملگرایی و مصلحت اندیشی در نگاه سیستانی را تأیید میکنند.[11] بهرغم غالب بودن رویکرد پراگماتیستی اکثریت گروهها و رهبران شیعی عراق در قبال امریکا، رویکردهای مخالفتآمیز و چالش برانگیز دائمی چون رویکرد صدریون و برخی تنشها و مخالفتهای مقطعی نیز در میان شیعیان این کشور وجود دارد که بخش عمده آن واکنشهایی است که در برابر سیاستهای محدودیتساز و تنظیمی امریکا نشان داده میشود. مداخله آشکار امریکا در روند سیاسی عراق، تلاش برای محدودیت فعالیت شبه نظامیان شیعی، سیاست تقویت گروههای سنی و شیعیان سکولار و انتقاد از عملکرد دولتمردان شیعی، از جمله این سیاستها است که باعث میشود برخی شیعیان از سیاست امریکا در این کشور بهعنوان «خیانت دوم»[1] علیه شیعیان، بعد از جنگ 1991 خلیج فارس، یاد کنند و آن را تحت نفوذ و تأثیر حکمرانان سنی در اردن و عربستان بدانند.[12] از اینرو، در رویکرد عملگرایانه اکثریت جامعه شیعی عراق در قبال امریکا برای کسب حمایت، عناصری از تردید و ابهام نیز یافت میشود. ب ـ نگاه گروههای شیعی به ایران جامعه شیعی عراق در جهان عرب دارای موقعیتی خاص و متمایز است که آن را از سایر گروههای کشورهای عربی جدا میکند. مذهب شیعی عاملی است که بهرغم قومیت عربی گروههای شیعی، باعث تمایز و با توجه به رویکرد برخی از رهبران سیاسی و مذهبی موجب انزوای نسبی آنها در جهان عرب شده است و برخی از اعراب نیز بین شیعی و ایرانی بودن ارتباط برقرار میکنند. این دیدگاه جهان عرب باعث حمایت آن از حاکمیت اقلیت سنی بر این کشور طی دهههای گذشته و عدم اعتراض به سرکوب شیعیان عراق شد. از منظر تاریخی، کشورهای عربی منطقه نه تنها عاملی مثبت برای حمایت از قدرتیابی شیعیان نبودهاند، بلکه حتی همواره خواستار تضعیف قدرت و نقش گروههای شیعی در عراق بودهاند. از اینرو، تجربیات تاریخی به همراه تحولات چند سال اخیر به شیعیان عراق آموخته است که نمیتوانند از پشتوانه قدرت کشورهای عربی منطقه برای کسب حمایت در منازعات داخلی قدرت استفاده کنند. جمهوری اسلامی ایران طی سالهای حکومت رژیم بعث از گروههای مخالف شیعی و کرد حمایت کرد و در دوره جدید نیز با حمایت از روند سیاسی عراق و قدرتیابی دولت دموکراتیک، از اکثر گروههای سیاسی عراقی بهویژه شیعیان و اکراد حمایت کرده است. سیاست حمایت ایران از شیعیان عراق علاوه بر جنبهها و زمینههای مذهبی و تاریخی ـ فرهنگی آن در راستای اولویت اساسی و راهبردی ایران در قبال عراق، یعنی جلوگیری از تسلط سنیهای افراطی و بعثی مخالف ایران بر بغداد و ظهور مجدد عراق بهعنوان تهدیدی امنیتی است. این امر باعث شده است که گروههای شیعی، جمهوری اسلامی ایران را بهعنوان یکی از ستونهای قدرت و منبع حمایت بیرونی برای کسب موفقیت و برتری در منازعات درونی قدرت تلقی کنند، حمایتی که در دوره کنونی نهادینهسازی قدرت، بسیاری از مباحث و نگرشهای ملی آنها را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. نگاه گروههای شیعی به ایران در جهت کسب حمایت تا حدی تحت تأثیر میزان رابطه این گروهها با ایران و همچنین شدت و وسعت حلقههای ارتباطی بین دو طرف قرار دارد. مجلس اعلای اسلامی دارای گرایش بیشتری به سوی ایران است و ارتباط آن با مقامات ایرانی نیز قویتر است. این گرایش تا حد زیادی به این واقعیت مربوط میشود که اکثر رهبران مجلس اعلا سالهای تبعید خود را در ایران سپری کردند و در طول سالهای جنگ ایران و عراق نیز در کنار مردم ایران بودند. حزبالدعوه نیز دارای گرایش و دیدگاهی مثبت نسبت به ایران است، اما به نظر میرسد که نزدیکی آنها به ایران کمتر باشد. این در حالی است که اکثر رهبران اصلی این حزب مانند ابراهیم جعفری و نوری المالکی اغلب سالهای تبعید خود را در سوریه گذراندهاند. مقتدا صدر طی سالهای رژیم بعث در عراق باقی ماند و این مسئله میتواند تا حدی توجیه کننده ارتباط کمتر آنان نسبت به ایران لااقل در سالهای ابتدایی ظهور این جنبش باشد.[13] در ابتدای اشغال عراق، مباحثی در خصوص احتمال تداوم روابط نامناسب جوامع شیعی ایران و عراق در نتیجه تجربیات تاریخی چون جنگ هشت ساله بین دو کشور و همچنین احتمال رقابت قم و نجف مطرح بود، اما به غیر از دوره نخستوزیری موقت ایاد علاوی که شیعهای سکولار بود، رهبران شیعی عراق سعی کردهاند که از ایجاد هرگونه تنش با ایران بهرغم اهداف و تمایلات امریکا اجتناب کنند. این امر نیز تا حد زیادی ناشی از تحولات درونی عراق است که بهواسطه تشدید شکافهای قومی ـ فرقهای، باعث پر رنگ شدن هویت شیعی نسبت به ملیگرایی عراق شده است. خشونتهای فرقهای سنیها علیه شیعیان در عراق و ناخرسندی کشورهای عربی از قدرتیابی شیعیان در این کشور از عواملی است که باعث تقویت نگاه و رویکرد مثبت گروههای شیعی نسبت به ایران شد. اکنون شیعیان عراق بیشتر نگران تسلط سنیها و نه نفوذ تهران در بغداد هستند و این امر باعث کاهش گرایشهای ضد ایرانی ابتدایی برخی گروههای شیعی چون صدریون شد، به گونهای که اکنون صدریون دارای روابط قابل توجهی با ایران هستند. از سوی دیگر، بهرغم تصورات اولیه در خصوص رقابت نجف و قم، روحانیون ارشد دو حوزه علمیه صادقانه و با صمیمیت نسبت به یکدیگر رفتار کردهاند.[14] البته حمایت علمای ایران از شیعیان عراق و علمای نجف نیز متقابلاً در روابط گرم دو جانبه مؤثر بوده است. در مجموع، هر چند روابط گروههای شیعی عراق و نگاه آنها به ایران از روابط گروهی و مذهبی ـ فرهنگی با ایران متأثر است، اما مسئله اصلی این گروهها در مقطع کنونی، نهادینهسازی جایگاه خود در ساختار قدرت نوین عراق است. از اینرو، همان گونه که الگوهای رفتاری و رویکردهای اکثریت گروههای شیعی در عراق نشان میدهد، رویکرد این گروهها در قبال ایران عمدتاً مبتنی بر سیاست قدرت و در جهت کسب حمایت بیرونی برای موفقیت در مقابل سایر گروههای عراقی است. به نظر میرسد که در صورت نهادینه شدن قدرت گروههای شیعی، تثبیت قدرت آنها و ایجاد ثبات در عراق، رویکردهای آنها در سیاست خارجی در قالبهای جدید ملی تعریف شود. ج) گروههای شیعی و تقابل ایران و امریکا همان گونه که عنوان شد سیاست مبتنی بر افزایش قدرت اکثر گروههای شیعی عراق، آنها را به تلاش برای کسب حمایت بیرونی از ایران و امریکا وادار میکند. علاوه بر این، تلاش شیعیان برای ایجاد ثبات و امنیت آنها را به همکاری ایران و امریکا برای امنیتسازی در عراق نیازمند میسازد. اما این سیاست در عرصه عمل با مشکلات و تناقضات متعددی روبهروست. مهمترین این تناقضات، تنشهای عمده در روابط ایران و امریکا و تشدید تقابل این کشورها در خاورمیانه و تفاوت سیاستها و برنامههای آنها در خصوص عراق است. هر چند ایران و امریکا در ابتدا بر رویکرد دموکراتیک در عراق تأکید کردند، اما اختلافات عمده آنها در خصوص مسائل خاورمیانه و بهویژه افزایش تنشها در مورد برنامه هستهای ایران، به تعارض رویکرد و منافع آنها در عراق منجر شد. در شرایطی که اکثر گروههای شیعی سیاست خود را بر استفاده از حمایتهای ایران و امریکا در عرصه سیاست خارجی مبتنی کردهاند، تشدید تنشها و اختلافات ایران و امریکا، شیعیان را در موقعیت دشواری قرار میدهد. این موقعیت دشوار باعث تلاش سیاستمداران شیعی عراق چون عبدالعزیز حکیم برای نزدیک ساختن ایران و امریکا در مسائل عراق شده است، چرا که تشدید اختلافات باعث حذف یکی از این دو ستون قدرت برای گروههای شیعی میشود و این امر احتمال موفقیت آنها را در قبال سایر گروههای عراقی و همچنین شانس ایجاد ثبات و امنیت در عراق را تضعیف میکند.[15] تلاش رهبران شیعی برای مذاکره امریکا و ایران در خصوص مسائل عراق در ابتدا با استقبال ایران و امریکا مواجه شد، اما اختلافات ساختاری و شدید دو کشور در خصوص طیف وسیعی از مسائل در ابتدا مانع از انجام مذاکره و نزدیکی آنها شد. علاوه بر این، امریکا اتهامات بسیاری را در خصوص مداخلات ایران در عراق مطرح کرد. هر چند گروههای شیعی با رد اتهامات امریکاییها از ایجاد تنش بین خود و ایران جلوگیری کردهاند، اما تشدید تنش بین ایران و امریکا محدودیت واکنشها و گزینههای رهبران شیعی را به همراه داشت. با کمرنگ شدن چشماندازی روشن برای حل و فصل اختلافات بین ایران و امریکا، واشنگتن سیاست اعمال فشار بر گروههای شیعی در جهت دوری از ایران و یا کاهش قدرت گروههای نزدیک به ایران را در پیش گرفت. امریکا از یک سو در قبال گروههای شیعی ضد امریکایی چون صدریون گزینه تضعیف و حذف را در پیش گرفت و در مقابل گروههای میانهرو شیعی نیز تهدید افزایش قدرت سنیها و بعثیها در صورت دور نشدن از ایران را مطرح ساخت. محدودسازی نفوذ ایران در عراق و مقابله با ارتش مهدی از جمله نمودهای این سیاست امریکا در عراق در سال 2007 بود که نخستین اقدام عملی آن حمله نیروهای امریکایی به دفتر روابط ایران در اربیل بود. افزایش تنش بین ایران و امریکا بهویژه در قبال برنامه هستهای ایران و بعد از تصویب قطعنامه شورای امنیت، متغیر میزان پیوند و روابط گروههای شیعی عراق با تهران را برای امریکا و حمایتهای آن بسیار با اهمیت ساخت و دولت بوش ضمن هشدار به عبدالعزیز حکیم و نوری المالکی در خصوص لزوم دوری از ایران و کاستن از نفوذ این کشور درعراق و همچنین کنترل ارتش مهدی، گروههای شیعی را در موقعیت بسیار دشواری قرار داد؛ موقعیتی که سه سناریوی احتمالی را در پیشروی شیعیان قرار میداد: سناریوی اول، محدودیت در روابط و پیوند گروههای شیعی با ایران بود که دو نتیجه عمده آن یکی کاهش نفوذ ایران در عراق و دیگری محروم شدن گروههای شیعی از یکی از ستونهای قدرت و حمایت بیرونی خود یعنی ایران بود. در این سناریو، گروههای شیعی براساس اقتضائات رویکرد عملگرایانه خود، برخورداری از منبع قدرت و حمایت بیشتر یعنی امریکا را انتخاب میکردند و در روابط خود با تهران محدودیتهایی را اعمال میکردند که حتی ممکن بود به تیرگی روابط ایران و گروههای شیعی منجر شود. سناریوی دوم، پافشاری گروههای شیعی بر حفظ روابط و پیوندهای چند بعدی خود با جمهوری اسلامی ایران و تداوم نفوذ ایران در این کشور بود که به معنای محرومیت از حمایت و امکانات قدرت امریکا در قبال سایر گروههای سنی و کرد عراق بود و نتایج آن میتوانست باعث کاهش قدرت و جایگاه شیعیان در ساختار سیاسی جدید شود. این سناریو در نهایت زیان استراتژیک شیعیان عراق و ایران را به دلیل قدرتیابی مجدد سنیها و تهدیدات امنیتی ناشی از آن در پی داشت. هر چند دو سناریوی مطرح شده براساس اصل سادهسازی واقعیتهای پیچیده عملی تشریح شدهاند، اما میتوانند موقعیت دشوار شیعیان عراق را در شرایط تعارضات ایران و امریکا در مرحله اولیه نشان دهند. سناریوی سوم، کاهش تنشهای بین ایران و امریکا، بهویژه در عرصه عراق بود. تعامل ایران و امریکا در عراق و مذاکرات آنها برای ایجاد ثبات و امنیت در عراق، زمینههای اشتراک منافع ایران و امریکا در این کشور را تقویت و آنها را به هم نزدیکتر میساخت. در این صورت از یک سو، ثبات و امنیت بهعنوان یکی از اهداف گروههای شیعی افزایش مییافت و از سوی دیگر، رهبران شیعی دیگر مجبور به انتخاب نسبی یکی از دو گزینه ایران و امریکا نبودند. این گزینه برای گروههای شیعه و همچنین امنیت ملی عراق مطلوبترین گزینه محسوب میشد. بر این اساس بود که تلاشهای رهبران شیعی برای مذاکره ایران و امریکا در بغداد افزایش یافت و سرانجام به موفقیت رسید. در سال 2007، با تلاش گروههای شیعی و دولت عراق، ایران و امریکا چندین دور مذاکرات برای تحکیم ثبات و امنیت در عراق و همکاریهایی در این خصوص انجام دادند. رهبران شیعی و دولت عراق رضایت خود را نسبت به نتایج این مذاکرات اعلام کردهاند و آن را در جهت افزایش ثبات و امنیت در این کشور مثبت ارزیابی کردهاند. در چنین شرایطی، گروههای شیعی در تلاشاند تا از یک سو تعاملات ایران و امریکا در عراق برای امنیتسازی بیشتر تداوم یابد و از سوی دیگر توازن در روابط با ایران و امریکا و حفظ منافع آنها و توجه به ملاحظات این دو بازیگر عمده عرصه عراق مورد توجه قرار گیرد. نتیجهگیری رویکرد گروههای داخلی عراق به بازیگران خارجی مؤثر در عراق و از جمله ایران و امریکا با توجه به جایگاه آنها در ساختار سیاسی عراق پس از صدام و همچنین نوع نگاه و روابط آنها با این بازیگران نسبت به دهههای گذشته متفاوت بوده است. گروههای کرد به امریکا بهعنوان اصلیترین متحد و حامی خارجی خود نگاه میکنند و بیشترین همکاری را با مقامات واشنگتن در دوره جدید داشتهاند. روابط کردها با ایران نیز در مقایسه با سایر کشورهای منطقه از جمله ترکیه و کشورهای عربی از سطح بالاتری برخوردار بوده و آنها برای کسب حمایت ایران و همکاری آن در جهت تحقق اهداف خود در عراق اهمیت بسیاری قائلاند. رویکرد گروههای اعراب سنی به ایران متفاوت بوده است. درحالیکه گروههای میانهروتر دارای روابطی با ایران هستند، برخی گروههای ضد ایرانی چون بعثیها نسبت به هرگونه نقشآفرینی ایران در معادلات عراق حساسند و با آن مخالفت میکنند. رویکرد سنیها به امریکا نیز از مخالفت کامل و حتی مبارزه به سوی مشارکت و همکاری تغییر کرده است. اکنون اکثر گروههای سنی برخلاف سال اول اشغال عراق با امریکا همکاری میکنند و بهویژه تسلیح عشایر سنی از سوی امریکا در مقابل القاعده در سال 2007، به روابط امریکا و سنیهای عراق بعد تازهای بخشیده است. با این همه، بخش قابل توجهای از گروههای سنی با مذاکرات ایران و امریکا در بغداد مخالفند و به آن به دیده تردید مینگرند. رویکرد گروههای شیعی نسبت به امریکا، به استثنای گروه صدر، عمدتاً در جهت تداوم حضور خود در ساختار سیاسی و همچنین استفاده از توانمندیهای امریکا برای ایجاد ثبات و امنیت در عراق بوده است. روابط و پیوند گروههای شیعی با ایران نیز با توجه به زمینههای مذهبی ـ فرهنگی، روابطی دوستانه و توأم با حمایت متقابل بوده است. در مجموع، اکثر گروههای شیعی به ایران و امریکا بهعنوان دو ستون اصلی قدرت خارجی برای افزایش قدرت و امنیتسازی در عراق نگاه میکنند و این رویکرد به تلاش آنها برای کاهش تنش میان ایران و امریکا در عراق و مذاکرات این دو بازیگر عمده صحنه عراق منجر شد. |