20 August 2011
چكيده
بحران کشمیر یکی از عمیقترین و در عین حال پایدارترین بحرانها در روابط دو کشور هند و پاکستان به شمار میرود. این بحران ترکیبی پیچیده از مطالبات ملی- قومی، تفاوتهای مذهبی، تروریسم، خشونت سازمانیافته، فساد و ترس فراگیری است که از بدو استقلال پاکستان از هند موجب تقابل دو کشور با یکدیگر شد. وقوع سه رویارویی نظامی در اکتبر 1947، آوریل 1965 و دسامبر 1971، به خوبی نشان دهنده نفش مهم و تاثیرگذار این بحران بر روابط سرد و شکننده دو کشور است. اگرچه دستیابی هند و پاکستان به سلاحهای هستهای موجب شده است که از اواخر دهه 1970 تا کنون، رویارویی کلاسیک و گسترده به مانند سه جنگ یادشده به وقوع نپیوندد، اما سایه سنگین حملات تروریستی از سوی مسلمانان و هندوهای ساکن در منطقه جامو و کشمیر، آرایش نظامی نیروهای مسلح دو کشور در مرز کنترل منطقه و حملات لفظی و جنگ سردی مقامات دو کشور، به خوبی نشان میدهد که این بحران عمیق، دیرپا و چندلایحه همچنان پویش و تاثیرگذاری خود را بر روابط هند و پاکستان حفظ کرده است. از این رو واکاوی بحران کشمیر میتواند به درک یکی از مهمترین چالشهای پاکستان در دو حوزه داخلی و خارجی کمک شایانی نماید. بدین منظور در این نوشتار، ضمن مرور پیشینه تاریخی و سیر تحولات بحران کشمیر، مواردی چون استراتژی هند و پاکستان در قبال کشمیر، گفتوگوهای صلح، استراتژیهای حل بحران (در سه بعد داخلی، منطقهای و بینالمللی) و نیز آینده پیش روی این بحران، مورد واکاوی قرار خواهد گرفت.
کلیدواژهها: پاکستان، هند، بحران، جامو و کشمیر، کشمیر آزاد، خط کنترل.
مقدمه
کشمیر، ايالتي واقع در شبه جزيره هند و در دامنه کوههاي هيماليا است که از سند مشروب ميشود. کشمير از نظر جغرافيائي به دو قسمت تقسيم شده و سلسله جبال هيماليا که از شمال شرقي به جنوب شرقي امتداد دارد، حد فاصل آن دو است. قسمت جنوب غربي آن، پرجمعيتتر است و دره کشمير که از لحاظ زيبائي مناظر طبيعي مشهور است، در آن قرار دارد و کوههاي پر برف قراقروم، شمال شرقي آن را در بر میگیرد. این ایالت داراي 86 هزار کيلومترمربع وسعت است که از اين مساحت، ٣١٢٠٠ کيلومتر مربع آن، در تصرف پاکستان قرار دارد.
در واقع، کشمیر بخشی از فلات مرتفعی است که در حد فاصل پنج قلمرو جغرافیایی مشخص قرار گرفته است؛ این منطقۀ مرتفع که در بخش شمالی آن به پامیر یا بام جهان شهرت دارد، به صورت گلوگاهی بسیار بلند در سطح کره زمین درآمده که قلمروهای جغرافیایی مزبور را به هم پیوند میدهد؛ در غرب و شرق این منطقه، فلاتهای معروف ایران و تبت و در شمال و جنوب آن صحراهای ترکستان چین و تاکلاماکان و قرهقوم و شبه قاره هند قرار گرفته است. بدین شکل، منطقه مرتفع پامیر و کشمیر، بر کلیه قلمروهای جغرافیایی یاد شده تسلط طبیعی دارد. علاوه بر این، رودخانههای معروف آسیای جنوبی و مرکزی (رودخانههایی نظیر سند، پنجاب، یارکند و حوضه تاریم، سیحون و جیحون و رودخانههای شمال هند و شرق افغانستان)، از کشمیر سرچشمه میگیرد. بنابراین، حیات و زندگی صدها میلیون انسان به آن وابسته است.
از سوی دیگر، گذر از این منطقه مرتفع مشکل است و تنها از طریق محور اسلام آباد به کاشغر امکان عبور از بخش شمالی این منطقه مقدور است. بر این اساس، جنوب آسیا به آسیای مرکزی و غرب چین از طریق محور مزبور به هم پیوند میخورند، لذا این منطقه از اهمیت استراتژیک فوقالعادهای برخوردار است که بهرهبرداری از آن برای مقاصد ارتباطی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی، در کنترل دولتهای پاکستان و چین قرار دارد. منطقه مرتفع پامیر و کشمیر، از نظر سیاسی میان دولتهای پیرامونی تقسیم شده است؛ بدین معنا که بخشی از این منطقه در اختیار چین، افغانستان، تاجیکستان، پاکستان و هند میباشد. بنابراین کشورهای مزبور در منطقه مرتفع پامیر و کشمیر با یکدیگر همسایه هستند، اما به جز پاکستان و هند، سایر دولتها نزاع ارضی در این منطقه ندارند.
از نظر ژئوپلیتیکی، کشمیر و پامیر قبل از فروپاشی شوروی سابق، سطح اصطکاک قدرتهای بالقوه اتمی هند و پاکستان و دارای سلاحهای هستهای یعنی چین و شوروی بود که امروزه این منطقه تنها در حوزه رقابت قدرتهای چین، هند و پاکستان قرارگرفته و تاجیکستان و افغانستان نقش تعیین کنندهای در آن ندارند. این سه قدرت پیرامونی، روابط نامتوازنی با یکدیگر دارند؛ بدین معنا که هند با چین و پاکستان مشکل داشته و به چشم رقیب و منبع تهدید به آنها نگاه میکند. از سوی دیگر، پاکستان و چین که متحدان سنتی و استراتژیک دوره جنگ سرد به حساب میآیند، هنوز هم روابط استراتژیک و سیاسی با یکدیگر دارند که بر الگوی رابطه هند و پاکستان تاثیر میگذارد.
از نظر سياسی، ايالت کشمير، به"جامو و کشمير" معروف است. ساکنان اين ولايت در سال 1941، به چهار ميليون تن ميرسيد که 78 هزار تن آنها از هندوها و سيکها و بقيه مسلمان بودند. اين ايالت از شمال و شرق به تبت و چين و از جنوب به هندوستان و پاکستان و از غرب به پاکستان و افغانستان محدود ميباشد و از نظر ژئواستراتژیک، موقعيتي ممتاز دارد. کشمير در سال 1586، به امپراتوري سلطان اکبر پيوست و از سال 1757، افغانها بر آن چيره شدند و از سال 1820، تحت حکومت سيکها درآمد. مهاراجه کشمير، «هاري سينگ»، پيوستن خود را به دولت جديدالتاسيس هندوستان اعلام داشت، ولي بر اثر اين اقدام، اغتشاشات زيادي در این ايالت رخ داد که احزاب داخلي، آن را رهبري ميکردند؛ مهمترين اين احزاب، حزب کنگره ملي به رهبري شيخ محمد عبداللّه بود که آزادي کشمير را مطالبه ميکرد و حزب ديگر، کنگره اسلامي بود که خواهان پيوستن کشمير به پاکستان بود و بر اثر ايجاد اين اغتشاشات، حاکم کل انگليسي «لردمونتباتن»، انضمام کشمير را به هندوستان مشروط به مراجعه به آراء عمومي از اهالي کرد که قرار بود پس از ايجاد آرامش در ايالت انجام پذيرد؛ که هنوز انجام نگرفته است.
با این وجود، منطقه کشمیر به دو دلیل جزو مناطق توسعه نیافته و عقب مانده تلقی میشود: 1- انزوای جغرافیایی و توپوگرافی بسیار پیچیده و صعب العبور بودن آن، بدین شکل که دولتهای مختلف منطقه، اعم از پاکستان، هند، چین، تاجیکستان و افغانستان، نگاه حاشیهای به این منطقه دارند و تلاش جدیای در جهت توسعه آن به کار نمیگیرند. 2- فقدان امنیت و آرامش، به عنوان پیش نیازهای توسعه و سرمایه گذاری که برآمده از اختلافات ریشهدار میان هند و پاکستان است، سبب شده تا منطقه کشمیر علیرغم طبیعت زیبا و برخورداری از پتانسیلهای طبیعی مناسب، جزو مناطق عقب افتاده آسیا محسوب شود و مردم آن از مزایای توسعه محروم باشند.
مولفههای بنیادین اختلافات میان هند و پاکستان
اختلاف میان هند و پاکستان، به عنوان یکی از پیچیدهترین بحرانهای سیاست بینالملل میباشد. با دقت در مسئله کشمیر، این مطلب آشکار است که دو کشور با نگرانیهای طولانی مدت و تاریخی در قبال تشکیل حکومت محلی، حاکمیت، اصول و قواعد برابری و مشروعیت اخلاقی مواجهاند. معضل کشمیر، ترکیبی از تروریسم، خشونت سازمان یافته، فساد و ترس فراگیری است که متشکل از چندین لایه تاریخی میباشد. معضل کشمیر حداقل از پنج عنصر متفاوت تشکیل شده است که هر یک از آنها دارای علل و پیامدهای خاص خود میباشد:
-
ریشه اختلاف بر سر کشمیر، از روش بریتانیا در تقسیم هند و خروج از آن ناشی میشود. مکانیسم ناقصی که براساس آن، هر یک از شاهان و یا حاکمان استانهای مختلف، امکان تصمیمگیری در مورد الحاق به یکی از دو کشور هند و پاکستان را براساس منافع مردم خود داشتند. اما مکانیسم مناسبی برای تضمین تصمیمگیری عاقلانه و صحیح و یا گزینه سوم، یعنی استقلال، وجود نداشت. در همین راستا، بریتانیا، هندیها و پاکستانیها همگی بر سر این امر که تقسیمبندی بیشتر شبه قاره نادرست است و اینکه پادشاهان ایالتها باید به یکی از دو کشور ملحق شوند، توافق داشتند. در کشمیر، یک پادشاه هندو بر جمعیت بزرگی از مسلمانان حکومت میراند. پیامد این مکانیسم معیوب، ایجاد کشوری مانند کشمیر را در پی داشت و بریتانیا هم دیگر فرصتی برای اصلاح این معضل نداشت و از آن زمان تاکنون، پاکستانیها و هندیها شصت و دو سال با پیامدهای این فرآیند تقسیم، زندگی کردهاند.
-
رهبران هر دو کشور هند و پاکستان به دلیل اینکه با کشمیر به عنوان نشانهای از احترام به هویت ملی خود برخورد میکنند، با مشکلات ریشهای مواجه هستند. از یک سو، پاکستان که سرزمین مادری مسلمانان هندی تلقی میشود، تحت کنترل قرار گرفتن توسط عدهای از هندیهای هندو، آزار دهنده بود و فرآیند ایجاد پاکستان، در جهت آزادسازی مسلمانان از یوغ حکومت استبدادی هندو بود و از سوی دیگر، برای هندیها، تسلط بر مناطق مسلماننشین برای برپایی یک دولت جدید سکولار هندی، ضروری مینمایاند. به همین دلیل است که هیچ یک از دو کشور هند و پاکستان، نمیتوانند خود را بدون کشمیر تعریف کنند؛ همین امر، وضعیت را برای هر دو کشور به شکل چشمگیری پیچیده ساخته است.
-
کشمیر نقش مهمی را در ارتباط با سیاست داخلی هر دو کشور به ویژه پاکستان ایفاء میکند. برای رهبران پاکستانی، چه نظامیان و چه غیرنظامیان، کشمیر نماد موفقیت دولت – ملت سازی، فارغ از تحرکات جدایی طلبانه به شمار میآید. علاوه بر این، کشمیریهای متنفذ در تمامی شهرهای بزرگ پاکستان حضور داشته و دارند. از سوی دیگر، در هند نیز جامعه کشمیریهای هندو و متنفذ به بالاترین مناصب در دولت هند دست یافتهاند (خانواده نهرو، از یک قبیله کشمیری هستند که از کشمیر به ایالت اتراپرادش مهاجرت کرده بودند)
-
در حال حاضر، کشمیر یک وجهه نظامی پیدا کرده است. پس از اینکه هند در طی جنگ سال ١٩٦٥، از خط آتشبس عبور کرد، تبدیل به یک گسترش استراتژیک از مرزهای بینالمللی به جنوب شد. علاوه بر این، چین مناطق مهمی را که مورد ادعای هند (در لادخ) است، در تصرف خود نگه داشته است. هند نیز ادعاهایی را در مورد منطقهای که به طور تاریخی تحت حاکمیت کشمیر بود (گیلجیت، سوآت و مناطق شمالی) را مطرح میکند که در حال حاضر تحت حکومت پاکستان است.
-
در سالهای اخیر، کشمیر چهره جدیدی را نیز تجربه میکند؛ یک جنبش حق تعیین سرنوشت ملی در میان مسلمانان کشمیری شعلهور شده است که از سوی هیچ یک از دو کشور هند و پاکستان حمایت نمیشود. این جنبش در اواخر سال ١٩٨٩، به اوج خود رسید و یکپارچگی هر دو کشور را تهدید نمود. در حال حاضر، دو سه نسل از مسلمانان کشمیری در هند تربیت شده و تحصیل کردهاند، اما نه به هند متمایل هستند و نه حتی به پاکستان؛ بلکه آنها، به کشورهایی مانند افغانستان، ایران، خاورمیانه و اروپای شرقی به عنوان مدل نگاه میکنند و از امریکا، کانادا و بریتانیا برای حمایت مادی انتظار دارند. از سوی دیگر، کشمیر دارای ویژگیهای ژئواستراتژیک بااهمیتی است که آن را در چرخه رقابت همسایگان و قدرتهای جهانی وارد میکند:
الف) کشمیر در نقطه تلاقی حداقل سه قدرت هستهای جهان، یعنی هند، پاکستان و چین قرار دارد که از الگوی رابطه نامتوازن نسبت به یکدیگر برخوردارند.
ب) بزرگترین محور ارتباط زمینی میان جنوب آسیا با چین و آسیای مرکزی، از بخش شمالی کشمیر که جزو خاک پاکستان محسوب میشود، عبور میکند. این محور ارتباطی که پاکستان و چین را به هم ارتباط داده، میتواند به یک اتحاد استراتژیک میان آنها معنا ببخشد که این امر، حساسیت و نگرانی هند نسبت به امنیت خود را برانگیخته است. به ویژه این که پاکستان و چین متحد استراتژیک و سنتی یکدیگرند.
ج) منطقه کشمیر به دلیل مرتفع بودن، امکان تسلط دارنده آن را بر پیرامون فراهم میکند. به ویژه این که کشور پاکستان، آسیب پذیرترین همسایه آن است. زیرا شهرهای بزرگ آن کشور نظیر لاهور، فیصل آباد، راولپندی، سیالکوت و پایتخت؛ یعنی اسلام آباد، به راحتی از آن طریق تهدید میشوند. از سوی دیگر، چند شهر بزرگ و مهم هند هچون دهلی نو، امریسار، چندیگر و جامو، به ارتفاعات کشمیر نزدیک است.
د) وابستگی شدید منابع آبی پاکستان به منطقه کشمیر، از موارد مهمی است که همیشه پاکستان و امنیت ملی آن را نگران میکند، زیرا به دلیل موقعیت توپوگرافیک کشمیر و پاکستان و جهتگیری درههای این منطقه به سوی دشتهای پنجاب، باعث شده است که رودخانههای سند و پنجاب که حدود 80 درصد منابع آبی پاکستان به آنها متکی است، از کشمیر و به ویژه مناطق تحت کنترل هند سرچشمه بگیرند. این وضعیت به هند این امکان را میدهد که هرموقع بخواهد بر پاکستان فشار آورده و مواضع آن کشور را منفعل نماید (ژئوپلیتیک آب در جهان در حال بازخیزی است).
همان طور که ملاحظه میشود، هند و پاکستان هر دو علائق استراتژیکی برای خود در منطقه کشمیر قائلند. هند به دلیل خصومت دیرینه خود با پاکستان و چین، نگران تحکیم روابط استراتژیکی آن دو کشور در مرزهای خود و نیز نگران امنیت ملی خود از کاربرد منطقه کشمیر توسط آنها میباشد. به همین دلیل با تمام قوا کنترل منطقه را به دست گرفته و نسبت به کوچکترین حرکتی به شدت حساس بوده و واکنش نشان میدهد و در عین حال، از بینالمللی شدن آن پرهیز میکند و آن را مسئله داخلی تلقی مینماید.
پاکستان نیز نگران امنیت پایتخت و شهرهای عمده و سلامت تامین منابع آبی حیاتی خود که در ارتباط با کشمیر قرار دارد و تحت کنترل دشمن شماره یک آن، یعنی هند واقع شده است، میباشد و سعی بربهرهگیری از خصومت چین با هند و نیز ظرفیت مردمی مسلمان داخل کشمیر برای فشار بر هند دارد. بنابراین، پایان این درگیری و رقابت چندان روشن نیست و معلوم نیست مردم منطقه کشمیر چه وقتی میتوانند رؤیای تعیین سرنوشت خود را که سازمان ملل نیز آن را تایید کرده است، در آغوش بگیرند.
هرچند که در حال حاضر، کشمیر در مقایسه با زمان جنگ سرد، با مشکلات کمتری مواجه است. امریکاییها و شورویها آشکارا هند و پاکستان را (اغلب به طور همزمان) تسلیح میکردند؛ آنها مشخصاً در مسائل مختلف بینالمللی از یک طرف یا سایرین حمایت میکردند، اما مسئله کشمیر، با جنگ سرد خاتمه نیافت و در ادامه، همچنان دو نیروی دموکراسی و ناسیونالیسم که باعث فروپاشی شوروی و آزادسازی کشورهای شرق اروپا شد، در کشمیر فعال هستند.
مناقشات با محوریت کشمیر
در واقع، منطقه کشمیر به دلیل ویژگیهای خاص، دارای پتانسیل بلندمدت بحران است. بلاتکلیف رها شدن آن در جریان تقسیم شبه قاره درسال 1947، و تمایل بعدی حاکم تحمیلی کشمیر به الحاق به هند، هم موج مخالفت اکثریت مردم مسلمان منطقه را برانگیخت و هم دولت جدیدالتاسیس پاکستان را که منافع استراتژیک خود را از چنین الحاقی در خطر میدید، وادار به واکنش شدید کرد و اولین جنگ میان دو کشور در سال 1948 را شکل داد و زمینه را برای پدیدار شدن جنبشهای رهایی بخش کشمیری که از حمایت علنی و غیرعلنی پاکستان نیز برخوردارند را فراهم نمود.
در حال حاضر، منطقه کشمیر را میتوان به سه بخش تقسیم نمود: 1-منطقه شمالی که جزو سرزمین و خاک دولت پاکستان شناخته میشود و از همان آغاز تشکیل کشور پاکستان در سال 1947، جزو آن به حساب آمده و مورد ادعای دولتهای دیگر نیز نمیباشد. این بخش شامل محور ارتباطی اسلام آباد کاشغر (در غرب چین) و مناطق بلتستان، اسکردو، گلکیت میباشد که عموماً مسلمان و اکثریت شیعه مذهب هستند. 2- منطقه کشمیر آزاد که در اختیار مجاهدین کشمیری بوده و مرکز آن، مظفرآباد است و در شرق اسلام آباد قرار داشته و در حوزه نفوذ پاکستان قرار گرفته است. 3-منطقه جامو و سرینگر که در شمال هند قرار داشته و در اشغال و کنترل دولت هند واقع است. در این منطقه هرچه به شمال حرکت کنیم، به اکثریت مسلمانان میرسیم. چنان که اکثریت قریب به اتفاق مردم سرینکر مسلمان هستند. این منطقه با قلمروهای سه گانه مزبور صحنه رویارویی نیروهای دفاعی پاکستان و هند میباشد که خط حائل را در حد بین کشمیر اشغالی با منطقه شمالی پاکستان و نیز منطقه کشمیر آزاد تشکیل میدهد و عموماً رویارویی نیروهای مزبور در مناطق سیاچین و بلندترین مرتفعات منطقه میباشد؛ یعنی جاهایی که زمین بین 8100 تا 8600 متر ارتفاع دارد. به واقع هریک از طرفین سعی بر کنترل مرتفعترین نقاط منطقه را داشته که از ارزش نظامی برخوردار است.
البته، ذکر این نکته ضروری است که مناقشه بر سر كشمير، موضوع جديدي نيست. حتي قبل از استقلال هند و پاكستان از بريتانيا در آگوست 1947، اين منطقه مورد مناقشه بوده است. طبق طرح جدايي لحاظ شده در قانون استقلال هند، مصوب سال 1947، كشمير مختار شد كه براي الحاق به هند يا پاكستان، آزادانه تصميم بگيرد. براساس مذاكراتي كه میان گاندي و محمدعلي جناح صورت گرفت، كشور هندوستان، در سال 1947 به دو كشور مستقل پاكستان و هندوستان تقسيم شد. ملاك این تقسيمبندی، مذهب ساكنين نـواحـي، خـواسـتـههاي اهـالي و وضـعـيـت جـغـرافـيـايـي تـعـيـيـن شـد و توافق شد تا عـامـلان هـندي که تا آن زمان كنترل اوضاع را در دست داشتند، تشريفات علامتگذاري مرزها و تقسيم را به عهده بگیرند.
در آن زمان، كشمير تحت حكمراني هاري سينگ قرار داشت که وی در مورد پيوستن به يكي از دو کشور، ترديد داشت. از یک سو، تعداد زيادي از مردم خواهان پيوستن به پاكستان بـودنـد و از سوی دیگر، حـاكـم کشمیر كه تحت نفوذ جواهر لعل نهرو بود، براي پيوستن به هند تلاش ميكرد. در اين ميان هندوها، از جمله گاندي و نهرو، تلاش فراواني براي پيوستن كشمير به هند نمودند، امّا مـسـلمـانـان كشمير كه از آينده بيمناك بودند، براي پيوستن به جامعه اسلامي پاكستان، عليه حـكـومـت هاري سـيـنـگ، قـيـام نـمـودنـد. هاري سينگ كه پايگاه مردمي نداشت، به جامو، پايتخت زمستاني كشمير گريخت و در آن جا، سند الحاق كشمير به هند را امضا نمود. ايـن الحـاق مـورد اعتراض مردم واقع شد. اما نيروهاي هندي كه از پيش براي چنين روزي آماده شده بودند، به عنوان دفاع از حاكميت و قلمرو هند، به شهر سرينگر، مركز كشمير اعزام شدند. مـردم كـشـمـير عليه نيروهاي هندي به مقاومت پرداختند. هند نيز با اعلام بسيج عمومي و انتقال نيروي نظامي به كشمير، به مقابله با اعتراضات پرداخت؛ پاکستان به مقابله برخاست و بـديـن سـان، جـنـگ اول مـيـان هـنـد و پـاكـسـتـان بـر سـر كـشـمـيـر، در سـال 1947 شـكـل گـرفـت.
مـسـلمـانـان در ايـن جـنـگ، بـه دليـل عـدم انـسـجـام سـازمـاني، نداشتن سلاح كافي و مدرن و نداشتن برنامه جنگي، موفق به گـرفـتـن حـاكـمـيـت در كـشـمـيـر نـشـدنـد. ايـن جـنـگ سـرانـجـام بـا تـعـهـد كـتـبـي جواهر لعل نهرو به محمدعلي جناح، مبني بر واگذاري حكومت به مردم و براساس رأي و خواست آنان مـتـوقـف شـد. امـا ايـن تعهد هرگز جامه عمل به خود نپوشيد.
ریشه جنگ دوم هند و پاكستان را میتوان در اقدامات دیگر انگليسيها جستوجو نمود. از این جهت که انگلیسیها در منطقهاي به نام ران كوچ، از نـصـب عـلائم ويـژه تـعـيـيـن مـرز خـودداري نـمـوده بـودنـد و هميـن امر، مـوجـبات اخـتـلاف مـرزي هـنـد و پـاكـسـتـان در سـالهای بـعـد را فراهم آورد. هـنـد از پـذيرفتن درخواست سازمان مـلل بـراي همه پرسي در كشمير خودداري كرد و به همين سبب، جو ملتهبي بين آن دو كشور به وجـود آمـد. نهایتاً جـنـگ دوم میان هند و پاکستان در آوريـل سـال 1965، آغـاز شد. اين جنگ سرانجام بدون نتيجه پايان يافت و تمهيدات پاكستان براي كنترل كشمير، بينتيجه باقی ماند.
سومین جنگ میان دو کشور در طول 24 سال، در تاریخ سوم دسامبر 1971، با حمله غافلگیرانه نیروی هوایی پاکستان به 11 پایگاه نيروي هوایی هند و در پی حمایت هندیها از قیام مسلحانه بنگالیهای خواستار استقلال و جدایی از پاکستان، آغاز شد که نهایتاً با پیروزی هند به اتمام رسید. در طی جنگ سوم، نیروهای هندی به فرماندهی ژنرال «جاکجی سینگ»، تا شانزدهم دسامبر بيش از 80 هزار نظامی پاکستانی را اسیر کردند که سي و چهار هزار تن از آنان نزديک به سه سال به همراه فرمانده خود، «ژنرال امير عبدالله خان نیازی» در اسارت به سر میبردند. علاوه بر این، نزدیک به 13 هزار غیرنظامی شامل مقامات و کارکنان اداري پاکستاني هم که در بنگال شرقی (بعد به نام بنگلادش) سکونت و فعاليت داشتند، به اسارت هندیها درآمدند. در پی این شکست نظامی پاکستان بود که بنگال شرقی استقلال یافت. هنگام تقسیم هندوستان و ایجاد کشور پاکستان از مسلمانان شبه قاره، بنگال شرقی به دلیل دارا بودن جمعیت مسلمان، "پاکستان شرقی" نام گرفت؛ حال آنکه میان دو قسمت پاکستان هزاران کیلومتر فاصله بود و این دو قسمت در طرفین هند قرارگرفته بودند.
در سال 1999 نيز درگيري كوتاه اما خونینی میان ارتش هند با نيروهاي مورد حمایت پاكستان که مخفيانه وارد منطقه تحت كنترل هند شده بودند، رخ داد. علاوه بر ادعاهاي هند و پاكستان بر سر تصاحب منطقه، گروههاي جدايي طلب نيز كه با حاكميت هند بر منطقه مخالفاند، از سال 1989، با نظاميان هند درگير هستند. فعالیت اين جنبشها در منطقه در حال رشد و گسترش است. خط مرزي دو كشور هند و پاکستان، اولين بار در سال 1949 و پس از جنگ اول، با عنوان "خط آتش بس" مشخص شد. در سال 1972، بعد از درگيري دوم، خط مرزي جديد با عنوان «خط كنترل»، با تغييرات اندكي نسبت به مرزبندي اوليه و طي «توافقنامه سيملا» بين دو كشور شكل گرفت. خط كنترل از منطقهاي كوهستاني با ارتفاع 5000 متر ميگذرد و شرايط به شكلي است كه ادعاهاي مكرر و جدالهاي مقطعي فراوانی میان دو كشور در پی داشته است.
در شمال خط كنترل، نيروهاي رقيب از سال 1984، در مرتفعترين منطقه جنگي جهان، يعني يخچالهاي طبيعي سياچن (با ارتفاع بيش از 6000 متر)، سنگربندي كردهاند. خط كنترل، منطقه كشمير را به طور تقريبي دو به يك تقسيم ميكند؛ به این شکل که منطقه تحت كنترل هند، قسمت شرقي و جنوبي كشمير را با جمعيت حدود 9 ميليون در بر میگیرد كه به ايالت جامو و كشمير هند متصل است؛ قسمتهاي غربي و شمالي نيز با 3 ميليون جمعيت در منطقه تحت كنترل پاكستان قرار دارد كه پاكستان آن را «كشمير آزاد» ناميده است. چين هم بخش كوچكي از منطقه را در اختيار دارد. سازمان ملل نیز از سال 1949 در منطقه حضور دارد. در حال حاضر نيز خط كنترل توسط «گروه ناظران نظامي سازمان ملل در هند و پاكستان» نظارت ميشود. مأموریت اين گروه، نظارت بر اجراي آتش بس دسامبر 1971 و پيشرفت آن است. پس از اينكه هند، گروههاي تحت حمايت پاكستان را به دست داشتن در حمله به کنگره این کشور در دسامبر سال 2001 متهم كرد، دو كشور نيروهاي خود را در منطقه مرزي پياده كردند. هند ادعا كرد كه سرويسهاي اطلاعاتي پاكستان به سازماندهي حمله كمك كردهاند. اين اتهام به شدت از سوي اسلام آباد تكذيب شد و پاكستان مدعي شد كه حمايت معنوي و ديپلماتيك از اين گروهها تنها كاري است كه انجام ميدهد.
استراتژی هند و پاکستان در قبال کشمیر
کمشیر برای هر دو کشور هند و پاکستان، حائز اهمیت استراتژیک است؛ زیرا از آنجایی که هند یکی از متکثرترین کشورهای جهان را تشکیل میدهد، خطر تحریک ناسیونالیسم قومی و مذهبی و تحرکات استقلال خواهی از هند، تهدید بسیار جدیای برای تمامیت ارضی این کشور به شمار میآید و از سوی دیگر، پاکستان نیز دارای همین نگرانی است و هویت ملی و دینی خود را در گرو الحاق کشمیر به خود قلمداد میکند. علاوه بر این، کشمیر به لحاظ موقعیت جغرافیایی خود، و به لحاظ همجواری با کشورهای چین، روسیه، افغانستان، پاکستان و هند، به لحاظ دفاعی برای هر دو کشور هند و پاکستان حائز اهمیت فراوانی است. در واقع، کشمیر برای هر دو کشور در زمینههای امنیتی، سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی بسیار مهم است.
در واقع، اشتراک مذهبی مردم کشمیر با پاکستان، یکی از مهمترین دلایل ادعا و تلاش این کشور در کسب حاکمیت در کشمیر است. این مطلب زمانی روشنتر میشود که بدانیم براساس قانون اساسى پاکستان، مشروعيت نظام سياسى این کشور، بر دو پايه استوار شده است: اسلام و جمهوريت. بدین معنا که اسلام، فلسفه اصلى موجوديت پاكستان را تشكيل مىدهد، زيرا انگيزه تشكيل يك كشور اسلامى، تنها عاملى بود كه رهبران سياسى و مذهبى اين كشور را در كنار هم قرار داد و معطوف به استقلال از هند نمود. بنيان گذاران پاكستان براى تحقق نظام سياسى اسلام در اين كشور، راهكار جمهوريت را در پيش گرفتند. از همان زمان، دموكراسى به عنوان ساختار قانونى كشور به تصويب رسيد. محمدعلى جناح، مؤسس پاكستان، در سخنرانى چهارده فوريه 1948 خود راجع به تلفيق اسلام و دموكراسى اینگونه اظهارنظر نموده است: «بياييد تا ما بنيان جمهوريت خويش را بر نظريه و اصول راستين اسلام استوار سازيم. خداوند، به ما آموخته است كه امور حكومتى بايد بر مبناى مشورت انجام پذيرد».
علاوه بر این، برخی معتقدند که شاید هدف دیگر پاكستان از گشودن جبهۀ كشمير، هدایت موج رو به رشد انقلابى و افراطگرایی جهاد و شهادت طلبى از داخل كشور، به بيرون از مرزها و به کشمیر است که هم دور کردن خطر امنیتی از خود و هم، گرفتار نمودن دشمن خود (هند) با این معضل و به چالش کشیدن امنیت آن را در پی دارد. در واقع، پاکستان از گروههای جهادی به عنوان بازوی عملیاتی و اهرم فشار خود بر دولت هند استفاده میکند تا بتواند کنترل مناطق مورد مناقشه میان دو کشور را به نفع خود به دست گیرد. در این راستا، حتی پاکستان متهم به ترغیب گروههای جهادی به انجام عملیاتهای خرابکارانه علیه منافع هند در سایر نقاط، از جمله در افغانستان نیز میباشد؛ به نحوی که افغانستان به مثابه میدان منازعهای برای دو کشور هند و پاکستان درآمده که در آن منافع یکدیگر را رصد و تهدید میکنند.
با این وجود در طول چند سال اخیر، تلاشهای مان موهان سینگ، نخست وزیر هند، برای ایجاد ارتباط سیاسی و تشویق گروههای سیاسی کشمیر به همکاری با دولت مرکزی هند، به طور نسبی موفقیتآمیز ارزیابی شده است، البته وقوع درگیریهای پراکنده خشنونتآمیز در کشمیر، حاکی از این امر است که مسئله کشمیر به آسانی قابل حل نیست. شاید بتوان این موضوع را در این عبارت خلاصه کرد که کشمیر تحت کنترل هند، اگرچه ظرفیت پیوستن به دموکراسی هند را دارد، اما به همان میزان قابلیت تغییر ناگهانی و واگرایانه را به جهت شکست دیپلماسی دولت مرکزی را دارا است.
ذکر این نکته ضروری است که ظرفیتهای همگرایی میان هند و کمشیر را که باعث اتخاذ سیاست مذاکره از سوی گروههای سیاسی کشمیری در قبال هند شده است را در چند مورد میتوان دسته بندی نمود: اول، طولانی شدن زمان مبارزات گروههای کشمیری که باید آن را تقریباً از زمان استقلال هند در سال ۱۹۴۷ تاکنون در نظر گرفت. دوم، مهاجرت برخی از مردم کشمیر به شهرهای دیگر هند و ترکیب و آمیزش با مردم سایر نقاط که زمینههای جنگ و ستیز را کاهش میدهد. سوم، ناتوانی دولت پاکستان در جلب گروههای قانونی و فعال کشمیری و چهارم، توسعه اقتصادی هند و احتمال برخورداری از شرایط مشابه در صورت همراه شدن با دولت مرکزی.
موارد مطرح شده به گونهای سبب شد که مان موهان سینگ، به عنوان نخست وزیری که اصول لاییک را در سیاست داخلی دنبال میکند، بتواند با اعطای بخشی از آزادیها و مطالبات درخواستی در جذب مردم کشمیر بدان، به میزان از موفقیت دست یابد که باعث شور و هیجان در میان مردم کشمیر برای مشارکت در انتخابات مجالس ایالتی در این ایالت شود و بتواند مجلس ایالتی را با پیروزی حزب متعادل کشمیری، یعنی حزب کنفرانس حریت، به پیروزی برساند.
اما مسئله کشمیر، برخلاف نظر دولت هند، یک مسئله داخلی نیست بلکه مسئلهای است که در ارتباط با پاکستان و حتی با برخی کشورهای دیگر پیوند خورده است. در این راستا، میتوان به اقدامات برخی از مقامات پاکستانی در تحریک گروههای تندور مخالف دولت هند و تغییر شرایط به ضرر هند، اشاره نمود. البته این اقدامات منوط به نوع و میزان مناسبات هند و پاکستان در نوسان است؛ به عنوان مثال، در دوران نخست وزیری پرویز مشرف، با آغاز مذاکرات و تلاش برای حل موانع در روابط میان دو کشور، بهبود روابط تاریخی دو کشور روشن به نظر میرسید، اما با وقوع حملات تروریستی در خاک هند و افغانستان و متهم بودن گروههای تندروی کشمیری مورد حمایت پاکستان در این وقایع، روابط میان هند و پاکستان رو به تیرگی نهاد.
باید این نکته را در نظر داشت که همواره در کشمیر، ظرفیت بروز یک بحران عمومی وجود دارد. با گسترده شدن موج اعتراضات ناشی از سیاستهای نادرست و افراطی، احزاب میانهرو نیز وارد ماجرا میشوند و علاوه بر آن، سایر نارساییها از جمله مسائل قومی و مذهبی، شرایط اقتصادی، کمبودها و نابرابریها میتواند شرایط را متشنج و به سمت تحرکات افراطگرایانه سوق دهد. در واقع دو بعدی بودن مسئله کشمیر، به گونهای است که دولت هند را در اتخاذ رویکرد مناسب، در تنگنا قرار میدهد؛ همچنانکه در ناآرامیهای اخیر، با وجود طولانی شدن اعتراضات، دولت مان موهان سینگ و حزب کنگره سعی کرد تا بدون موضعگیری و فارغ از دخالت مستقیم، به حل و فصل بپردازد.
هند تاکنون میانجیگری طرف سوم در منازعه با پاکستان در مورد کشمیر را رد کرده است. هند معتقد است که برگزاری چندین انتخابات در جامو و کشمیر، حاکی از این امر است که مردم محلی، دولت هند را مورد پذیرش قرار دادهاند و تمایلی به پیوستن به پاکستان ندارند. اما در مقابل، پاکستان این ادعای هند را که تفسیری ضمنی از قطعنامه سازمان ملل در سال ١٩٤٩ میباشد را رد کرده و بر لزوم انجام همهپرسی در جامو و کشمیر برای کشف تمایل مردم محلی در جهت الحاق به یکی از دو کشور پاکستان یا هند، تأکید میورزد.
معضل کشمیر در حال حاضر سه جنبه و دو سطح دارد؛ در یک سطح، هند، پاکستان و کشمیریهای مستقر در دو سوی خط کنترل، و در سطح دیگر، کشمیر، جامو و لادخ میباشد. ماهیت چندوجهی بودن این معضل، حل آن را پیچیده کرده است و نیازمند مدیریت تفاوتهای منطقهای، قومی و مذهبی در هر دو بخش کشمیر است.
برخلاف مشکلات داخلی که پاکستان از انتخابات در مارس سال ٢٠٠٨ با آن مواجه است، روند مذاکرات میان هند و پاکستان در حال بهبود است و حل معضل کشمیر از جمله تلاش در جهت گسترش روابط در طول خط کنترل، در جریان است. اینگونه به نظر میرسد که منافع افسران ارشد ارتش پاکستان که به سیاستهای این کشور در قبال کشمیر و هند شکل میدهند، با عادیسازی روابط با هند، همسو است. در حال حاضر ارتش، به ثباتسازی به شرایط متشنج در مناطق قبایلی در طول مرزهای پاکستان و افغانستان، نیاز مبرم دارد. در این شرایط، احیای تقابل با هند، جبهه دیگری را در جلو پای آنها ایجاد میکند که توان مضاعفی را از آنها کسب خواهد نمود. اغلب احزاب مخالف دولت در پاکستان، به جز برخی از گروهای بنیادگرای اسلامی، مخالفتی با اتخاذ یک راه حل مسالمتآمیز برای معضل کشمیر ندارند. علاوه بر این، آنها علاقهمند به بازی کردن با "کارت جهادی" در کشمیر، در زمانی که شبهنظامیان بنیادگرا با عدم رغبت و دشمنی جامعه جهانی مواجه هستند، نمیباشند.
طی سالهای اخیر، دیدگاه کلی سیاستمداران هندی در قبال سیاستهای پاکستان در مورد کشمیر، دیدگاهی خوشبینانه همراه با هوشیاری است. دولت جدید پاکستان در اظهارات اولیه خود در مورد کشمیر و هند، از روند مذاکرات صلح حمایت به عمل آورد. تنها نکته کلیدی و حساس باقیمانده، این است که نظامیان، تصمیمگیر اصلی در روابط میان هند و پاکستان خواهند بود یا رهبران غیرنظامی؟
گروههای مبارز؛ بازیگران فروملی
چندين گروه در كشمير فعال هستند، همه آنها مسلح نيستند، اما از زمان شروع شورش مسلمانان در سال 1989، تعداد جدايي طلبان مسلح از چندصد نفر به هزاران تن افزايش يافته است. «حزبالمجاهدين» شاخصترين گروه منطقه و طرفدار پاكستان است. هرچند که اسلام آباد فراهم كردن تجهيزات و تسليحات براي اين گروهها را تكذيب ميكند. «جبهه آزاديبخش جامو و كشمير» نيز بزرگترين گروه طرفدار استقلال منطقه بود كه نفوذ آنها در سالهاي اخير، كمرنگ شده است. بقيه گروهها زير چتر «كنفرانس حريت» كه به صورت مسالمتآميز براي پايان بخشيدن به سلطه هند بر كشمير مبارزه ميكند، فعاليت میکنند. از تاریخ نوامبر سال 2000، نيروهاي هندي، آتش بس يك جانبهاي را با گروههاي نظامي اعلام كردند، اما خشونتها همچنان تداوم يافت.
جبهه آزادیبخش جامو و كشمیر در مه ۱۹۷۷، به رهبری امانالله خان، در لندن تاسیس شد. این گروه، مبارزه در كشمیر اشغال شده را در ۱۹۸۸ آغاز نمود. جبهه آزادیبخش جامو و كشمیر، مهمترین حزب در مرحله فعلی مبارزه آزادیبخش، به دو بخش تقسیم شده است. بخشی به رهبری شبیراحمد صدیقی، نماینده امانالله و بخش دیگر به رهبری یاسین ملك كه در سپتامبر سال ۱۹۹۵، از طرف امانالله بركنار شد. جدایی و قیام یاسین ملك علیه رهبری (ج.آ.ج.ك)، ضربهای سنگین به مبارزه كشمیر وارد نمود. با وجود آنكه تنها ۱۳ درصد جمعیت كشمیر اشغال شده به یاسینملك اعتماد دارند، پاكستان سریعاً از انشعاب آن استقبال نمود. یاسینملك در آگوست ۱۹۹۵، به كنفرانس حریت پیوست. امانالله به راه سوم، یعنی استقلال كامل كشمیر گرایش دارد و به همین دلیل دولت پاكستان رغبتی به مشارکت وی در مسئله كشمیر از خود نشان نداده است.
از سوی دیگر، در يك دهه اخير، نسل ديگرى از گروههاى بنيادگراى مذهبى در اين كشور رشد كرده است كه مىتوان از آنها به "گروههاى كشميرى ـ پاكستانى" تعبير كرد. اين گروهها به منظور جهاد در كشمير عليه سلطه ٦٤ ساله هند تشكيل شده و در جبهه كشمير در حال مبارزه هستند. خاستگاه اصلى اين گروهها پاكستان بوده و يا متاثر از بنيادگرايى اسلامى پاكستان مىباشند. احزاب عمده اين جريان جديد عبارتند از: "حركه المجاهدين"، "لشكر طيبه"، "جيش محمد" و "مجاهدين البدر". رهبران اين گروهها معمولاً در پاكستان مستقر هستند. فعاليتهاى آنها در شهرهاى بزرگ پاكستان بهويژه در كراچى، كه اكثر جمعيت آن را مسلمانان مهاجر هندى تبار تشكيل مىدهد، بسيار چشمگير است. نمايندگىهاى اين گروهها كمكهاى مردمى را از سراسر پاكستان جمع آورى كرده و در ميان مجاهدان مستقر در كشمير و خانواده آنان و خانواده شهدا توزيع مىكنند. كمكهاى مذهبى مانند گوشتهاى قربانى در ايام عيد قربان و فطريه در عيد فطر، كه از طريق اكيپهاى مستقر در مساجد جمع آورى مىشود، يكى ديگر از منابع درآمد اين گروهها را تشكيل مىدهد.
"لشكر طيبه" كه يكى از گروههاى بسيار فعال كشميرى است، تحت رهبرى پروفسور حافظ سعيد، عملياتهاى چريكى زيادى را در كشمير انجام مىدهد. اين گروه وابسته به "مكتب اهل حديث" است كه از لحاظ اعتقادى به وهابيت بسيار نزديك مىباشد. گروه ديگر، "حركه المجاهدين" است كه در گذشته "حركه الانصار" ناميده مىشد؛ اين گروه پس از قرار گرفتن نام آن در فهرست گروههاى تروريستى از سوى آمريكا، نام خود را تغيير داد. اين دو گروه، مراكز آموزشى خود را به دليل فشار آمريكا بر پاكستان، از این کشور به افغانستان منتقل كرده و نيروهاى آنها تا آخر در كنار طالبان و افراد اسامه بنلادن فعالانه حضور داشتند. بهويژه پس از جنگ كارگيل در سال 1998، بخش عمده اين نيروها از كشمير به افغانستان منتقل شدند.
از ديگر گروههاى كشميرى ـ پاكستانى، گروه "مجاهدين بدر" و "جيش محمد" هستند. اين دو گروه عمدتاً نظامى، هر از چند گاهى عملياتى را در داخل كشمير انجام مىدهند. در اول اكتبر سال 2001، "جيش محمد" حمله سنگينى علیه پارلمان كشمير در سرينگر انجام داد كه در آن، 38 نفر از اعضاى پارلمان و محافظان آنها كشته شدند.
گروههاى كشميرى ـ پاكستانى در كنار فعاليتهاى سياسى و نظامى، فعاليتهاى آموزشى را نيز صورت مىدهند. طبق برخى آمارها، دو گروه اسلامگراى لشكر طيبه و حركه المجاهدين، چيزى بيش از 180 مدرسه در اختيار دارند كه بیش از 26 تا از اين مدارس در داخل پاكستان قرار دارد. تأثير جهاد افغانستان بر محافل مذهبى پاكستان به گونهاى است كه مدارس دينى اين كشور، آموزش مباحث نظرى جهاد و سياست سنتى اسلامى را جزو برنامههاى آموزشى خود قرار دادهاند و همين امر، باعث شد تا نسل جديدى از تندروان اسلامى در اين كشور پرورش يابند. اكنون مدارس وابسته به مكتب ديوبندى، مانند دارالعلوم حقانى در پيشاور و دارالعلوم بينورى تاون در كراچى، پايگاه مهم فكرى بنيادگرايان به شمار مىرود.
گروههاى تندرو مذهبى كه در يكى دو دهه اخير در پاكستان ظهور كرده اند، عموماً داراى گرايشهاى انقلابى و فرقهاى بوده و از روشهاى مبارزه مسلحانه براى دستيابى به اهدافشان سود مىجويند. اين گروهها، نظام طالبان در افغانستان را الگوى سياسى خود قرار داده و در تلاش هستند آن را در پاكستان و كشمير نيز پياده كنند. در همین راستا، اعظم طارق، رهبر سپاه صحابه، ابراز میدارد: «عملكرد دولت طالبان براى ما چراغ راهنماست». او در جاى ديگری، حكومت طالبان را حكومت آرمانى اسلامى در جهان اسلام ناميده است. همچنین، مولانا سميعالحق، مدير مدرسه حقانى و رهبر يك شاخه "جمعيت علماى اسلام"، درباره الگوگيرى از دولت طالبان مىگويد: «بايد ريشه كفر و فساد را در پاكستان بخشكانيم، افغانستان الگوى اصلى ماست، جايى كه طلاب توانستند نظم را بر آن حاكم كنند».
علاوه بر این، روشن شده است که برخی از اعضاى گروههاى مبارز كشميرى، مانند حركه الانصار و لشكر طيبه، پیش از حضور در جبهههاى كشمير، مدتى را در افغانستان نيز سپرى كرده بودند. آنها معتقدند فرهنگ جهاد و مبارزه در جهان اسلام، از كشور افغانستان صادر شده است. در همین راستا، پروفسور حافظ سعيد، رهبر گروه "لشكر طيبه" در اين باره مىگويد: «واقعيت اين است كه در هر نقطهاى از جهان كه جهاد ادامه دارد، از نتايج جهاد افغانستان است و من اين را مهمترين دستاورد جهاد افغانستان مىدانم.
براساس آمارهاي ارائه شده توسط منابع خبري هندي، حدود ده سازمان نظامي بزرگ با توانايي اجراي شورش در مقياس وسيع و انجام عملياتهاي نظامي وجود دارد كه همه آنها توسط سازمانهاي پاكستاني و سازمان اطلاعات پاكستان حمايت ميشوند. هرچند كه صحت اين ادعاها توسط سازمان اطلاعات پاكستان به چالش كشيده شده است، اما اين ادعا كه سازمانهایي مثل «مجاهدين حزبالله»، حركت الجهادي اسلامي، لشكر طيبه، حركت المجاهدين و جنبش محمد، از سوی گروههاي مسلمان در پاكستان حمايت میشوند، توسط ناظران پاكستاني تاييد شده است. سه سازمان اول ذكر شده، داراي ريشههاي ايدئولوژيكي مشترك با مذهب دیوبندي مسلمانان هند (همانند طالبان) میباشند و همچنین تمام آنها داراي ديدگاه مشترك خلافت جهاني هستند. البته علاوه بر این، در داخل كشمير، سازمانهاي زيرزمينيای وجود دارند كه دارای اهداف تبليغاتي و بسيار كوچك و غيرمهم هستند که توسط سرويس امنيتي هند هرگز نام برده نشدهاند.
همچنین، تاکنون تلاشها براي ادامه مذاكرات بين دولت هند و گروههاي جدايي طلب به دلیل درخواست اين گروهها مبني بر لزوم حضور پاكستان در اين مذاكرات، با شكست مواجه شد. هند اعتقاد دارد هيچ جايي براي حضور پاكستان در نشستها وجود ندارد؛ چرا كه اين كشور حامي خشونت در كشمير است. گفتوگوها در نشست شهر آگرا در هند در سال 2001، در جهت كاهش مناقشه و رسيدن به توافق بر سر اين منطقه، با شكست مواجه شد. از آن به بعد نيز دهلي و اسلام آباد مرتباً يكديگر را به دامن زدن به خشونت و بحران در كشمير متهم ميكنند.
تداوم بحران، گفتوگوهای صلح
شورش و ناآرآمی در کشمير از سال 1989 شروع شد. در این سال، شبه نظاميان مسلمان مخالف حکومت هند در کشمير، با هدف الحاق دو بخش اين سرزمين، دست به شورش مسلحانه زدند که در جريان آن تاکنون بيش از 40 هزار نفر کشته شدهاند و 10 گروه شبه نظامي به فعاليت عليه دولت هند مشغول هستند. از آن زمان تاکنون، ادعای مقامات هندی این است که پاکستان به شورشيان منطقه که خواستار جدایی کشمير هستند کمک میکند. اما مقامات اسلام آباد میگويند که پاکستان فقط از اين افراد حمايت معنوی به عمل میآورد.
در سالهای بعد نيز اختلاف بر سر کشمير باعث بروز دورههای متناوب تنش بين هند و پاکستان و تلاشهايی برای رفع اختلافات شد. در سال 1996، دو دولت کوشيدند مذاکراتی را برای حل اختلاف خود به صورت جدی دنبال کنند، در حالي که هر دو کشور به فنآوری توليد تسليحات هستهای دست يافته بودند. اين اقدامات به خصوص در سال 1997 و مذاکرات وزيران خارجه هند و پاکستان در دهلی، اميدهايی را برای رفع نهايی بحران به همراه داشت. با اين همه، تنش در روابط دو کشور، که فعاليت جدايی طلبان کشمير هند به آن دامن میزد، هرگز به طور کامل رفع نشد.
در دسامبر همان سال، افراد مسلح به پارلمان فدرال هند در دهلی حمله کردند که در جريان آن، 14 نفر کشته شدند. از اواخر سال 2001 و حمله مسلحانه به پارلمان هند، که دولت آن کشور، آن را به جدايی طلبان مسلمان کشمير تحت حاکميت هند نسبت داد، روابط دو کشور به شدت تيره شد. از سوی دیگر، صفآرايی نظامی و تبادل آتش بين نيروهای مسلح هند و پاکستان مستقر در خط کنترل کشمير، احتمال بروز جنگ تمام عيار بين دو کشور را تشديد كرد. دولت هند بلافاصله اين حمله را به "تروريستهای" مورد حمايت پاکستان نسبت داد و بحران روابط دو کشور شدت گرفت.
تيرگی روابط بين هند و پاکستان به مدت دو سال ادامه داشت و به کاهش سطح روابط سياسی و حتی ارتباطات ترابری و اقتصاد آنها انجاميد و در مواردی، تبادل آتش توپخانه از دو سوی مرز، به نگرانی در مورد بروز جنگ ديگری بين دو کشور دامن زد. در همان حال، ميانجيگری بينالمللی، از جمله توسط ايالات متحده نيز به رفع تنش کمکی نکرد. تا اینکه در ماه آوريل سال 2003، آتال بيهاری واجپايی، نخست وزير هند، طی ملاقاتی با پرویز مشرف، رئیس جمهور پاکستان، در مورد عادی سازی روابط و خاتمه بحران در روابط دو کشور، به گفتوگو پرداخت.
دور دوم گفتوگوهای صلح، در سال 2004 شروع شد. با وجود این، بين هند و پاکستان در مورد محوریت بحران کشمير در اين گفتوگوها اختلاف نظر وجود داشت. پاکستان تمايل داشت كه مسئله کشمير به موضوع اصلی مذاکرات تبديل شود، در حالي که هند با محوريت بخشيدن به موضوع كشمير در مذاكرات صلح، مخالف بود و مترصد بود تا با استفاده از اين فرصت به بررسی جنبههای ديگر روابط دوجانبه، مانند تجارت و مبادلات فرهنگی، بپردازد.
دور سوم گفتوگوهای صلح كه در پي بمبگذاري در قطارهاي بمبئي در يازدهم ژوئیه متوقف شده بود، از اواخر سال 2006 آغاز شد. دو طرف در مورد حل مناقشه پيرامون مرز آبي كه از يك باريكه تنگ باتلاقي عبور ميكند، مذاكرات خود را آغاز كردند. منطقه كم جمعيت سركريك بين ايالت گوجرات در غرب هند و استان سند در پاكستان اداره ميشود. هند معتقد است كه خط مرزي از وسط دهانة 60 كيلومتري رودخانه ميگذرد و اين در حالي است كه پاكستان مرز را در ساحل شرقي قلمداد ميكند.
در واقع گسترش تحرکات مذهبی و اقدامات تروریستی در هند و کشمیر، مانع جدی بر سر راه حل اختلافات دو کشور است؛ چه اینکه پس از بمب گذاریهای اخیر، هند، پاکستان را به عدم انجام اقدامات کافی در جهت مهار تروریسم متهم کرد و همین امر، دور دوم گفتوگوها را به پایان رساند. از سوی دیگر، تحرکات و اقدامات گروههای مهاجم علیه هند، عامدانه و با هدف دامن زدن به اختلافات و عدم دستیابی به صلح پایدار بین هند و پاکستان انجام میپذیرد؛ زیرا آنها به روشني میدانند که قطعاً مولود این مصالحه، فرزند خلفی برای مردم کشمیر نخواهد بود.
استراتژیهای حل بحران
مجموعه مسائل و تحولات داخلی، منطقهای و بینالمللی، بر استراتژی هند و پاکستان در مدیریت و حل بحران كشمير تاُثير گذاشته است.
الف) بعد داخلی
تغییرات بنیادین در سیاست خارجی کشورها تنها زمانی رخ میدهد که در داخل کشور و یا در عرصه جهانی، تغییرات اساسی رخ داده باشد. همان گونه که دنگ شیائوپینگ، رهبر اصلاحات در چین در دهۀ ١٩٧٠، تغییرات عمیقی را در سیاست خارجی آن کشور ایجاد کرد، روابط هند نیز با جهان طی دو دهۀ اخیر، دستخوش تحولات اساسی شده است. در واقع با ایجاد تغییر در عرصه بینالمللی، رهبران هند نیز همگام و همسو با آنها، جسورانه قدم در راهی نهادند که گامی نوین در راستای توسعه و پیشرفت این کشور تلقی میشد. با اتمام جنگ سرد و پایان یافتن نظام سیاسی و اقتصادی سنتی هند که بسیار متمرکز و شبه سوسیالیستی بود، اولویتها و معیارهای گذشته سیاست خارجی این کشور نیز دستخوش تغییر شد و بسیاری از نخبگان در مورد تغییر کلی جهتگیری سیاست خارجی و تدوین نوع جدیدی از آن، متناسب با شرایط نوین داخلی و بینالمللی، به اجماع رسیدند.
لذا میتوان گفت که فروپاشی اتحاد شوروی (به عنوان حامی اقتصادی و ایدئولوژیک هند) و موج جدید جهانی شدن اقتصاد، جهت حرکت سیاست خارجی این کشور را تغییر داد و به سمت کشف راههای جدید برقراری روابط با سایر کشورها رهنمون شد. از سوی دیگر، جامعه جهانی از جمله امریکا به عنوان بزرگترین حامی مالی و نظامی پاکستان، بر این کشور به منظور قطع حمایت از نیروهای افراطی و جنبشهای خشونتآمیز علیه هند که در کشمیر و یا حتی علیه منافع این کشور در سایر نقاط فعالیت میکنند، فشار وارد میسازد. همین امر، میتواند نقطه امیدی برای اغنای این کشور در چارهجویی مسالمتآمیز با هند در قبال کشمیر باشد.
ب) بعد منطقهای
سیاست جدید هند تنها بر ارتباط با قدرتهای بزرگ تمرکز ندارد بلکه بخش مهمی از آن، مسائل منطقهای و نحوة ارتباط این کشور با همسایگان است. این کشور در همین راستا، گامهای مؤثر زیادی را در جهت افزایش تأثیرگذاری خود بر نظم منطقهای برداشته است. تمایل هند در دسترسی به بازارهای آزاد منطقهای که حوزه تمدنی هند را تشکیل میدهند، از اوائل دهة 1990، بهبود چشمگیری در روابط هند با همسایگانش به همراه آورده است.
در همین راستا، هند مهمترین مشکل منطقهای خود را اختلافات حل نشده با دو همسایة چین و پاکستان میداند. هر دوی آنها به تقویت و گسترش ناسیونالیسم منطقهای میپردازند که خطرات مهمی را برای امنیت ملی هند ایجاد میکند. با وجود این، رهبران هند به حل این مسائل و رفع ناامنیها به صورتی خوشبینانه برخورد میکنند. از اوائل ده 1990، هند همواره خود را یک قدرت برتر در منطقه جنوب آسیا در نظر گرفته و سعی کرده تا روابط خود با همسایگانش را بازتعریف کند. این امر مستلزم تغییر سیاست جنوب آسیایی هند است. یکی از مهمترین اقدامات هند در این راستا، در پیش گرفتن سیاست جهانیسازی اقتصاد است تا در پرتو آن، از طريق افزايش منافع و پيوندهاي مشترك، هزينههاي درگيری را بالا برده و نهايتاً ثبات را بر منطقه حاكم سازد.
استفاده سلبی و ایجابی پاکستان از ظرفیتهای خود در قبال گروههای تروریستی و جنبشهای خشونتآمیز و همچنین بازی پیچیده این کشور در عرصه منطقهای و در ارتباط با افغانستان و امریکا و طالبان، موجب افزایش قدرت مانور این کشور در منظقه شده است؛ چیزی که پاکستان به جهت خصومت دیرینهاش با هند، همواره با جدیت آن را پیگیری میکرده است. همین امر، موقعیت پاکستان را در ارتباط با هند و حل بحران کشمیر ارتقاء داده است و امید پاکستان این است که بتواند در مذاکرات خود بر سر کشمیر، به نتیجه مطلوبتری دست یابد.
ج) بعد بینالمللی
در گذشته، به سبب رقابت قدرتهای بزرگ و وجود اختلافات جدی میان هند و دو کشور چین و پاکستان، اقدامات هند به منظور حفظ و برقراری نظم در منطقه، با مشکلات فراوانی مواجه بود، اما امروزه تمامی قدرتهای بزرگ، به ویژه ایالات متحده و چین، از مواضع هند در جهت تشویق همگرایی اقتصادی منطقهای حمایت میکنند. به علاوه، محیط بینالمللی نیز بستر مناسبی برای حل اختلاف هند و پاکستان فراهم آورده است. بدین معنا که موضوع کشمیر، پیوسته از تأثیرگذاری و اهمیت کمتری در نوع رابطه هند با قدرتهای بزرگ برخوردار میشود که همین امر، امکان دستیابی به مصالحه بین هند و پاکستان را افزایش میدهد؛ این در حالی است که به طور سنتی، ایالات متحده از مواضع پاکستان در مقابل هند حمایت میکرد و هند نیز به منظور برقراری توازن در مقابل آنها، محور شوروی و چین را شکل داده بود.
اما این روند سنتی از اواخر دهة 1990، دستخوش تحول شد و حمایت ایالات متحده از هند در قبال کاهش منازعه کشمیر در سال 1999، نقطه عطفی در روابط هند با ایالات متحده ایجاد کرد و این تصور را که واشینگتن همواره در مناقشات منطقهای، سیاستهای همسویی با پاکستان را اتخاذ میکند، با چالش مواجه کرد. هند سعی دارد تا روابط خود با پاکستان را عادی سازد تا از یک سو اختلافات بین دو کشور کاهش یابد و از سوی دیگر، به ارتقای موقعیت منطقهای و بینالمللی خود کمک کند. در همین راستا، هند برای اولین بار مذاکرات جدی را با پاکستان آغاز کرده است و دو طرف در مورد شاخصههای اطمینانساز به تفاهم رسیدهاند.در همن راستا، مان موهان سینگ، نخست وزیر هند، مشخصاً ابراز داشته که از تمام ظرفیتهای سیاسی خود در جهت دستیابی به راه حل دیپلماتیک با پاکستان، استفاده خواهد کرد. به علاوه، اگرچه وی ایدۀ صرفنظر کردن از کشمیر را کاملاً منتفی دانسته است، و بارها اعلام کرده که كشورش هرگز و تحت هیچ عنوان از کشمیر چشمپوشی نخواهد کرد، اما همواره بر تلاش دو کشور در جهت ایجاد شرایط مطلوب زندگی برای تمام افرادی که در سراسر خط کنترل زندگی میکنند، تاکید کرده است. از سوی دیگر، فشار امریکا بر پاکستان مبنی بر قطع حمایتهای خود از گروههای تروریستی و جنبشهای خشونتآمیز، این کشور را در نقطه حساسی از انتخاب استراتژیک خود قرار داده است. در همین راستا، میتوان به قطع بخشی از حمایتهای نظامی امریکا در قبال پاکستان در این اواخر اشاره نمود.
در نهایت، به نظر میرسد که اراده جدی دو کشور، بر کنترل و مدیریت بحران و حل اختلافات فیمابین، متمرکز شده است و در همین راستا، رهبران دو كشور پايبندي خود را نسبت به تداوم گفتوگوها را متعهد شدهاند و حتي تأُكيد كردهاند كه در صورت بروز خشونتهاي احتمالي نيز اين روند را ادامه دهند؛ اين موضوع، میتواند نقش مهمي را در پيشبرد حل اختلافات ايفا كند. دو كشور، اقدامات تسهیل کننده و مثبتی نيز به انجام رساندهاند، از قبیل گسترش ارتباطات و پيوندهاي مردمي، تسهيل قوانين اخذ ويزا و راهاندازي يك خط اتوبوس بين مناطق تحت كنترل دو كشور كه در اقدامي نمادين، توسط نخست وزير، مان موهان سينگ، صورت گرفت. به علاوه، آنها ميانگين تجارت دوجانبه را از طريق بازگشايي مجدد مسير جادهاي و نيز انجام گفتوگو بر سر تجارت مستقيم ميان دو كشمير، افزايش دادهاند.
کشمیر و سایه آینده
با وجود سناریوهای مختلف حل بحران و تلاشهای فراوانی که از سال 1947 تاكنون در قالب قطعنامهها و قراردادهاي دو جانبه از جمله اعلاميه تاشكند و قرارداد سيملا يا قراردادهاي دو جانبه هند و كشميريها مانند قرارداد دهلي بين شيخ عبدالله (رهبر اسبق حزب كنفرانس ملي از گروههاي كشميري) و اينديرا گاندي، نخست وزير وقت هند صورت گرفته است، نتوانستند به رفع بحران بينجامند. باید به این نکته تاکید نمود که ماهیت معضل کشمیر، چندوجهی و بسیار پیچیده است؛ به نحوی که در واقع از چند مشکل تشکیل شده است که جامو و کشمیر تنها یکی از صحنههای آن به شمار میآید؛ مشکلات دیگر، عبارتند از معضل عدم هماهنگی و تشتت آراء در مورد اساس ملیت، بحران هویت مذهبی و قومی و همچنین نیروهای خشونتطلبی که به دنبال تقسیم هند هستند. برای گروههای جهادی و حامیان آنها که در پاکستان مستقر هستند، جنگ در کشمیر، تنها بخشی از یک جنگ بزرگتر میان اسلام و بیاعتقادی است. همانگونه که تمام طرفهای درگیر اذعان دارند، مرزهای فعلی غیرقابل تغییر است، اما آنها میتوانند با انعطاف بیشتر، امکان تشکیل حکومت خودمختار را در AJK و J&K فراهم سازند.
هیچ اقدامی، چه در کوتاهمدت و چه در بلندمدت، تا زمانی که اختلافات میان هند و پاکستان حل و فصل نشود، عملی نخواهد بود. این اتفاق نیز به سرعت انجام نمیپذیرد. واقعیت این است که روابط میان هند و پاکستان در کوتاهمدت با بهبود شایانی مواجه نخواهد شد و مشکلات میان آنها به سرعت رفع نخواهد شد. در گام نخست، رهبران سیاسی هر دو کشور هند و پاکستان باید حقیقتاً به حل اختلافات فیمابین علاقهمند باشند. در گام بعدی، ضرورتاً نخبگان سیاسی و تصمیمگیر دو کشور باید به این امر که معضل کشمیر تنها از طریق مذاکره قابل حل است و نه درگیری نظامی و یا استفاده از شبهنظامیان، اعتقاد داشته باشند.
کشته شدن تعداد زیادی از رهبران مبارزين کشميري در جريان عمليات کماندويي ارتش هندوستان و نيز کاهش تعداد جوانان خواهان پيوستن به مبارزه (تعداد اين مبارزان، به تخمين پليس کشمير، به زحمت به ۵۰۰ نفر ميرسد)، سبب شده است تا حدی شعلة درگیری در کشمیر کاهش یابد. در عين حال، مذاکرات صلح ميان دولتهاي پاکستان و هندوستان پيشرفتهاي چنداني نداشته و از حرکت نمادين بازگشايي مسير اتوبوس و گذر از روي «خط کنترل» در آوريل ۲۰۰۵، فراتر نرفته است.
به رغم بحرانهاي موجود ميان پاکستان و هندوستان که به نوبه خود به دنبال حملات تروريستي به بمبئی در نوامبر سال 200٨، اوج بيشتري نيز گرفت، نشانههايي دال بر نزديکي تدريجي سياست کشميری اين دو دولت متخاصم به چشم میخورد. هرچند که دولتهاي پاکستان و هند در ظاهر بر مواضع خشک خود مبني بر ادعاي مالکيت تمام عيار بر کشمير پافشاري ميکنند و به نظر نميرسد که خيال ميانهروي و متقاعد ساختن مردم خود را به سياستي میانهرو داشته باشند، اما در طی چند سال گذشته، مذاکرات پشت پردۀ ميان دو دولت هند و پاکستان در جريان بوده است. در همین راستا، ديپلماتهاي هندي و پاکستاني شرکت کننده در مذاکرات پنهاني، موفق به تهيه سند زيربنايي حل مسئلة کشمير شدهاند. استيوکول، روزنامه نگار آمريکايي برنده جايزه پوليتزر، که سابقه بيست ساله در گزارش اوضاع آسياي جنوبي دارد، خبر مذاکرات پنهاني را به اين صورت در مجله نيويورکر منعکس ساخته است: «مردم کشمير اختيارات خاص پيدا خواهند کرد و خواهند توانست به طور آزادانه به دو سوي «خط کنترل» رفت و آمد کنند. مناطق مشخص ايالت خودمختار سابق به درجاتي از خودمختاري خواهند رسيد که جزئيات آن بايد بعدها مورد بررسي قرار گيرد. در صورتي که ناآراميها و خشونتها کاهش پيدا نمايد، طرفين به تدريج نيروهاي خود را از منطقه بيرون خواهند کشيد»؛ در همین راستا، شايد منطقه کشمير خودمختاري که مرزهاي آزاد داشته و مورد پذيرش کشميريها و هنديها و پاکستانيها قرار داشته باشد، تاسيس شود.
علاوه بر این، برای اولین بار است که تمام قدرتهای بزرگ، از جمله ایالات متحده، چین، ژاپن، روسیه و اتحادیه اروپا، در ترغیب و تشویق هند و پاکستان، به عادیسازی روابط، دارای منافع اقتصادی و استراتژیک فردی و جمعی هستند. اگرچه ممکن است که هیچ یک از آنها میانجیگری نکنند، اما هیچ کدام از آنها تمایلی به تحریک اختلافات میان دو کشور هند و پاکستان ندارند. بنابراین زمان مناسبی برای هر دو کشور است تا به دنبال راه حل اختلافات باشند.
شایان ذکر است که در طی چند سال اخیر، نگرش چین نسبت به اختلافات میان هند و پاکستان دستخوش تغییر شده است. در حالی که سابقاً این کشور از پاکستان حمایت به عمل میآورد، اما در حال حاضر، این کشور فاصله خود را با هر دو کشور هند و پاکستان حفظ کرده است. انگیزه چین در این تغییر را میتوان در نیاز به ممانعت از افزایش تنشها و بیثباتی در کشمیر و افغانستان و سرریز نمودن آنها به سینکیانگ و تبت و همچنین در نگرانی این کشور از تضمین صلح و آرامش در محیط جنوبی خود جستوجو نمود که مجموع این شرایط، چشمانداز آتی مسئله کشمیر را تا حدی روشن به تصویر میکشد.
منبع: پژوهشنامه پاکستان: چالش های داخلی و سیاست خارجی، مرداد ١٣٩٠