07 September 2007
مقدمه
گسترش ناتو به شرق و به ویژه به مناطقی در آسیا- اوراسیا از جمله مقولههای مهم راهبردی پس از پایان دوران جنگ سرد به شمار میرود. در این رابطه به نظر میرسد ناتو توجه خاصی به برخی از کشورهای منطقه قفقاز نشان داده که از جمله میتوان به جمهوری آذربایجان و گرجستان اشاره کرد. در واقع، طرح گسترش ناتو به سمت شرق شامل کریدوری است که با عبور از مناطق محوری در منطقه قفقاز تا مرزهای چین کشیده خواهد شد و میتواند مزایای سیاسی و امنیتی فوق العادهای برای کشورهای غربی و به ویژه آمریکا در پی داشته باشد. بر این اساس، آمریکا میتواند به کمک این سازمان نظامی بزرگترین رقبای بالقوه خود در آسیا یعنی روسیه و چین را مهار کند و حتی کشورهایی نظیر ایران را که میتوانند منافع این کشور را به چالش بکشند، محدود سازد. در این بین بررسی نوع رابطه و همکاریهای ناتو با کشورهای منطقه قفقاز میتواند برای ایران از اهمیت زیادی برخوردار باشد. در این رابطه همکاریهای جمهوری آذربایجان با ناتو و همچنین همکاریهای سیاسی- نظامی این کشور با آمریکا و حتی اسرائیل حائز اهمیت است. در واقع، این جمهوری با توجه به اولویت بالایی که برای گسترش روابط با طرفهای غربی خود قائل است، میتواند تهدیدهای بالقوهای را برای محیط امنیتی کشورهایی نظیر ایران و روسیه به وجود آورد. نوشتار حاضر بر آن است تا با بررسی همکاریهای ناتو با جمهوری آذربایجان، نوع و میزان این همکاریها و خطرات ناشی از آن را برای محیط امنیتی کشورهای منطقه مشخص سازد.
بر این اساس، ابتدا به تاریخچه همکاریهای ناتو با جمهوری آذربایجان پرداخته میشود. در بخشهای بعدی به موقعیت منطقهای جمهوری آذربایجان، دیدگاههای ناتو نسبت به همکاری با این کشور، مشکلات و موانع موجود در گسترش این همکاری و بالاخره دیدگاههای کشورهای منطقه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
تاریخچه شکلگیری روابط
همکاریهای ناتو با جمهوری آذربایجان از مارس ١٩٩٢ آغاز شد، یعنی زمانی که جمهوری آذربایجان و ٣٦ کشور دیگر به شورای همکاری آتلانتیک شمالی پیوستند. این شورا که قبلاً دارای ١٦ عضو بود، اعضای جدیدی را از متحدان سابق شوروی و پیمان ورشو پذیرفت. در مرحله بعد، پیمان ناتو در ژانویه ١٩٩٤ به منظور گسترش امنیت و ثبات در سراسر منطقه اروپا- آتلانتیک طرح «مشارکت برای صلح» را مطرح کرد و بر این اساس جمهوری آذربایجان جزء اولین دسته از کشورهایی بود که در ماه مه ١٩٩٤ این چارچوب همکاری با ناتو را پذیرفت. اهداف و برنامه های همکاری با ناتو در سند ارائه شده جمهوری آذربایجان به ناتو در سال ١٩٩٦ مطرح شد که از جمله این برنامهها، مشارکت در عملیات حفظ صلح ناتو است. در واقع، طرح مشارکت برای صلح ابزار عملیاتی ناتو است که به این پیمان و متحدانش کمک میکند تا عملیات مشترک برای مدیریت بحران و حفظ صلح داشته باشند. جمهوری آذربایجان درصدد است تا با گسترش هیأت نمایندگی خود در ناتو و ایجاد مأموریتهای دیپلماتیک در این سازمان ارتباط خود را با آن قویتر کند. به این منظور در حال حاضر این کشور مأموران دیپلماتیک و نمایندگی نظامی در کمیته نظامی ناتو دارد.
در سال ١٩٩٧، شورای همکاری آتلانتیک شمالی به شورای مشارکت اروپا- آتلانتیک تغییر نام داد. جمهوری آذربایجان یکی از اعضای فعال این شوراست و تاکنون نشستهای فروانی را برای بحث و بررسی موضوعات امنیتی و سیاسی مرتبط برگزار کرده است. در این رابطه، جمهوری آذربایجان تاکنون میزبان بسیاری از برنامههای آموزشی و تمرینی ناتو بوده تا به تقویت همکاریها و تعامل ناتو و این کشور کمک کند.
از جمله دیگر تحولات در رابطه با ناتو و جمهوری آذربایجان، پذیرش آن کشور در نوامبر ۲۰۰۲ در مجمع پارلمانی ناتو بود. جمهوری آذربایجان در چارچوب تلاشهایش برای گسترش روابط با غرب و ناتو، یک واحد نظامى را برای شرکت در عملیات حفظ صلح در قالب نیروهای پیمان ناتو به افغانستان فرستاد. همچنین این کشور فرودگاههای شهرهاى کوردامیر، حاجی قبول و گنجه را براساس استانداردهای ناتو و جهت استقرار نیروهای این سازمان بازسازی کرد. از جمله تحولات مورد توجه محافل سیاسی در جمهوری آذربایجان سفر جورج رابرتسون، دبیرکل ناتو در ۱۴ مه ۲۰۰۳ به قفقاز جنوبی بود که ضمن آن وی از باکو نیز بازدید به عمل آورد و با نمایندگان پارلمان جمهوری آذربایجان دیدار کرد.
موقعیت منطقهای جمهوری آذربایجان
جمهوری آذربایجان از جمله کشورهای منطقه قفقاز است که اهمیت زیادی به گسترش روابط خود با طرفهای غربی و به ویژه ناتو می دهد. در واقع، وجود پارهای از مشکلات امنیتی و سیاسی در این منطقه برخی از این کشورها و به ویژه جمهوری آذربایجان را بر آن داشته است که با گسترش مناسبات خود با کشورهای غربی امنیت شکننده خود را بازتعریف کنند. برای مثال، الهام علیاف، رئیس جمهور آذربایجان در سخنانی ادغام در ناتو را مهمترین اولویت سیاست خارجی جمهوری آذربایجان دانسته است. وی در مصاحبه با تلویزیون دویچه وله آلمان تأکید کرد که عضویت احتمالی جمهوری آذربایجان در ناتو را نباید نتیجهای از پیش تعیین شده دانست. وی گفت: «تنها زمان میتواند ثمرات چنین مشارکتی را مشخص سازد.» جمهوری آذربایجان نگرانیهای خاص امنیتی خود را در منطقه قفقاز دارد و تعامل با قدرتهای خارج از منطقه را تنها راه حل آنها تلقی میکند:
- مناقشه قرهباغ:
قرهباغ منطقهاي تاريخي است كه در قفقاز جنوبي، در شرق ارمنستان و منتهیاليه غربي سرزمين جمهوري آذربايجان واقع شده است. در تقسيمات كشوري اتحاد جماهير شوروي، ناگورنو قرهباغ استانی خودمختار در جمهوري آذربايجان بود. مساحت اين سرزمين 4400 كيلومتر مربع است كه 1/5 درصد از مساحت جمهوري آذربايجان را تشكيل ميدهد. با فروپاشی شوروی و استقلال آذربايجان و ارمنستان، اختلاف ميان آذريها و ارامنه بر سر قرهباغ افزايش يافت تا جايي كه به بروز جنگی خونین میان دو طرف منجر شد. با ميانجيگري كشورهاي منطقه و سازمانهاي بينالمللي در سال 1994 آتشبسی برقرار شد كه هنوز ادامه دارد. با این حال و علیرغم تلاش نهادهای بينالمللي، اكنون وضعيت «نه جنگ، نه صلح» بين دو كشور برقرار است و بخش قابل توجهي از سرزمين جمهوری آذربايجان در اشغال ارامنه قرهباغ قرار دارد. در واقع، مناقشه قرهباغ يكي از طولانيترين منازعات قومي در اتحاد جماهير شوروي محسوب میشد و پس از جنگ سرد نیز بر دامنه و پيچيدگي آن افزوده شد. مناقشه قرهباغ در واقع ميان ارامنه و آذربايجانيها است، اما به دلیل برخی عوامل بيروني شكل پيچيدهتري به خود گرفته است.
مهمترین نگرانی امنیتی جمهوری آذربایجان مسئله قرهباغ و جلب حمایت قدرتهای منطقهای و جهانی در مقابل طرف ارمنی در این مناقشه است. جمهوری آذربایجان که بر حفظ تمامیت ارضی خود تأکید دارد و اصرار برخی طرفهای خارجی و کشورهای میانجی را برای اعطای خودمختاری به منطقه قرهباغ به عنوان راه حلی پایدار نمیپذیرد. مناقشه قرهباغ در نفس و ماهيت خود، مناقشهاي قومي با پيش زمينههاي تاريخي و سياسي است.
جمهوری آذربایجان در سالهای اخیر به سرمایه گذاری شرکتهای بزرگ در صنایع نفتی خود در دریای خزر اهمیت خاصی نشان داده است. در حالی که به گفته مقامهای آذربایجانی استمرار مناقشه قرهباغ به شکلی که هنوز هیچ راه حل موثری برای آن وجود ندارد، مانعی عمده در پیشبرد این سیاست است. به زعم مقامهای آذربایجانی برقراری روابط گسترده با کشورهای غربی به ویژه در قالب ناتو میتواند به بازپسگیری سرزمینهای اشغالی منجر شود. در واقع، تلاش جمهوری آذربایجان برای تعامل گسترده اقتصادی به خصوص در بخش صنعت نفت با طرفهای غربی مبتنی بر این است که با مطرح کردن مسئله قرهباغ در چارچوب مبارزه جهانی با تروریسم، این مناقشه را به عنوان یکی از تهدیدهای تروریستی جهان مطرح کند تا بتواند در حل آن از ایالات متحده و ناتو کمک بگیرد.
- کشورهای بزرگ منطقه:
از جمله نگرانیهای دیگر که مقامهای آذربایجانی بر آن تأکید دارند، سیاستهای کشورهای بزرگ منطقه به ویژه روسیه و ایران است. در واقع، جمهوری آذربایجان در تلاش است تا با مطرح کردن برخی سیاستهای این دو کشور به عنوان عوامل تهدیدکننده، موقعیت منطقهای خود را بحرانی جلوه دهد. این کشور در تلاش است تا بر این اساس خود را با سیاستهای کشورهای غربی به ویژه آمریکا نزدیک و هماهنگ نشان دهد. در این زمینه، برخی رسانههای خبری در جمهوری آذربایجان با انعکاس رویدادهای منطقهای، به جنجالهای تبلیغاتی در این مورد میپردازند. بر این اساس و از دید جمهوری آذربایجان، روسیه به عنوان قدرت برتر در منطقه که مسلح به سلاحهای هستهای است و بیشتر به همکاری با ارمنستان گرایش دارد، خطری عمده تلقی میشود. بنابراین، مقامهای این کشور در تلاشند تا برای رفع چنین تهدیدی، آمریکا، ناتو یا ترکیه را به ایجاد پایگاه نظامی در خاک جمهوری آذربایجان ترغیب کنند. در این رابطه به ویژه بر ایجاد پایگاه نظامی آمریکا در شبه جزیره آبشوران تأکید شده است.
از طرف دیگر، جمهوری آذربایجان، ایران را نیز به عنوان یکی دیگر از نگرانی های امنیتی خود در منطقه معرفی میکند. این در حالی است که دو کشور از سطح روابط مناسبی برخوردار هستند و تنها برخی نگرانیها از سیاستهای یکدیگر دارند. از جمله جمهوری آذربایجان نگران نزدیکی ایران و ارمنستان است. همچنین برخی از گروهها در این کشور با حمایت از اهداف «پان ترکیسم» سعی در ایجاد تحریکاتی علیه ایران دارند که چنین رفتاری مورد اعتراض ایران قرار دارد. ایران نیز نسبت به روابط باکو-تلآویو انتقاداتی دارد.
گزینههای آذربایجان برای همکاری
مقامهای جمهوری آذربایجان بر اساس محدودیتها و مشکلات امنیتی خود در منطقه قفقاز به برقراری روابط نزدیکتر با کشورهای غربی و به ویژه آمریکا و ترکیه (به عنوان کشوری که مشابهات فرهنگی با آن دارد) گرایش بیشتری دارند. در این رابطه، این کشور بیشتر سیاستهایی را در پیش گرفته که به تقویت روابطش با طرفهای مذکور منجر شود.
- ترکیه:
با وجودی که ترکیه اهمیت فراوانی برای روابط خود با کشورهای غربی قائل است و مایل به عضویت در اتحادیه اروپایی است، علایقی نیز در منطقه قفقاز دارد. ترکیه عملاً با فروپاشی شوروی در دهه ١٩٩٠ مایل به ایفای نقش در این منطقه به ویژه در ارتباط با رهیافتهای پان ترکیسم بوده است. بر این اساس این کشور اهمیت زیادی به روابط خود با جمهوری آذربایجان میدهد. این جمهوری علاوه بر دارا بودن مشترکات فرهنگی و زبانی با ترکیه از موقعیت ژئوپلتیکی موثری نیز در منطقه برخوردار است که مورد توجه خاص مقامهای ترکیه قرار دارد. از طرف دیگر، ترکیه به شدت مایل به مشارکت در مزایای اقتصادی سرشار ترانزیت منابع نفت و گاز حوزه دریای خزر از این کشور به سمت بازارهای جهانی است. در این رابطه، خط لوله نفتی باکو- جیهان چه به لحاظ سیاسی و چه اقتصادی یکی از موفقیتهای بزرگ ترکیه در منطقه قفقاز به شمار میرود.
تمایل شدید ترکیه برای تبدیل شدن به کریدور انرژی میان اروپا و دریای خزر حتی باعث شده تا این کشور به گرجستان که حد فاصل میان ترکیه و جمهوری آذربایجان است، توجه خاصی داشته باشد. بر این اساس، ترکیه روابط خود با جمهوری آذربایجان و گرجستان را استراتژیک میداند و با این دو کشور روابط نظامی و امنیتی گستردهای برقرار کرده است. ترکیه برای جمهوری آذربایجان اهمیت خاصی قائل است تا آنجا که خود را تضمین کننده امنیت این کشور میداند. بر این اساس و به خاطر مسئله نسل کشی ارامنه توسط ترکهای عثمانی طی جنگ جهانی اول و مناقشه قرهباغ، ترکیه با ارمنستان روابط سیاسی ندارد و برقراری هر نوع رابطهای با این کشور را به عقبنشینی نیروهای ارمنی از قرهباغ و بازگرداندن آن به جمهوری آذربایجان منوط کرده است. جمهوری آذربایجان نیز اهمیت خاصی برای روابط خود با ترکیه قائل است. در واقع، این کشور در برابر تهدیدهای خارجی به دنبال متحدی استراتژیک است و بنابراین ترکیه را به عنوان بهترین گزینه انتخاب نموده است، به ویژه که این کشور با توجه به عضویت دیرینهاش در ناتو زمینههای لازم برای پیوستن جمهوری آذربایجان به ناتو و نزدیکی هرچه بیشتر با غرب را فراهم میکند.
- آمریکا:
جمهوری آذربایجان بر تعمیق پیوندهای سیاسی و نظامی خود با آمریکا اهمیت خاصی میدهد. از جمله برگزاری مانورهای مشترک متعدد نظامی با آمریکا از طرف کشورهای منطقه به عنوان تلاشی برای فراهم آوردن زمینه حضور مستقیم نیروهای آمریکایی در دریای خزر بهعنوان یک نقطه استراتژیک و حایز اهمیت تلقی می شود که میتواند امنیت و استقلال منطقه را با خطری جدی مواجه کند. جمهوری آذربایجان حتی برای کسب اهرم فشاری قدرتمند به منظور تحکیم موقعیت منطقهای خود و بازپسگیری منطقه قرهباغ رسماً از حمله آمریکا به افغانستان و عراق حمایت کرد. باکو در ادامه تلاشهایش برای کسب عضویت در ناتو طرحهایی را منتشر کرده و اعلام کرده است نیروهای مسلح جمهوری آذربایجان تا سال ٢٠١٥ با استانداردهای مورد نظر ناتو هماهنگ خواهند شد. از طرف دیگر، این کشور تلاش می کند با افزایش تعداد سربازان خود در افغانستان در قالب نیروهای پاسدار صلح که در حال حاضر بسیار اندک میباشند، جایگاه بهتری در این سازمان پیدا کند. همچنین جمهوری آذربایجان به تازگی به نیروهای ناتو اجازه داده است از دو پایگاه هوایی این کشور برای پشتیبانی از عملیات پاسداری از صلح در افغانستان استفاده کنند. در این رابطه، حتی برخی رسانههای جمهوری آذربایجان اعلام کردند باکو به طور ضمنی با استفاده از چنین پایگاههایی برای طرحهای احتمالی حمله نظامی به ایران نیز موافقت کرده است. هر چند که مقامهای جمهوری آذربایجان همچون وزیر دفاع جمهوری آذربایجان تأکید دارند که این کشور اجازه نمیدهد قلمرو آن کشور برای اقدامات خصمانه علیه همسایگانش مورد استفاده قرار گیرد.
دیدگاههای ناتو به جمهوری آذربایجان
کشورهای غربی به ویژه به دنبال فروپاشی شوروی توجه خاصی به موقعیت استراتژیک منطقه قفقاز جنوبی پیدا کردهاند. افول قدرت روسیه، اعلام وجود منابع غنی نفت و گاز در حوزه دریای خزر و مسئله مبارزه با تروریسم به دنبال حوادث ١١ سپتامبر باعث شد تا کشورهای غربی گرایش بیشتری به همکاری با کشورهای این منطقه بیایند. سازمان آتلانتیک شمالی با تغییر دستور کار خود و گسترش حوزه عملیاتیاش به دنبال مشارکت و حتی پذیرش برخی کشورها خارج از روال سنتی خود میباشد. در این رابطه، به نظر میرسد برنامههای خاص ناتو برای گسترش به مناطق پیرامونی کشورهایی نظیر روسیه و ایران برای این سازمان اهمیت خاصی داشته باشد. در واقع، توجه ناتو به منطقه قفقاز و به ویژه جمهوری آذربایجان ناشی از همجواری آنها با این دو کشور است. هر چند در گذشته و در زمان جنگ سرد نیز قفقاز اهمیت نظامی- استراتژیک داشت و محل برخورد دو قلمرو پیمانهای نظامی ورشو و ناتو بود، اکنون علاوه بر دلایل امنیتی به لحاظ اقتصادی و سیاسی نیز بسیار اهمیت دارد. بر این اساس به ویژه نقش قفقاز جنوبى در امنیت اوراسیا برای ناتو قابل توجه است و پیشبینی میشود این منطقه برای سالها، مرز جدید ناتو و کل ساختار امنیتی اروپایى باشد. به لحاظ اقتصادی، تعداد زیادى از شرکتهای نفتی متعلق به کشورهای عضو ناتو در منطقه قفقاز جنوبی فعال هستند. وجود منابع انرژی از یک طرف و موقعیت ترانزیتی خطوط عبور انرژی از طرف دیگر، کشورهای این منطقه را با بازیگران بینالمللى در اقتصاد جهانى مرتبط می کند. در این رابطه، ناتو از حضور نظامى روسیه با توجه به منابع طبیعى استفاده نشده حوزه دریای خزر ناراضی است. همچنین در منطقه قفقاز مقدار زیادی اورانیوم غنی نشده و برخی دیگر از مواد هستهای وجود دارد که باعث نگرانی کشورهای عضو ناتو شده است.
یکی از اهداف اصلی ناتو از اجرای برنامه مشارکت برای صلح به ویژه در کشورهای منطقه قفقاز دستیابی به موقعیت نظامی است. این سازمان خواهان تغییراتی در سیستم سیاسی و نظامی این کشورهاست تا مشارکتی پایدار را پایهریزی کند. با این حال و برخلاف اتحادیه اروپایی، این سازمان مستقیماً نقشی در تقویت جامعه مدنی در این کشورها ندارد؛ بلکه بر اساس برنامه مشارکت برای صلح خود به دنبال ایجاد ثبات در کشورهایی نظیر جمهوری آذربایجان است. علیرغم نگرانی برخی از کارشناسان نسبت به کمک و حمایت از نهادهای سیاسی جمهوری آذربایجان که بحران مشروعیت در این کشور را عمیقتر میکند، ناتو نگران از دست دادن نفوذ خود در منطقه قفقاز و افزایش نفوذ روسیه است. با این حال، ناتو اعلام داشته که مایل به دخالت در اوضاع سیاسی کشورهای قفقاز و به ویژه جمهوری آذربایجان نیست. این سازمان اعلام کرده است که برنامهای برای درگیر شدن در بحرانهای قفقاز و به خصوص مناقشه قرهباغ ندارد. در این رابطه، ناتو تأکید دارد که حل مناقشه قرهباغ تنها به کمک گسترش همکاریهای منطقهاى و گسترش روابط جمهوری آذربایجان با روسیه ممکن است.
مشکلات گسترش همکاریها
به رغم خوشبینی مقامهای جمهوری آذربایجان نسبت به تبعات مثبت روابط این کشور با ناتو، به نظر میرسد همچنان موانعی برای گسترش روابط دو طرف وجود داشته باشد. مهمترین مشکل عدم درک واقعبینانهای از ناتو در منطقه قفقاز از سوی مقامهای جمهوری آذربایجان است. از جمله در محافل سیاسی جمهوری آذربایجان این تصور وجود دارد که این کشور و مناقشه قرهباغ از اولویت بالایی در سیاستهای ناتو در منطقه قفقاز برخوردار است و بر این اساس جمهوری آذربایجان در آینده نزدیک عضو این سازمان خواهد شد و یا اینکه علایق خاص اقتصادی در حوزههای نفتی این کشور موجب خواهد شد تا ناتو به حل مناقشه قرهباغ به نفع جمهوری آذربایجان کمک کند. با این حال، پیشبینىها و ارزیابیها مبنی بر ناکافی بودن منابع نفتی جمهوری آذربایجان در عمل موجب شد تا برخی شرکتهاى نفتی آمریکایی از پروژههای اکتشاف و استخراج نفت در این کشور کنارهگیری کنند.
برخی کارشناسان، به طور کلی، عواملی همچون مناقشات حل نشده منطقهای، کیفیت و کارآیی پایین، عدم درک جهان مدرن، فساد، فقدان دانش، تجربه و مهارتها، فقدان همسانی و تنوع علایق، عدم برخورداری از دیدگاهی روشن نسبت به اولویتها، فقدان سازوکارهای اجرایی مناسب، ضعف حکومتی و مشکلات اقتصادی و مالی در جمهوری آذربایجان را از جمله مهمترین دلایل عدم پیشرفت در روابط جمهوری آذربایجان با کشورهای غربی و سازمانهایی همچون ناتو دانستهاند.
از طرف دیگر، عدم بازدهی تلاشهای سیاسی جمهوری آذربایجان برای تعمیق روابط با کشورهای غربی و به ویژه ناتو موجی از بدبینی را در محافل داخلی این کشور موجب شده است. از جمله برخی از گروههای سیاسی این کشور تأکید دارند جمهوری آذربایجان بیش از آنچه ناتو و غرب برای این کشور انجام داده اند، برای گسترش این روابط هزینه کرده است. برای مثال گفته میشود «جمهوری آذربایجان گروگان ناتو شده است. جمهوری آذربایجان از مسکو و کشورهای مشترک المنافع جدا شد تا با ناتو همراه شود، اما ناتو از تعرض ارمنستان چشم پوشی میکند و به این خاطر مقامهای آذری باید در برابر فشار ناتو مقاومت کنند.» در واقع، مهمترین قصد جمهوری آذربایجان از همکاری با ناتو و غرب داشتن برگ برندهای علیه ارمنستان در مناقشه قرهباغ است، اما در عمل ناتو نه تنها تمایلی به حل این مناقشه ندارد، امری که تأمین کننده منافع جمهوری آذربایجان است، بلکه خواهان همکاری ارمنستان و جمهوری آذربایجان برای برقراری ثبات در منطقه قفقاز میباشد و این چیزی است که جمهوری آذربایجان از آن احتراز دارد. در این رابطه، حتی مقامهای ناتو تأکید دارند که موضع جمهوری آذربایجان در این مورد و در چارچوب برنامه مشارکت برای صلح غیر قابل پذیرش است. برخی کارشناسان غربی حتی هشدار دادهاند عدم همکاری جمهوری آذربایجان با ارمنستان در چارچوب برنامه مذکور میتواند به همکاریهای ناتو و جمهوری آذربایجان صدمه بزند. مقامهای ناتو تأکید دارند که عدم انعطاف پذیری جمهوری آذربایجان در حل مناقشه قرهباغ خود مانع عمدهای در گسترش مناسبات ناتو با این کشور است.
نتیجه گیری:
بررسی مناسبات جمهوری آذربایجان و سازمان آتلانتیک شمالی در بیش از یک دهه اخیر نشان میدهد که علیرغم تبلیغات طرف آذربایجانی این مناسبات از گستردگی و عمق قابل توجهی برخوردار نیست. در واقع، سیاستهای ناتو در گسترش به شرق شامل درگیر شدن در تمامی مناطق مورد نظر نیست، بلکه این سازمان ترجیح میدهد با اتخاذ راه کارهای مناسب ضمن حفظ مناسبات خود هزینههای سیاسی و مالی کمتری بپردازد. از جمله مناطق مورد توجه ناتو از زمان فروپاشی شوروی منطقه قفقاز جنوبی و جمهوریهای این منطقه میباشد. بر این اساس، ناتو با طرح ابتکاراتی همچون «مشارکت برای صلح» سطحی از مناسبات را با این جمهوریها پایه گذاری کرد که ضمن برخورداری از مزایای حضور در منطقه کمتر با مسائل بغرنج آن درگیر باشد. برای ناتو بیشترین اولویت به حضور در مناطق پیرامونی کشورهایی مربوط میشود که آنها را تهدید تلقی میکند. روسیه و ایران از جمله کشورهای مزبور به شمار میروند. بافت کهنه و سنتی منطقه و وجود بحرانهای دیرینه قومی به ویژه بحران قرهباغ که هزینههای فراوانی میطلبد، مانع از درگیر شدن جدی ناتو در منطقه شده است. در این بین تمایل شدید جمهوری آذربایجان برای همکاری با این سازمان نظامی-سیاسی غربی به گونه ای است که تمامی سیاستهای این کشور را تحت الشعاع قرار داده است. در این رابطه، حتی مقامهایی در جمهوری آذربایجان تا آنجا پیش رفتهاند و سیاستهایی را برای همکاری با طرفهای غربی در پیش گرفتهاند که منافع و مصالح همسایگانشان در معرض خطر قرار گرفته است. در واقع، جمهوری آذربایجان به جای توجه به جایگاه منطقهای خود و تلاش برای تعمیق روابط و همکاریهایش با کشورهای همسایه که میتواند زمینههایی را برای حل مناقشه دیرینه قره باغ فراهم کند، رو به کشورهای غربی و سازمانهایی نظیر ناتو آورده است. تداوم سیاستهای مذکور موجب میگردد تا این کشور علیرغم صرف هزینههای فراوان سیاسی، نظامی و مالی نتواند به اهداف مورد نظر خود دست یابد.
منبع: پژوهشنامه ناتو و محیط منیتی ایران، شهریور ١٣٨٦