آمال فرو ریخته، آلام به جای مانده (بررسی تأثیر تحولات اخیر اسرائیل بر جریان راست افراطی) |
10 November 2005 |
||||
اهمیت: صهیونیسم پس از گذشت یک قرن از حیات سیاسی خود، برای تداوم و بقا نیازمند تحول و تغییر ریشهای شده است، نیازی که این بار نه از سوی مخالفان دولت یهود و منتقدین ایده آپارتاید سیاسی بلکه از سوی مدافعان آرمانهای صهیونیسم به آن اشاره میشود. جامعة اسرائیل که به لحاظ ساختاری دارای شکافهای متراکم اجتماعی و سیاسی میباشد، پس از تحولات ماههای گذشته و با خروج کامل شهرکنشینان و ارتش اسرائیل از نوار غزه، خود را با سؤالات بیشتر و چالشهای عمیقتری رویارو میبیند. خروج اسرائیل از بخشی از اراضی اشغالی فلسطینیها پس از نزدیک به چهار دهه چه تأثیراتی بر جریان راست افراطی اسرائیل و جنبش شهرکنشینان به عنوان نماد و سمبل صهیونیسم مذهبی بر جای گذاشته است و آینده روابط این جریان بنیادگرا با جامعه اسرائیل و دولت یهود در آینده چگونه خواهد بود؟ تحلیل: صهیونیسم سیاسی که پس از تشکیل نخستین کنگره صهیونیستها در سال 1897 در بازل سوئیس به ریاست تئودور هرتزل متولد شده بود، پس از گذشت نیم قرن و با تشکیل دولت یهودی اسرائیل در سال 1948، شاهد تحقق عملی آرمانها و ایدههای نژادپرستانه خود گردید. از همان ابتدای تشکیل دولت اسرائیل، صهیونیسم با برقراری پیوند بین دیانت و قومیت یهود موفق گردید با تمسک به آموزههای، مجعول مذهبی و با بهرهگیری از آلام و مصائب قوم یهود در طول تاریخ والبته با حمایت همه جانبه غرب و ضعف و سستی اعراب، سرزمین فلسطین را به اشغال خود در آورد، ساکنان این سرزمین را آواره کند و بر ویرانههای منازل و اماکن آنها کشور اسرائیل را بنا سازد. این تجاوزات آشکار و نقض حقوق فلسطینیها در جنگهای 1956 و 1967 هم ادامه یافت و در جنگ 1973 نیز اسرائیل متصرفات خود را تحکیم بخشید. در طول این سالها دولتمردان اسرائیلی با اتکا به آموزهها و شعائر مذهبی و با نزدیک دانستن زمان موعود برای تملک زمین مقدس، اشغال اراضی فلسطینیها را وعدهای الهی میپنداشتند که پیامبران بنیاسرائیل مژده آن را داده بودند. جریان راست افراطی طی دهههای گذشته به صورت شبکهای گسترده در داخل اسرائیل(1948) و در اراضی اشغالی پس از جنگ 1967 و نیز در دولتهای گذشته و در ارتش اسرائیل، الهامبخش و توجیهگر تجاوزات و اشغالگری دولت یهود بود. افراطیون مذهبی با اتکا به شعارهایی چون سرزمین بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین، نیل تا فرات گستره دولت یهود و غیره انگیزههای لازم را برای تدوین سیاستهای تلآویو در برخورد با فلسطینیها و اعراب مهیا میکردند. لازم به ذکر است که جامعه اسرائیل به دلیل نوع ساختار خاص خود همواره مستعد تنشهای اجتماعی و سیاسی بوده است. شکاف مذهبیون و سکولارها، شکاف بین یهودیان اشکنازی (غربتبار) و یهودیان سفاردی (شرق تبار)، شکاف بین راستها و چپهای سیاسی و نوع نگرش آنها به موضوع مناقشه فلسطینیها، شکاف بین راستیهای مذهبی و مذهبیون میانهرو و شکافهای زبانی، قومی و ملیتی و غیره جامعه اسرائیل را به جامعهای با شکافهای متراکم تبدیل نموده است. در جامعه اسرائیل از بدو تشکیل تاکنون تنها عنصر مذهب عامل انسجام و پیوستگی درونی ملت یهود بوده است. 1- آمال فرو ریخته مشخص است که پس از گذشت یک قرن از القائات گفتمان صهیونیستی در جامعه یهود، این افکار و ایدهها در اذهان و افکار مردم و لایههای مختلف اجتماع رسوب کرده باشد. اما آنچه طی یک دهه گذشته و پس از تغییرات گسترده در نظام بینالملل (پس از فروپاشی بلوک شرق) و تحولات سریع در نوع نگرش و زندگی در سطح جهان و رسوخ ارزشهای جهانی شدن، در جامعه اسرائیل حادث شده است آن است که جامعه اسرائیل در حال پوستاندازی مجدد و پذیرش قالبهای فکری و اندیشهای نوین است. به چالش کشیدن صهیونیسم و رشد افکار و اندیشههای فراصهیونیستی نمادی از تلاش جامعه اسرائیل برای برون رفت از چالشها و تعارضات روزافزون داخلی و خارجی است؛ موافقت اکثریت مردم اسرائیل با طرح موسوم به جداسازی (خروج اسرائیل از غزه) نمونهای از این امر بود. در میان مذهبیون در اسرائیل همواره سنتی از میانهروی سیاسی نیز وجود داشته است که هنوز نیز کاملاً رو به زوال نرفته است. برخلاف مذهبیون میانهرو، ارتدوکسهای افراطی (مانند ملی – مذهبی و شاس) اساساً کثرتگرایی مذهبی را در دین یهود رد میکنند و پایبند به سنتهای گزنو فوبیایی (تنفر از بیگانه) در چرخه عقاید خویش هستند. خروج کامل اسرائیل از غزه برای طرفداران و حامیان صهیونیسم مذهبی که جنبش شهرکنشینان را نماد حیات سیاسی و مذهبی خود میداند بسیار سخت و طاقتفرسا بود. از همان ابتدای ارائه طرح توسط شارون در اوائل سال 2004 میلادی، مخالفتها و اعتراضات از سوی حامیان این جنبش به طرق مختلف در داخل لیکود، پارلمان وکابینه و سپس در معابر و خیابانها و در نهایت با تحصن، مقاومت فیزیکی و برخورد خشونتآمیز با پلیس نمود پیدا کرد. اینک پس از خروج اسرائیل از غزه، صهیونیسم مذهبی و جنبش شهرکنشینان با واقعیتی تلخ روبرو شدهاند. احساس آنها احساسی توأم با خشم، نفرت، خیانت و از خود بیگانگی است. ارتدوکسهای افراطی یهود در جریان مخالفت خود با طرح شارون، مردم اسرائیل، دولت یهود و راست سکولار سیاسی را با خود همراه نمیدیدند. افراطیون مذهبی در طول سالهای اخیر نه تنها به اسرائیل به مثابه خانه یهودیان مینگریستند بلکه از دولت به عنوان یک وسیله برای مطالبه خواستهای موهوم مذهبی خود استفاده میکردند. صهیونیستهای مذهبی که در طول تاریخ نوین اسرائیل به دنبال پیوند بین مذهب وناسیونالیسم در جامعه اسرائیل بودند، پس از خروج اسرائیل از غزه دریافتند که اکثریت جامعه یهود بیشتر از آنکه خود را با مذهب و یا ناسیونالیسم پیوند بزنند، غرق در مدرنیته و ارزشهای لیبرالی هستند.[1] صهیونیسم مذهبی به گسترش شهرکهای یهودینشین به مثابه یک عمل مذهبی و یک وظیفه ناسیونالیستی نگاه میکرد که میتواند از تشکیل دولت مستقل عربی فلسطینی جلوگیری کند. افراطیون مذهبی امروز خود را با حقیقتی مواجه میبینند و دریافتهاند که ممانعت از تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی دیگر سرابی بیش نخواهد بود. 2- راستافراطی و جامعه اسرائیل نظرسنجیهای صورت گرفته طی یک سال گذشته نشان از آن داشت که حدود 60% از مردم اسرائیل از طرح شارون حمایت میکنند. نگرش شهرکنشینان در قبال اسرائیلیهای سکولار نیز در حال تغییر است. آنها سکولارها را مخالف با آرمانهای مذهبی میدانند و معتقدند که آنها ملیگرا نیستند. این احساس جدایی و انزوا از جامعه اسرائیل واکنشی از سوی افراطیون مذهبی علیه روند سکولاریزه شدن جامعه اسرائیل میباشد. افکار عمومی در اسرائیل بر خلاف شهرکنشینان و افراطیون ارتدوکس، حفظ غزه را بیش از آنکه یک امتیاز بدانند، ادامه حضور 8 هزار یهودی در بین 3/1 میلیون فلسطینی را کاری غیر معقول و دردسرساز برای امنیت اسرائیل میدانستند. مردم اسرائیل همچنین به خاطر آنکه شهرکنشینان خروج از غزه را همتراز با هولوکاست (کشتار یهودیان توسط نازیها) و دیگر خاطرات سیاه در تاریخ یهود قلمداد میکردند، با آنان همفکری و همراهی نشان نمیدادند. براساس آموزههای صهیونیسم مذهبی، شهرکها طلایهداران و پیشگامان جامعه اسرائیل هستند. عدم حمایت جامعه اسرائیل از جنبش شهرکنشینی برای این مذهبیون رادیکال در طول یک سال اخیر بسیار سخت و نگرانکننده بود. 3- راست افراطی و دولت اسرائیل در برخورد افراطیون مذهبی با دولت راستگرای شارون نیز در آینده تغییراتی رخ خواهد داد. آنها شارون را به دلیل ارائه طرح خروج از غزه، خائن معرفی کرده و او را شایسته مرگ دانستند و از تمامی امکانات خود برای تحقیر شارون و ضربه زدن به وی (در جریان اتهام به رشوهخواری) استفاده نمودند. البته شارون از ابتدای ارائه طرح همواره اجرای آن را برای امنیت اسرائیل و آینده صهیونیسم سودمند عنوان میکرد. نکته قابل تأمل دیگر نحوه برخورد آتی ارتش با جنبش شهرکنشینان است. اخیراً ژنرال دن هالوتز فرمانده جدید ارتش اسرائیل خواستار بررسی مجدد نحوه فعالیت مدارس مذهبی موسوم به هسدر[2] گردید. وجود این مدارس این امکان را به جوانان 18 ساله اسرائیلی میدهد که خدمت سربازی خود را به مدت 5 سال برای مطالعه و تحقیق در امور مذهبی در مدارس مذهبی، سپری کنند. هالوتز معتقد است که وجود این مؤسسات مذهبی به ایجاد نوعی حاکمیت دوگانه منجر گردیده است که خاخامها را رو در روی ژنرالها قرار دهد.[3] به نظر میرسد حمایت مردم اسرائیل از فعالیت این مراکز ومدارس مذهبی همچنان بالاست. در طول سالهای اخیر، فعالیت مدارس مذهبی در کرانه غربی و در بین اقشار فقیر و پایین جامعه اسرائیل که آمادگی بیشتری برای پذیرش آموزههای ارتدوکسی افراطی دارند، تشدید شده است. شهرک نشینان به دلیل وابستگی به خدمات نظامی و اجتماعی ارتش نمیتوانند به طور مشخص به رویارویی با آن بپردازند. بسیار محتمل است که در انتخابات آتی پارلمانی در اسرائیل، آنها از تمامی توان خود برای شکست شارون و پیروزی نتانیاهو استفاده کنند. غلظت تفکرات بنیادگرایان مذهبی در اسرائیل به حدی میرسد که برخی از آنها حتی به نتانیاهو نیز به دلیل شرکت وی در مذاکرات وای ریور 1 و 2 در دوره نخست وزیریاش در سالهای 99 – 1996 شکاک هستند و به نامزد سوم لیکود یعنی اوزی لاندو رهبر جریان ملی – مذهبی که خود یک بنیادگرای ایدئولوژیک است، چشم دوختهاند. نتیجهگیری: خروج اسرائیل از غزه نادرستی چند ادعا را برای افراطیون مذهبی ثابت نمود. ادعایی که معتقد به رویارویی اسرائیلیهای مذهبی (نه افراطی) و نیز سربازان و نظامیان با تصمیم اخیر دولت بود. افراطیون راستگرا احساس میکنند که از دو سو به آنها خیانت شده است. از سویی احساس میکنند که اسرائیلیهای مذهبی به جز تعدادی از اعضای یک گروه کوچک افراطی موسوم به لوباویش[4] با آنها همراهی نکردند و از سویی معتقدند که رهبری لیکود به آنها خیانت کرده است. در آشفته بازار سیاست اسرائیل، بنیادگرایان مذهبی که جنبش شهرکنشینان نماد حضور و نفوذ آنها میباشد، تمرکز و توجه خود را به حفظ آبادیها و شهرکهای یهودینشین در کرانه غربی با 240 هزار نفر جمعیت معطوف میکنند. تضادها و چالشهای آنها در آینده با لایههای مختلف فکری، سیاسی و اجتماعی اسرائیل افزایش مییابد و دیگر رویای نیل تا فرات را در سر نمیپرورانند. آنها دریافتهاند که راستگرایان در اسرائیل فقط شامل ارتدوکسهای افراطی نمیباشند که تحت تأثیر فتاوای خاخامها قرار دارند. در آینده برخی شهرکنشینان به رادیکالیزم سیاسی خشونتبار روی میآورند، اما اکثر آنها تلاش میکنند به لایههای فکری جامعه اسرائیل نفوذ بیشتری پیدا کنند. جریان صهیونیسم مذهبی پس از خروج اسرائیل از غزه فراروی خود آمال و آرمانهایی فرو ریخته، بغضی فرو خفته و دردها و آلامی بر جای مانده میبیند. آیا نمیتوان سقوط استبداد مذهبی در اسرائیل را در آیندهای نه چندان دور به انتظار نشست؟
|