ایران، عربستان؛ مقتضیات تازه

Print E-mail
محمود دهقانی
04 February 2007

عربستان سعودی به لحاظ موقعیت خاص خود همواره نقشی بی‌بدیل در تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی داشته است. اهمیت پادشاهی سعودی تنها محدود به تأثیرگذاری در بازارهای انرژی جهان نیست و عربستان بنا به دلایل تاریخی، جغرافیایی و سوق‌الجیشی همواره نقشی تعیین کننده و متمایز در روند تحولات منطقه خاورمیانه ایفا کرده است. طی دهه‌های اخیر، ریاض هیچ گاه در سیاست خارجی خود تا این اندازه با متغیرهای منطقه‌ای جدید مواجه نشده بود. سیاست خارجی عربستان همواره مبتکرانه و فعال بوده است، اما شرایط کنونی منطقه، مقتضیات تازه‌ای را پیش‌روی پادشاهی حاکم در عربستان قرار داده است. به نظر می‌رسد عربستان شرایط جدید را با خواست و منافع رقیب دیرین منطقه‌ای خود یعنی ایران همسو می‌بیند. مقاله حاضر با بررسی مواضع اخیر عربستان در باب موضوعات مختلف منطقه‌ای، درصدد تبیین سیاست‌های پیش‌روی ریاض و به تبع آن تأثیرپذیری ایران از سیاست‌های جدید عربستان می‌باشد.

تحلیل:

عربستان به دلیل ساختار خاص اجتماعی و فرهنگی خود، از دیگر کشورهای خاورمیانه و حتی کشورهای همسایه آن در حوزه جنوبی خلیج فارس متمایز می‌باشد. ساختارهای خاص قبیله‌ای و عشیره‌ای که به پدید آمدن فرهنگی خاص منتهی شده است همراه با آموزه‌های عمیقاً سنتی و مذهبی و نیز سیطره افکار و ایده‌های سلفی در قالب ”وهابیت“، به جامعه عربستان ترکیب منحصر به فردی بخشیده است. حکمرانان آل سعود و خانواده سلطنتی از ابتدای تشکیل عربستان سعودی، با چالش‌های داخلی، منطقه‌‌ای و بین‌المللی چندانی مواجه نبوده‌اند و با وجود ذخایر عظیم نفتی، همواره از ثروت سرشاری برخوردار بوده‌اند. عربستان حدود یک چهارم ذخایر اثبات شده نفت جهان (در حدود 262 میلیارد بشکه) را در اختیار دارد و از این منظر شرایط سیاسی و ثبات یا ناامنی در این کشور نفت‌خیز از اهمیت بین‌المللی برخوردار می‌باشد. پادشاهی سعودی در بعد منطقه‌ای و فراتر از آن در حوزه جهان اسلام نقشی تعیین کننده برای خود قائل است و با حمایت‌های مالی گسترده از کشورهای اسلامی و جنبش‌های اسلامی (البته به طور گزینشی) در پی بسط حوزه نفوذ خود بوده است. عربستان پیوندهای نزدیکی با ایالات متحده و دولت‌های غربی دارد.

روابط پرنوسان

عربستان به دلیل موقعیت خاص ژئوپلیتیکی خود همواره مورد توجه کشورهای دیگر به ویژه کشورهای منطقه قرار داشته و سیاست خارجی ریاض طی چند دهه اخیر در باب موضوعات مختلف منطقه‌ای فعال بوده است. عربستان همواره دارای مواضع مشخصی بوده است و اگر چه مانند مصر در جذب افکار عمومی منطقه وتولید افکار و ایده‌های پان عربیستی موفق نبوده است، اما همواره خود را در جایگاه مدافع تمام عیار جهان عرب و منافع کلی اعراب ترسیم کرده است. تا پیش از تحولات چند سال اخیر در منطقه خاورمیانه (پس از 11 سپتامبر)، ایران تنها کشوری بود که برای پادشاهی سعودی به طور بالقوه دردسر ساز و مزاحم تلقی می‌شد. بررسی روابط ایران و عربستان طی سه دهه گذشته نشان می‌دهد سیر روابط دو کشور یکسان و یکنواخت (خطی) نبوده بلکه توأم با نوساناتی بوده است. مواضع سعودی‌ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی و مقاومت در برابر آنچه که آن را ”تلاش جمهوری اسلامی نوپا برای صدور انقلاب شیعی به محیط پیرامونی“ می‌دانستند، در دهه اول انقلاب کاملاً مشهود بود.

پیروزی انقلاب اسلامی، همراه با سوء ظن و بدگمانی همیشگی عربستان نسبت به ایران (صرف‌نظر از ساختار سیاسی و فکری)، این کشور را در جبهه مخالف ایران قرار می‌داد. حمایت آشکار و پنهان ریاض از رژیم صدام در طول جنگ تحمیلی، حمله به زائران ایرانی و ایجاد موانع گوناگون در اوپک نمونه‌هایی از مواضع ضد ایرانی سعودی‌ها در آن مقطع بود. در طی دهه 1990 میلادی و پس از تغییرات منطقه‌ای (به ویژه تهاجم عراق به کویت) و استنباط عربستان از فاصله گرفتن ایران از ”شعارهای انقلابی“ و تغییرات سیاسی در ایران، روابط تهران و ریاض رو به بهبودی گذاشت و طرفین بر افزایش همکاری‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی میان خود توجه و رغبت بیشتری نشان می‌دادند.

در این روند پرنوسان در روابط دو جانبه، همگرایی منافع منطقه‌ای بین‌ ایران و عربستان مشاهده نمی‌شد و عربستان در خصوص موضوعات مختلف از جمله صلح خاورمیانه، نوع نگرش به گروه‌های جهادی فلسطینی و تحولات سیاسی لبنان و سوریه، با ایران اختلاف‌نظر داشت. حتی به هنگام ارتقای مناسبات سیاسی نیز این اختلافات در خصوص موضوعات منطقه‌ای ادامه یافت. اما به دلیل روابط شخصی در سطح سران دولت ایران وعربستان و ایجاد نوعی اطمینان خاطر روانی از سوی سعودی‌ها نسبت به اقدامات ایران در طول نزدیک به دو دهه گذشته، مناسبات دو کشور علی‌رغم وجود اختلافات فوق‌الذکر در سطح مناسبی قرار داشت. ایران همواره منتقد روابط نزدیک سعودی و ایالات متحده بود و عربستان نیز ایران را بازیگری غیرسازنده در منطقه قلمداد می‌کرد.

با این حال عربستان همواره در حوزه‌های مختلف دیپلماسی فعالی را دنبال می‌کرد و سعی می‌کرد معادلات منطقه‌ای را به سمت منافع کلی جهان عرب و اهل تسنن و برخلاف منافع دیگر رقبای منطقه‌ای و به ویژه ایران و شیعیان سوق دهد. اگر چه عربستان به طور سنتی روابط خوبی با اخوان‌المسلمین در مصر داشت، اما همواره در پی تحکیم روابط خود با دولت‌های مصر و اردن دو بازیگر مهم منطقه‌ای بود. در فلسطین، عربستان حمایت‌های مالی گسترده‌ای از دولت خودگردان (پس از اسلو) انجام می‌داد که نهادی نامشروع از سوی نیروهای جهادی قلمداد می‌شد، و با ارائه طرحی در نشست اتحادیه عرب در سال 2002 در بیروت مبنی بر شناسایی اسرائیل از سوی اعراب در قبال خروج اسرائیل از اراضی اشغالی جنگ 1967 (نوار غزه و کرانه باختری) تلاش کرد ابتکار عمل را در مناقشه خاورمیانه در دست گیرد. همچنین عربستان سعودی با حمایت گسترده‌ مالی از نیروهای جهادی در افغانستان (در زمان جنگ با شوروی) در تشکیل و تقویت طالبان نقش مهمی ایفا کرد و با توجه به موقعیت مناسبی که در لبنان پس از قرارداد طائف و پایان جنگ داخلی پیدا کرد تلاش نمود با تزریق امکانات مالی گسترده و حمایت از دولت‌های مختلف (به ویژه، دولت رفیق حریری نخست‌وزیر فقید لبنان) نفوذ منطقه‌‌ای خود را در جهان عرب تقویت کند.

با نگاهی گذرا به مواضع چند دهه اخیر ریاض می‌توان دریافت که اتخاذ این گونه سیاست‌ها با سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی همسو نبوده است و منافع ایران (به ویژه در روند صلح خاورمیانه و تشکیل حکومت خودگردان، تحولات لبنان، روابط با مصر و اردن و موضوع طالبان) به شکلی متفاوت از عربستان تعریف شده است.

تغییر در معادلات منطقه‌ای

1- یازدهم سپتامبر سال 2001 به همراه خود طوفانی از حوادث را به دنبال داشت. عربستان، متحد نزدیک منطقه‌ای آمریکا به حمایت از عوامل حملات 11 سپتامبر و نیز ایجاد بستری مناسب برای رشد و پرورش ایده‌های بنیادگرایانه علیه جهان متمدن متهم شد. حادثه 11 سپتامبر باعث تضعیف موقعیت منطقه‌ای عربستان گردید و عربستان به عنوان مأوای مناسبی برای تروریست‌ها معرفی گردید. با حمله به افغانستان، نسخه طالبان در هم پیچیده شد و با تشکیل دولت در افغانستان، عربستان بازی را به گونه‌ای دیگر دید.

2- در عراق، پس از حمله نظامی آمریکا و سرنگونی صدام، عربستان اگر چه در ابتدا از رفتن صدام و سقوط حزب بعث خشنود بود، اما از تحولات سه سال گذشته و قرار گرفتن شیعیان و اکراد در ارکان سیاست عراق و به حاشیه رفتن سنی‌های عراق (پس از بیش از نیم قرن حکمرانی) و نادیده انگاشته شدنش با توجه به جایگاه و سهمی که برای خود در عراق قائل است ناراضی به نظر می‌رسد. عربستان سعودی طی چند سال گذشته اعتراض خود را به روند تحولات در عراق به انحای مختلف بیان کرده است. اگر چه این کشور در مقاطعی (مانند میزبانی کنفرانس مکه برای نزدیکی رهبران شیعه و سنی) برای ایجاد ثبات در عراق تلاش‌هایی صورت داده است، اما تأمین کننده اصلی پول و تسلیحات برای شورشیان مخالف دولت و نیروهای ائتلاف در عراق محسوب می‌شود. گزارش اخیر کمیته

بیکر – همیلتون به طور مشخص به حمایت اتباع سعودی از شورشیان سنی اشاره دارد و علمای عربستانی (که دولت سعی می‌کند خود را جدا از دستگاه مذهبی نشان دهد) همواره با صدور فتاوای مذهبی علیه شیعیان عراق باعث تحریک بیشتر سنی‌‌های عراق و منطقه بر ضد شیعیان شده‌اند. سعودی‌ها تحولات سیاسی پس از صدام در عراق را مانند دیگر حکمرانان جهان عرب در راستای منافع منطقه‌ای ایران قلمداد می‌کنند.

3- در فلسطین، پس از پیروزی حماس، عربستان هیچ گونه موافقت و همراهی عملی با این جنبش نشان نداد. شاهزاده نایف (وزیر کشور) سال گذشته پس از موفقیت حماس، خالد مشعل را که برای سفر حج به عربستان سفر کرده بود، مورد سرزنش قرار داد. عربستان طی چند ماه اخیر مجدداً تلاشی را برای احیای طرح ابتکاری خود در مورد مناقشه خاورمیانه آغاز کرده است. در ماه اکتبر، شاهزاده بندر سفیر سابق عربستان در واشنگتن (که اینک مشاور عالی شورای امنیت ملی عربستان است) در امان ملاقاتی را با اولمرت نخست‌وزیر اسرائیل در این خصوص انجام داد. گفته می‌شود اولمرت نیز نظر مثبتی نسبت به این طرح دارد (این طرح در سال 2002 در زمان نخست‌وزیری شارون بلافاصله از سوی اسرائیل رد شده بود). عربستان برای پیگیری این طرح حمایت دیگر کشورهای عربی تأثیرگذار را نیز با خود دارد.

4- در لبنان، سیر تحولات چند سال گذشته همسو با خواست عربستان در جریان نبوده است. عربستان ارتباط تنگاتنگی با رفیق حریری نخست‌وزیر فقید لبنان داشت و پس از ترور وی در فوریه 2005 به طور کامل در کنار ائتلاف ضد سوری حاکم (موسوم به جنبش 14 مارس) و در جبهه مخالفان حزب‌ا... و موئتلفانش قرار گرفت. مواضع عربستان به ویژه پس از جنگ حزب‌ا... و اسرائیل صریح‌تر از قبل شده است. عربستان یک روز پس از جنگ اسرائیل، حمله حزب‌ا... به یک پایگاه اسرائیل را ماجراجویی خواند و وزیر خارجه عربستان با انتقاد از حزب‌ا... گفت: «بین مقاومت مشروع و ماجراجویی تفاوت وجود دارد.»[4] عربستان حمایت همه‌جانبه خود را از دولت سینیوره و ائتلاف حریری – جنبلاط نشان داده است و متعهد به پرداخت 5/1 میلیارد دلار (500 میلیون دلار برای بازسازی و 1 میلیارد دلار کمک به ذخایر ارزی) به دولت لبنان شده است.

5- اگر چه عربستان در مسئله تشکیل دادگاه ترور حریری و اتهامات وارده به سوریه مبنی بر دخالت در این ترور موضعی ضد سوری اتخاذ نکرده است و برای جلوگیری از بازجویی احتمالی بشاراسد نیز اقداماتی انجام داده است، اما به دلیل مواضع سوریه طی چند سال اخیر و تفاوت نگاه دمشق با ریاض در باب موضوعات مختلف منطقه، از عملکرد بشاراسد راضی به نظر نمی‌رسد. عربستان طی چند ماه اخیر با پذیرایی از عبدالحلیم خدام، معاون سابق ریاست جمهوری، صدرالدین، البیانونی، رهبر اخوان‌المسلمین سوریه (گروه مخالف حاکمیت سوریه) و رفعت اسد (عموی بشاراسد که اینک در تبعید به سر می‌برد) نارضایتی خود را از حکومت سوریه نشان داده است.

6- عربستان به همراه دیگر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس سعی کرده است طی چند سال گذشته در قبال موضوع هسته‌ای ایران موضعی در مخالفت کامل با برنامه‌های هسته‌ای ایران اتخاذ نکند، اما سال گذشته در نشست سالانه شورای همکاری خلیج فارس، کشورهای عضو نگرانی‌هایی را در این مورد (به بهانه‌های زیست محیطی و احتمال برخورد نظامی) ابراز کردند. تصمیم شورای همکاری خلیج فارس در مورد فعالیت‌های هسته‌ای مشترک بین اعضا که در نشست اخیر شورا اعلام شد، نشان از آن دارد که این کشورها (و به ویژه عربستان) نمی‌خواهند رقابت را حتی در این زمینه نیز به ایران واگذار کنند. اعلام خبر تمایل عربستان به فعالیت هسته‌ای انتقاد صریح واشنگتن را در پی داشت. کاندالیزا رایس فعالیت هسته‌ای عربستان را با وجود ذخایر عظیم نفت این کشور سؤال برانگیز خواند.

7- انتخابات اخیر بحرین که با موفقیت شیعیان همراه بود، عربستان را با شرایط دیگری در محیط پیرامونی خود مواجه ساخت. اگر چه عربستان نیک می‌داند که با توجه به ساختارهای سیاسی و اجتماعی کشورهای حوزة خلیج فارس، امکان ورود شیعیان به ارکان قدرت وجود ندارد، اما نتایج انتخابات اخیر و نیز فعالیت‌های رو به گسترش شیعیان داخل عربستان، نگرانی‌هایی را از بابت افزایش نقش و نفوذ شیعیان و به تبع آن ایران برای پادشاهی سعودی فراهم کرده است.