مقدمه

اعلام نتایج قطعی همه‌‍‌پرسی ژانویه ٢٠١١ در جنوب سودان، که حاکی از رأی بیش از ٩٨ درصد مردم این منطقه به استقلال و جدایی از سودان است، نشان دهنده وقوع تغییر ژئوپولیتیکی مهمی در شمال آفریقا و تجزیه رسمی بزرگ‌ترین کشور آفریقایی در طول چند ماه آینده است. پذیرش نتایج همه‌پرسی از سوی عمر‌البشیر، رئیس جمهور سودان و استقبال آمریکا، اتحادیه اروپا و سازمان ملل از نتایج همه‌پرسی، حاکی از آن است که جنوب سودان در ماه‌های آینده به عنوان کشوری جدید در نقشه سیاسی قاره آفریقا نمودار خواهد شد. سودان که تا نیمه قرن بیستم جزیی از خاک مصر به شمار می‌رفت و در سیطره انگلیسی‌ها بود، در سال ١٩٥٦، از مصر جدا شد و به استقلال رسید. سودان تاکنون به عنوان بزرگ‌ترین کشور آفریقایی و همچنین بزرگ‌ترین کشور عربی بوده است و حدود ٤٣ میلیون نفر جمعیت را در خود جای داده است. اما استقلال جنوب از شمال به معنای از دست رفتن یک سوم سرزمین، یک چهارم جمعیت و بخش قابل توجهی از منابع درآمدی سودان است.

استقلال جنوب سودان تغییر ژئوپولیتیکی مهمی در جهان عرب و شمال آفریقا محسوب می‌‌شود و با عوامل، مسائل و منافع بازیگران مختلفی در ارتباط است. علاوه بر این، استقلال جنوب سودان، مسئله‌ای ساده و تمام شده نیز محسوب نمی‌شود، بلکه تبعات و پیامدهای داخلی و منطقه‌‌ای خاص خود را دارد. در این گزارش ضمن اشاره به روند جدایی جنوب سودان، بسترها و عوامل این تحول، رویکرد و منافع بازیگران خارجی مختلف در این خصوص و در نهایت نتایج و پیامدهای احتمالی آن تبیین خواهد شد.

١. روند جدایی جنوب سودان

کشور سودان از زمان استقلال آن از مصر در سال ١٩٥٦، عمدتاً در جنگ داخلی و ناآرامی‌های سیاسی درگیر بوده است. جنگ‌ها و اختلافاتی که سرانجام در حال منجر شدن به جدایی جنوب سودان است. با این حال به اعتقاد برخی، ریشه‌های جدایی جنوب را می‌توان به سال‌های پیش از دولت عمرالبشیر و حتی سال‌ها پیش از استقلال سودان و به اواخر قرن ١٩ مربوط دانست. در آن زمان انگلیسی‌ها در تلاش بودند که بر سرچشمه‌های رود نیل تسلط پیدا کنند، به همین دلیل از یک سو به مصر و از سوی دیگر به سودان چشم داشتند. آن‌ها با هدف جدایی و اختلاف‌افکنی بین مردم این مناطق، فشارهایی را وارد کردند و حتی سعی نمودند با مسیحی کردن شماری از مردم به این اختلافات دامن بزنند. به دنبال آن جنگی بین اعراب شمال و مردم جنوب سودان آغاز شد که طی چند دهه گذشته نیز تداوم داشته است.

جنگ بین دولت سودان و جنوبی‌ها باعث تضعیف دو طرف و کشته شدن بیش از دو میلیون نفر شد. جنگ داخلی سودان که از سال ١٩٨٣ به مرحله جدیدی رسیده و شدت یافته بود، در نهایت نتوانست به پیروزی هیچ کدام از دو طرف منجر شود. پس از ٢١ سال جنگ و به دنبال ٣١ ماه مذاکره بین دولت سودان و جنبش خلق برای آزادی سودان، سرانجام دو طرف در سال ٢٠٠٥،  «قرارداد صلح نیواشا» را در نایرویی، پایتخت کنیا به امضا رساندند. مهم‌ترین مفاد این توافق‌نامه صلح عبارت بودند از:

- افراد مسلح شورشی دست از عملیات علیه دولت برمی‌دارند و در صورتی که پس از شش سال منطقه جنوب مستقل نشود، همراه قوای طرفدار دولت واحدی ٣٩ هزار نفری تشکیل می‌دهند.

- جنوب سودان به مدت شش سال تا زمان برگزاری همه‌پرسی جدایی از سودان از خودمختاری داخلی برخوردار می‌شود.

- عواید نفتی به طور مساوی بین دولت مرکزی و تشکیلات خودمختار جنوب تقسیم می‌شود.

- ٣٠ درصد از مشاغل در ادارات دولت مرکزی به جنوبی‌ها واگذار می‌شود و در دولت محلی ٥٥ درصد مشاغل به طرفداران دولت مرکزی اختصاص می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یابد.

- قوانین اسلامی تنها در شمال به اجرا گذاشته می‌شود و یک مجلس منتخب درباره اجرای آنها در خارطوم تصمیم می‌گیرد.

مهم‌ترین بند توافق‌نامه نیواشا، برگزاری همه‌پرسی در جنوب سودان در ژانویه ٢٠1١ بود. در ابتدا موافقت ٧٥ درصد رأی ‌دهندگان به استقلال جنوب سودان در همه‌پرسی به عنوان شرط جدایی و استقلال مدنظر بود، اما در نهایت، موافقت ٦٠ درصدی مبنا قرار گرفت. سرانجام با اعلام آمادگی دولت سودان، همه‌پرسی جدایی در روزهای نهم تا پانزدهم ژانویه ٢٠١١، در جنوب سودان برگزار شد. با اعلام نتایج همه‌پرسی مشخص شد که بیش از ٩٨ درصد مردم جنوب سودان به جدایی و استقلال آن و حدود یک و نیم درصد از رأی دهندگان نیز به وضع فعلی رأی داده‌اند. رئیس جمهور سودان در بیانیه‌ای اعلام کرد که روند انتخابات و نتیجه آن را می‌پذیرد و به رأی مردم احترام می‌گذارد. همچنین عمرالبشیر اعلام کرد روند جدایی دنبال می‌شود و حدود پنج ماه دیگر به طور رسمی انجام خواهد شد. نتایج همه‌پرسی مورد استقبال آمریکا و اتحادیه اروپا قرار گرفت و دبیر کل سازمان ملل متحد نیز از همه کشورهای جهان خواست به امنیت و ثبات هر دو کشور سودان شمال و جنوب کمک کنند و از آمادگی سازمان ملل برای کمک به هر دو کشور خبر داد.

٢. بسترها و عوامل جدایی جنوب سودان

جدایی جنوب سودان در عوامل و بحران‌های مختلف داخلی و مؤلفه‌های خارجی تأثیرگذار در این کشور ریشه دارد. بحران هویت و بحران توزیع از جمله عوامل عمده داخلی بودند که به جدایی جنوب از شمال منجر شد. با این حال، منافع برخی از بازیگران خارجی در جدایی جنوب سودان و تلاش‌ها و اقدامات تأثیرگذار آنها از مؤلفه‌های تأثیرگذار در تجزیه سودان است.

سودان از نظر ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی، شرایطی دارد که باعث شکل‌گیری شکاف‌ هویتی بین شمال و جنوب این کشور شده است. ٥٢ درصد از ساکنین سودان از نژاد سیاه‌پوستان آفریقایی، ٣٩ درصد عرب و ٨ درصد از قبیله «بجا» هستند. مسلمانان اهل تسنن ٧٠ درصد، پیروان ادیان محلی آنیمیست ٢٥ درصد و مسیحیان ٥ درصد از ساکنین سودان را تشکیل می‌دهند. همچنین اقلیتی از پیروان مذهب شیعه دوازده امامی در شهرهای خارطوم و سایر مناطق این کشور زندگی می‌کنند. اعراب مسلمان در شمال و مسیحیان و آنیمیست‌ها در جنوب سودان زندگی می‌کنند.

تمایزهای فرهنگی و اجتماعی شمال و جنوب و مسلمان بودن یا نبودن، به تدریج دوگانگی هویتی در سودان را تشدید کرده است. علاوه بر این، تلاش دولت عمرالبشیر برای اجرای قوانین اسلامی در سراسر سودان و از جمله در جنوب این کشور، این بحران را وسعت بخشید. بحران هویت در طول دهه‌های متولی جنگ داخلی بین شمال و جنوب و کاهش تعاملات و ارتباطات این دو بخش از سودان نهادینه شد و در نهایت به تمایلات جنوبی‌ها برای جدایی از شمال دامن زد.

بحران توزیع منابع از دیگر بحران‌های مهم داخلی سودان است که تمایالات جدایی‌طلبانه جنوبی‌ها را بسیار تشدید کرد. به نظر می‌رسد عدم توزیع صحیح و متناسب منابع از سوی دولت خارطوم، به تقسیم سودان به دو بخش متمایز بسیار کمک کرده است؛ منطقه‌ای مرفه‌تر با مذهب اسلام و زبان عربی در شمال و منطقه‌‌ای فقیرتر در جنوب که به دلیل سال‌ها جنگ، وضعیت نامناسبی پیدا کرده است. تفاوت در میزان مرگ و میر نوزادان در سودان نشان دهنده نابرابری امکانات بهداشتی در این کشور است. از نظر منابع آبی، در ایالت‌های خارطوم، رودخانه نیل و جزیره، دو سوم از مردم به آب آشامیدنی از سیستم لوله‌کشی دسترسی دارند، اما در جنوب، راه اصلی تهیه آب آشامیدنی حفر گودال و چاه‌های غیر حفاظت شده است. در فقیرترین نواحی جنوب سودان، کمتر از یک درصد از کودکان دوره آموزش ابتدایی را می‌گذارانند، اما در مناطق مرفه‌تر شمالی، تا ٥٠ درصد کودکان تحصیلات ابتدایی را به پایان می‌رسانند.

مؤلفه‌ مهم دیگری که در تجزیه سودان مهم تلقی می‌شود و به خصوص از سوی دولت سودان مورد تأکید قرار دارد، تلاش‌های غرب برای جدایی جنوب سودان است. به اعتقاد مقامات سودان، مسئله جدایی جنوب سودان موضوعی نیست که به یکباره رخ داده باشد، بلکه از زمان اشغال سودان از سوی انگلیس شکل گرفته است. از این منظر موضوع جدایی سودان از هنگام حضور استعمارگران انگلیسی شروع شده و طی آن غرب تلاش کرده است تا جنوب را از شمال جدا کند. در آن زمان قانونی به نام قانون مناطق بسته وجود داشت که به موجب آن مردم شمال و مسلمانان، بدون اجازۀ انگلیسی‌ها حق ورود به مناطق جنوبی را نداشتند. همچنین انگلیسی‌ها در این دوره به مبلغان مسیحی اجازه تبلیغ گسترده دین مسیحیت را دادند و تلاش شد تا میان شمال و جنوب اختلافات مذهبی ایجاد شود. در زمان تسلط انگلیسی‌ها، آنها پیشنهاد دادند تا منطقه جنوب از سودان جدا شود، اما اهالی جنوب ترجیح دادند که در قالب سودان واحد باقی بمانند، هرچند خواهان حق تعیین سرنوشت شدند. در نهایت نیز جنگ‌های داخلی تحت حمایت قدرت‌های خارجی به جدایی جنوب سودان منجر شد.

علاوه به ریشه‌‍‌های کهن جدایی جنوب سودان در سیاست‌های انگلستان، تلاش‌های غرب در چند دهه اخیر نیز از عوامل مهم در این خصوص محسوب می‌شود. دولت سودان از زمان انعقاد قرارداد صلح نیواشا در سال ٢٠٠٥، سعی داشت که در فاصله زمانی شش ساله تا زمان برگزاری همه‌پرسی ژانویه ٢٠١١، با انجام اقداماتی در جنوب، نظر مردم این منطقه را جلب و در نهایت رأی منفی مردم جنوب به همه‌پرسی را باعث شود. اما اعمال فشارهای مختلف غرب و به خصوص آمریکا بر دولت سودان، از جمله در مسئلۀ دارفور و صدور حکم دادگاه کیفری بین‌المللی علیه عمرالبشیر، باعث شد تا مقامات سودان نتوانند اقدامات قابل توجهی برای بهود شرایط خود در جنوب انجام دهند. این مسئله در کنار حمایت‌‌های مختلف غرب از جنوبی‌ها، در نهایت در نتایج همه‌پرسی و تجزیه سودان مؤثر بودند.

 ٣. رویکرد بازیگران خارجی به تحولات سودان

رویکرد بازیگران خارجی شامل قدرت‌های بین‌المللی و کشورهای منطقه نسبت به تحولات سودان و جدایی بخش جنوبی این کشور، متفاوت بوده است. اما در مجموع می‌توان به دو دسته از رویکردها در این خصوص اشاره کرد؛ دسته اول شامل کشورهای غربی از جمله آمریکا، اسرائیل و همسایگان جنوبی غیر مسلمان سودان است که مشتاق جدایی جنوب سودان هستند و از این مسئله حمایت کرده‌اند. دسته دوم شامل کشورهای اسلامی عمده مانند مصر، لیبی، عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران هستند که مخالف تجزیه سودان به عنوان بزرگ‌ترین کشور عربی بوده‌اند، اما با این حال رویکرد یکپارچه و فعالانه‌ای برای ممانعت از این مسئله اتخاذ نکرده‌اند.

آمریکا از اصلی‌ترین کشورهایی است که از جدایی جنوب سودان حمایت کرده است و کمک‌های مالی و نظامی قابل توجهی را نیز در اختیار جنوبی‌ها قرار داده است. آمریکا در خصوص سودان، به نوعی سیاست چماق و هویج را در پیش گرفته است. آمریکا از یک سو سودان را برای برگزاری همه‌پرسی و فراهم ساختن بسترهای جدایی جنوب تحت فشار گذاشت و به جنوبی‌ها نیز کمک نمود و از سوی دیگر، وعدۀ اعطای پاداش‌هایی را به خارطوم داده است. بخشش بدهی‌های ٢٥ میلیارد دلاری خارطوم به واشنگتن، برچیدن تحریم‌ها علیه سودان و خارج کردن نام سودان از فهرست کشورهای حامی تروریسم، از جمله وعده‌های آمریکا به دولت سودان در صورت همکاری در برگزاری همه‌پرسی و پذیرش نتایج آن بود.

بعد از برگزاری همه‌پرسی و اعلام نتایج آن، آمریکا از این مسئله استقبال کرد. آمریکا در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز جلسه‌ای را برای جلب تأیید جهانی جدایی جنوب سودان برگزار کرد. همچنین واشنگتن اعلام کرد که آماده است به محض استقلال جنوب سودان، با این کشور رابطه سیاسی برقرار کرده و سفیری را در آن تعیین کند. علاوه بر این، خبرهایی در خصوص احداث بزرگ‌ترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه آفریقا و خاورمیانه در جنوب سودان وجود دارد. مسئله‌ای که از توافق اولیه بین سالواکر، رئیس دولت جنوب سودان و آمریکا اعلام شده است. اسرائیل نیز از جمله بازیگرانی است که تلاش‌های گسترده‌ای را برای جدایی جنوب سودان به عمل می‌آورد. استقرار مأموران موساد در سودان و ارسال تانک و سایر تسلیحات به این منطقه در جهت تقویت توان نظامی جنوبی‌ها، از جمله اقدامات اسرائیل محسوب می‌شود؛ مجموعه تلاش‌هایی که اسرائیل را به ایجاد یک بازیگر و متحد جدید در آفریقا نزدیک می‌کند. اسرائیل اعلام کرده است که در صورت جدایی جنوب، به عنوان اولین دولت سفارتخانه خود را در این منطقه ایجاد می‌کند. همچنین وزیر امور خارجه حکومت جنوب سودان اعلام کرده است که مشکلی در خصوص برقراری رابطه با اسرائیل نداریم و در صورتی که منافع منطقه جنوب اقتضا کند، ابایی از برقراری رابطه با این رژیم نخواهیم داشت.

علاوه بر آمریکا و اسرائیل، سایر دولت‌های غربی و نهادهای بین‌المللی نیز از استقلال جنوب سودان استقبال کرده‌اند. استقبال سازمان ملل در نشست مجمع عمومی از رئیس دولت جنوب همانند یک رئیس جمهور و حمایت شورای امنیت از ایجاد دولت جدید در جنوب سودان، حتی پیش از برگزاری همه‌پرسی و استقبال دبیر کل سازمان ملل از نتایج همه‌پرسی، همگی حاکی از پذیرش کشور جدید از سوی نهادهای بین‌المللی است. اعزام ناظر به سودان برای نظارت بر همه‌پرسی از سوی کشورهای اتحادیه اروپا و کانادا و استقبال اتحادیه اروپا از نتایج همه‌پرسی نیز در این راستا مهم محسوب می‌شدند.

کشورهای همسایه جنوب سودان به خصوص کنیا و اوگاندا از جمله کشورهایی بوده‌اند که خواستار اجرای توافق‌نامه صلح، برگزاری همه‌پرسی و جدایی جنوب سودان بوده‌اند. کنیا میزبان، ناظر و حامی مذاکراتی بود که با حمایت سازمان منطقه‌ای ایگاد، در نهایت موجب امضای توافق‌نامه صلح فراگیر بین جنبش آزادی بخش خلق سودان و دولت مرکزی سودان شد. این کشور از طرفداران و حامیان جنبش آزادی‌بخش خلق سودان بوده و حمایت‌های سیاسی، دیپلماتیک و انسانی در اختیار این جنبش قرار داده و مرزهایش را به روی آن باز گذاشته و با این کار باعث ادامه حیات آن شده است. کنیا در طول جنگ بیش از صد هزار پناهنده سودانی را پذیرفته است. این کشور همچنین روابط اقتصادی و تجاری خود را با جنوب سودان در سال‌های اخیر گسترش داده، به گونه‌ای که تعداد زیادی از سرمایه‌داران، بازرگانان و کسانی که به دنبال کسب فرصت‌های شغلی هستند، به جنوب سودان روی آورده‌اند. هرچند موضع رسمی کنیا، التزام به نتایج همه‌پرسی است، اما حمایت کنیا از استقلال جنوب سودان، مسئله‌ای واضع به نظر می‌رسد.

اوگاندا نیز از کشورهای موافق جدایی جنوب سودان و از حامیان تاریخی جنبش مقاومت در جنوب سودان است. شخص پوری موسولینی، رئیس جمهور اوگاندا از برجسته‌ترین حامیان جنبش آزادی بخش خلق سودان در طول جنگ‌های داخلی این کشور به شمار می‌رفت و روابط وی با جنگجویان جنوب سودان، در گذشته قوی‌تر از دوره کنونی بوده است. ارتش اوگاندا در دهه ١٩٨٠، مخفیانه از ارتش خلق حمایت کرد و در دهه ١٩٩٠، این حمایت آشکار و تقویت شد و اوگاندا به پایگاه نظامی و سیاسی ارتش خلق تبدیل شد. اوگاندایی‌ها به لحاظ تعداد بیشترین خارجی‌های مقیم جنوب سودان هستند و کامپالا به صورت منظم میزبان مقامات عالی‌رتبه سودان است.

کشورهای عربی و اسلامی عمدتاً مخالف تجزیه سودان و جدایی جنوب این کشور هستند، هرچند که این مخالفت‌ها به صورت آشکار و در قالب رویکرد و موضع‌گیری واحدی آشکار نمی‌شود. مصر مهم‌ترین همسایه عربی سودان در شمال این کشور است که به رغم برخی رقابت‌های منطقه‌ای با خارطوم، همواره طرفدار یکپارچگی سودان بوده است. مصر از نظر تاریخی مدافع تمامیت ارضی سودان بوده و از جدایی جنوب سودان بیم داشته است. مصر اصلی‌ترین مصرف کننده آب رود نیل است و این مسئله در اقتصاد مصر نقش اساسی دارد. بر این اساس قاهره از این مسئله نگران است که تأسیس کشوری جدید در جنوب سودان، باعث سهم‌خواهی آن کشور از آب رود نیل و کاهش سهمیه مصر از آن شود.

عمر و موسی، دبیرکل اتحادیه عرب، نارضایتی خود از جدایی جنوب سودان را با این سخنان نشان داد که ما باید حتی در صورت تشکیل دو دولت، همکاری و یکپارچگی شمال و جنوب را که قسمتی از سودان تقسیم‌ناپذیر هستند، تشویق کنیم. معمر قذافی، رهبر لیبی در نشست آفریقایی ـ عربی سال گذشته تجزیه سودان را مرضی مسری اعلام کرده بود که به دیگر کشورهای آفریقایی نیز سرایت خواهد کرد. سعودالفیصل، وزیر خارجه عربستان سعودی هم تجزیه سودان را حرکتی خطرناک اعلام کرده است. با این حال مخالفت کشورهای عربی و اسلامی در مقطع کنونی دیگر نمی‌تواند به حفظ یکپارچگی سودان چندان کمک کند.

نتیجه‌گیری

جدایی جنوب سودان که انتظار می‌رود در چند ماه آینده به صورت رسمی و عملی تحقق یابد، می‌تواند پیامدها و نتایج متعددی را برای شمال و جنوب سودان و در سطح منطقه‌ای به همراه داشته باشد. روند جدایی جنوب سودان با توجه به مسائل و مشکلات حل نشده بین شمال و جنوب، می‌تواند پیامدهای منفی جدی برای آن داشته باشد و حتی این دو بخش را به سوی چالش‌ها و درگیری‌های بیشتر سوق دهد. منطقه ایبیی که بخش عمده‌ای از منابع نفتی سودان را در خود جای داده و اختصاص آن به شمال و جنوب هنوز مشخص نشده است و براساس همه‌پرسی وضعیت آن مشخص خواهد شد، از مشکلات جدی باقی مانده است. مسائل مربوط به تابعیت شمالی‌ها و جنوبی‌های مستقر در طرف مقابل، بدهی‌ها و مرزها از جمله دیگر مسائل و مشکلات مربوط به جدایی جنوب سودان است.

قسمت شمال سودان بعد از جدایی جنوب با مشکلات متعددی روبه‌رو خواهد شد. مشکل انسان‌ها به خصوص دارفور و افزایش تحرکات و تمایلات در آنها برای جدایی از خارطوم، از مهم‌ترین مشکلات احتمالی محسوب می‌شود. جدایی جنوب سودان می‌تواند تقویت گروه‌‌های شورشی و تقاضاهای جدایی‌طلبانه در سایر بخش‌های این کشور را در پی داشته باشد. از آنجایی که بخش عمده منابع نفتی سودان در جنوب این کشور است، جدایی جنوب می‌تواند به کاهش درآمد نفتی خارطوم و مشکلات اقتصادی عمده برای این کشور منجر شود. علاوه بر این، جدایی جنوب می‌تواند کاهش مشروعیت دولت عمرالبشیر و افزایش اعتراضات گروه‌های مخالف و ایجاد چالش‌ برای این حکومت را باعث شود؛ هرچند این احتمال تا حدی ضعیف ارزیابی می‌شود.

سودان جنوبی نیز در آستانه استقلال خود با مشکلات و چالش‌های مهمی مواجه خواهد بود. فقدان زیرساخت‌های مناسب اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی، فقر جدی و کمبود شدید غذا و آب آشامیدنی، عدم دسترسی به دریا و مشکلات ارتباطی و تبادلاتی، وجود قومیت‌ها و قبایل مختلف و احتمال بالای شکل‌گیری چالش‌ها و درگیری بین آنها از مهم‌ترین مشکلات جنوب سودان بعد از استقلال خواهد بود. به عبارت دیگر با جدایی جنوب، کشوری جدید با فقر و مشکلات گسترده در نقشه سیاسی خاورمیانه ظاهر خواهد شد که چالش نوینی برای آفریقا خواهد بود.

علاوه بر تبعات جدایی جنوب برای هر دو بخش شمالی و جنوبی سودان، تجزیه این کشور می‌تواند دارای ابعاد و پیامدهای منطقه‌ای نیز باشد. تجزیه سودان می‌تواند به یک دومینو در قاره آفریقا بیانجامد و جدایی جنوب سودان، سرآغازی برای تجزیه و جدایی بخش‌های دیگری از  کشورهای آفریقایی باشد. از آنجایی که مرزهای کنونی کشورهای آفریقایی با مرزهای طبیعی و قومی و فرهنگی این قاره انطباق ندارد و توسط استعمارگران اروپایی بر مردم تحمیل شده است، این موضوع می‌تواند باعث گسستگی در بسیاری از کشورها در آینده و تغییرات ژئوپولیتیک جدی برای آفریقا شود.