30 April 2011
مقدمه
نشست سران ناتو که در 19 و 20 نوامبر ٢٠١٠ در لیسبون پرتغال برگزار شد، همزمان با شصت و یکمین سالگرد تأسیس ناتو، به عنوان نقطه عطف جدیدی در تاریخ این سازمان تلقی شده است. در این اجلاس، استراتژی ناتو برای 10 سال آینده مورد بررسی و تصویب قرار گرفت. استراتژی جدید ناتو که تحت عنوان «مفهوم استراتژیک نوین ناتو» خوانده میشود، به مدت بیش از یک سال توسط یک گروه كارشناسی به رياست مادلين آلبرايت، وزير خارجه پيشين آمريكا و عضويت 12 تن از كارشناسان برجسته تهیه شده و در قالب گزارشی منتشر شده است. از این نظر، این اجلاس پس از پایان جنگ سرد که استراتژی ناتو مورد بازتعریف قرار گرفت، قابل توجه است. این سازمان با پایان جنگ سرد و در حالی که فلسفه وجودی خود یعنی مقابله با تهدیدات اتحاد جماهیر شوروی را از دست داد، به تجدید سازمان و بازتعریف مأموریتهای خود پرداخته است. ناتو با تعریف جدید از خود شروع به پذیرش اعضای جدید از کشورهای اروپای مرکزی و شرقی نمود؛ برنامهای که با وجود مخالفتهای روسیه ادامه یافته است. این سازمان با ایفای نقش فعال در جنگ بالکان و وادار کردن صربستان به پذیرش صلح، عملاً تجدید حیات خود را به جهان اعلام کرد. همچنین حضور نیروهای ناتو در افغانستان، به معنای گسترش حوزه فعالیت ناتو به خارج از محدوده قاره اروپا تلقی میشود؛ زیرا قبلاً مأموریت ناتو حفاظت و دفاع از اروپا در قبال شوروی بود. ناتو در حال حاضر با چالشهای مهمی روبهرو است که سران آن سعی نمودند تا در اجلاس لیسبون، به یافتن راه کارهای مناسب دست یابند.
روابط روسیه و ناتو
از زمان فروپاشی شوروی، ناتو همواره با مسئلۀ توجیه بقای خویش و نحوه تعامل با روسیه روبهرو بوده است. طرح همکاری با روسیه در طی سالهای گذشته فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشته است. از این رو یکی از مباحث اجلاس لیسبون، به بازتعریف روابط ناتو با روسیه اختصاص داشت. پس از پایان جنگ سرد، در ناتو تلاشهایی شد تا همکاریهایی با روسیه در قالب نهادهایی همچون شورای همکاری ناتو-روسیه شکل بگیرد. با این حال، سیاستهای ناتو از جمله پذیرش اعضای جدید و حرکت به سمت شرق که به پذیرش عضویت کشورهای اروپای شرقی منجر شد و تعداد اعضای اولیه ناتو را از 16 عضو به 28 عضو افزایش داد، با واکنش شدید روسیه مواجه شد؛ چرا که برخی از این کشورها را روسیه حیاط خلوت خود تلقی میکرد. اوج این مخالفتها در زمان طرح عضویت اوکراین و گرجستان به ناتو نمایان شد.
به این ترتیب ناتو با دو مسئلۀ پیچیده روبهرو است؛ یکی تعامل با روسیه و از بین بردن فضای جنگ سرد و دیگری، تعقیب استراتژی حرکت به سمت شرق و پذیرفتن اعضای جدید. در شرایط فعلی به نظر میرسد که بهبود روابط با روسیه و همسو ساختن این کشور با اهداف ناتو، از اولویت بالاتری نسبت به پذیرش اعضای جدید برخوردار شده است. از این رو مسئلۀ عضویت اوکراین و گرجستان، فعلاً از دستور کار اجلاس سران ناتو کنار گذاشته شده است.در گزارش گروه کارشناسان «مفهوم استراتژیک نوین ناتو» نیز به ضرورت مشارکت روسیه در فعالیتهای ناتو اشاره شده است. این گزارش تأکید دارد که همکاری ناتو-روسیه به منزلۀ ابزاری در جهت تقویت امنیت منطقه یورو- آتلانتیک میباشد. در این رابطه بر فعالیت شورای ناتو-روسیه به عنوان محور همکاریهای دو طرف اشاره شده است. این گزارش تأکید دارد که اعضای ناتو، روسیه را تهدید نظامی نمیدانند و به دنبال ایجاد تهدید نظامی برای این کشور نیز نیستند و دو طرف فقط در مورد سیاستها و مقاصد طرف دیگر شک و تردیدهایی دارند. به این ترتیب در مفهوم «نوین استراتژیک»، همکاری امنیتی یورو- آتلانتیک شامل همکاری امنیتی با روسیه نیز میشود.با این حال، روابط روسیه و ناتو همچنان با برخی از چالشهای گذشته روبهرو است. سوءظن سنتی که در کشورهای اروپای شرقی نسبت به روسیه وجود داشته همچنان باقی است و با توجه به عضویت بیشتر این کشورها در ناتو، همین امر عاملی بازدارنده در پذیرش روسیه به عنوان شریک امنیتی ناتو محسوب میشود. این مسئله در آینده در کنار پذیرش اعضای جدید از جمله اوکراین و گرجستان در ناتو، یکی از مباحث اختلاف برانگیز میان روسیه و ناتو خواهد بود.
مسئله قابل توجه دیگری که آینده روابط روسیه و ناتو را با چالش مواجه میکند، پیمان جدید کاهش تسلیحات هستهای استراتژیک میان آمریکا و روسیه یعنی قرارداد استارت است. باراک اوباما و دیمیتری مدودیف، روسای جمهور آمریکا و روسیه در آوریل ۲۰۱۰، بر سر مفاد این قرارداد به توافق رسیدند. بر اساس این قرارداد، تعداد کلاهکهای هستهای برای هر کشور باید از ۲۲۰۰ به ۱۵۵۰ عدد کاهش یابد. اما مسئله این است که این قرارداد با مشکلاتی برای تصویب در مجالس روسیه و آمریکا مواجه است. روسها مایل نیستند قبل از اینکه آمریکا این معاهده را در کنگره به تصویب برساند، اقدامی در این رابطه در مجلس روسیه انجام شود. در این رابطه حتی مدودیف تأکید کرده که دوما (پارلمان روسیه) نباید پیش از پیوستن آمریکا به استارت جدید، این پیمان را تصویب کند. این در حالی است که بعد از پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات میان دورهای آمریکا، مسئله تصویب پیمان استارت با مخالفتهای جدی از سوی نمایندگان حزب جمهوریخواه مواجه شده است؛ هر چند که مقامهای دولت اوباما بر ضرورت تصویب آن تأکید کردهاند. باراک اوباما با تأکید بر تصویب این پیمان، تصویب آن را برای امنیت ملی آمریکا ضروری دانسته است. مقامهای آمریکایی در خصوص ضرورت تصویب معاهده استارت جدید، به مسئلۀ همکاریهای روسیه در تصویب قطعنامههای تحریم علیه ایران در سازمان ملل متحد اشاره نموده و ادامه همکاری روسیه را در گرو امضا و تصویب پیمان استارت میدانند و معتقدند ادامه همکاریهای روسیه برای تقابل با ایران، ممکن است متوقف شود. این استدلال از دیدگاه برخی از ناظران به منظور فشار بر اعضای جمهوریخواه که به مخالفت با ایران و هواداری از اسرائیل شهره هستند، مطرح شده است. نمایندگان مزبور نیز در بیان مخالفت خود با تصویب پیمان جدید استارت، معتقدند که این امر باعث خواهد شد تا واشنگتن دستیابی به اطلاعات درباره وضعیت تسلیحات هستهای روسیه را از دست بدهد.
سپر دفاع موشکی
مسئله دیگری که روابط آینده روسیه و ناتو را تحت تأثیر قرار داده است، سیاست آمریکا در جهت استقرار سپر دفاع موشکی است که در اواخر دوران ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش مطرح شد و عکسالعمل تند روسیه را در پی داشت. با روی کار آمدن اوباما و تلاش دولت وی برای پایهگذاری روابط جدید با روسیه، آمریکا طرح استقرار سپر دفاع موشکی را که قرار بود در دو کشور لهستان و چک مستقر شود و در دولت بوش مد نظر بود، لغو کرد و بعداً طرح محدودتری را مورد توجه قرار داد. در اجلاس سران ناتو در لیسبون که با حضور مدودیف برگزار شد، موضوع طرح جدید استقرار سامانه ضد موشکی در ترکیه مطرح شد و با جلب همکاری روسیه تلاش شد تا اندازهای از نگرانیهای روسیه برطرف شود. از آنجا که ترکیه برای استقرار این سپر در نظر گرفته شده است، تا اندازهای این موضوع را که هدف غایی این سپر روسیه است را برطرف میکند. با این حال و هر چند که روسیه تمایل خود را برای مشارکت در این طرح اعلام کرده است، اما ابهامات زیادی در مورد نحوه و میزان مشارکت روسیه وجود دارد. روسها تأکید کردهاند که این مشارکت باید جامع و شامل مبادله اطلاعات و مشارکت همهجانبه باشد و این مشارکت نباید به یک بخش خاص محدود شود. مدودیف در این باره تأکید کرده است كه روسيه تنها در صورتي آماده همكاري براي مشارکت در سپر دفاع ضد موشكي است كه اين سيستم عادلانه باشد و سيستم موشكي ناتو نبايد توازن و تعادل نظامي در اروپا را بهم بزند. همانطور که در بالا اشاره شد، هدف آمریکا در این مرحله جلب همکاری روسیه به ویژه در برنامه تقابل با ایران است، ولی معلوم نیست که محافل داخلی در ناتو و آمریکا با مشارکت همه جانبه روسیه در طرح سپر دفاع موشکی موافقت نمایند. اعلام اینکه هدف از استقرار سپر دفاع موشکی چه کشوری میباشد نیز در اجلاس لیسبون مسئلهساز شد؛ زیرا آمریکا و برخی از متحدین آن کشور در ناتو با هدف اعلام کردن ایران، سعی در رفع سوءظن و نگرانی روسیه داشتند، ولی ترکیه با توجه به حساسیت این مطلب و تأثیر منفیای که میتواند بر روابط حسنه این کشور با ایران داشته باشد، به شدت با این امر مخالفت کرده و در نهایت به درخواست ترکیه در بيانيه نهايي نشست، نامي از هيچ كشوري به عنوان بهانه ايجاد سپر موشكي برده نشد. با این حال نیکولا سارکوزی، رئيسجمهور فرانسه که بر ضرورت نام بردن از ایران به عنوان عامل تهدید پافشاری مینمود، ظاهراً پس از شکست تلاشهای خود و در پایان اجلاس، در یک جلسه مطبوعاتی اعلام کرد که هر چند در بیانیه پایانی از کشوری نام برده نشده است، اما همگان میدانند که ایران کشور مد نظر است. علی رغم تأکید برخی در غرب که با هدفهای تبلیغاتی ایران را عامل تهدید موشکی معرفی مینمایند، ولی اظهارات مزبور این واقعیت را که هیچیک از موشکهای ایران به تسلیحات هستهای مجهز نیست و تهدید اصلی از ناحیه دو کشور هستهای مقابل ناتو یعنی چین و روسیه است، نمیتواند پنهان سازد. خطر جدی دیگر موشکهای هستهای پاکستان است که چنانچه کنترل اوضاع در آن کشور از دست دولت خارج شود، ممکن است از سوی گروههای تندرو تهدیدی برای غرب محسوب شود. بنابراین مطرح کردن ایران به عنوان تهدید، به منظور پوشاندن اهداف واقعی طرح سپر دفاع موشکی و بهانهای برای ایران هراسی در منطقه است.
مأموریت افغانستان
موضوع مهم دیگری که در اجلاس لیسبون مطرح شد، مأموریت ناتو در افغانستان است. ناتو در اولین و بزرگترین عملیات نظامی خود در خارج از قلمرو سنتی خود یعنی اروپا، نیروهای زیادی را به افغانستان فرستاده است. افزایش درگیریها و ادامه بحران در افغانستان که با افزایش تلفات نیروهای ناتو در طی ده سال گذشته همراه بوده است، فشار افکار عمومی را در کشورهای غربی عضو ناتو برای خروج نیروهایشان از افغانستان افزایش داده است. از سوی دیگر، این مسئله روابط کشورهای عضو ناتو به ویژه میان کشورهای اروپایی و آمریکا را دچار تنش کرده است. از این رو در اجلاس شصت و یکم، همچون اجلاس شصتم مسئله حضور نیروهای ناتو در افغانستان یکی از مباحث اصلی بود. آمریکا همواره از برخی کشورهای اروپایی که در افغانستان نیروهای نظامی دارند انتقاد کرده که در عملیات رزمی شرکت نمیکنند و بار اصلی عملیت نظامی بر دوش نیروهای آمریکایی قرار دارد. ناتو در مجموع ١٥٠ هزار نفر نیرو در مناطق مختلف افغانستان دارد که بخش عمدهای از آنها را نیروهای رزمی آمریکا تشکیل میدهند.
از این رو به نظر میرسد آینده ناتو تا حد زیادی به مأموریت آن در افغانستان بستگی دارد. نهایتاً در اجلاس لیسبون توافق شد که از سال 2011، نیروهای ناتو خروج خود را از افغانستان آغاز کند و تا سال 2014، کنترل امنیت به طور کامل به نیروهای افغان سپرده شود و تنها بخش کوچکی از نیروهای ناتو برای آموزش و کمک به نیروهای افغان در آن کشور باقی بمانند. به نظر میرسد این تصمیم برای آرام کردن فشار افکار عمومی اتخاذ شده است؛ زیرا هیچ قرینهای مبنی بر اینکه نیروهای ناتو بتوانند به اهداف ذکر شده دست یابند، وجود ندارد. لازم به ذکر است که حتی برخی از مقامهای آمریکایی به صورت ضمنی اعلام کردهاند که تاریخ اعلام شده برای خروج نیروها قطعی نیست بلکه جنبه امیدوارانه دارد. به گفته جف مورل، سخنگوی پنتاگون، ممکن است تا آن تاریخ نیروهای افغان هنوز در تمامی نقاط این کشور نقش رهبری عملیاتی را در دست نگرفته باشند و واحدهای نظامی آمریکا و سایر کشورها ناگزیر باشند پس از آن زمان نیز در افغانستان باقی بمانند. سخنان مذکور حاکی از آن است که مقامهای آمریکایی تلاش میکنند تا مرزی میان حضور نیروهای آمریکایی و ناتو قائل شوند. در بررسی وضعیت افغانستان، عامل همکاری روسیه با ناتو نیز قابل توجه است. در اجلاس لیسبون، روسیه موافقت کرد تا علاوه بر اجازه عبور تجهیزات از خاک خود به افغانستان، 17 بالگرد در عملیات افغانستان وارد کند. مقامهای روسی تمرکز عملیات خود را مبارزه با مواد مخدر اعلام کردهاند. در واقع روسیه نیز نگران این امر است که شرایط افغانستان آن قدر وخیم شود که آمریکا و ناتو به صورت ناگهانی این کشور را ترک کنند و ظاهراً چنین دورنمایی روسیه را وادار کرده است تا با نیروهای ناتو همکاری بیشتری داشته باشد.
نتیجهگیری؛ ایران و دورنمای ناتو
در سالهای اخیر، در محافل سیاسی و امنیتی غرب تلاش شده است تا ایران به عنوان مهمترین تهدید قلمداد شود. در گزارش گروه کارشناسان «مفهوم استراتژیک نوین ناتو» نیز نام ایران به عنوان تهدید آینده موشکی و هستهای آورده شده است. در این گزارش تأکید شده است که ایران از لحاظ توسعه برنامه تسلیحات متعارف به ویژه موشکهای ضد ناو کروز، منشاء نگرانی به خصوص در زمینه امنیت مسیرهای حیاتی دریانوردی تجاری است. از طرف دیگر توسعه زرادخانههای موشکهای دوربرد ایران، میتواند تهدیدی عمده مطابق ماده پنج پیمان ناتو در دهه آینده باشد. در این رابطه از توانایی ایران برای حمله موشکی به متحدان اروپایی عضو ناتو نیز ابراز نگرانی شده است. در این گزارش با اشاره به اینکه با توسعه توان موشکی ایران، این کشور تا سال 2020 قادر خواهد بود تا بخشهایی از خاک اروپا را در تیررس داشته باشد، اشاره شده که راهبرد ناتو طبق بند 5 خود باید دفاع همه جانبه در برابر تهدیدات موشکی ایران علیه هر یک از اعضای این پیمان باشد. همچنین توسعه توانایی موشکهای ساحل به دریای ایران در منطقه خلیج فارس و دریای عمان، به عنوان تهدیدی جدی برای امنیت حرکت و عبور و مرور کشتیهای نفتی در این منطقه تلقی شده است. در این گزارش با اشاره به تهدید هستهای ایران آمده است که تلاشهای ایران برای غنیسازی سوخت هستهای، توسعه طراحی تسلیحات هستهای و عدم پایبندی به قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل در ارتباط با برنامه هستهای، بر امنیت پیمان ناتو اثرگذار خواهد بود. از این رو کارشناسان گروه «مفهوم نوین استراتژیک ناتو» ضمن تأکید بر استقرار طرح دفاع موشکی، موفقیت این طرح را در گرو مشارکت همه اعضاء ناتو و روسیه دانستهاند.
علی رغم نکات فوق، با توجه به بحرانی که ناتو در افغانستان با آن روبهرو است، بسیاری از کارشناسان نقش مثبتی که ایران میتواند در این زمینه بازی کند را غیر قابل انکار دانستهاند. البته اعضای ناتو نیز به اهمیت همکاری ایران به خوبی آگاهی دارند، ولی مسئله همکاری با ایران، به روابط پرتنش ایران و آمریکا گره خورده و تا زمانی که مسئله مزبور حل نشود، نمیتوان انتظار همکاری از جانب ایران را داشت. در شرایط فعلی بعید است که ناتو بتواند بر اساس برنامه پیشبینی شده خود از صحنه افغانستان خارج شود. از سوی دیگر، تداوم بحران در افغانستان میتواند لطمه جدی به وجهه ناتو وارد سازد و علاوه بر این موجب گسست بیشتر در روابط درونی ناتو و میان دو طیف شرقی و غربی این سازمان شود؛ در نهایت این سناریو میتواند به خروج ناکام ناتو از افغانستان و به جا گذاشتن کشوری از هم گسیخته و دچار جنگ داخلی منتهی شود.