21 May 2012
چکیده
سیاست خارجی آمریکا در برابر جمهوری اسلامی ایران، طی 3٣ سال گذشته از نوسان زیادی برخوردار نبوده و این کشور راهبرد یکسانی را در مواجهه با ایران در دستور کار قرار داده است؛ اگر چه در مقاطع مختلف به لحاظ روشی، سعی کرده تا از تاکتیکهای متنوعی برای پیشبرد استراتژی مهار و کنترل رفتار جمهوری اسلامی بهرهگیری نماید. نوشتار حاضر بر آن است تا ضمن اشاره به سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران، به بررسی و تحلیل منطق رفتاری دولت باراک اوباما بپردازد.
مقدمه
در یک نمای کلی، مجموعه اقدامات آمریکا برای مقابله با ایران در طی 3 دهه گذشته را میتوان به این ترتیب برشمرد: اقدام به كودتا عليه انقلاب اسلامي، اقدام به ضربه محدود نظامي (طبس)، اعمال تحریمهای اقتصادی، سیاسی و نظامی (یکجانبه و چندجانبه)، تلاش برای منزوی کردن ایران، نزدیک شدن به صدام و جنگ با ایران، تحریک همسایگان ایران، حمله نظامي به ناوگان نظامي و هواپيماي مسافربري ايران، تهدید جلوه دادن ایران علیه صلح و امنیت جهانی، اقدام به ديپلماسي پنهان جهت نزديك شدن به ايران (ماجراي مك فارلين)، حامی تروریسم نامیدن ایران، اعمال سیاست مهار و همزمان تعامل با ايران در عراق و افغانستان، کمک به جریانهای معارض با نظام در داخل و خارج از کشور، جنگ رواني و تهديد به عمليات نظامي (دوران بوش)، تلاش برای مذاکره مستقیم همراه با تداوم فشارهای چندجانبه و بکارگیری مجدد سیاست تحریمهای شدید و طرح دوباره احتمال کاربرد گزینه نظامی برای تغییر رفتار ایران. به طور کلی در ارزیابی سیاست خارجی ایالات متحده در قبال ایران همواره میتوان نشانههایی از تداوم و تغییر را مشاهده نمود. این گفته بدان معناست که اصول کلی سیاست خارجی آمریکا در قابل ایران همواره پایدار بوده و در دورههای مختلف تنها روشها و نحوه مواجهه با آن تغییر کرده است.
منطق رفتاری آمریکا
بطور خلاصه دلایل آمریکا برای مبادرت به تغییر رفتار ایران در برگیرنده یک سری عوامل میباشد که برخی از آنها عبارتند از: انقلاب ایران منافع آمریکا در خاورمیانه را با چالشهای جدی روبهرو ساخته است؛ سرنگونی صدام وزنه تعادل قدرت در منطقه را به نفع ایران تغییر داده است؛ توانمندی اتمی بطور کامل سبب تفوق ایران بر سایر کشورهای منطقه خواهد شد؛ ایران هستهای دشواریهای بسیاری را برای اسرائیل و ادامه حضور آمریکا در منطقه ایجاد خواهد کرد؛ ایران همچنان الهامبخش اصلی گسترش اسلام سیاسی در منطقه است. بر این اساس، ایالات متحده آمریکا در مرحله نخست به دنبال تغییر مواضع و در مرحله دوم به دنبال ایجاد بازدارندگی جدید در برابر جمهوری اسلامی ایران میباشد.
نوع نگاه به مسئله
در آمریکا طرفداران «براندازی حکومت ایران» بر این عقیدهاند که تلاش برای گفتوگو و معامله دیپلماتیک با ایران بیفایده است و آمریکا برای حل مشکلات با ایران، باید این کشور را هرچه بیشتر تحت فشارهای شدید چند جانبه قرار دهد تا مقدمات تغییر رژیم در این کشور فراهم آید (این نگرش در حال حاضر در کنگره طرفداران بیشتری دارد)؛ از نظر آنها ایران، از طریق گفتوگو در بحث هستهای، به خواست غرب تن نخواهد داد. در برابر این دیدگاه، برخی از مشاوران اوباما معتقدند که هدف اساسی آمریکا در مورد ایران، باید بازداشتن ایران از دستیابی و توسعۀ سلاحهای هستهای و تغییر دادن «سیاستهای بیثبات کننده و ضد صلح این کشور در خاورمیانه» باشد. از منظر آنها آمریکا بايد در كوتاه مدت با «تغييرات تاكتيكي» به مهار اتمي ايران مبادرت ورزد (در اینجا مفهوم «مهار»، در فضای پیش از «دستیابی» مورد توجه است و به معنای ممانعت از دسترسی به تسلیحات و حتی توانمندی تولید سلاحهای اتمی میباشد).
فرصتهاي آمریکايي از منظر آسيبشناسي از توان ايران
بطور کلی آمریکاییها در ارزیابی خود از شرایط سیاسی- اقتصادی ایران، یک سری آسیبپذیریهایی را مورد شناسایی قرار دادهاند که برخی از آنها عبارتند از: آسیبپذیری در بخش انرژي، نياز به جلب
سرمايهگذاري خارجي، تورم اقتصادي بالا، رشد بيكاري، ضعف سياسي عمومي ايران، شكاف در نخبگان سياسي، فضاي واگرايانه در منطقه و عدم امتداد و انسجام ايران در حوزه يادگيري بينالمللي.
از منظر آمریکاییها در شرایط کنونی محورهای فوق عمدهترین چالشهای داخلی ایران به شمار میآیند، لذا تشدید تحریمها با همکاری شرکای اروپایی، میتواند سبب تشدید فشارهای داخلی در این کشور شود. به هر حال با عنایت به محورهای یاد شده، ارزیابی کلان آمریکاییها از شرایط کنونی ایران عبارت است از: 1- اصل تصميمگيري در روابط با آمریکا كماكان در حوزه اختيارات رهبري قرار دارد. 2- احمدينژاد جسارت را معادل با قدرت، در سياست داخلي و خارجي ارزيابي ميكند. 3- فضاي حاكم بر جامعه ايران، فضاي اصولگرايي است.
توصيهها
توصیه کارشناسان آمریکایی به دولت آمریکا در خصوص نحوه برخوردهای دیپلماتیک با ایران با هدف كاهش وزن تعامل، در برگیرنده محورهای زیر میباشد:
1) تشدید فشارها و تنگتر کردن حلقه محاصره ایران (با کمک همسایگان ایران نظیر عربستان و متقاعد کردن روسیه و چین).
2) بکارگیری رهیافتی ترکیبی: پیشنهاد انجام مذاکرات بدون پیش شرط همراه با تشدید فشارها (این رویکرد پس از انتخابات ریاستجمهوری سال 1388 ایران، جای خود را به سیاست اعمال
«تحریمهای فزاینده» توسط آمریکا همراه با متحدان اروپایی داد. تلاش برای تحریم سیستم بانکی و بانک مرکزی ایران، تحریم اشخاص حقیقی، تحریم شرکتهای هواپیمایی و کشتیرانی و تحریم صنایع نفت و گاز جمهوری اسلامی در راستای تحقق چنین اهدافی اعمال گردیدند. هدف اساسی، اقدام برای تغییر رفتار در فضای فشار مضاعف است).
3) درگير و سرگرمسازي هرچه بيشتر ايران در پيرامون و جامعه جهاني از طريق افزايش تعهدات آن.
4) ترغیب اتحادیه اروپا برای اعمال محدودیتهای بیشتر علیه ایران در زمینه سرمایهگذاری، اعتبارات و انتقال تکنولوژی به ایران.
5) بهرهگیری از نقش و نفوذ اسرائیل برای تحقق اهداف فوق.
6) اقتدارشكني نقش ايران در عرصه منطقهاي.
7) بهرهگيري از جريان بديلسازي عليه ايران.
نظريه بازي ديپلماتيك ف كاهش وزن تعامل
در سال ٢٠٠٨، با روی کار آمدن دولت اوباما، نظريه «بازي ديپلماتيك» در خصوص نحوه مواجهه با ایران در دستور کار آمریکاییها قرار گرفت که این نظریه در برگیرنده 4 محور اساسی بود: وجود دستور كاري فراتر از بحث هستهاي با حضور اروپاييها پيش از مذاكره دوجانبه آمریکا با ايران، ايجاد كانالهاي سنجش ارتباطي دوجانبه پيش از برگزاري مذاكرات از مسير دو، ايجاد كانالهاي مستقيم و مخفيانه ميان طرفين به عنوان ذخيره شرايط ويژه، ايجاد حداكثر فشار ديپلماتيك در محدوده زماني مشخص و جذب ايران از موضع ضعف.
دلایل عدم کارایی گزینه نظامی علیه ایران از نظر مخالفان در آمریکا
در آمریکا مخالفان بکارگیری گزینه نظامی علیه ایران یک سری دلایلی را در خصوص ناکارآمدی این گزینه مورد تاکید قرار میدهند که برخی از آنها بطور خلاصه به شرح زیر میباشد:
- طرح این پرسش که بعد از حمله چه اتفاقی خواهد افتاد؟
- اقدام نظامی به تنهایی نمیتواند به توقف برنامه اتمی ایران منتج شود.
- حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران، نتیجه فنی قطعی در پی نخواهد داشت.
- پراکندگی مراکز و تاسیسات اتمی ایران.
- عدم شناسایی سایر مراکز اتمی احتمالی ایران.
- خارج از کنترل شدن برنامه اتمی ایران بعد از حمله نظامی.
- پنهان شدن برنامه اتمی ایران بعد از حمله.
- حمله فقط برنامه اتمی ایران را به تعویق خواهد انداخت.
- بعد از حمله، ایران از سازمان منع گسترش تسلیحات اتمی خارج خواهد شد.
- ميزان قدرت پاسخ ايران به آمریکا در منطقه در عمليات نامتقارن.
با عنایت به موارد فوق، مخالفان جنگ در آمریکا نتیجه میگیرند که اساساً دلایلی دال بر غیرصلحآمیز بودن قطعی برنامه اتمی ایران وجود ندارد و حمله نظامی میتواند هزینههای سنگینی را برای آمریکا و متحدانش به دنبال داشته باشد. برخی از پیامدهای حمله نظامی به ایران که توسط این افراد مورد شناسایی قرار گرفته عبارت است از: حمله نظامی میتواند زمینههای انحراف ایران را فراهم آورد؛ حمله نظامی میتواند منافع آمریکا و همپیمانانش را در منطقه با تهدیدات جدی روبهرو سازد؛ حمله نظامی میتواند کار را برای نیروهای آمریکایی در افغانستان به مراتب دشوارتر سازد؛ حمله نظامی میتواند پیآمدهای شدیدی برای اسرائیل به همراه داشته باشد؛ حمله به ایران میتواند امنیت و انرژي تنگه هرمز را با خطرات جدی روبهرو سازد؛ صادرات و ترانزیت انرژی كشورهاي منطقه میتواند مورد تهدید واقع شود؛ امنیت جهاني آمریکا ممکن است مورد هدف قرار گیرد؛ با آغاز جنگ، وضعیت اقتصادی بسیاری از کشورهای حوزه خلیجفارس بحرانیتر خواهد شد و بر بحران مالي ميافزايد؛ جنگ، بهای انرژی را در شرایط بحران اقتصادی، به مراتب افزایش خواهد داد؛ حمله به ایران، اگر نتواند همراهی اتحادیه اروپا، روسیه و چین را به همراه داشته باشد، پیآمدهای شدیدتری را به دنبال خواهد داشت؛ حمله به ایران، تاثیر جبرانناپذیری بر افکار عمومی درون ایران و حتي آمریکا علیه دولت آمریکا بر جای خواهد گذاشت و نهایتاً اینکه حمله به ایران، بر گرایش فکری مردم و حکومتهای منطقه، تاثیرات مهمی بر جای خواهد گذاشت.
نتیجهگیری
دولت اوباما تلاش کرد تا از طریق پیگیری امکان بکارگیری راهکارهای دیپلماتیک، در ماههای آغازین بدست گرفتن قدرت سیاسی در آمریکا، روشهای تازهتری را در برابر ایران اتخاذ نماید. بخشی از این تلاشها در چهارچوب «دیپلماسی تغییر بازی» و طرح گفتوگوهای مستقیم بدون پیش شرط با ایران عینیت یافت. در قالب سیاست جدید قرار بود تا به جای پرداختن صرف به بحث هستهای، مجموعهای از موضوعات اعم از مسائل سیاسی داخل ایران، مباحث حقوق بشری و غیره که جذابیت بیشتری برای همپیمانان اروپایی دارند نیز در دستور کار قرار گیرند. اما به دنبال تحولات انتخابات ریاست جمهوری 1388 در ایران، موضع اعلام شده آمریکا تغییر کرد و آمریکا به همراه شرکای اروپایی خود مجدداً به ادبیات تهاجمی سنتی در برابر ایران بازگشت و بحث اعمال «تحریمهای فلجکننده» و حتی مطرح بودن «گزینه نظامی» را در دستور کار قرار داد. به واقع باید گفت که همواره سیاست آمریکا در مواجهه با ایران تلاش برای اعمال فشارهای هرچه بیشتر در پیرامون و درگیرسازی این کشور در داخل بوده است. نگاه آمریکاییها این است که با بروز دامنه شکاف در بدنه قدرت در ایران و شکلگیری تعارضات اجتماعی- سیاسی در این کشور و افزایش فشارهای منطقهای و بینالمللی، درصدد تغییر رفتار ایران برآمده و این کشور را وادار به امتیازدهی و تن دادن به خواست غرب نماید. از این رو میتوان تمایز عمده سیاست خارجی اوباما با دولت بوش را کاربرد آشکار الگوی «چماق و هویج» در قبال ایران برشمرد. در مقابل، ایران نیز نشان داده که با پیشبرد رویکرد مبتنی بر «مقاومت»، آمریکاییها را در تحقق اهدافشان ناکام گذاشته است. تلاش آمریکا برای جلب نظر کشورهای بیشتر به منظور پیوستن به سیاستهای تحریمی علیه ایران، حاکی از کارآمدی نحوه مدیریت و مواجهه ایران با تحولات اخیر بوده است.