22 February 2011
چكيده
راهبرد جراحي نيروها در افغانستان، شرايط امنيتي را بهبود نداده و بنبستهاي سياسي جدياي را ايجاد كرده است. اين شرايط در حالي است كه آمريكا نيز اعلام كرده كه قطعاً نيروهاي خود را از جولاي 2011، به مرور از اين كشور خارج خواهد كرد. اما آنچه كه بيش از همه براي افغانستان ضروري مينمود، اتخاذ رويكرد سياسي مناسب بوده كه طي سالها از آن غفلت شده و حتي در راهبرد جديد كه سعي شده است بر راهبرد مصالحه تاكيد كند نيز ابهامات زيادي در چگونگي اجراي آن وجود دارد. چنين ابهاماتي به همراه ناامنياي كه در افغانستان پراكنده شده، چشم انداز آينده افغانستان را مبهم ساخته است.
مقدمه
پس از یک سال از اعلام راهبرد جراحی نیروها در افغانستان توسط اوباما، به منظور حل و فصل بحران ناامنی در این کشور، هنوز نه تنها روند شرايط امنیتي بهبود نیافته بلکه این بار نیروهای ائتلاف نیز با عدم توازن امنيتي و بنبستهاي سياسي مواجه شدهاند. حتي در اين ميان، لحن راهبرد اوباما پس از يك سال كه از افزايش سي هزار نيرو در افغانستان میگذرد، بسيار محتاطانه و سرشار از تناقضات جدي بود؛ تناقضاتي كه نامعلوم بودن زمان پايان جنگ را نشان ميدهد.
يك سال پيش، زماني كه آمريكا از افزايش نيروهاي جديد در افغانستان خبر داد، بسياري اين راه حل را ناكافي و مستلزم تقويت بن مايههاي سياسي براي حل معضل امنيتي ميدانستند. اما اين بار نيز كه اوباما اعلام كرد از سال 2011 به بعد، بيشتر تلاشها متمركز بر فعاليتهاي سياسي ميشود، افغانستان با ضعف شديد ساختارهاي سياسي و بدتر از همه ناامنياي روبهرو است كه در بسياري از مناطق افغانستان، مخصوصاً در شمال، شكل گرفته است. در كل این امنيت، تنها در برخي از مناطق و آن هم به مدد حضور گسترده نيروها و بسيار شكننده شكل گرفته است.
بررسي اعلاميه اوباما در 2010
دولت اوباما در 27 مارس 2009، راهبردي كه مشهور به جراحي نيروها شد را تصويب كرد. افزايش نيروها تا سي هزار نفر، از جمله مهمترين ابعاد اين طرح بود. البته از سوي ديگر، دولت اوباما معتقد بود برای حل مشکلات افغانستان باید فعاليتهاي خود را با همسايگان این کشور گسترش داده و روشهاي سياسي را نيز مد نظر قرار دهد، هرچند كه راه حلي براي نيل به اين موارد پيشنهاد نشد.
پس از گذشت يك سال، اوباما ارزيابي خود را از وضعيت امنيتي افغانستان پس از اجراي راهبرد 2009، شكننده و برگشت پذير دانسته است. وي در بازنگري راهبرد خود، هرچند ارتباطات با پاكستان را مناسب ارزيابي كرده اما بر اين باور است كه اين كشور بايد همكاري جديتري با نيروهاي ائتلاف در نابودي جريان افراط و پناهگاههاي آنان داشته باشد. در مورد مسائل امنيتي، ارزيابي اوباما بر اين است كه شرايط امنيتي بهبود يافته اما اين بهبود چندان باثبات به نظر نميرسد.
نكته مهم ديگر در اعلاميه اوباما، خروج تدريجي نيروها از ژولاي 2011 است. هرچند كه اظهار شده حضور سياسي اين كشور براي برقراري ثبات و امنيت در افغانستان و يا حتي پاكستان طولاني مدت خواهد بود. از سويي همانگونه كه در ليسبون بحث شد، قرار است كه تا سال 2014، مسووليتهاي امنيتي به تدريج به افغانيها واگذار شود و از اين تاريخ به بعد، حضور ناتو صرفاً حضوري سياسي باشد.
امنيت نامتوازن
به رغم هزینههای بالاي نيروهاي ائتلاف، طالبان حوزههاي فعاليت خود را به سراسر کشور گسترش داده است. طالبان در حال حاضر در بیشتر روستاها و حتی جادهها امکانات خود را مستقر کرده و اعلام داشته که توانایی به قدرت گرفتن کل کشور را دارد. حتي طالبان اعلام كرده است كه در حال حاضر، كه دست بالا را دارد، به هيچ وجه حاضر به مصالحه نيست. طالبان در حال حاضر به بهترین وجه ممکن از وضعیت شکننده نیروهای ائتلاف و همچنین دولت کرزی، برای تقویت خود استفاده ميکند. در حال حاضر، اين نيروها در تلاش براي تبديل شدن به یک جنبش ملی با حضوری جدی در شمال و غرب کشور ميباشند. پایگاههای نظامي نيروهاي ائتلاف نيز در مناطقي كه مستقر هستند، کاملاً محدود و ایزوله شدهاند و توانایی کنترل شرایط موجود را به هیچ وجه ندارند. جالبتر این است که مدت حضور نیروهای ائتلاف در افغانستان، از زمان شوروی بیشتر شده و این نگراني وجود دارد که فجایع بيشتري نیز بهوجود آید.
همچنين عملیات در جنوب افغانستان، مطابق ارزيابيهاي اوليه پیش نمیرود و نميتوان گفت در قندهار و هلمند كه محور عمليات نيروهاي آمريكائي طی ماههاي گذشته بوده است، با وضعیت پايدارتري به لحاظ امنيتي روبهرو ميباشد. آنچه پیش از این با نام راهبرد مردم محور در افغانستان شناخته ميشد، در حال حاضر به یک مبارزه نظامی گسترده تبدیل شده که تلفات انسانی را افزایش داده و موجب افزایش فقر و تخریب اموال عمومی شده است. حملات شبانه که جزو یکی از مهمترین راهبردهای نظامی نیروهای ائتلاف است، در میان مردم و حتي سياستمداران افغاني بسيار ناپسند و نامطلوب ديده ميشود. به قدری اشتباهات گسترش یافته که تحقیقات صورت گرفته به خوبی نشان میدهد که ذهنیتهای مردم پشتون به دلیل آسیبهای بسیاری که به آنان وارد شده به شدت عليه غرب است. این شرایط از وضعیت جنگي خارج شده و تبعات آن از مسائل نظامي فراتر رفته و مشكلات سياسي و اجتماعي جدياي به وجود آورده است. اين ارزيابي وجود دارد كه از بین رفتن عدهای از نیروهای افراط در جريان حملات ناتو، به راحتی با نیروهای تازه نفسی که قطعاً از قبلیها بدتر خواهند بود، جبران خواهد شد. پیشرفتهای بهدست آمده نیز بسیار ناچیز و به راحتی قابل برگشت خواهد بود؛ زیرا از پشتوانه سیاسی بسیار محدودی برخوردار است. طالبان هم نسبت به گذشته خشنتر شده است.
اساساً امنيت برقرار شده در افغانستان سراسري نيست و تنها برخي از بخشهاي افغانستان و آن هم به مدد استقرار نيروهاي بسيار زیاد، از امنيت حداقلي برخوردار است. در واقع آمريكايیها تمام تمركز خود را در مورد جاهایی به کار بردهاند که همچون جنوب و حوالي قندهار، برای آنها مهم بوده و ديگر مناطق را به طور جدي مورد توجه قرار ندادهاند. آمريكايیها تنها به امنيت اين مناطق توجه ويژهاي مبذول داشتهاند و ديگر مناطق را رها کردهاند، كه همين مسئله افزايش ناامنيها را در پي داشته است.
از سوي ديگر، نگرش امنيتي موجود در اين راهبرد نيز يك بعدي است و تنها بر برخورد با شورشيان متمركز است و ديگر وجوه امنيت پايدار را مدنظر قرار نميدهد. به همين دليل امكان تسري يك مشكل به موارد ديگر كاملا محتمل است.
روند سياسي
در مورد افغانستان، مبارزه كردن آسانترين بخش جنگ بوده است. آنچه كه بيش از همه اهميت دارد، روند مصالحه و برقراري ترتيبات سياسي است. هرچند كه آمريكا تا به حال از تمامي تلاشهاي مصالحه با طالبان استقبال كرده است، اما تا خود با برنامهاي مشخص وارد عمل نشود، هرگونه تلاشي نتيجه مطلوبي در بر ندارد. زيرا از يك سو طالبان دولت كرزي را شايسته و فعال مايشا در افغانستان نميداند و از طرف دیگر، كرزي اساساً از ابزار لازم براي مصالحه و يا حتي تقويت ساختارهاي سياسي برخوردار نيست.
در تازهترين تلاشها براي ايجاد آشتي ملي، شوراي عالي صلح به منظور بررسي راهكارهايي جهت برقراري صلح با طالبان آغاز به كار كرد و حتي گامهاي جدياي همچون آزادي چند زنداني طالبان، خارج ساختن اسم برخي از آنها از ليست سياه سازمان ملل و كمك خواستن از علما و چهرههای مذهبی، به منظور اقناع گروههاي جهادي انجام داد. اما طالبان كه در نتيجۀ ناخشنودي مردم از سياستهاي دولت كرزي و نيروهاي ائتلاف قدرت گرفته در تلاش است تا راهبردهاي خود را به شورا تحميل كند، كه همين مسئله باعث آغاز اختلافات شده است. طالبان پيشنهاداتي ارائه ميدهد كه روند مصالحه را به طور كلي با بنبست جدي مواجه كرده است. طالبان حتی راهبرد 2010 اوباما را نيز به سخره گرفته و اعلام داشته كه اين تنها جنگ رواني براي سرپوش گذاشتن بر مشكلات غرب است و آنها به هيچ عنوان زير بار سياستهاي تحميلي غرب نخواهند رفت.
نيروهاي ائتلاف بايد اين نكته را در نظر داشته باشند كه طالبان بخش جدایی ناپذیری از افغانستان به شمار میرود که حضوری بلند مدت و موثر در این کشور داشته و از نفوذ سنتی مهمی نیز برخوردار است؛ به همين دليل نياز است تا رهبران طالبان در آينده سياسي افغانستان جايگاه مناسبي داشته باشند. رهبران طالبان بیشتر نگران آینده افغانستان و جایگاه خود در این کشور هستند. دقیقاً به همين دليل نیاز به روند مصالحه و ترتیبات سیاسی، حتی با گروههای افراطی از جمله طالبان، مهم جلوه ميكند تا آنها از جايگاه خود مطمئن شوند و نزاع را با دولت و نيروهاي خارجي كنار بگذارند. اما همانگونه كه ذكر شد، تماسهای فعلیای که در قالب شورای عالی صلح شکل گرفته بسیار ناکافی است.
از سوي ديگر نميتوان مسائل نظامي را از مسائل سياسي تفكيك كرد و لازم است اين دو با يكديگر و هم زمان پيگرفته شود، تا نتيجۀ مطلوبي حاصل شود؛ مسئلهاي كه تا به حال در افغانستان رخ نداده و يا به شدت كم فروغ بوده است و در اعلاميه اوباما نيز ديده نميشود.
به همين دلايل، اعلام سال 2014 برای واگذاری مسئولیتهای امنیتی به افغانها غیر عملي به نظر میرسد؛ زيرا از نظر سیاسی، ترتیبات بهوجود آمده از 2001، به شدت ناپایدار و تحمل بر عهده گرفتن امنيت از سوي افغانيها را بسيار سخت كرده است. اين در حالي است كه راهبردهاي دولت كرزي و غرب كه در برخي موارد خلاف عرف و سنن این کشور بوده، مردم را بیشتر نسبت به فعاليتهاي سياسي موجود دلسرد كرده است.
پاكستان
هرچند شايد پاكستان اهمال كاريهايي درباره برخورد با تروريسم و ريشهكني پناهگاههاي القاعده در شمال این كشور داشته باشد، اما مشكل اصلي در عدم هماهنگيهاي اين كشور با نيروهاي ائتلاف، در مورد نحوه برقراري صلح و ثبات در افغانستان است. برعكس آنچه كه اوباما اظهار كرده، تا به حال پاكستان پيشنهادات بسيار مهمي را درباره روند مصالحه داشته كه آمريكا با بي اعتنايي از كنار آنها گذشته است. مسئلهاي كه اسلامآباد دليل آن را فهم نادرست دولتمردان غربي از مسائل افغانستان ميداند.
واقعيت آن است كه بيشتر انتقاداتي كه به پاكستان وارد ميشود، مربوط به سالهاي 2004 تا 2009 است. در طي اين سالها نيروهاي ائتلاف بر اين باور بودهاند كه پاكستان كمك شاياني به نيروهاي طالبان كرده است. به عنوان مثال، اظهار شده كه پاکستان به نمایندگان سازمان جاسوسیاش اجازه میداده که مستقیماً با طالبان ملاقات کنند و هم چنين از 2004، مشغول تربيت نيروهاي طالباني بوده كه همۀ اين مسائل، اين كشور را تبديل به بهشت امني براي گروههاي افراطي كرده است. اما از سال 2009 به بعد، پاكستان گامهاي مهمي براي برقراري صلح و ثبات در افغانستان برداشت كه غير قابل انكار است. گامهايي كه البته آمريكا چندان روي خوش بدان نشان نداده است.
در اقدامي بسيار مهم توسط سازمان اطلاعات پاكستان، نفر شماره دوم القاعده يعني «عبدل غني برادر»، در شهري در كراچي دستگير شد. اين حركت به عنوان گامي جديد در جهت سياست خارجي جديد پاكستان عنوان شد. البته بعضيها اشاره ميكنند چون ژنرال شجاع پاشا در آن زمان در پاكستان نبود وي دستگير شده است.
از سوي ديگر، مقامات پاكستاني نيز ديدارهاي خود را با افراد افراطي طالبان محدود كردهاند و تنها با برخي از افراد معتدلي كه خواهان مصالحه هستند، ديدار ميكنند. آخرين كسي كه درخواست ديدار با زرداري را كرد، احمد رشيد، نويسنده طالباني بوده است. اساساً خود طالبان به دليل سياستهاي تهاجمي زرداري، در از بين بردن پناهگاههاي طالبان در مرز افغانستان و پاكستان مشكل دارد. طلعت مسعود، از مفسرين نظامي بازنشسته معتقد است كه در حال حاضر زرداري بهشدت از طالبان فاصله گرفته است. اما در مهمترين گام، ژنرال اشفق کیانی در تلاش است تا انگلیس و آمریکا را مجاب به پذيرش گروه حقاني در روند سياسي افغانستان كند. اين در حالي است كه ناتو مذاكره با گروه حقاني را به دليل سابقه سياسي و مبارزات آنها مردود ارزيابي ميكند و مخالف حضور اين گروه در روند سياسي افغانستان است. ژنرال کیانی اخيراً در ماه دسامبر و نوامبر، ديدارهايي از افغانستان، با هدف يافتن جايگاهي براي گروه حقاني، به عنوان يكي از مهمترين نيروهاي معارض شروع كرده كه هرچند كرزي موافقتهاي اوليه خود را ابراز كرده است، اما غرب همچنان در اين مورد سرسختي از خود نشان ميدهد. همين مسئله به درستي اختلاف ديدگاههاي عميق پاكستان و آمريكا را نشان ميدهد كه سرآغاز شيوع اختلافات راهبردي در برقراري امنيت است.
به هر حال وجود برخي ارتباطات پاکستان كه هنوز با طالبان ادامه دارد، دستیابی به مصالحه را بسیار سخت كرده و با اين وضعيت راه حلهای نظامی نیز جوابگو نخواهد بود. حتی حملات هوایی به پاکستان نیز تنها این کشور را بیش از پیش بی ثبات خواهد کرد و تاثیر بسیار کمی بر جریان افراط خواهد داشت.
نتيجه گيري
بازنگري در راهبرد اوباما كه در دسامبر 2010 و به منظور ارزيابي از وضعيت افغانستان، پس از يك سال كه از راهبرد جراحي نيروها در اين كشور صورت گرفت، بر نكاتي تاكيد دارد كه در برخي از مسائل با واقعيات افغانستان همخواني ندارد. در اين بازنگري اعلام شد كه وضعيت امنيتي افغانستان رو به بهبود است، در حالي كه اين مسئله تنها در برخي از مناطق و آن هم به ياري حضور گسترده نيروهاي ائتلاف و بسيار شكننده حاصل شده است. به همين دليل، در ديگر نقاط شرايط امنيتي همچنان رو به وخامت است.
هرچند اوباما اعلام كرده كه از سال 2011، اين كشور تلاش خود را براي تقويت ترتيبات سياسي به كار خواهد بست، اما ذكر اين نكته ضروري است كه پيشبرد مسائل نظامي و سياسي در كنار يكديگر معنا مييابد. البته مسئلۀ ديگر، ضعف جدي در ساختار حكومتي افغانستان است كه طي سالهاي اخير و با بيگانه شدن بيش از پيش مردم با حكومت، سختتر نيز شده است. از سويي دولت اوباما هنوز هيچ راهكار جدياي براي دستيابي به مصالحه و تقويت ساختارهاي سياسي ارائه نكرده و جديتر از همه این است كه با پيشنهادات ديگر كشورها همچون پاكستان نيز به دليل فهم نادرست از شرايط منطقه مخالفت ميكند.