13 September 2010
چکیده
در سالهای اخیر برنامه هستهای ایران، به خصوص بعد از مطرح شدن مجدد آن در سال 2003، به یکی از موضوعات مهم بینالمللی و به ابزاری برای برخی کشورها به خصوص قدرتهای هستهای،
جهت نقش آفرینی در معادلات بینالمللی و منطقهای تبدیل شده است. فرانسه در میان کشورهای مزبور با داشتن سوابق همکاری اولیه و نیز در راستای سیاستهای جهانی خود، نقش بازدارندهای را در قبال برنامه هستهای ایران ایفا نموده است. فرانسه بنا به دلایلی که در این گزارش مطرح میشود، در سالهای اخیر و بهویژه در دوره ریاست جمهوری سارکوزی، به ایفای نقشی منفی و بازدارنده در قبال برنامه هستهای ایران پرداخته است.
محتوای گزارش
مقدمه
فرانسه از کشورهایی است که در ابتدای شکلگیری برنامه هستهای ایران دارای نقش بوده است. پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران و در راستای تغییر جهت سیاستهای غرب در قبال ایران، فرانسه در سیاستهای خود در مورد برنامه هستهای ایران تجدید نظر کلی به عمل آورد. این روند تا دوران ریاست جمهوری سارکوزی، سال 2007، ادامه یافت و از این زمان به بعد فرانسه سیاستهایی به مراتب تندتر از بعضی کشورهای مخالف ایران چون امریکا اتخاد کرد. در این نوشتار سعی خواهد شد تا ضمن بررسی سوابق همکاریهای اولیه فرانسه با برنامه هستهای ایران، که از اواسط دهه1970 آغاز میشود، انگیزهها و دلایل فرانسه در تغییر سیاستهای خود در جهت مخالفت و تقابل با برنامه هستهای ایران، مورد مطالعه قرار گیرد.
موضع افراطی و تند فرانسه در قبال برنامه هستهای ایران، طبعاً این سؤال را مطرح میسازد که دلیل اتخاذ چنین سیاستی چیست؟ در پاسخ به سؤال مذکور فرض زیر قابل طرح و بررسی میباشد:
موقعیت فرانسه به عنوان یکی از قدرتهای دارنده تسلیحات هستهای و همچنین دارنده حق وتو، به عنوان عضو دائمی شورای امنیت، به شدت از سوی قدرتهای نوظهور از جمله ایران مورد چالش قرار گرفته است. از اینرو، فرانسه سعی دارد که به بهانه حمایت از عدم اشاعه تسلیحات هستهای، از قدرتیابی کشورهایی چون ایران جلوگیری نماید.
همکاری هستهای فرانسه با ایران
پس از تشکیل سازمان انرژی اتمی ایران در سال 1353، قراردادهایی میان ایران و فرانسه برای ایجاد پنج نیروگاه ۱۰۰۰ مگاواتی، دریافت اورانیوم لازم برای سوخت نیروگاهها و نیز تأسیس یک مرکز پژوهشی مشترک در پاریس منعقد گردید. با اینحال، سال ورود رسمی فرانسه به فعالیتهای هستهای ایران را میتوان سال 1356 دانست؛ زیرا در این سال فرانسه برای احداث 2 نیروگاه هستهای، به ظرفیت 900 مگاوات در دارخوین، در نزدیکی اهواز با ایران به توافق رسید و شرکت فرانسوی فراماتوم اجرای آن را بر عهده گرفت. همچنین ایران 10 درصد از سهام مجتمع غنی سازی اورانیوم ارودیف را که قرار بود در منطقه تریکاستن فرانسه احداث شود، خریداری نمود. ایران به موجب این موافقتنامه میتوانست به فنآوری غنی سازی دسترسی یابد و نیز موافقت شد که ایران مقدار مشخصی از اورانیوم غنی شدۀ این کارخانه را برای تولید رادیو ایزوتوپهای راکتورهای خود و عمدتاً برای استفادههای پزشکی، دریافت کند. در مجموع ایران 2 میلیارد دلار در تأسیسات ارودیف سرمایه گذاری کرد. یک میلیارد دلار سهم ایران از شرکت طرف قرارداد، احداث رآکتور هستهای بود و یک میلیارد دلار هم بهصورت وام سرمایه گذاری شده بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 و به دلیل تحولات صورت گرفته در ایران و تأثیر آن بر نظام بینالملل، روابط میان ایران با برخی از کشورها از جمله فرانسه، به خصوص در زمینۀ همکاریهای هستهای، مورد بازنگری قرار گرفت و برنامههای مذکور به طور کلی متوقف گردید.
در اوائل پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بسیاری از ناظران پیشبینی میکردند که روابط ایران و فرانسه به دلیل اقامت رهبر انقلاب اسلامی در پاریس، رو به توسعه خواهد بود. لیکن تحولات بعدی نشان داد که عوامل متعددی نه تنها مانع از گسترش روابط میان دو کشور گردید بلکه مسائل ایجاد شده حتی در برخی موارد به تعلیق روابط نیز منجر شد. در زمینه همکاریهای هستهای، ایران قراردادهای منعقد شده با فرانسه را برای ساختن رآکتورهای هستهای باطل کرد و فرانسه نیز از پرداخت بدهیهای میلیاردی خود به ایران، امتناع ورزید. فرانسوا میتران، رئیس جمهور وقت فرانسه، طی اظهاراتی در سال 1361، واگذاری هرگونه اورانیوم و بدهی 1 میلیارد دلاری به ایران را رد کرد و صراحتاً اعلام داشت: «درست است که شما (ایران) شریک این کارخانه هستید، ولی ما خدمات غنی سازی در اختیار شما قرار نخواهیم داد». در زمینه عوامل بروز تنش در روابط دو کشور باید به جهانبینی متضاد ایران با غرب، روابط فرانسه با کشورهای عرب، مواضع اتحادیه اروپا، برخورد منافع دو کشور در منطقه و بالاخره سیاستهای امریکا اشاره نمود.
در دوره پس از پایان جنگ تحمیلی ایران و عراق، روابط دو کشور بر اساس منافع متقابل تقویت شد؛ چرا که ایران برای بازسازی آثار جنگ و اقتصاد آسیب دیده خود، سعی در گسترش روابط اقتصادی با کشورهای اروپایی داشت و از سوی دیگر، سیاستهای "گُلیستی" فرانسه نیز به دلیل تحولات صورت گرفتۀ ناشی از پایان جنگ سرد، دیگر قادر به پاسخگویی نیازهای آن کشور در جهت حفظ و نفوذ وجهه بینالمللی فرانسه نبود. بدینترتیب، پس از پایان جنگ تحمیلی، شاهد بهبود کلی روابط سیاسی و اقتصادی ایران و فرانسه بودیم. این سیر صعودی تا سال ٢٠٠٣ و مطرح شدن برنامه هستهای ایران ادامه یافت، اما از آن زمان به بعد، روابط دو کشور سیر نزولی پیدا کرد. در این دوره، فرانسه در سیاستهای خود در قبال ایران تجدیدنظر به عمل آورد و با سیاستهای غرب و به ویژه امریکا همسویی بیشتری پیدا کرد. این همگرایی فرانسه با امریکا در دوره ریاست جمهوری سارکوزی تا آنجا پیش رفت که فرانسه برای اعمال تحریمهای شدیدتر علیه ایران، گوی سبقت را از امریکا ربود. در مروری سریع به مواضع فرانسه در قبال برنامه هستهای ایران، مقاطع تاریخی زیر قابل ملاحظه است:
در دوره ریاستجمهوری ژاک شیراک و در پی فعال شدن برنامه هستهای ایران، مواضع فرانسه بیش از پیش در هماهنگی با قدرتهای غربی شکل گرفت. از اینرو در سال 2003، فرانسه به اتفاق انگلستان و آلمان و در چارچوب مذاکرات سه کشور اروپایی، در نشستهای مربوط به مذاکرات هستهای با ایران، از جمله نشستهای سعدآباد، بروکسل و پاریس مشارکت نمود. نقش مهم و تأثیرگذار فرانسه در تهیه پیشنویس قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد و رأی مثبت آن کشور به قطعنامههای مزبور، قابل توجه است. از سوی دیگر، موضوع بازپرداخت بدهی 1 میلیارد دلاری فرانسه به ایران، که مدتها و تا زمان ریاست جمهوری ژاک شیراک مسکوت مانده بود، مجدداً توسط وی مطرح شد. شیراک اظهار داشت که با ایران هیچ خصومتی ندارد و به دنبال این اظهارات، دو دیپلمات فرانسوی مأموریت یافتند تا اختلافات مربوط به بازپرداخت وام 1 میلیارد دلاری ایران را مورد بررسی قرار دهند. حتی در مذاکرات هستهای میان ایران و سه کشور اروپایی در سال 2003 نیز موضوع پرداخت بدهی 1 میلیارد دلاری فرانسه به ایران، به عنوان مشوقهای اقتصادی و سیاسی گروه مذاکره کننده به ایران، مطرح شد و البته به دلیل شکست مذاکرات، مسائل مربوط به بدهیها مجدداً مسکوت ماند. از سوی دیگر، در پی مخالفت فرانسه با حمله امریکا به عراق، که موجب تیرگی در روابط دو کشور بود و همچنین موجب شد تا فرانسه موقعیت خود را در عراق از دست بدهد و همچنین با قدرت گرفتن حزب الله در لبنان، به دنبال ناکامی اسرائیل در جریان نبرد سال 2006، که فرانسه احساس کرد منافع سنتی آن کشور در لبنان به طور جدی به چالش کشیده شده است، از اینرو فرانسه سعی نمود تا از برنامه هستهای ایران به عنوان محملی برای ترمیم روابط خود با امریکا بهرهبرداری نماید و از اینرو هماهنگ با امریکا به مخالفتهای خود با برنامه هستهای ایران ادامه داد.
همزمان با سیاست مزبور، اظهارت ژاک شیراک، رئیس جمهور فرانسه مبنی بر اینکه «اگر ایران یک یا دو بمب اتمی هم داشته باشد، باز هم خطر بزرگی نخواهد بود، آنچه خیلی خطرناک است، تکثیر سلاح اتمی است»، با واکنش شدید مخالفان برنامه هستهای ایران مواجه شد. آنها مخالفت خود را چنین توجیه مینمودند که اظهارت مذکور به منزلۀ شناسایی قدرت هستهای ایران است. مخالفت محافل طرفدار اسرائیل با اظهارات مذکور، نهایتاً موجب شد تا شیراک ناچار شود که حرف خود را پس بگیرد. شیراک در اظهارنظری دیگر و عجیب، در جبران سخنان قبلی خود اظهار داشت که اگر ایران با سلاح اتمی به اسرائیل حمله کند، در واکنش به این اقدام تهران سریعاً «با خاک یکسان» خواهد شد.
رویدادهایی که از سال 2006 به بعد در صحنه سیاست بینالمللی و منطقهای و همچنین در سیاستهای داخلی دو کشور ایران و فرانسه روی داد، به تشدید تقابل با برنامه هستهای ایران منجر شد. جهت گیریهای جدید سیاست خارجی فرانسه در دولت سارکوزی از یک سو و اتخاذ سیاستهای متقابل از جانب ایران در قبال غرب، از جمله طرح مسائلی مانند هولوکاست، سبب شد تا دامنه تضادها و اختلافات بین دو کشور در حوزههای مختلف گسترش یابد.
نیکلا سارکوزی از هنگام رسیدن به مقام ریاست جمهوری در ماه مه سال 2007، در سیاست خارجی فرانسه تغییرات چشمگیری به وجود آورد. مهمترین ویژگی این تغییرات همسویی بیشتر سیاست فرانسه با سیاست دولت نومحافظه کار جورج بوش در امریکا و نزدیکی بیشتر با اسرائیل بود که بازتاب آن در مورد ایران، به شکل سختتر شدن مواضع فرانسه در قبال پرونده هستهای ایران نمایان گردید. فرانسه در دوره ساکوزی، نقش پیشتاز را در اعمال فشارهای بیشتر بر ایران، برای متوقف کردن برنامه هستهای ایران بر عهده گرفته است. سارکوزی بارها بر خطرناک بودن "ایران اتمی" تاکید کرده و تا آنجا پیش رفته است که نیاز به جلوگیری از انتخاب میان بمب ایرانی و بمباران ایران را مطرح ساخته است. سارکوزی در پی افتتاح نیروگاه بوشهر در 30 شهریور 1389 و احتمال آغاز مذاکرات هستهای ایران با غرب در شهریور 1389، به حملات خود علیه ایران ادامه داد و ایران را " قلب حلقه بحران" و گسترش دهنده تشنج و ناامنی در منطقه معرفی کرد. وی اعلام کرد که در صورت شکست مذاکرات هستهای، قدرتهای جهانی علیه ایران متحد خواهند شد.
به طور خلاصه و در یک جمعبندی میتوان انگیزههای فرانسه را در قبال برنامۀ هستهای ایران، ناشی از عوامل زیر دانست:
1. حفظ موقعیت فرانسه به عنوان یک قدرت هستهای
فرانسه در دفاع از موقعیت ویژهای که در ساختار بینالمللی پس از پایان جنگ جهانی دوم در جهان یافته مصمم است. امتیازات اعطاء شده به پنج قدرت هستهای عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد، از جمله حق وتو نیز از مزیتهای مزبور است. فرانسه از دو بعد نظامی و غیرنظامی از قابلیتهای هستهای برخوردار است. در بعد نظامی، فرانسه چهارمین کشوری بود که در سال 1960، تسلیحات هستهای را در زمان ژنرال دوگل آزمایش کرد. براساس اظهارات مقامات فرانسه، توان انرژی هستهای این کشور تا ژانویه 2010، شامل 300 کلاهک هستهای فعال بوده است.
در زمینه استفاده صلح آمیز از قدرت اتم، فرانسه در کنار امریکا و ژاپن، تقریباً صاحب نیمی از راکتورهای هستهای جهان میباشد. انرژی هستهای منبع اصلی برق در فرانسه است. اولین نیروگاه برق این کشور در سال 1956 افتتاح شد. دولت فرانسه بعد از بحران نفتی 1973، تصمیم به حرکت به سوی خود کفایی در تولید برق گرفت. درحال حاضر، 59 راکتور هستهای فرانسه حدود 1/78 درصد برق این کشور را از طریق نیروی هستهای تولید میکنند. فرانسه همچنین بزرگترین صادر کننده خالص نیروی برق در جهان است که 18 درصد از کل تولیدات برق هستهای خود را به ایتالیا، بلژیک، بریتانیا، آلمان و هلند صادر میکند.
بدین ترتیب، جمهوری اسلامی ایران با سیاستهای جاری خویش، ضمن به چالش کشیدن موقعیت انحصاری قدرتهای هستهای، با تأکید بر ضرورت خلع سلاح هستهای و همچنین غیرعادلانه دانستن حق وتو اعضای دائم شورای امنیت، عملاً وارد عرصۀ مقابله با موقعیت ویژهای شده است که قدرتهای بزرگ از جمله فرانسه، تاکنون در صحنه بینالمللی از آن برخوردار بودهاند. به عبارت دیگر، جمهوری اسلامی ایران به عنوان نماینده و پیش آهنگ یک گروه از قدرتهای متوسط، با برنامه هستهای خویش عملاً انحصار قدرتهای هستهای را به چالش میکشد. بنابراین و از دیدگاه مخالفان ایران، دستیابی این کشور به فنآوری هستهای، به ویژه چرخه سوخت هستهای، در تعارض کامل با منافع آنها قرار میگیرد. از اینرو و علیرغم مخالفت افکار عمومی بینالمللی با تسلیحات هستهای، سارکوزی، رئیس جمهور فرانسه، به طور صریح و رسماً در نشست امنیت هستهای و با حضور سران 47 کشور جهان در واشنگتن، از حق داشتن سلاح هستهای فرانسه دفاع کرد و اظهار داشت: «ما در جهانی که به شدت ناامن است، سلاح هستهای خود را نابود نخواهیم کرد. من یک تعهد تاریخی به حفظ امنیت فرانسه دارم. من وارث میراث تلاشهای پیشینیان خود در رابطه با تقویت فرانسه به عنوان یک قدرت هستهای هستم و اگر مطمئن نباشم که دنیا مکانی با ثبات و ایمن است، نمیتوانم از تسلیحات هستهای دست بردارم».
2. انحصار بازار انرژی هستهای
فرانسه بهخصوص در دوره ریاست جمهوری سارکوزی، به منظور جلوگیری از رقابت در حوزه انرژی هستهای و همچنین در راستای سیاستهای تقابل جویانه با ایران و کسب نفوذ بیشتر در منطقه خلیج فارس، دست به تحرکاتی در این منطقه زده است و به گسترش همکاریهای نظامی، اقتصادی و فرهنگی با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس پرداخته است. نقطه اوج این سیاست، توافقهای فرانسه با امارات متحده عربی در خصوص ایجاد یک پایگاه نظامی در آن کشور بود. همچنین چند روز پس از صدور قطعنامه ضد ایرانی ۱۹۲۹ در شورای امنیت سازمان ملل متحد برای اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران، مذاکراتی میان نمایندگان فرانسه و امارات متحده عربی در امارت و به منظور گسترش همکاریهای دو کشور، در خصوص فعالیتهای هستهای صورت گرفت. فرانسه قبلاً و در اوائل سال 2010، یک قرارداد همکاری در زمینه هستهای با کویت و قرارداد دیگری با عربستان در ابعاد مختلف، از جمله برنامههای هستهای، امضا کرده بود.
به طور خلاصه و در یک جمعبندی به نظر میرسد که سیاست دولت سارکوزی در زمینۀ پیشنهادهای اقتصادی و همکاریهای هستهای با کشورهای حوزه خلیج فارس، در جهت نیل به اهداف زیر صورت گرفته باشد:
-
جلب حمایت کشورهای عرب منطقه برای منزوی کردن هر چه بیشتر ایران؛
-
جلوگیری از شرایطی که برتری ایران را در زمینه بهره برداری از نیروی هستهای در منطقه محرز میسازد؛
-
نشان دادن این موضوع که فرانسه و سایر قدرتهای غربی مخالف اجرای برنامههای انرژی هستهای در جهان اسلام نیستند و مخالفت آنها با برنامه هستهای ایران، ناشی از نگرانی آنها از جهتگیری برنامه هستهای ایران به سوی تسلیحات هستهای میباشد.
3. نگرانی از برقراری روابط دوستانه میان ایران و امریکا
فرانسه مانند برخی دیگر از قدرتها از برقراری روابط دوستانه میان ایران و امریکا نگران میباشد. زیرا به نظر برخی از ناظران، عادی شدن روابط میان ایران و امریکا با توجه به منافع مشترک منطقهای آنان، میتواند در یک روند سریع به نوعی همگرایی استراتژیک منتهی شود. لذا فرانسه احساس میکند در چنان شرایطی از مزیتهای ویژهای که تاکنون از عدم حضور امریکا در بخشهای اقتصاد و تجارت ایران از آن بهرهمند بوده است، به ویژه در دو صنعت نفت و خودروسازی، محروم خواهد شد. از اینرو به نظر میرسد که از دیدگاه فرانسویها بهترین حالت در روابط ایران و امریکا، خارج شدن این روابط از مرحله بحرانی است، ولی مطلوب آن است که فاصله میان این دو کشور حفظ شود و شرایطی به وجود نیاید که موجب همگرایی استراتژیک آنها شود.
4. حمایت از اسرائیل
روابط نزدیک فرانسه و اسرائیل، حمایت از اسرائیل به عنوان یک کشور مسلح به تسلیحات هستهای را نیز شامل میشود. روابط نزدیک فرانسه و اسرائیل در زمینۀ همکاریهای هستهای، به سال ١٩٥٦ باز میگردد. در این سال مذاکراتی میان مقامات دو کشور در خصوص مسائل هستهای صورت گرفت که در نهایت در سال ١٩٥٨، منجر به احداث مرکز اتمی دیمونا در اسرائیل شد. با روی کار آمدن سارکوزی، پس از ١٢ سال سردی نسبی روابط میان اسرائیل و فرانسه، روابط این دو کشور وارد مرحله جدیدی شد. سارکوزی در موقعیتهای مختلف بر دوستی میان اسرائیل و فرانسه تأکید کرده است. بر این اساس، موضع گیریهای مقامات فرانسوی در قبال برنامه هستهای ایران را میتوان تا حدی در راستای جلب رضایت بیشتر اسرائیل تلقی نمود. سارکوزی در تأکید بر حمایتهای فرانسه از اسرائیل و با اشاره به ایران، گفته است که با رهبر کشوری که خواهان محو اسرائیل از نقشه جهان است، دوستی نخواهد کرد و با او دست نخواهد داد.
5. ممانعت از ظهور ایران به عنوان یک قدرت منطقهای
شواهدی وجود دارد که فرانسه پس از تقریباً نیم قرن در حال از دست دادن نفوذ خود در میان کشورهایی است که در گذشته جزء امپراتوری مستعمراتی آن به شمار میرفتند. در معادلات ژئوپلتیکی منطقهای، فرانسه بر این باور است که سیاستهای ایران در چند حوزه از جمله در لبنان و برخی دیگر از مناطق، با منافع آن کشور در تعارض است. فرانسه از سال 2005 به بعد، سیاست خود را در قبال ایران تغییر داده است. به باور فرانسه، ایران در تلاش است تا لبنان را که فرانسه در آن برای خود منافع زیادی متصور است را بیثبات سازد. به عبارت دیگر، لبنان را از حوزه نفوذ فرانسه خارج سازد. از سوی دیگر، در میان فرانسویها این احساس به طور فزایندهای رشد یافته است که هژمونی فرهنگی آنها در میان کشورهای مستعمره سابق آن کشور، در حال افول است و این امر، آنان را به شدت نگران و وادار به واکنش کرده است. قراردادهای منعقد شده میان فرانسه و کشورهای عربی منطقه خلیج فارس و به ویژه امارات، هرچند که در راستای افزایش نقش بینالمللی فرانسه تلقی شده است، لیکن دارای ابعاد تهدید آمیزی علیه صلح و ثبات منطقه نیز میباشد؛ زیرا این روند از یک سو میتواند به مسابقه تسلیحاتی در منطقه دامن بزند و از سوی دیگر، با توجه به پیمانهای نظامی منعقد شده در مورد تضمین امنیت امارات از سوی فرانسه، خطر برخورد نظامی را در این منطقۀ حساس، افزایش میدهد. سارکوزی در یکی از اظهارات تحریک آمیز خود گفته است که اسرائیل و کشورهای عرب خلیج فارس، همسایگان ایران هستند و افزایش نفوذ ایران در منطقه و چشم انداز آن کشور در دستیابی به سلاح هستهای، کشورهای منطقه را نگران کرده است و در صورت افزایش احساس خطر و تهدید منطقه از سوی ایران، ما مجبور به سازماندهی خود برای حفاظت و دفاع از دولتهایی هستیم که از این بابت احساس خطر میکنند. آنچه مسلم است، حضور فرانسه به عنوان یک قدرت هستهای در خلیج فارس، تنشهای منطقهای را به طور قابل ملاحظهای افزایش خواهد داد و خطر گسترش نزاع را به خارج از منطقه و با تسلیحات هستهای فراهم میکند.
6. همسویی با امریکا
فرانسه که زمانی با مواضع نسبتاً مستقل خود، در مقایسه با سایر کشورهای اروپایی، در قبال آمریکا به عنوان عنصری توازن بخش در معادلات بینالمللی و به ویژه در روابط با کشورهای جهان سوم که خود را در معرض تهدیدات امپریالیستی از جانب آمریکا میدیدند، نقش آفرینی میکرد، به دنبال روی کارآمدن سارکوزی، در کنار آمریکا و همسو با سیاستهای این کشور قرار گرفته است. تمایل سارکوزی به نزدیکی بیشتر به امریکا هنگامی کاملاً آشکار شد که وی در جریان سفر خود به امریکا در سپتامبر 2006، طی نطقی در سفارت فرانسه در آمریکا اعلام نمود: «بحرانی که دو کشور در سال 2003 در روابط بین خود تجربه کردند، احتمالاً بدترین آن از سال 1966 به این سو، یعنی هنگامی که فرانسه از فرماندهی نظامی ناتو خارج شد، بوده است.
یکی از اهداف فرانسه از سیاست تقابل با برنامه هستهای ایران، دستیابی به اهداف دیگر خود از جمله نزدیک شدن بیشتر به امریکا و جبران شکافی است که در دوره جورج بوش میان امریکا و فرانسه در ارتباط با مسئله حمله به عراق پدید آمد. این تغییر جهت در سیاست فرانسه در مواضع آن کشور، به ویژه در قبال برنامه هستهای ایران و اعمال تحریمهای سختگیرانه نمود بیشتری داشته است. فرانسویها در این سیاست افراطی خویش تا جایی پیش رفتند که حتی اقدام نظامی علیه ایران را به عنوان یکی از راههای مقابله با برنامه هستهای ایران تجویز نمودند. همکاری فرانسه با آمریکا در قبال برنامه هستهای ایران که ابتدا در دوره ریاست جمهوری شیراک به عنوان محملی برای التیام روابط آسیب دیده میان امریکا و فرانسه و به دنبال تهاجم آمریکا به عراق در سال 2003 مطرح بود، با شرایطی که در منطقه خاورمیانه شکل گرفت و با اشتیاق دولت جدید فرانسه برای نقش آفرینی بیشتر در مسائل بینلالمللی و منطقهای، صورت جدیتری به خود گرفته است.
نتیجهگیری
فرانسه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، از نخستین کشورهایی بود که در زمینۀ هستهای به همکاری با ایران پرداخت، اما بعدها به دلیل وقوع تحولات سیاسی در ایران و واکنشهایی که بهطور کلی در غرب پدید آمد، که مهمترین آن تقابل امریکا با ایران بود، فرانسه دو رویکرد متفاوت را در قبال ایران در پیش گرفت. در زمینه سیاسی، این کشور در هماهنگی با سایر کشورهای غربی و اروپایی به انتقاد از ایران و در برهههایی صریحاً به مخالفت با ایران پرداخت. از سوی دیگر، در زمینه همکاریهای اقتصادی و به ویژه صادرات به ایران، فرانسه با اغتنام فرصت، از عدم حضور امریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی در بازار ایران، موفق شد در زمینههایی مانند نفت و خودروسازی، تا حد قابل ملاحظهای بازار ایران را در اختیار خود بگیرد. سیاست دوگانه فرانسه در قبال ایران در زمینههای سیاسی و اقتصادی، تا اوائل دهه 2000 ادامه داشت، اما بعد دچار تغییر و تحول اساسی گردید. این امر به طور عمده ناشی از پیشرفتهایی بود که در برنامه هستهای ایران روی داد. فرانسه هر چند در گروه سه کشور اروپایی طرف مذاکره با ایران در مورد برنامه هستهای این کشور قرار داشت، لیکن با پیشرفت بیشتر برنامه هستهای ایران، مواضع این کشور در قبال ایران تندتر شد.
درحقیقت، ایران به عنوان یک قدرت در حال ظهور، برخی از نهادهای اساسی بینالمللی را که در پایان جنگ جهانی دوم پا گرفته است، به ویژه حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل و موقعیت ویژه پنج قدرت هستهای در پیمان منع اشاعه تسلیحات هستهای را مورد چالش قرار داده است. از اینرو، فرانسه به عنوان یک قدرت هستهای، با برنامه هستهای ایران و طرحهایی که این کشور برای توسعۀ صنایع هستهای خود دارد، به طور جدی به مخالفت پرداخته است. به نظر میرسد آنچه که چاشنی سیاست فرانسه علیه برنامه هستهای ایران را تندتر میسازد، به سوابق همکاریهای هستهای گذشتۀ فرانسه با ایران و تعهداتی مربوط میشود که به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ارتباط دارد. فرانسه به دلایلی واهی از جمله غیر صلح آمیز بودن برنامه هستهای ایران، تاکنون از اجرای تعهدات خود در قبال ایران خودداری ورزیده است. از اینرو، موفقیت ایران در تثبیت موقعیت خود به عنوان یک قدرت هستهای، نه تنها بهانههای همیشگی فرانسه برای عدم اجرای تعهدات خود را از دست آن کشور گرفته است بلکه در یک دورنمای بلندمدت، ایران و قدرتهای مشابه آن مانند برزیل، میتوانند حیطه فعالیت فرانسه را در حوزه صنایع هستهای تنگتر سازند. بدین ترتیب، هرچند عوامل متعددی در تشدید سیاستهای خصمانه فرانسه در قبال برنامه هستهای ایران دخیل بودهاند، لیکن بهنظر میرسد که چالشهایی که ایران به عنوان یک قدرت در حال ظهور برای فرانسه و قدرتهای دیگر ایجاد نموده است، انگیزه اصلی فرانسه از تعقیب سیاستهای کنونی آن کشور و در نتیجه یکپارچه شدن سیاست فرانسه در حوزههای سیاسی و اقتصادی شده است.