مقدمه

نیکلا سارکوزی از هنگام رسیدن به مقام ریاست جمهوری در ماه مه سال 2007 در سیاست خارجی فرانسه تغییرات چشمگیری به وجود آ‌ورد. مهم‌ترین ویژگی این تغییرات همسویی بیشتر با سیاست‌های دولت نومحافظه‌کار جورج بوش بود که بازتاب آن در مورد ایران، سخت‌تر شدن مواضع فرانسه در قبال پرونده هسته‌ای ایران و نیز سایر سیاست‌های ایران بود. نوشتار حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که چه دلایل و انگیزه‌هایی رئیس‌جمهور فرانسه را به موضع‌گیری‌های تند علیه ایران واداشته است و دامنه تضادها و اختلافات دو کشور چه حوزه‌هایی را در بر می‌گیرد. به نظر می‌رسد تغییر رویکرد سیاست خارجی فرانسه در کنار تهاجمی شدن سیاست‌های دولت ایران نسبت به غرب، سبب در پیش گرفتن مواضع تند در قبال ایران شده باشد.

1ـ زمینه‌های رویارویی میان ایران و فرانسه

در گذشته، روابط ایران و فرانسه به رغم فراز و نشیب‌های فراوان به ویژه در حوزه همکاری‌های تجاری و اقتصادی نسبتاً مطلوب بود و در حوزه سیاسی نیز همواره راه برای چانه‌زنی درخصوص اختلافات دو کشور باز بود. مواضع نسبتاً مستقل فرانسه از آمریکا، این کشور را در موقعیتی ویژه برای همکاری با ایران قرار می‌داد. اما رویدادهایی که به ویژه در چهار سال گذشته در صحنه سیاست بین‌المللی و منطقه‌ای و نیز همچنین در سیاست داخلی دو کشور روی داد به رویارویی و تقابل بین دو کشور انجامید. در واقع، به دنبال پایان جنگ سرد، فضای ژئوپولیتیکی جهان به گونه‌ای شکل گرفت که سیاست‌های گلیستی دیگر نمی‌توانست پاسخگوی نیازهای فرانسه در جهت حفظ نفوذ و وجهه بین‌المللی این کشور باشد. از این رو، سیاست خارجی فرانسه در دوره شیراک با نوعی انفعال روبه‌رو شده بود. از سوی دیگر، از آنجا که سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است، مشکلات اقتصادی و اجتماعی فرانسه که تا حدود زیادی به عقب ماندن آن کشور از قافله جهانی شدن و اصرار آن بر حفظ اصل هدایت‌گری در اقتصاد و نیز دولت رفاه مربوط می‌شد، تغییر رویکرد در سیاست خارجی را ضروری کرده بود زیرا در شرایط جدید که فرانسه در پی روی آوردن به سیاست‌های نئولیبرالی بود، به دست آوردن بازارهای بیشتر برای رهایی از ورطه بیکاری و رکود، سیاست خارجی پرتحرک‌تری را می‌طلبید که قادر باشد میدان مانور بیشتری در اختیار فرانسه قرار دهد. از این رو، سارکوزی پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری در مه 2007، به بازتعریف سیاست‌های گلیستی پرداخت و به سمت همسویی بیشتر با سیاست‌های آمریکا حرکت کرد. درواقع، روی کار آمدن او نشانگر نوعی گسست از گذشته بود. سارکوزی برخلاف روسای جمهور سابق فرانسه به طبقه نخبگانی که از مدارس عالی فارغ‌التحصیل شده بودند تعلق نداشت و به ستایش از فرهنگ آمریکایی به ویژه درخصوص ارزش قائل شدن برای کار مشهور بود. همچنین، وی به نزدیکی بیشتر با اسرائیل تمایل نشان داد. از نظر شیوه رهبری نیز سارکوزی شخصیتی اقتدارگرا از خود بروز داده است، به گونه‌ای که امروزه در حوزۀ سیاست خارجی، کاخ الیزه، وزارت امور خارجه و بدنه کارشناسی آن را که همچنان تحت تأثیر سیاست‌های سنتی گلیستی قرار دارند، کاملاً تحت الشعاع قرار داده است، به ویژه آنکه در کنار او شخصیتی مانند ژان داوید لویت نماینده سابق فرانسه در سازمان ملل متحد که به داشتن گرایش‌های طرفدار آمریکا معروف است، به‌عنوان مشاور امنیت ملی قرار دارد.

در پیش گرفتن چنین سیاست‌هایی سبب شد تا رویارویی و برخورد در حوزه‌های مختلف میان ایران و فرانسه شکل بگیرد، ضمن اینکه اتخاذ مشی رادیکال‌تر در زمینه سیاست خارجی در دولت نهم و طرح موضوعاتی مانند هولوکاست نیز بر دامنۀ این رویارویی‌ها و برخوردها افزود. از جمله در خصوص پرونده هسته‌ای ایران، سارکوزی مواضع تندتری نسبت به دولت قبلی فرانسه در پیش گرفت و بارها بر خطرناک بودن ایران اتمی تاکید نمود. هرچند که دولت شیراک نیز با طرح مسئله هسته‌ای ایران قبلاً درصدد برآمده بود تا از آن به‌عنوان محملی برای ترمیم روابط آسیب دیده فرانسه با آمریکا در نتیجه مخالفتش با حمله آمریکا به عراق استفاده کند. همچنین قدرت گرفتن حزب‌الله لبنان به دنبال ناکامی اسرائیل در جریان نبرد تابستان 2006، منافع سنتی فرانسه را در لبنان به خطر انداخت. این در شرایطی بود که فرانسه به دنبال از دست دادن پایگاه نفوذ خود در عراق، مایل نبود که حوزۀ نفوذ سنتی خود در لبنان را نیز در معرض خطر ببیند.

علاوه براین، دولت جدید فرانسه به رهبری نیکلا سارکوزی دست به تحرکاتی در منطقه خلیج‌فارس و گسترش همکاری‌های نظامی، اقتصادی و فرهنگی با کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس زد که نقطه اوج آن توافق فرانسه با امارات متحده عربی درخصوص ایجاد یک پایگاه نظامی در این کشور بود. فرانسه به عنوان کشوری که همچنان و با وجود ابزارها و امکانات محدود خود قصد نقش‌آفرینی در معادلات بین‌المللی را دارد خود را ناگزیر از آن می‌دید که در منطقه حساس خلیج‌فارس و در نزدیکی آب‌های ایران حضوری نظامی، هرچند نمادین، داشته باشد. این سیاست‌ها و تحرکات برای فرانسه می‌توانست میدان مانور بیشتری در جهت تأمین منافع آن کشور فراهم آورد. به‌ویژه آنکه با توجه به دور شدن ایران از اعراب، فرانسه می‌توانست با بزرگ‌نمایی خطر ایران، به منافع سیاسی و اقتصادی چشمگیری در این منطقه دست پیدا کند.

همچنین، اتخاذ این رویکرد جدید این فرصت را برای فرانسه فراهم می‌ساخت که با استفاده از اهرم آمریکا به نفوذ خود در داخل اتحادیه اروپا بیفزاید.

2ـ رویکرد جدید دولت اوباما و واکنش فرانسه

با روی کار آمدن باراک اوباما در ژانویه 2009، و طرح برنامه خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق و قرار گرفتن افغانستان در صدر اولویت‌های سیاست خارجی او به منظور مقابله با القاعده و طالبان و ریشه‌کن کردن تروریسم، وی گفت‌وگوی مستقیم و بدون پیش‌شرط با ایران را به عنوان کلید حل مشکلات مزبور اعلام کرد.

ایران با توجه به موقعیت ژئوپولیتیکی خاص خود تنها کشوری است که می‌تواند در دستیابی به این اهداف به دولت اوباما یاری برساند. نفوذ ایران در میان شیعیان و نیز اکراد عراق و همچنین امکانات لجستیکی که ایران می‌تواند برای انتقال تجهیزات و ملزومات نظامی و غیرنظامی به افغانستان در اختیار نیروهای ناتو قرار دهد به ویژه اینک که پایگاه هوایی آمریکا در قرقیزستان تعطیل شده و را‌ه‌های مواصلاتی ازطریق پاکستان به دلیل قدرت‌گیری طالبان در آن کشور امن نیست، می‌تواند برای آمریکا بسیار ارزشمند باشد.

اینها همه می‌تواند دلایلی محکم برای ضرورت گفتگو با ایران در اختیار آمریکا بگذارد. در برابر این رویکرد جدید دولت اوباما مبنی بر آغاز گفتگوها با ایران، سارکوزی همچنان مواضع تند خود را در قبال ایران حفظ کرد. ابتدا هنگامی‌که اوباما برای نخستین بار در جریان مبارزات انتخاباتی‌اش ایده شروع گفتگوها بدون پیش‌شرط را مطرح کرد، سارکوزی این موضع را ناپخته و نسنجیده قلمداد کرد و به دنبال تصدی مقام ریاست جمهوری آمریکا توسط اوباما سارکوزی اعلام کرد: «من قویاً امیدوارم رئیس‌جمهور جدید آمریکا، آقای اوباما، در هرگونه تماس و گفت‌وگوی مستقیم با ایران موضع سخت و محکمی در برابر برنامه هسته‌ای ایران اتخاذ کند». وی در ادامه به اوباما توصیه کرد که برای شروع گفتگوها با ایران تا انتخابات رئیس‌جمهوری این کشور صبر کند.

3ـ قابلیت گسترش روابط در آینده

با این حال، در صورت هرگونه رفع تنش میان ایران و آمریکا و متعاقب آن رفع تحریم‌ها، فرصت‌های جدیدی برای فرانسه و نیز سایر کشورهای اروپایی جهت سرمایه‌گذاری در صنایع نفت و گاز ایران و نیز گسترش مبادلات تجاری با ایران فراهم خواهد آمد. ایران علاوه بر اینکه بازاری بزرگ برای کالاهای صنعتی کشورهای اروپایی است با داشتن ظرفیتی معادل 320 میلیارد بشکه نفت و گاز، بزرگ‌ترین ذخایر هیدروکربوری جهان را در اختیار دارد و می‌تواند منبع بالقوه‌ای برای تأمین انرژی مورد نیاز کشورهای اروپایی و به ویژه اروپای شرقی در شرایطی باشد که بزرگ‌ترین تأمین‌کنندۀ انرژی آنها یعنی روسیه از سلاح انرژی به عنوان یک ابزار سیاسی استفاده می‌کند. از این‌رو، دورنمای سرمایه‌گذاری در صنایع نفت ایران و همکاری با ایران جهت احداث خطوط لوله انتقال نفت و گاز که با رفع و یا کاهش تنش میان ایران و آمریکا می‌تواند جنبه عملی‌تری نیز به خود بگیرد، برای اروپاییان بسیار جذاب است. در فرانسه نیز شرکت‌های نفتی مانند توتال و نیز سایر صاحبان صنایع به ویژه صنایع خودروسازی که قبلاً سرمایه‌گذاری‌های قابل توجهی در ایران صورت داده‌اند با اطمینان بیشتری به فعالیت‌های خود در ایران ادامه خواهند داد، به‌ویژه در شرایطی که آنها نگران از دست دادن بازارهای خود در نتیجه بحران مالی و اقتصادی جهانی هستند که ضربات شدیدی به بانک‌ها و صنایع به ویژه صنایع خودروسازی وارد کرده و دولت فرانسه را ناگزیر به اعطای کمک مالی به شرکت‌های معظم خودروسازی آن کشور یعنی پژو و رنو کرده است.لازم به ذکر است که بنابر آخرین ارقام، ایران چهارمین تولیدکنندۀ بزرگ اتومبیل‌های پژو در جهان پس از فرانسه، مالزی و اسپانیا بوده است. ایران 808/245 دستگاه اتومبیل پژو در سال 2007 تولید کرد که 8 درصد کل تولیدات این شرکت را تشکیل می‌دهد.

این در حالی است که در عکس‌العمل نسبت به سیاست‌های تند فرانسه علیه ایران چندی پیش وزیر صنایع ایران اظهار داشت: «ما همواره در قرارداد با شرکت‌های خارجی منافع سیاسی و اقتصادی کشورمان را درنظر می‌گیریم و اگر لازم باشد فرانسوی‌ها را از بازار ایران بیرون می‌کنیم».

با این حال، نباید از این نکته غافل شد که فرانسه همچنان خواهان ادامه و حتی گسترش همکاری‌های اقتصادی خود با ایران است، اما در عین حال مایل است ارکان انتقادات سیاسی خود از ایران را محفوظ بدارد.

4- حوزه‌های برخورد میان دو کشور

همان گونه که قبلاً ذکر شد یکی دیگر از سیاست‌های فرانسه نزدیکی این کشور با کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس و عقد قراردادهای تسلیحاتی، هسته‌ای و اقتصادی پرسود با آنها و تأسیس پایگاه نظامی در امارات متحده عربی بوده است که می‌توان آن را نوعی دادن اطمینان خاطر به این کشورها در برابر هرگونه تهدیدی از جانب ایران تلقی کرد. درخصوص مسئله هسته‌ای، فرانسه همچنان این مسئله را مهمترین بحران بین‌المللی می‌داند.

سارکوزی طی سخنانی که در 8 دسامبر 2008 به مناسبت شصتمین سالگرد صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر ضمن زیر سؤال بردن رهبران ایران درخصوص داشتن صلاحیت لازم برای نمایندگی مردم ایران در واکنش به طرح مسئله هولوکاست از جانب آنها ابراز داشت که «ما باید آنچه را که احتمالاً جدی‌ترین بحران بین‌المللی به شمار می‌رود حل کنیم یعنی بحران ناشی از حرکت ایران به سوی بمب هسته‌ای». در واکنش به این سخنان، وزیر خارجه ایران از شرکت در کنفرانس بازسازی افغانستان در پاریس امتناع کرد.

 جالب اینکه فرانسه خود از جمله کشورهایی بود که در سال‌های پیش‌از وقوع انقلاب اسلامی در برنامه هسته‌ای ایران مشارکت داشت و 10 درصد از سهام اورودیف (Eurodif)، کنسرسیوم اروپایی غنی‌سازی اورانیوم و از شعبات شرکت فرانسوی آروا (AREVA) تعلق به ایران داشت و قرار بود که ایران حق خریداری 10 درصد از تولیدات آن را داشته باشد که امروزه با وجود محفوظ بودن سهم ایران در این کنسرسیوم، فرانسه از تعهد خود مبنی بر فروش سوخت هسته‌ای به ایران سر باز می‌زند.

از سوی دیگر در منطقۀ خاورمیانه، سیاست‌های دو کشور به ویژه در لبنان با یکدیگر اصطکاک منافع پیدا کرده است. حمایت ایران از حزب‌الله، موازنه قوا در این کشور را برهم زده و موقعیت جبهه 14 مارس را که مورد حمایت فرانسه قرار داشت، تضعیف کرده است. امروزه دامنۀ تقابل بین دو کشور ابعاد بسیار وسیعی یافته به گونه‌ای که به مسائلی مانند نفوذ ایران در جزیره کومور از مستعمرات سابق فرانسه و ابراز نگرانی عمیق وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران نسبت به خشونت ژاندارمری فرانسه در سرکوب تظاهرات گوادولوپ که به قتل یکی از فعالان حقوق بشر منجر شد، نیز تسری پیدا کرده است.

نتیجه‌گیری

فرانسه که زمانی با مواضع نسبتاً مستقل خود در مقایسه با سایر کشورهای اروپایی در قبال امریکا به عنوان عنصری توازن‌بخش در معادلات بین‌المللی و به ویژه در روابط با کشورهای جهان سوم که خود را در معرض تهدیدات امپریالیستی از جانب آمریکا می‌دیدند، نقش‌آفرینی می‌کرد، به دنبال روی کار آمدن سارکوزی در مه 2007 در کنار آمریکا و همسو با سیاست‌های این کشور قرار گرفت. این تغییر جهت‌گیری در سیاست‌ها به ویژه در قبال ایران و مسئله هسته‌ای آن نمود بیشتری داشت. همکاری فرانسه با آمریکا در قبال مسئله هسته‌ای ایران که در ابتدا در دوره ریاست جمهوری شیراک به‌عنوان محملی برای التیام روابط آسیب‌دیده میان‌ آمریکا و فرانسه به دنبال تهاجم آمریکا به عراق در سال 2003 مطرح بود، با شرایطی که در منطقه خاورمیانه شکل گرفت و با اشتیاق دولت جدید فرانسه برای نقش‌آفرینی بیشتر در مسائل بین‌المللی و منطقه‌ای با حرکت در سایه آمریکا صورت جدی‌تری به خود گرفت. در شرایط جدید، فرانسه ایران را به عنوان چالشی می‌دید که منافع آن کشور را در پهنه وسیعی از لبنان گرفته تا افغانستان مورد تهدید قرار می‌دهد. جهت‌گیری جدید سیاست خارجی فرانسه و نیز اتخاذ سیاست‌های رادیکال از جانب دولت ایران نسبت به غرب و طرح مسائلی مانند هولوکاست سبب شده تا دامنه تضاد و اختلافات بین دو کشور در حوزه‌های مختلف گسترش پیدا کند. حال با روی کار آمدن باراک اوباما و رویکرد جدید او مبنی بر تعامل مستقیم با ایران، باید منتظر بود و دید که فرانسه تا چه اندازه در سیاست‌های قبلی خود تجدیدنظر خواهد کرد. برخی از صاحب‌نظران معتقدند که فرانسه چندان از عادی سازی روابط آمریکا با ایران، با توجه به اینکه آمریکا یک رقیب جدی اقتصادی برای آن کشور در ایران خواهد بود و برخی از فرصت‌هایی که هم‌اینک در منطقه خلیج فارس نصیب فرانسه شده است، از رهگذر تقابل ایران و آمریکا به دست آمده، خشنود نخواهد شد. آنها در این میان به قرارداد شرکت توتال برای توسعه میادین نفتی جزیره سیری به دنبال خروج شرکت آمریکایی کونکو از مذاکرات برای انعقاد قرارداد در این حوزه براساس قانون موسوم به داماتو در سال 1996 و نیز تسلط تقریباً انحصاری فرانسه بر صنایع خودروسازی در ایران در غیاب شرکت‌های آمریکایی و نیز پایگاه نظامی فرانسه در امارات اشاره می‌کنند و بر این باورند که بهترین حالت برای فرانسه خارج شده روابط ایران و آمریکا از مرحله بحرانی و در عین حال حفظ فاصله این دو کشور از یکدیگر است. با این همه، صرف‌نظر از این پیشداوری‌ها، آنچه مسلم است عبارت از این می‌باشد که فرانسه و نیز سایر کشورهای بزرگ اتحادیه اروپا مایل‌اند در حل مسائل بین‌المللی ایران در کنار آمریکا حضور فعال داشته باشند.