مقدمه

گسترش فعاليت‌هاي طالبان از افغانستان به پاكستان، نگراني‌هاي بين‌المللي را موجب شده است؛ به نحوي كه وزير خارجه آمريكا از خطر احتمال تسلط طالبان بر پاكستان، كشوري كه داراي تسليحات هسته‌اي می‌باشد، سخن گفته است. ضرورت جلوگيري از گسترش نفوذ طالبان در افغانستان و پاكستان، كه در دست گرفتن قدرت را در اين دو كشور هدف قرار داده است، بيش از هر زمان ديگر حتي در پاكستان كه به وجود آورندة اصلي آن بوده و آمريكا كه در آن زمان از اين سياست حمايت نمود را باعث شده است. خطر طالبان همچنين براي جمهوري اسلامي ايران كه از ابتدا يكي از معارضين طالبان به شمار مي‌رفته است، امري جدي به شمار مي‌آید. از اين‌رو يافتن راه‌كارهاي مقابله با اين پديده كه در مقاطعي به عنوان اهرمي عليه جمهوري اسلامي ايران به كار گرفته شده است، ضروري به نظر مي‌رسد. براي اين امر، شناسايي ماهيت طالبان و عوامل به وجود آوردنده آن مفيد مي‌باشد، زيرا با اتخاذ تمهيداتي می‌توان در جهت خنثي‌‌سازي عوامل مؤثر در پديد آوردن طالبان و همچنين مواردي كه به ظهور مجدد و گسترش‌ آن در پاكستان کمک می‌کند، برآمد.

طالبان خوب – طالبان بد

طالبان در چارجوب گروههای مقاومت در دهة 1980و درراستای مقابله با حضور نيروهاي شوروي در افغانستان و سپس در مرحلة بعدي مقابله با نفوذ ايران در افغانستان، براساس يك تفكر متحجرانه و تحت تأثير شديد وهابيت به وجود آمد. پس از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، تنها توسط سه كشور عربستان سعودي، امارات و پاكستان به رسميت شناخته شد.

حمايت‌هاي مالي عرستان و امارات و ساير شيخ‌‌نشين‌ها از طالبان، به اشكال مختلف همچنان ادامه دارد. طالبان از حمايت ضمني آمريكا نيز برخوردار بود و در دور دوم رياست جمهوري كلينتون، ارتباطات غير رسمي با طالبان برقرار گرديد. طالبان كه دست پروردة سازمان اطلاعات ارتش پاكستان مي‌باشد، تا 11 سپتامبر 2001، كماكان از موقعيت مزبور برخوردار بود. ليكن پس از حوادث مزبور و اعلام جنگ عليه تروريسم بين‌المللي و بركناري طالبان از قدرت، نيروهاي طالبان به آن سوي مرزهاي افغانستان فرار نموده و در مناطق مرزي ميان افغانستان و پاكستان مستقر شدند. آنها  ضمن انجام عمليات ايذايي، به تدريج مناطقي را در نواحی مرزی پاكستان و جنوب افغانستان در اختيار گرفتند.

پس از بروز اختلاف نظرهايي در ناتو در مورد نحوة مشاركت كشورهاي عضو آن در مبارزه عليه طالبان و دل مشغولي‌ آمريكا در عراق، طالبان فرصت بيشتري براي بسط و گسترش نفوذ خود يافت و سرانجام و در پي اوضاع ناآرام در پاكستان در سال 2002، موجوديت "طالبان پاكستان" اعلام گرديد. در سال 2006، پرويز مشرف، رئیس جمهور پاكستان به انعقاد قراردادي با طالبان مبادرت نمود كه عملاً موجب شناسايي رسمي طالبان شد. البته بعيد است كه قرارداد مذكور بدون هماهنگي با آمريكايي‌ها و ساير متحدين آن كشور در افغانستان منعقد شده باشد. تقريباً از همان زمان گزارشات پراكنده‌اي مبتني بر اظهار نظر مقامات رسمي و نظامي انگليس مبني‌بر ضرورت مذاكره با «طالبان خوب» در رسانه‌ها مطرح شد. اصل اين نظريه از سوي عده‌اي از استراتژيست‌هاي پاكستاني و آمريكايي طرح شده بود و به موجب آن با تفكيك طالبان به «طالبان خوب» و «طالبان بد»، امكان ايجاد شكاف و دو دستگي در آنها پديد مي‌آمد. ظاهراً برخي از آمريكايي‌ها نيز با توجه به تجربه نظامي موفق خويش در عراق، در تعامل با گروهي از سني‌ها براي مبارزه با القاعده به حمايت از اين طرح مبادرت كردند. به هر حال نظريه مزبور موجب شد تا دولت زرداري در پاكستان، در يك اقدام بهت‌انگيز در آوريل 2009، به انعقاد قراردادي با طالبان پاكستان براي اعطاي  اختيارات حاكميتي به "طالبان پاكستان" در منطقه «دره سوات» مبادرت نمايد. اقدام مزبور سرآغاز تحولات بعدي يعني گسترش فعاليت طالبان و در پي آن اعلام خطر آمريكا و نهايتاً برخورد جاري ارتش پاكستان با طالبان شده است.

خطرات پدیده طالبان

ويژگي‌هاي گروه طالبان و ارتباط آن با مسايل منطقه‌اي به گونه‌اي است كه از آن يك پديده خاص مي‌سازد، از جمله اینکه:

1. طالبان پديده‌اي است كه طي روندي 20 ساله شكل گرفته و مهار و از بين بردن آن در كوتاه مدت و به ويژه صرفاً با اقدامات نظامي، امكان‌پذير نيست.

2. هر چند ميان طالبان پاكستان و افغانستان ارتباطات گسترده و فزاينده‌اي وجود دارد و از لحاظ ايدئولوژيك هر دو اشتراك دارند، ليكن محيط فعاليت آنها و عوامل رشد و بالندگي آنان با يكديگر متفاوت بوده و از اين‌رو مقابله با آنها راه‌كارهای متفاوتي را مي‌طلبد.

3. طالبان به شكل پديده‌اي بين‌المللي در آمده است و از حمايت‌هاي گستردة مالي و ايدئولوژيك كشورهاي ديگر، به ويژه در حوزة خليج فارس، برخوردار مي‌باشد. علاوه بر این، با در دست داشتن تجارت ترياك و مواد مخدر، به نحوي با شبكه‌هاي مافيايي مواد مخدر بين‌المللي مرتبط است؛ لذا مقابله با طالبان فقط در شكل يك همكاري بين‌المللي مي‌تواند موفقيت‌آميز باشد.

4. پاكستان در موقعيت متناقضي در ارتباط با طالبان قرار گرفته است. از يك سو خطر تسلط طالبان را بر كشور احساس مي‌كند و از سوي ديگر، طالبان را به شكل فرصتي براي حفظ موجوديت كشور و به عنوان تنها كارت برنده در قبال همساية خود افغانستان و مهمتر از آن رقيب و دشمن ديرينة خويش یعنی هندوستان، تلقي مي‌كند. نامشخص بودن خط مرزي پاكستان و افغانستان و حضور قوم پشتون در دو سوي مرز و گرايش‌هاي مذهبي طالبان كه از قوم پشتون مي‌باشد، مانع احساسات ملي‌گرايانه آنان و بسيج اقوام پشتون براي ايجاد پشتونستان مي‌شود. از سوي ديگر، حضور طالبان كه گرايشات مذهبي دارند، مانع نفوذ هندوستان در افغانستان و محاصره پاكستان توسط هند، رقيب و دشمن ديرينه‌اش مي‌شود. به اين ترتيب حل معضل طالبان به نحوي مرتبط با حل مشكلات وحدت سرزمینی پاكستان و سایر سياست‌هاي منطقه‌اي مي‌شود.

راه‌كارهاي عملي مبارزه با طالبان

1. يكي از مهمترين عواملي كه مي‌تواند باعث مهار طالبان و جلوگيري از نفوذ آن به ويژه در افغانستان شود، قطع منابع مالي است كه اين گروه از آن بهره مي‌جويد. منابع مالي طالبان كه صرف جذب نيروهاي بيشتر و احياناً ادامة كمك به مناطق محروم تحت سلطة آن مي‌شود، به طور عمده از دو منبع اصلي تغذيه مي‌شود. نخست، از طريق كشت و تجارت ترياك و مواد مخدر است. بنا به گزارشات اين تجارت در دوران اشغال افغانستان توسط آمريكا و ناتو تا چهار برابر افزايش يافته است. البته جلوگيري از كشت خشخاش صرفاً با تخريب مزارع، آن هم در سطح محدود، موفقيت‌آميز نبوده است و طرح‌هاي مربوط به كشت جايگزين و همچنين خريد ترياك از سوي سازمان‌هاي بين‌المللي براي دارو‌سازي، مي‌تواند مورد توجه قرار گيرد. يكي از پيشنهادات اين بوده است كه به جاي خريد ترياك از تركيه، سازمان‌هاي ذيربط براي مصارف دارويي از كشت كنترل شده خشخاش در افغانستان استفاده نمايند.

 منبع اصلي ديگر، كمك‌هاي مالي است که از سوي شيخ‌نشين‌هاي خليج فارس و از طريق شبكه‌هاي بانكي پاكستان بطور مخفيانه جريان دارد. قطع منابع مالي مذكور نياز به همكاري بين‌المللي به ويژه از سوي قدرت‌هاي بزرگ و آمريكا  دارد.

2. يكي از علل گسترش فعاليت‌هاي طالبان و به طور كلي گرايشات وهابيت، عدم فعاليت گروه‌هاي سني معتدل و ايجاد محيطي به دور از تنش ميان شيعيان و اهل سنت بوده است. گسترش مدارس ديني اهل سنت كه به ترويج تسأهل مذهبي و هم‌زيستي با ساير اديان مي‌پردازند، از راهكارهاي مناسب برخورد ايدئولوژيك با طالبان به شمار مي‌رود.

3. طرح ايجاد مناطق امن در افغانستان، به ويژه در غرب و در مجاورت مرزهاي ايران و يا در شمال، مي‌تواند به آرامش و رونق فعاليت اقتصادي در اين نواحي بيانجامد. دامنة اين نواحي مي‌تواند به تدريج گسترش يابد و سطح کل افغانستان را در یک برنامه زمانبندی شده تحت پوشش قرار دهد.

4. آمادگي همكاري نيروهاي ناتو در افغانستان با ايران براي مقابله با طالبان، مي‌تواند در چارچوب كمك‌هاي انساني و در جهت اجرای طرح‌های توسعه در مناطق مرزي دو كشور مورد توجه قرار گيرد.

5. در ارتباط با طالبان پاكستان و فعاليت‌هاي آن در بلوچستان، ضروري است كه همكاري مشتركي با پاكستان و به موازات آن تقويت مرزها از جمله ايجاد ديوار حائل كه مانع نفوذ عوامل طالبان، قاچاقچيان مواد مخدر و يا مهاجرت‌هاي گسترده در آينده شود، مورد توجه قرار گيرد.

6. در امر مبارزه با مواد مخدر، فعاليت گسترده‌تري در سطح بين‌المللي براي جلب كمك‌هاي فني و نظامي، ضروري به نظر مي‌رسد.

7. بالاخره در ارتباط با طالبان نمي‌توان نقش و نفوذ آمريكا را در صحنة افغانستان و پاكستان ناديده گرفت. در گذشته آمريكا در راستاي تقابل با ايران، به افزايش نفوذ طالبان و در مرحلۀ بعد از وقايع يازده سپتامبر، به طور كلي در مواردي به چشم‌پوشي از اقدامات طالبان عليه جمهوري اسلامي ايران مبادرت نموده است. از سوي ديگر، همسويي سياست‌هاي آمريكا و عربستان سعودي در مقابله با جمهوري اسلامي ايران از طريق طالبان، موجب شده است كه عربستان و ساير شيخ‌نشين‌هاي خليج فارس بتوانند به ادامة حمايت‌هاي مالي خويش از طالبان ادامه دهند. با بهبود روابط ايران و آمريكا، معادلة مذكور مي‌تواند تغيير يابد و منافع دو كشور را همسو و در جهت مهار و حذف طالبان قرار دهد.