10 August 2008
همانطور که انتظار میرفت خبر آزمایش موشکی ایران بازتاب و واکنشهای گستردهای در سطح منطقهای و بینالمللی داشت. اهمیت این آزمایش جدا از ویژگیهای نظامی و فنی دربارۀ توان موشکی ایران، از لحاظ زمانی نیز در حالی که جو و فشار شدیدی از سوی اسرائیل و آمریکا علیه ایران شکل گرفته است، به ویژه پس از انتشار گستردۀ اخبار مانور صد فروند هواپیمای نظامی اسرائیل در شرق مدیترانه که با هدف نشان دادن توانمندی آن کشور برای حمله به تأسیسات هستهای ایران، و در پی حمله جنگندههای اسرائیلی علیه تأسیساتی در سوریه که ادعا شد مربوط به تأسیسات هستهای در دست ساخت آن کشور بود، از ابعاد تهدیدآمیزی علیه جمهوری اسلامی ایران برخوردار گردید. از اینرو اهمیت مانور مذکور فراتر از یک تمرین و احیاناً نمایش قدرت بوده و از جنبههای گستردهتر استراتژیک قابل ملاحظه و بررسی است.
اولین واکنشهای محافل نظامی در آمریکا و غرب در قبال آزمایشهای موشکی ایران، به شکل کم اهمیت جلوه دادن آن و لزوم بررسی بیشتر دربارۀ قابلیتهای جدید موشکی ایران بروز نمود. برخی از کارشناسان نظامی غرب برای کم اهمیت جلوه دادن این آزمایش به تکراری بودن این آزمایشها و اینکه موشکهای مورد آزمایش اولاً فاقد نشانهگیری دقیق میباشند، ثانیاً با توجه به دفاع ضد موشکی اسرائیل حداقل از هر ده موشک شلیک شده ٨ فروند آن ساقط خواهد شد و ثالثاً در موشکهای جدید برای افزایش برد از وزن کلاهک کاسته شده و به سوخت آن افزوده شده است، اشاره شده بود. ولی علیرغم تحلیلهای مذکور، نگرانیهای نهفته در نظرات ابراز شده برخی از کارشناسان، به اهمیت توانمندی موشکی ایران اذعان میشود. از جمله اینکه با افزایش برد موشکهای شهاب ٣، اهداف بسیار حساسی در اسرائیل مانند نیروگاه هستهای «دیمونا» میتواند هدف قرار گیرد و اصابت موشک به نیروگاه مذکور و انتشار مواد رادیو اکتیو و هستهای، میتواند به شکل یک بمب هستهای عمل نماید. این امر بازدارندگی مهمی در قبال طرحها و برنامههای اسرائیل برای حمله به تأسیسات هستهای محسوب میگردد. به عبارت دیگر، اینک اسرائیل با مانع عمدهای، صرفنظر از آنکه از لحاظ نظامی و فنی بتواند طرح حمله به تأسیسات هستهای ایران را به مرحلۀ اجرا در آورد، روبرو است. نکتۀ حائز اهمیت دیگر، توانمندی موشکی ایران با قدرت بازدارندگی متعارف نظامی ایران ارتباط مییابد. بدین معنی که توجیهاتی که تاکنون در مورد انگیزۀ ایران برای دستیابی به تسلیحات هستهای مطرح میشد، عملاً با داشتن بازدارندگی متعارف و مؤثر که با آزمایش موشکی به نمایش گذاشته شد، تثبیت میگردد. یکی از نکاتی که معمولاً از سوی کارشناسان غربی در توجیه متوقف ساختن برنامه هستهای ایران مطرح میشد، مسئله احساس نگرانی و خطر ایران از سوی قدرتهای هستهای منطقه از جمله اسرائیل، هند و پاکستان و از آن مهمتر از سوی نیروهای آمریکایی بود. از سوی دیگر چنین استدلال میشد که ایران به علت محدودیتهایی که به آن اعمال گردیده است، فاقد نیروی هوائی همطراز و مؤثر در برابر قدرتهای دیگر و حتی کشورهای منطقه مانند عربستان سعودی است و لذا گرایش ایران به سوی تسلیحات هستهای امری طبیعی و محتوم است و از این رو برای جلوگیری از این گرایش، باید به طور کلی مانع هر گونه فعالیت هستهای ایران گردید. با آزمایشات جدید موشکی ایران و اتکاء بیشتر به نیروهای موشکی، به منظور تحکیم موقعیت دفاعی کشور، ضربه مهمی به استدلال مخالفین برنامۀ هستهای ایران و آنانی که هدف پنهانی این برنامه را تولید سلاح بیان مینمودند، وارد میشود.
آزمایشات موشکی ایران در این مقطع زمانی، از دو جنبۀ دیگر نیز حائز توجه میباشد. از جنبه نخست، اسرائیل با یک اشتباه محاسبه، در وضعیت و تنگنای جدیدی قرار گرفته است. اسرائیل از چندی قبل و به منظور تحریک افکار عمومی بینالمللی، برنامۀ هستهای ایران را تهدیدی بینالمللی اعلام نمود که بسیاری از کشورهای منطقه و حتی اروپایی را هدف خود قرار داده است. در این خصوص اسرائیل از یک سو در صدد جلب حمایت بینالمللی در مقابله با برنامه هستهای ایران بود و از سوی دیگر سعی داشت تا خود را از معرض تهدیدهای ایران خارج سازد. این امر در پی جنگ سی و سه روزه سال ٢٠٠٦ و شکست از حزبا... لبنان بیشتر اهمیت یافت؛ زیرا حملات محدود موشکی حزبا... به شمال اسرائیل، موجب وحشت اسرائیلیها و تشدید مهاجرت معکوس گردید. با مطرح شدن برنامۀ هستهای ایران، اسرائیل برای تحریک آمریکا به مقابله با ایران، به ویژه در پی شواهدی مبنی بر تمایل و آمادگی آمریکا برای گفتوگو با ایران، اسرائیل مبادرت به تبلیغاتی مبنی بر اقدام نظامی یک جانبه در مقابله با ایران نمود. در پی سیاست مذکور حتی برخی از مراکز تحقیقاتی طرفدار اسرائیل در آمریکا به تشکیک در مورد واکنش ایران به یک حمله نظامی محدود پرداختند و علیرغم تمام شواهد، مبنی بر فاجعهآمیز بودن برخورد نظامی با ایران و بازتاب گستردۀ منطقهای آن در عراق، افغانستان و لبنان، سعی در توجیه و تشویق چنین حمله نمودند. انجام مانور جنگندههای اسرائیلی در شرق مدیترانه، در واقع بخش نهائی اعلام آمادگی این برنامه طراحی شده محسوب میگردید. بنابراین، آزمایش موشکی ایران را باید واکنشی مؤثر به طرحهای مزبور تلقی نمود.
نکته دوم، مربوط به همزمانی آزمایش موشکی ایران با امضای قرارداد سپر دفاع موشکی آمریکا در شرق اروپا است. برخی از تحلیلگران غربی ابتدا سعی کردند تا این اقدام ایران را به منزلۀ تأیید و توجیهی برای برنامه سپر دفاع موشکی آمریکا تلقی کنند و حتی وزیر دفاع آمریکا نیز در مورد ضرورت چنین طرحی که هدف آن ایران میباشد، تأکید نمود.
لیکن علیرغم موضعگیریهای مزبور که به منظور متقاعد نمودن روسیه انجام گردید، وزیر خارجۀ روسیه اعلام داشت که آزمایش موشکی ایران نشان داد که نیازی به سپر دفاع موشکی وجود ندارد. نکته مهمتر آن که روسیه در اقدامی غیر منتظره و علیرغم توافقهایی که ظاهراً در اجلاس گروه هشت در هوکایدوی ژاپن به عمل آمده بود، قطعنامه شورای امنیت را دربارۀ زیمباوه «وتو» نمود و عملاً پس از سالها، سیاستهای روسیه در تقابل با آمریکا و غرب قرار گرفت.
پیشبینی میشود که روند همکاری میان روسیه و غرب به ویژه آمریکا، در خصوص موضوعات بینالمللی، خصوصاً پرونده هستهای ایران، به سطحی نازلتر گرایش یابد. در نتیجه باید گفت، از آنجا که روسیه به مانور موشکی ایران در چارچوب اختلافات خود با آمریکا پیرامون طرح سپر دفاع موشکی در چک و لهستان مینگرد و ممکن است تحرکات دیپلماتیک اخیر آمریکا در دو کشور یاد شده را بهانهای جهت عدم همراهی با واشنگتن در حل پرونده هستهای ایران قرار دهد، ضروری مینماید که در این خصوص محدودیتها و حیطۀ دیپلماسی روسی مورد توجه کامل قرار گیرد.