25 February 2008
مقدمه
با آغاز دور دوم ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین در روسیه، چنین به نظر میرسد که نقش و حضور این کشور در عرصههای مختلف سیاست بینالملل افزایش یافته است. در حقیقت، روسیه پس از عبور از یک دوره گذار و فائق آمدن بر مشکلات و تنگناهای اقتصادی و نیز دستیابی به نظم و ثبات داخلی، خود را در شرایط یک «قدرت درحال بازسازی» و تجدید حیات یافته میبیند. روسیه در این شرایط میکوشد تا بار دیگر جایگاه خود را به عنوان یک قدرت بزرگ و تأثیرگذار در نظام بینالملل، بازیابد؛ تمایلی که آن را باید گرایش تاریخی در فرهنگ سیاست خارجی روسیه قلمداد نمود. در این میان، دو عامل مهم اقتصادی و سیاسی سبب شدهاند تا این گرایش تاریخی، در رفتار کنونی سیاست خارجی روسیه، تجلی بیشتری یابد: 1ـ رشد قابل ملاحظه درآمدهای انرژی روسیه به واسطه افزایش چشمگیر و پایدار قیمت جهانی نفت و گاز، و 2ـ تمرکز و اشتغال مستمر بخش مهمی از انرژی سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در کشورهای عراق و افغانستان. در حقیقت اگر در دوره نخست ریاست جمهوری پوتین، توجه اصلی دولت وی معطوف به مدیریت سیاست داخلی این کشور بود، در دوره دوم، این توجه به قلمرو سیاست خارجی روسیه تغییر یافته است.
خاورمیانه و موضوعات مختلف معطوف به آن، یکی از مسائلی است که مسکو، به ویژه در دوره دوم ریاست جمهوری پوتین، توجه زیادی به آن داشته است. تردد بالای دیپلماتیک میان مقامات خاورمیانهای به مسکو و بالعکس، به خوبی بیانگر بروز نوعی تحرک و پویایی در سیاست خاورمیانهای روسیه و متفاوت از دهههای گذشته میباشد. چنین به نظر میرسد که در پی تحولات پس از 11 سپتامبر 2001، و به ویژه اقدامات نظامی آمریکا در افغانستان و عراق که منجر به تکثیر بنیادگرایی دینی و احساسات ضدآمریکایی در خاورمیانه گردید، روسیه از یک وضعیت و اقبال عمومی بیشتری نزد دولتها و افکار عمومی جوامع منطقه یاد شده برخوردار شده است؛ وضعیتی که این کشور، خود نیز به استقبال و بهرهبرداری ازآن فکر میکند.
پرسش اصلی در این پژوهش آن است که رویکرد اصلی روسیه به منطقه خاورمیانه، به ویژه با توجه به تحرکیافتگی سیاست خارجی این کشور درخصوص منطقه یاد شده پس از دور دوم ریاست جمهوری پوتین، چه میباشد؟ براساس استدلال موجود در این پژوهش، آسیبپذیری امنیتی روسیه نسبت به بنیادگرایی و رادیکالیسم دینی، مهمترین عامل شکلدهنده به سیاست خارجی و جهت گیری این کشور نسبت به منطقه خاورمیانه میباشد.
در ارتباط با نگرش روسیه به خاورمیانه و اینکه اساساً این نگرش تابع کدام عوامل یا محرکها میباشد، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. با نگاهی دقیق به این دیدگاهها، میتوان آنها را در قالب سه رویکرد دستهبندی نمود:
1) رویکرد امنیتی
براساس این نگرش، امنیت روسیه از تحولات امنیتی در خاورمیانه متاثر است. بدین معنا که بروز هرگونه اختلال در صلح و ثبات منطقه ممکن است بر امنیت روسیه تاثیر گذار بوده و قطعنظر از زیانهای اقتصادی، این کشور را وارد منازعاتی دامنهدار سازد. علت اصلی این نگرانی نیز آن است که بیش از بیست میلیون مسلمان در نوار جنوبی این کشور خصوصاً در بخش قفقاز شمالی ساکن هستند. افزایش نرخ زاد و ولد مسلمانان در روسیه به موازات کاهش جمعیت اسلاوی- ارتدوکسی روسیه، این نگرانی را تشدید نموده است. دو بار جنگ و درگیری روسیه با جداییطلبان چچنی درسالهای 1994 و 1999، موجب رادیکالیزه شدن بخشی از این جمعیت مسلمان و گسترش اسلام سلفی در این کشور شده است. از نظر آریل کوهن، بسیاری از جوانان مسلمان روسی، خود را عضوی از امت جهانی اسلام میدانند تا شهروند سرزمین مادری خود. بحران چچن باعث شد تا بسیاری از گروههای افراطگرای مذهبی، در سرزمین روسیه رخنه نموده و با قرار گرفتن در کنار مبارزین چچنی به انجام فعالیتهایی نظیر قاچاق تسلیحات و پول، بکارگیری جوانان محلی، ترویج جداییطلبی و تحریک نواحی مسلماننشین به جدایی از روسیه، مبادرت ورزند.
براساس رویکرد امنیتی، روسیه در دور دوم ریاست جمهوری پوتین، در پی بهبود تصویر بینالمللی خود نزد جوامع اسلامی است. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که شوروی در دوره نظام دوقطبی توانسته بود از رهگذر برقراری روابط مستحکم با جوامع خاورمیانهای، که دارای گرایشات ضدغربی نیز بودند، به نوعی خود را به عنوان مدافع اسلام معرفی نماید. این مسئله در حالی است که روسیه به عنوان جانشین شوروی، نتوانست این جایگاه را حفظ نماید. جنگهای روسیه با چچن، در کنار سیاستهای حمایتگرانه مسکو از صربستان، درخصوص مناطق بوسنی و کوزوو، منجر به تضعیف موقعیت این کشور نزد جهان عرب و اسلام در دهه 1990 شده بود. به گونهای که به گفته پل ریولین، روسیه در پایان این دهه، نزد جوامع یادشده نه مدافع بلکه دشمن اسلام معرفی شده است. همکاری روسیه با آمریکا در سرنگونسازی رژیم طالبان در افغانستان، گرایشات ضد روسی را نزد جهان عرب تقویت نمود. براساس نگرش امنیتی، روسیه با نگرانی شدید از این تصویر بینالمللی ایجاد شده نسبت به آن کشور، نهتنها مخالفت خود را با حمله آمریکا به عراق اعلام نمود بلکه با جدا کردن مسیر خود از آمریکا در مبارزه علیه تروریسم، کوشید تا از رهگذر نزدیکی به کشورهای عربی و مسلمان در خاورمیانه، مانع تزریق رادیکالیسم مذهبی از این منطقه به سرزمین خود شود. از نظر مقامات کرملین، به دلیل پیوستگی سرزمینی روسیه با خاورمیانه، این کشور بسیار بیشتر از ایالات متحده آمریکا نسبت به افراطگرایی مذهبی آسیبپذیر میباشد.
ازنظر آن عده از تحلیلگرانی که برای سیاست خاورمیانهای روسیه رویکردی امنیتی قائل هستند، سیاست این کشور تقویت ثبات منطقهای، برقراری روابط متوازن با تمامی دول خاورمیانهای و عدم جانبداری یکسویه از منافع گروههای درگیر در بحرانهای پیچیده خاورمیانهای میباشد. طبق این دیدگاه، همانگونه که توسعه روابط با کشورهایی چون ایران و سوریه که دارای تعارض منافع با آمریکا هستند، برای روسیه واجد اهمیت میباشد، برقراری مناسبات با دول محافظهکار و متحدان سنتی آمریکا در خاورمیانه نظیر عربستان، قطر، امارات و اردن نیز از اولویت ویژه در سیاست خارجی آن کشور برخوردار است. از اینرو یکی از دلایل اصلی مخالفت روسیه با اقدام نظامی آمریکا علیه عراق در سال 2003، احتمال تقویت جریانهای افراطی و حرکتهای تروریستی و جداییطلب در منطقه خارج نزدیک و برخی نواحی داخلی آن کشور که بخش مهمی از جمعیت آنان را مسلمانان تشکیل میدهد، بود. در حقیقت روسیه قویاً خواهان آن است که آمریکا از ایفای هرگونه نقش تخریبگرانه در همسایگی آن کشور خودداری ورزد. حتی اگر ایالات متحده آمریکا مایل به ارائه امتیازاتی به روسیه در رابطه با کسب همراهی این کشور با سیاستهای دولتبراندازانه آمریکا در مناطق همسایه مسکو باشد، سیاست روسیه در این زمینه چندان انعطافپذیر نخواهد بود. به باور دیمیتری ترنین، مقامات کرملین یک جنگ پیشگیرانه با ایران را خطرناکتر از یک ایران هستهای ميدانند. آنها معتقدند که چنین جنگی به بهای رشد بحرانهای حاد منطقهای، رادیکالیسم مذهبی و رویارویی مسلمانان با غربیها، تنها ممکن است برنامه هستهای ایران را به تعویق اندازد.
2ـ رویکرد سیاسی
براساس این نگرش، سیاستها و تدابیر دیپلماتیک روسیه در خاورمیانه را باید در چارچوب روابط روسیه و آمریکا مشاهده نمود. طبق این رویکرد، نوع روابط میان مسکو و واشنگتن تأثیری مهم و مستقیم بر فهم سیاست خاورمیانهای روسیه دارد. پایه اصلی این استدلال، سیاستهای ایالات متحده آمریکا در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز پس از رویدادهای 11 سپتامبر میباشد. بدین معنا که از نظر روسها، آمریکا نهتنها پاداش و امتیاز هم سنگی نسبت به همکاری این کشور در مبارزه علیه تروریسم در مناطق یاد شده نداده است، بلکه واشنگتن با بهرهگیری از فرصت پیش آمده تلاش کرده است تا حتیالامکان نسبت به کمرنگسازی مبانی نفوذ روسیه در آسیای مرکزی و قفقاز اقدام نماید.
بر این اساس، عمده سیاستمداران روسی، حضور آمریکا در منطقه خارج نزدیک خود را تهدیدی ژئوپولیتیک و همکاری خود با آن کشور را اقدامی اشتباه تلقی مینمایند. طبق این نگرش، روسیه به ازای همکاری خود با ایالات متحده آمریکا در زمینه مبارزه علیه تروریسم که پس از رویدادهای 11 سپتامبر 2001 صورت گرفته است، آنچه را که انتظار داشته دریافت نکرده است. پریماکوف در مقالهای تحت عنوان «جهان پس از 11 سپتامبر»، چنین مینویسد: «پس از 11 سپتامبر، هیچ چیز تغییر نکرده است جز تحکیم موقعیت ژئوپولیتیک آمریکا در آسیای مرکزی و قفقاز و نیز افزایش یکجانبهگرایی این کشور در نظام بینالملل».
در همین زمینه، جورج فریدمن معتقد است که نخبگان روسی با چنین محیط روانشناختی کوشیدهاند تا با اعمال نفوذ در منطقه خاورمیانه و در جهتی مغایر با حضور آمریکا در این منطقه یک هدف مهم را دنبال نمایند، و آن تجدید نفوذ آمریکا میباشد. به بیان دیگر، همانگونه که واشنگتن بدون رعایت منافع روسیه وارد منطقه پیرامونی و حیاط خلوت آن کشور شده است و به تقویت و حمایت از رژیمهای ضدروسی همچون گرجستان میپردازد، روسیه نیز تلاش دارد تا با تحکیم روابط خود با دولتهایی نظیر: ایران، سوریه و دولت جدید فلسطینی به رهبری حماس و یا نزدیک شدن بیشتر به متحدان سنتی آمریکا در خاورمیانه همچون عربستان، قطر، امارات متحده عربی، اردن و مصر، به نوعی آمریکا را در وضعیت مذاکرهپذیری قرار داده و نفوذ آن کشور را در مناطق آسیای مرکزی، قفقاز و خاورمیانه با محدودیت مواجه سازد.
به باور سیاستمداران روسی، هرچه آمریکا در بحرانها و مسائل مختلف خاورمیانهای نظیر: بیثباتی و ناامنی در عراق و افغانستان، برنامه هستهای ایران، فرآیند صلح خاورمیانه، تسلیحات کشتارجمعی، تروریسم و... غوطهور شود، انرژی سیاست خارجی آن کشور جهت مداخله در حوزه نفوذ سنتی روسیه در منطقه اوراسیا تحلیل خواهد رفت. از این نظر، مقابله با نفوذ آمریکا در آسیای مرکزی و قفقاز، بالتیک و اروپای شرقی، به ویژه اوکراین، به آسانی امکانپذیر نیست. تنها با به چالش کشیدن منافع و سیاستهای آمریکا در خاورمیانه است که مسکو میتواند توجهات آن کشور را از نواحی یاد شده به دیگر نقاط سوق دهد.
طبق رویکرد سیاسی، مشارکت روسیه در فرآیند صلح اعراب و اسرائیل و دعوتهای اخیر این کشور از مقامات فلسطینی و اسرائیلی برای حضور در مسکو، یکی از مهمترین جلوههایی است که دال بر پوستاندازی روسیه در سیاست خاورمیانهای خود میباشد. در حقیقت روسیه با دعوت از خالد مشعل، رهبر جنبش حماس و محمود عباس، رئیس دولت فلسطینی از یکسو و نیز شائول موفاز، وزیر دفاع اسرائیل، از سوی دیگر بر آن است تا خود را برخلاف ایالات متحده آمریکا یک «میانجی قابل اعتماد» و «بیطرف» در فرآیند صلح معرفی نماید.
3ـ رویکرد اقتصادی
طبق این نگرش، روسیه برخلاف دوران اتحاد جماهیر شوروی توان اعمال نفوذ در خاورمیانه را نداشته و تمایلی هم به انجام آن ندارد. مسافت طولانی این منطقه از مرزهای روسیه موجب شده است تا این کشور برای اهداف خاورمیانهای خود، اولویت درجه دو قائل شود. بدین معنا که روسیه تنها کوشیده است تا نقش سنتی خود را در خاورمیانه به عنوان یکی از تأمینکنندگان اصلی تسلیحات برای کشورهای این منطقه حفظ نموده و همزمان بازارهای جدیدی را به روی شرکتهای روسی بازنماید. این موضوع به خوبی در سفر اول و دوم پوتین به خاورمیانه طی آوریل 2005، و فوریه 2007، قابل مشاهده میباشد. همراهی مدیران دو شرکت تسلیحاتی MIG و Rosoboroneksport، با پوتین در جریان دیدارهای وی از کشورهای عربستان، مصر، قطر و اردن و نیز مذاکره پوتین با روسای کشورهای یاد شده درخصوص صدور تسلیحات به این دولتها، نشان از آن دارد که روسیه توجه ویژهای به سوی گسترش روابط با دول خاورمیانهای برای کسب درآمدهای خارجی بیشتر دارد. در کنار فروش تسلیحات نظامی به کشورهای عربی خاورمیانه، دومین موضوعی که مورد توجه پوتین در جریان دیدارش از این کشورها قرار گرفت، انرژی بود. در این دیدارها، نه تنها روسیه از قطر خواست تا در زمینه صدور گاز به بازارهای مصرف، هماهنگی بیشتری با دیگر کشورهای صادرکننده در این زمینه نماید، بلکه مسکو آمادگی خود را برای ساخت نیروگاههای اتمی به کشورهای عربستان و امارات متحده عربی نیز اعلام نمود.
در حقیقت روسیه نهتنها مایل به توسعه بازار فروش تسلیحات خود در خاورمیانه میباشد، بلکه میکوشد تا نقش شرکتهای روسی در بخش انرژی این کشورها را نیز تقویت نماید. شرکتهای روسی به مدت چندین سال نفت از عراق خریداری نموده و مجدداً آن را به کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا میفروختند. به تازهگی روسیه توانسته است قراردادهایی را در زمینه انرژی با کشورهایی همچون ایران، عربستان سعودی، سوریه، اردن، امارات متحده عربی و اسرائیل منعقد نماید.
براساس رویکرد اقتصادی، خاورمیانه یک بازار اقتصادی مهم برای اقتصاد روسیه تلقی میشود. طبق آمارهای به دست آمده، صادرات روسیه به خاورمیانه از سال 1995 تا 2003، حدود 175 درصد رشد داشته و سهم کل خاورمیانه در تجارت خارجی روسیه در فاصله زمانی یاد شده از 9/3 به 6/6 درصد ارتقاء یافته است. در سال 2002، ترکیه بزرگترین بازار خاورمیانهای روسیه بوده است، به طوری که این کشور 48 درصد از حجم تجارت خارجی روسیه با خاورمیانه را تشکیل میداد. پس از ترکیه، ایران با 11 درصد مقام دوم را دارا بوده است. علاوه بر این، دول ساحلی خلیجفارس نیز به دلیل بهرهمندی از درآمد بالای حاصل از فروش نفت، همواره مورد توجه شرکتهای تسلیحاتی روسی بودهاند.
به رغم دو برابر شدن سهم خاورمیانه در تجارت خارجی روسیه، به نظر میرسد که فروش تسلیحات روسی به دول خاورمیانه، مهمترین نقش را در رشد تجارت روسیه با این منطقه داشته باشد. قرار گرفتن فدراسیون روسیه به جای اتحاد جماهیر شوروی، منجر به تغییر در سیاست صدور تسلیحات روسیه به خاورمیانه گردید. نیاز مالی روسیه به کسب درآمد خارجی، نقش اصلی را در تصمیمات مقامات کرملین نسبت به فروش تسلیحات داشته است.
یکی از تفاوتهایی که سیاست فروش تسلیحات روسیه با دوره اتحاد شوروی دارد، عدم توانایی و یا شاید تمایل دولتمردان جدید روسی به ارائه یارانه به متحدان سنتی خود در خاورمیانه، درست همانند یارانهای که آمریکا در فروش تسلیحات خود به کشورهایی چون اسرائیل و مصر میدهد، میباشد.
خاورمیانه پس از چین و هند، با ارزشی برابر با 10 میلیارد دلار در سال 2003، سومین بازار بزرگ روسیه در فروش تسلیحات میباشد. در مجموع، این منطقه، 17 درصد از صادرات جهانی تسلیحات روسیه را شامل میشود. در این میان ایران با 7/3 میلیارد دلار، الجزایر با 3/2 میلیارد دلار و امارات متحده عربی با 8/1 میلیارد دلار، بزرگترین خریداران خاورمیانهای روسیه را تشکیل میدهند. یمن، سوریه، کویت، سودان و ترکیه، دیگر بازارهای عمده روسیه در خاورمیانه محسوب میشوند. بین سالهای 1992 تا 1999، میانگین ارزش صادرات تسلیحات روسی به خاورمیانه 620 میلیون دلار در سال بود که در فاصله سالهای 1999 تا 2003، به 5/6 میلیارد دلار افزایش یافت. یکی از دلایل مهم رشد صادرات تسلیحات روسی به خاورمیانه، ارتقاء توان خرید دول این منطقه به واسطه افزایش درآمدهای نفتی آنها میباشد.
نتیجه
سیاست خاورمیانهای روسیه در دور دوم ریاست جمهوری پوتین، جلوه و نمودی کاملاً متمایز از دوره پیشین ـ دست کم پس از فروپاشی شوروی ـ دارد. به نظر میرسد تحرک و پویایی بالای دیپلماسی روسیه در قبال خاورمیانه، با استقبال آشکار برخی از دول واقع در این منطقه روبهرو میشود. تداوم ناامنی و ناآرامی در عراق، در کنار نگرانی و نارضایتی دول و افکار عمومی خاورمیانهای نسبت به سیاستهای آمریکا در این منطقه، طی چند سال گذشته و پس از 11 سپتامبر 2001، و نیز افزایش چشمگیر و تداوم یافته بهای جهانی نفت و گاز به عنوان اصلیترین منبع ثروت ملی روسیه، زمینه مناسبی را برای فعالیت بیشتر دیپلماسی مسکو فراهم نموده است.
با این همه، تبیین دقیق سیاست خاورمیانهای روسیه به دلیل وجود محرکها و متغیرهای متعدد، قدری دشوار به نظر میرسد. رویکردهای امنیتی، سیاسی و اقتصادی، هر کدام از استدلالات قابل قبولی در تحلیل پویایی سیاست مسکو نسبت به خاورمیانه بهرهمند هستند. موقعیت منحصر به فرد ژئوپولیتیک روسیه، در کنار ترکیب متنوع قومی، نژادی و مذهبی در این کشور، موجب شده است تا نگرش امنیتی نقش تعیین کنندهای در سیاست خارجی روسیه داشته باشد. درحقیقت، احساس ناامنی تاریخی و آسیبپذیری سرزمینی روسیه سبب شده است تا این کشور عقربه سیاست خارجی خود را نه برپایه رقابت با آمریکا و یا منافع اقتصادی، بلکه براساس احساس نگرانی و هراس از تهدیدات محیطی و مشرف بر تمامیت سرزمینی خود تنظیم نماید. به رغم وجود نشانههای آشکار از بروز تحرک و پویایی در سیاست خاورمیانهای مسکو، خط مشی روسیه در برابر این منطقه همچنان از الگوی سنتی حاکم بر سیاست خارجی آن کشور پیروی مینماید؛ و آن الگوی برقراری روابط متوازن با تمامی دول خاورمیانهای، به منظور پرهیز از احتمال بروز و صدور تنش از سوی برخی نیروها و یا دول رادیکال این منطقه نسبت به برخی سرزمینهای مسلماننشین روسیه میباشد.
اگرچه روسیه، خاورمیانه را بازاری مناسب و جذاب برای فروش محصولات خود به ویژه در بخش تسلیحات میداند، اما روابط اقتصادی روسیه با کشورهای این منطقه حتی به رغم دو برابر شدن آن طی 10 سال اخیر، سهمی ناچیز در تجارت خارجی این کشور دارد. تقدم رویکرد امنیتی در تحلیل سیاست خاورمیانهای روسیه به معنای نفی دو رویکرد دیگر نیست بلکه به معنای آن است که محرکهای امنیتی، سهم بیشتری در جهتدهی به سیاست روسیه در خاورمیانه دارند.