به دنبال انتخاب نیکلاسارکوزی در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در تاریخ 6 مه 2007، حدس و گمان‌های فراوانی در خصوص ایجاد تغییر در سیاست خارجی این کشور به ویژه در جهت نزدیکی بیشتر با آمریکا و اسرائیل زده شده است. نوشتار حاضر در پی آن است که با در نظر قرار دادن ساختار حکومتی، بافت فرهنگی جامعه، ذهنیت نخبگان و افکار عمومی فرانسه، احتمال موفقیت سارکوزی در ایجاد تغییرات اساسی در اصول سنتی سیاست خارجی فرانسه را مورد بحث قرار دهد.

اصول سیاست خارجی فرانسه

به طور کلی می‌توان گفت که طی یک دهه اخیر در میان نخبگان سیاسی فرانسه در حوزه سیاست خارجی در خصوص اصول زیر اجماع وجود داشته است:

1- رسالت جهانی

در فرانسه این اعتقاد وجود دارد که این کشور دارای نقشی ویژه در جهان است. پشتوانه این اعتقاد انقلاب کبیر فرانسه و پیام سیاسی و فرهنگی آن است. اعلامیه حقوق بشر و ایجاد نهادهای دموکراتیک از جمله میراث‌های این انقلاب به شمار می‌آید که همین امر باعث شده فرانسه «مأموریتی متمدن ساز» به ویژه در قبال کشورهای جهان سوم و نیز در اروپای مرکزی و اوراسیا برای خود قائل باشد و در پی ترویج ارزش‌ها و شیوه زندگی فرانسوی در سراسر جهان برآید.

2- ارتقای جایگاه فرانسه در نظام بین‌الملل

فرانسه سعی دارد جایگاه و نفوذ خود را در نظام بین‌الملل از طریق عضویت در شورای امنیت سازمان ملل، روابط نزدیک خود با بخش‌هایی از جهان عرب و مستعمرات سابق، اتکا به سلاح هسته‌ای، حقوق بشر و غیره ارتقا بخشد. اما امروزه فرانسه با چالش ناهمخوانی میان وسائل و اهداف روبروست. از همین‌رو، فرانسویان تلاش می‌کنند با استفاده از اهرم اتحادیه اروپا به اهداف خود دست یابند که البته در این زمینه نیز با مشکلاتی مواجه می‌باشند، از جمله گسترش اتحادیه اروپا و نقش مؤثرتر آلمان در اروپای شرقی و شکست رفراندوم قانون اساسی در سال 2005

3- چندجانبه‌گرایی

فرانسه معتقد است مقابله با تهدیدات بین‌المللی از طریق اقدامات یکجانبه راهگشا نخواهد بود و بهترین شیوه برای رویارویی با این گونه تهدیدات چند جانبه‌گرایی و توسل به ساز و کارهای چندجانبه است. در این خصوص طرح مسئله در شورای امنیت و دست زدن به اقدام نظامی تنها با مجوز شورای امنیت می‌تواند نتایج پرثمری به بار آورد.

4- لزوم چندقطبی بودن نظام بین‌الملل

از دیدگاه فرانسه، لازم است نظام بین‌المللی اختلافات بلوک‌های تجاری و منطقه‌ای را به رسمیت بشناسد، به گونه‌ای که یک بلوک یا قدرت بر این نظام سلطه پیدا نکند. قطب‌های منطقه‌ای و اقتصادی نظیر آمریکا، اتحادیه اروپا، چین، هند، مرکوسور، آسه آن و غیره باید بتوانند نقش مستقل خود را در نظام بین‌الملل ایفا کنند.

سیاست خاورمیانه‌ای فرانسه

در خصوص سیاست خاورمیانه‌ای فرانسه می‌توان این گونه اظهارنظر کرد که با توجه به اینکه خاورمیانه منطقه‌ای است که در همسایگی اتحادیه اروپا قرار دارد و تحولات سیاسی این منطقه به شدت بر مسائل اروپا تأثیر‌گذار می‌باشد، طبیعی است که فرانسه به تحولات این منطقه عنایت خاصی نشان دهد. علاوه بر این، ملاحظاتی از قبیل تأمین انرژی، امنیت انرژی، جستجوی بازار به ویژه برای تسلیحات، افزایش نفوذ فرهنگی و نیز وجود اقلیت ده درصدی مسلمان در فرانسه که نسبت به آنچه در خاورمیانه می‌گذرد حساسیت خاصی دارند، بر سیاست خاورمیانه‌ای فرانسه تأثیر‌گذار می‌باشد.

به دنبال جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1967، فرانسه به رهبری ژنرال دوگل چرخشی اساسی در سیاست خاورمیانه‌ای خود پدید آورد و از آن به بعد بود که سنگ بنای سیاست عربی فرانسه گذاشته شد. در آن مقطع، فرانسه که پس از استقلال الجزایر دیگر نگرانی از جانب حمایت اعراب و به ویژه ناصر از جنبش استقلال‌طلبانه مردم الجزایر نداشت به جهان عرب به عنوان بازاری بزرگ و نیز منبعی برای تأمین انرژی خود می‌نگریست. پیامد این سیاست برای فرانسه این بود که از نظر اعراب به عنوان وزنه متقابلی در برابر آمریکا یعنی حامی اصلی اسرائیل به حساب آید. طی این سال‌ها، فرانسه روابط ویژه‌ای با لبنان، عراق و اخیراً کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس برقرار کرد. افزون بر این، کشورهای شمال آفریقا نیز همواره در حوزه نفوذ سنتی فرانسه قرار داشته‌اند.

در خصوص منازعه اعراب و اسرائیل، فرانسه نسبت به آمریکا و دیگر هم پیمانان اروپایی این کشور موضعی متعادل‌تر در پیش گرفته است و ضمن تأکید بر لزوم حفظ امنیت اسرائیل، طرفدار تشکیل دولتی با ثبات در فلسطین بوده است. به طور کلی، با توجه به اصول سیاست خارجی فرانسه، این کشور همواره تلاش داشته است که از تنش و بحران در این منطقه بکاهد و با تقویت رویکردهای نرم و چندجانبه‌گرا به تثبیت اوضاع در این منطقه بپردازد. در این راستا از جمله می‌توان به مخالفت فرانسه با جنگ علیه عراق در سال 2003 و طرفداری از تحریم اقتصادی ایران به جای اقدام نظامی در مورد بحران هسته‌ای ایران اشاره کرد. از سوی دیگر، فرانسه به دنبال حفظ نفوذ و وجهه خود در منطقه به اعزام نیرو در قالب سپاه حافظ صلح سازمان ملل موسوم به UNIFIL دست زده است.

مواضع متفاوت سارکوزی

نیکلا سارکوزی از زمان آغاز مبارزات خود برای کسب مقام ریاست جمهوری و به دنبال پیروزی در انتخابات، مواضعی را اتخاذ کرده است که شبهه بروز برخی انحرافات از اصول سنتی سیاست خارجی فرانسه را که ملهم از ایده‌های گلیستی می‌باشد، پدید آورده است. این مواضع به ویژه در زمینه نزدیکی و همسویی بیشتر با سیاست‌های آمریکا، برقراری روابط نزدیک‌تر با اسرائیل و کنار گذاشتن سیاست عربی فرانسه و سرانجام اسلام هراسی و مخالفت شدید با بنیادگرایی اسلامی مورد توجه ناظران مسائل سیاسی قرار گرفته است.

تمایل سارکوزی به نزدیکی بیشتر به آمریکا هنگامی کاملاً آشکار شد که وی در جریان سفر خود به آمریکا در سپتامبر 2006 طی نطقی در سفارت فرانسه در واشینگتن ابراز داشت که «بحرانی که دو کشور در سال 2003 در روابط فی‌مابین تجربه کردند احتمالاً بدترین آن از سال 1966 به این سو یعنی هنگامی بوده است که فرانسه از فرماندهی نظامی ناتو خارج شد... شما آمریکاییان در 11 سپتامبر 2001 صدمه شدیدی را متحمل شدید و در جریان مداخله در عراق احساس کردید که از جانب ما به شما خیانت شده است.» همچنین سارکوزی در مصاحبه خود با نشریه «نشنال اینترست» در 17 آوریل 2007 به این نکته اشاره کرد که برای رویارویی با محیط جدید تهدید – تروریسم، گسترش سلاح‌های کشتار جمعی و غیره - همکاری با شرکا ضروری است. این سخنان تلویحاً می‌تواند اشاره به همکاری نزدیک‌تر با آمریکا داشته باشد. وی همچنین در سخنرانی تحلیف خود اظهار داشت که در مواقع بحران فرانسه در کنار متحدین خود خواهد بود.

در خصوص سیاست خاورمیانه‌ای فرانسه، سارکوزی در مصاحبه با نشریه «نشنال اینترست» ابراز داشت که خاورمیانه بوته آزمایش تهدیدات جهانی است؛ تروریسم و افراط‌گرایی، زدوخوردهای داخلی، بلندپروازی‌های منطقه‌ای تجاوزگرانه و گسترش سلاح‌های هسته‌ای از جمله این تهدیدات می‌باشند. تقریباً کلیه کشورهای این منطقه به ویژه مصر، عراق، لبنان، اسرائیل و فلسطین و نیز ایران دچار نوعی تنش می‌باشند. در برخی موارد، این کشورها در نتیجه مداخله خارجی از سوی دیگر بازیگران منطقه‌ای دچار بی‌ثباتی شده‌اند... طبیعی است که می‌باید به همکاری نزدیک با دولت‌های میانه‌رو و مسئول منطقه و با شرکای جهانی خود بپردازیم، فرانسه به دلیل اینکه علیه جنگ با عراق موضع‌گیری کرد، به دلیل روابط تاریخی خود با لبنان، به دلیل نقش آن از سال 2003 در بحران هسته‌ای ایران و نیز به این دلیل که تعهد به دوستی با هر دو ملت اسرائیل و فلسطین دارد، باید نقش مهمی در منطقه ایفا کند.

از سوی دیگر، شواهد و قرائنی از حمایت گسترده یهودیان و محافل صهیونیستی از سارکوزی مشاهده شده است. از جمله اینکه 91 درصد از 7000 فرانسوی ساکن اسرائیل به سارکوزی رأی دادند و گفته شده است که یهودیان فرانسه که جمعیت آنها به 600،000 نفر می‌رسد غالباً سارکوزی را انتخاب طبیعی خود عنوان کرده‌اند، هر چند به دلیل وجود قوانین مربوط به لائیک بودن دولت تهیه آمار دقیق در این خصوص دشوار است. همچنین بنیامین نتانیاهو، رهبر حزب راست‌گرای افراطی لیکود در اسرائیل انتخاب سارکوزی را هدیه‌ای برای اسرائیل و روابط فرانسه و اسرائیل قلمداد کرد. در خصوص مخالفت او با اسلام‌گرایی و به ویژه نوع افراطی آن به یک رشته اظهار‌نظرهای او درباره مسائل مختلف در ارتباط با مسلمان و جهان اسلام اشاره می‌شود که از میان آنها می‌توان به ذکر موارد زیر پرداخت:

- سارکوزی به دنبال اعلام نتایج در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در سخنرانی خود گفت «فرانسه زنانی را که محکوم به پوشیدن برقع هستند، رها نخواهد کرد».

- دفاع سارکوزی از اقدام ارتش الجزایر به منظور جلوگیری از به قدرت رسیدن اسلام‌گرایان.

- موضع سخت‌گیرانه وی در قبال مهاجرین که اکثراً مسلمان هستند و از شمال آفریقا به فرانسه مهاجرت کرده‌اند.

- انتقاد از اتخاذ مواضع ملایم توسط فرانسه نسبت به حزب‌ا... در جریان جنگ 33 روزه لبنان.

- مخالفت با ورود ترکیه به اتحادیه اروپا.

این موضع‌گیری‌ها سبب شده است که پاتریک سیل، از صاحب‌نظران امور خاورمیانه، سارکوزی را به اسلام هراسی متهم کند و الیویه روا، پژوهشگر معروف فرانسوی، از دشمنی آشکار وی با بنیادگرایی اسلامی سخن به میان آورد. با این حال، ظرف چندماهی که از روی کار آمدن سارکوزی می‌گذرد، ابتکارات او در زمینه حل و فصل مسائل لبنان با دعوت از گروه‌های مختلف لبنانی از جمله حزب‌ا... نشانگر این واقعیت است که سارکوزی با مصلحت‌گرایی و در راستای منافع ملی فرانسه همچنان به سیاست مستقل فرانسه در خاورمیانه پایبند می‌باشد و در واقع نمی‌تواند از منافع زیادی که فرانسه در جهان عرب دارد، به راحتی چشم‌پوشی کند.

قابلیت‌ها و محدودیت‌های سارکوزی در اجرای سیاست‌های خود

قابلیت‌ها و اختیارات

در نظام حکومتی فرانسه، رئیس جمهور از اختیار تقریباً مطلق در تدوین سیاست خارجی برخوردار می‌باشد در نتیجه، تمایلات و گرایش‌های فردی می‌تواند تأثیر قابل ملاحظه‌ای در تدوین سیاست خارجی داشته باشد. از نقطه‌نظر قانونی، رئیس جمهور با اتکا به ماده 15 قانون اساسی که فرماندهی کل قوا را به شخص وی واگذار کرده است، ماده 52 که اختیار مذاکره و تصویب قراردادهای خارجی را به او محول کرده است، ماده 8 که نخست‌وزیر را منصوب می‌کند، ماده 12 که اختیار انحلال پارلمان را دارد و ماده 16 که در مواقع اضطراری می‌تواند اختیارات کامل داشته باشد، از میدان مانور وسیعی برای تدوین سیاست خارجی برخوردار می‌باشد. به لحاظ روش حکومتی نیز سارکوزی شیوه‌ای را برگزیده است که سمت و سوی آن تمرکز بیشتر قدرت در شخص ریاست جمهوری است و فرانسوا فیون نخست‌وزیر منتخب وی تا حدود زیادی در حاشیه قرار گرفته است.

محدودیت‌ها

علی‌رغم اختیارات زیادی که مقام ریاست جمهوری در فرانسه برای تدوین سیاست خارجی از آن برخوردارست، سارکوزی به منظور پیشبرد سیاست‌های خود که می‌تواند به نوعی انحراف از اصول سنتی گلیستی تلقی شود، با چالش‌ها و محدودیت‌های زیادی روبروست از جمله اینکه تغییر رئیس‌جمهور به معنای تغییر بوروکراسی نیست و این در حالی است که قسمت اعظم بوروکراسی سیاست خارجی فرانسه از فرهنگ طرفداری از آمریکا و اسرائیل برخوردار نمی‌باشد. از سوی دیگر، بسیاری از نخبگان سیاسی، مطبوعات و نیز افکار عمومی فرانسه دیدگاه چندان مساعدی نسبت به آمریکا و اسرائیل ندارند و بر مواضع مستقل فرانسه به ویژه در خصوص مسائل خاورمیانه تأکید خاص دارند. افزون بر این، به خاطر وجود 5 میلیون مسلمان در فرانسه حساسیت زیادی در این کشور در مورد مسائل مربوط به جهان اسلام وجود دارد.

همچنین کم تجربگی سارکوزی در مسائل سیاست خارجی او را مجبور به اتکا به مشاوران و دیپلمات‌هایی خواهد کرد که در مکتب گلیسم پرورش پیدا کرده‌اند و از تمایلات سنتی برخوردارند. به طور کلی، با توجه به اینکه تغییر در حوزه فرهنگ و به ویژه فرهنگ سیاسی به سختی انجام می‌پذیرد، گسست از سنت‌های پیشین و اصول جا افتاده نمی‌تواند یک شبه صورت بگیرد.

نتیجه‌گیری

هر چند نیکلا سارکوزی بیشترین امیدها را از دیدگاه محافل آمریکایی برای همکاری نزدیک‌تر میان فرانسه و آمریکا در سطح بین‌المللی به وجود آورده است، نمی‌توان انتظار دگرگونی عمیق در سیاست خارجی فرانسه را داشت. مسلماً سارکوزی با مقاومت تشکیلات سیاسی فرانسه که وفادار به سنت‌های گذشته می‌باشد، روبرو خواهد شد. از سوی دیگر، در وضعیت کنونی جهان، منافع فرانسه بیشتر در شکل‌گیری اروپا و حفظ نفوذ آن کشور در مناطقی نهفته است که با آنها از دیر باز روابطی ویژه داشته است. در این راستا، تقویت محور برلین – پاریس و بهبود چهره فرانسه در مناطق تحت نفوذ آن به ویژه در آفریقا و خاورمیانه از طریق دست زدن به ابتکارات و در پیش گرفتن مواضع مستقل و قابل اتکا از اهمیت زیادی برخوردار است که بی‌شک نمی‌تواند از نظر سارکوزی دور بماند. رویدادهای اخیر در حوزه سیاست خارجی فرانسه نیز نشان از مصلحت‌گرایی سارکوزی دارد و روشن است که این مصلحت‌گرایی در سطح تاکتیک‌ها و نه اهداف و اصول راهبردی است، زیرا همان گونه که زمانی لرد پالمرستون نخست‌وزیر قرن نوزدهم انگلستان بیان داشت منافع کشورها تغییر پیدا نمی‌کنند. با این حال، اینکه آیا سارکوزی بتواند تغییرات بنیادی در روابط فرانسه با آمریکا و اسرائیل به وجود آورد، امری است که باید منتظر ماند و دید.