15 September 2006
دولت اسرائیل به ریاست اهود المرت که ائتلافی متشکل از حزب نوپای کادیما و حزب کارگر را در خود دارد، چند ماه پس از بر روی کار آمدن وارد جنگی 33 روزه با حزبا... لبنان گردید. به اذعان اکثر تحلیلگران، بخش اعظم افکار عمومی و برخی مقامات سیاسی و نظامی اسرائیل، نتیجه این جنگ، عدم دستیابی به اهداف اعلام شده و شکست قدرت نظامی ارتشی بود که تا قبل از آن داعیه شکستناپذیری داشت. آنچه پس از آتشبس ودر پایان جنگ در صحنه داخلی اسرائیل مشاهده میگردد علاوه بر وجود نوعی جو یأس و شکست در بین افکار عمومی، رویارویی مجدد جبهه راستگرایان سیاسی و بنیادگرایان مذهبی با نخستوزیر و کابینه وی میباشد. آیا پسلرزههای جنگ اخیر میتواند فضای همواره ملتهب و ناآرام سیاسی اسرائیل را دستخوش تغییرات جدی کند؟ آیا تحولات اخیر به تقویت مواضع نیروهای دست راستی در اسرائیل میانجامد و تغییرات احتمالی که به تبع تحولات پس از جنگ رخ خواهد داد میتواند رویکردهای امنیتی و سیاسی اسرائیل را تغییر دهد؟
تحلیل:
در برخی مطبوعات اسرائیلی نکتهای طنزآمیز درج شده است بدین مضمون که در روزهای پس از جنگ بر روی دیوارهای پناهگاههای تخریب شده در شمال اسرائیل، این جمله نوشته شده بود ”آریل بیدارشو، اهود (المرت) در کماست“. این جمله کوتاه به نوعی بازتاب نوع نگاه بخش اعظم جامعه اسرائیل میباشد که دولت اسرائیل را در دستیابی به اهداف اعلام شدهاش یعنی نابودی حزبا.. و خلع سلاح جنبش مقاومت ناموفق و شکست خورده میدانند. با نگاهی به تاریخ جنگهای ادواری اسرائیل و اعراب این نکته مشخص میگردد که اسرائیل در تمامی این جنگها، حداکثر امتیازات نظامی مدنظر خود را در حداقل زمان ممکن به دست میآورد. در جنگ سال 1956 (بحران کانال سوئز)، جنگ شش روزه ژوئن 1967، جنگ اکتبر 1973 و حمله نظامی به لبنان در سال 1982 اسرائیل توانست جنگ را ظرف چند روز به نفع خود به پایان برساند و به موقعیتهای نظامی قابل توجهی دست یابد. یکی از مبانی استراتژیک اسرائیل جلوگیری از شکلگیری همزمان درگیری در دو جبهه داخلی (شورش و قیام فلسطینیها) و جنگ با محیط پیرامونی بوده است. فضای سیاسی اسرائیل طی دو سال و نیم گذشته و پس از ارائه طرح جنجالی آریل شارون (در آوریل 2004) مبنی بر خروج اسرائیل از شهرکهای یهودینشین در نوار غزه به کلی دگرگون گردید و به زعم برخی تحلیلگران میتوان گفت ”زلزلهای سیاسی“ در اسرائیل اتفاق افتاد. خروج از غزه و تصمیم کابینه المرت و شعار حزب نوپای کادیما مبنی بر خروج از بخشهای وسیعی از اراضی اشغالی کرانه غربی بازتابی از تغییر و تحولات مستمر در عرصههای فکری، فرهنگی، سیاسی،اقتصادی، اجتماعی و ... در داخل اسرائیل است که در تصمیمگیریهای کلان امنیتی اسرائیل نمود پیدا کرده است. پس از تغییرات در کادر رهبری دو حزب اصلی لیکود و کارگر و تشکیل حزب کادیما که توانست در انتخابات پارلمانی مارس 2006 اکثریت (نه چندان قوی) کرسیهای پارلمان را کسب کند و افول بیسابقه احزاب و چهرههای دست راستی و تندرو، این ایده تقویت شد که افکار عمومی در اسرائیل بیش از گذشته از جریانها و نیروهای افراطی راستگرا دور و به سمت افکار و ایدههای میانه و چپ متمایل شده است.
در چنین فضای سیاسی، در کابینه المرت نیروهای متمایل به احزاب میانه و چپ اکثریت یافتند و حزب کادیما به رهبری المرت در تلاش بود تا شعارهای اعلامی خود را در انتخابات پارلمانی که مهمترین آن خروج از اراضی اشغالی کرانه غربی، انضمام شهرکهای پرجمعیت یهودی نزدیک بیتالمقدس به اسرائیل و تکمیل دیوار حائل بود، عملی سازد.
هدف هیأت حاکمه اسرائیل به خصوص طی دهههای اخیر، تلاش برای حفظ اسرائیل به عنوان ”کشوری یهودی و دموکراتیک“ بوده است که به ویژه با سیاستهای به ظاهر صلحطلبانه حزب کارگر و انعقاد پیمانهای صلح با فلسطینیها دنبال میشده است. پس از تحولات سیاسی گسترده در سطح منطقه خاورمیانه و تلاش آمریکا به عنوان اصلیترین و مهمترین حامی اسرائیل به منظور تغییر در جغرافیای سیاسی منطقه خاورمیانه و نیز تحولات گسترده سیاسی داخلی اسرائیل، دولت یهود در پی تدوین سیاستهای نوین امنیتی متناسب با شرایط جدید داخلی و منطقهای برآمد. در چنین فضایی، اسرائیل تهدیدی قریبالوقوع علیه امنیت سرزمینی خود از جانب اعراب احساس نمیکرد و مهمترین تهدید خود را ایران و نیز نیروها و جریانهای حامی ایران در سطح منطقه و به طور مشخص حماس و حزبا... میدید. در چنین فضای منطقهای و پس از انتخابات ژانویه 2006 در فلسطین و پیروزی چشمگیر حماس به عنوان جنبشی که اسرائیل را به رسمیت نمیشناخت و خواستار نابودی آن بود، اسرائیل با معادلهای متفاوت مواجه گردید. از سوی دیگر، اسرائیل همچنان حزبا... لبنان را تهدید مهم و اصلی برای خود میپنداشت و انتظارات خود و آمریکا را از جریانات و تحولات سیاسی در لبنان ناکام مانده ارزیابی میکرد. اسرائیل از افزایش تواناییهای نظامی حزبا... (پس از خروج نیروهای ارتش اسرائیل در مه 2000 از جنوب لبنان) آگاه بود و از بابت افزایش نقش و جایگاه حزبا... در فضای داخلی لبنان احساس نگرانی میکرد. اسرائیل قطعنامه 1559 را که خواستار خلع سلاح حزبا... شده بود ناکارامد میدانست و منتظر فرصت و بهانهای برای تسویه حساب با حزبا... بود.
اسرائیل همزمان با درگیریهای غزه (به دنبال گروگانگیری یک سرباز اسرائیلی) خود را مواجه با عملیات حزبا... دید. واکنش اسرائیل به حمله حزبا... به یک پایگاه نظامی، سخت و نامتناسب بود. المرت پس از آغاز جنگ در نشست کنست، هدف اسرائیل را نابودی کامل حزبا... و خلع سلاح این جنبش عنوان کرد و بر دستیابی به اهداف نظامی تأکید نمود. مقاومت نیروهای حزبا... در نبردی 33 روزه قابل توجه بود. اسرائیل با استفاده از بمبارانهای هوایی توانست اهداف متعدد و غالباً غیر نظامی را در لبنان نابود سازد و بخش عظیمی از زیرساختهای اقتصادی لبنان را از بین ببرد، اما در نبردهای زمینی موفق به شکست نیروهای حزبا... نگردید. حزبا... با پرتاب نزدیک به 4000 موشک میان برد به عمق خاک اسرائیل برای اولین بار موفق گردید به عنوان یک نیرو و جنبش عربی چندین شهر و شهرک اسرائیلی و به ویژه بندر اقتصادی و مهم حیفا را در ترس، ناامنی و رکود فرو برد. هر چه از آغاز جنگ میگذشت، استراتژی نظامی اسرائیل در حمله به لبنان برای اسرائیلیها مبهمتر جلوه مینمود. اسرائیل اگر چه توانست با حمایت آمریکا و انگلیس از برقراری آتشبس زود هنگام جلوگیری کند و حملاتش را ادامه دهد، ولی بعد از 33 روز نبرد و پس از صدور قطعنامه 1701، آتش بس را پذیرفت. نظرسنجیهای منتشر شده نشان میداد که اکثر اسرائیلیها از جنگ حمایت میکنند (برخلاف نظر آنها در مورد درگیریها در غزه) و پس از آتشبس نیز 70% از آنان مخالف پذیرش آتشبس بدون آزادی اسرا و خلع سلاح حزبا... بودند. المرت مدعی است که قطعنامه 1701 یک پیروزی دیپلماتیک برای اسرائیل به حساب میآید و اجرای دقیق آن را به معنای محدودیت حوزه عملیاتی حزبا... یعنی غیر نظامی شدن جنوب رودخانه لیطانی، ایجاد امنیت در مرزهای شمال اسرائیل و تقویت و بسط حاکمیت دولت لبنان بر تمام خاک آن کشور میداند. این توجیهات المرت برای بخشی از افکار عمومی در اسرائیل و به خصوص نیروهای دست راستی و تندرو به هیچ وجه قانع کننده نبوده است.
المرت، امیر پرتز (وزیر دفاع و رهبر حزب کارگر) و دان هالوتز، رئیس ستاد مشترک ارتش، مورد انتقاد طیف مخالفان قرار گرفتهاند و نظرسنجیها حاکی از افزایش محبوبیت نتانیاهو (45%) و کاهش محبوبیت المرت (24%) میباشد. به طور کلی، افکار عمومی عملکرد ارتش و وزارت دفاع را ضعیف توصیف میکنند و از نحوه مدیریت جنگ ناراضیاند. منتقدان پرتز بر این نکته تأکید دارند که وی بدون هیچ گونه سابقه نظامی تصدی وزارت دفاع را بر عهده گرفته است. امیرپرتز دستور تشکیل کمیتهای برای تحقیق درباره پرونده جنگ را صادر نمود. پس از آن نیز المرت خواستار تشکیل کمیته تحقیق مستقلی برای بررسی عملکرد دولت گردید. چندی پیش معترضان دولت المرت با بر پایی تظاهرات 40 هزار نفری در تلآویو خواستار تشکیل کمیته تحقیق مستقل از دولت و استعفای نخستوزیر، وزیر دفاع و رئیس ارتش شدند. پرتز پس از آتشبس در مصاحبهای شرایط به وجود آمده را شانسی برای فرآیندهای دیپلماتیک عنوان کرد و از امکانپذیر بودن مذاکره با سوریه سخن راند؛ این موضع پرتز نیز با انتقاداتی مواجه گردید.
نتیجهگیری:
برخی بر این باورند که دولت المرت پس از درگیریهای اخیر تحت فشار راستگراها برای پیگیری اهدافی که در انتخابات پارلمانی اعلام کرده بود با مشکلاتی افزونتر از قبل مواجه خواهد شد المرت و شیمون پرز در سخنانی که آن را میتوان واکنشی به فشار فزاینده تندروها در احزاب دست راستی تلقی نمود عنوان کردند که برنامه خروج اسرائیل از شهرکهای یهودینشین به حالت تعلیق درآمده است. دولت اسرائیل برای اولین بار پس از روی کار آمدن دولت المرت (برخلاف شعارهای کادیما) خبر از احداث 700 واحد مسکونی حد فاصل شهرک معال آدومیم و شرق بیتالمقدس را داده است. (دولتهای اسرائیل در چند سال اخیر در تلاش بودهاند که این شهرک پر جمعیت یهودینشین را به بیتالمقدس متصل کنند.) به نظر نمیرسد که تحولات اخیر پس از جنگ اخیر لبنان، به طور اساسی بر تغییر رویکردهای امنیتی اسرائیل در خصوص تعیین مرزهای مشخص، تکمیل دیوار حائل و عقبنشینی از بخشهایی از کرانه غربی تا سال 2010 تأثیر گذاشته باشد. المرت برای بقای خود و کادیما مجبور به انجام تعدیلاتی در رویکردهای خود میباشد و انتظار میرود تغییراتی در کابینه صورت دهد. این تغییرات خود میتواند ائتلاف نه چندان محکم کادیما – کارگر را متزلزل سازد.
تاریخ اسرائیل نشان میدهد هر حزب و یا شخصی که به گمان افکار عمومی و نیروهای دست راستی تندرو امتیازی را در قالب طرحهای صلح و یا عقبنشینیهای ارضی به طرف عربی بدهد به پایان حیات سیاسی (مانند باراک) و یا پایان زندگی خود (رابین و به نوعی شارون) نزدیک میشود. اسرائیل همواره دغدغه بقا و نابودی خود را داشته است و بیش از هر چیز به امنیت خود میاندیشد. افکار عمومی اسرائیل از عملکرد دولت و ارتش اسرائیل در جریان جنگ اخیر ناراضی است و تاوان این امر را نیز دولت و ارتش (نه در کوتاه مدت) بلکه در میان مدت خواهند پرداخت.
شکست هیمنه نظامی ارتش اسرائیل، ارتشی که تا پیش از این تحولات از موضعی قدرتمندانه به خود و از موضعی تحقیرآمیز به اعراب مینگریست مهمترین دستاورد حزبا... میباشد. المرت میتواند ادعا کند که حزبا... محدود شده است و حاکمیت دولت لبنان بسط یافته است اما واقعیت آن است که پس از جنگ اخیر به قول وزیر خارجه فرانسه، اسرائیل با بنبست سیاسی و نظامی در داخل مواجه شده است و حزبا... همچنان پایدار مانده است.
در مجموع، میتوان گفت فضای سیاسی در اسرائیل دستخوش تغییراتی خواهد شد و المرت و کادیما برای پیشبرد برنامههای خود در آینده با چالشهایی مواجه خواهند شد، اما برنامهها و رویکردهای امنیتی خود را که مورد وفاق افکار عمومی نیز میباشد، دنبال خواهند کرد. تضعیف و یا تقویت نقش، تأثیرگذاری و جایگاه حزبا... در داخل لبنان به طور مستقیم میتواند بر استحکام و یا بیثباتی دولت المرت تأثیر بگذارد. افزایش فعالیت نیروهای مخالف لبنانی در قالب جنبش 14 مارس و تأکید برخواست گذشته خود مبنی بر خلع سلاح نیروی مقاومت میتواند دولت اسرائیل را خشنود سازد. ضعف مدیریت دولت و عملکرد ارتش میتواند موضع نیروهای دست راستی را تقویت کند، اما احتمال حضور مجدد آنها در عرصه سیاسی (با انتخابات زود هنگام) بعید به نظر میرسد.