مقدمه

با ورود آمریکا به سومین سال جنگ در عراق و افزایش خسارت‌های مادی و معنوی به نیروهای آمریکایی و ناکارآمدی استراتژی آمریکا در عراق، فشار نخبگان و به تدریج افکار عمومی در آمریکا متوجه بررسی عملکرد دولت بوش در عراق گردید و سؤالاتی اساسی در این خصوص مطرح شد که آیا رژیم صدام واقعاً تهدیدی علیه امنیت ملی آمریکا بوده است. آیا این تهدید دارای اولویت و فوریت بوده است. اهداف ما از ورد به جنگ در عراق چه بوده است و این جنگ چه دستاوردهایی داشته است.

آیا برآوردهای ما از تهدیدات رژیم صدام و هزینه‌های این جنگ درست بوده است. آیا توان دولت آمریکا در برخورد با سایر تهدیدات علیه آمریکا تحت‌الشعاع مشغله آمریکا در عراق قرار نگرفته است. آیا سیاست دولت آمریکا در عراق مشابه سیاست فرسایش توانمندی و اعتبار آمریکا در ویتنام نیست. آیا بعد از لشکرکشی آمریکا به عراق، آمریکا امن‌تر شده و جان اتباع آن در سراسر جهان بیشتر حفظ شده است. آیا رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی ما در عراق واقعیت‌ها را به مردم آمریکا منعکس می‌نمایند. این سؤالات و نیز سؤالات بی‌شمار دیگر، دولت بوش را در شرایطی قرار داد تا برای غلبه بر فشار افکار عمومی، استراتژی ملی آمریکا برای پیروزی در عراق را ارائه نماید و تبلیغات گسترده‌ای در مورد آن صورت دهد. دولت آمریکا، بر پایه این استراتژی، ادامه جنگ را در ارتباط مستقیم با امنیت مردم آمریکا می‌داند و این گونه القا می‌کند که خروج نیروهای آمریکایی از عراق به معنای پیروزی تروریست‌ها و پیروزی تروریست‌ها به منزله افزایش ناامنی‌ها و به خطر افتادن جان اتباع آمریکایی خواهد بود. دولت بوش ارائه این استراتژی را بر اساس درس‌آموزی از اشتباهاتی می‌داند که آمریکا در عراق مرتکب شده است (در گزارش قبلی محورهای اشتباهات استراتژیک آمریکا از نگاه نویسنده مورد تحلیل قرار گرفت).

ارائه استراتژی ملی آمریکا برای پیروزی در عراق

دولت آمریکا برای سرپوش گذاشتن بر اشتباهات خود در عراق، استراتژی ملی آمریکا را برای پیروزی در عراق ارائه کرد تا شاید بتواند افکار عمومی کشور را تحت کنترل قرار دهد، اما ناکارآمدی این استراتژی نیز که بوش 32 ماه پس از اشغال عراق و ناکامی در دستیابی به اهداف خود ناگزیربه ارائه آن در نوامبر 2005 شد، آشکار شده است.چکیده ای از این استراتژی به شرح زیر می‌باشد:

هدف استراتژی ملی:

الف- کمک به مردم عراق

ب- غلبه بر تروریزم

ج- ایجاد دولتی فراگیر و دمکراتیک

در تعریف این استراتژی آمده است: ”عراق جبهه مرکزی جنگ جهانی علیه تروریزم است. پیروزی در عراق به معنای دستیابی به اهداف کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت می‌باشد.

در کوتاه مدت، پیشرفت مستمر در جنگ علیه تروریزم، خنثی‌سازی ناامنی‌ها، ایجاد بنیان‌های سیاسی و موسسات دمکراتیک، توانمند سازی نیروهای امنیتی برای گردآوری اطلاعات و نابودی شبکه‌های تروریستی، حفظ امنیت و سرانجام پیشبرد اصلاحات اقتصادی در دستور کار قرار دارد.

در میان مدت، هدف عبارت است از بر عهده گرفتن فرماندهی مبارزه علیه تروریسم و مقابله با

ناامنی توسط دولت عراق که بر آمده از قانون اساسی و منتخب مردم باشد و اینکه عراق الگوی اصلاحات در منطقه بشود و در مسیر دستیابی به توانمندی‌های اقتصادی حرکت کند.

در بلند مدت، این هدف دنبال می‌شود که پس از غلبه عراق بر تروریست‌ها و خنثی کردن ناامنی‌ها، شاهد عراقی باشیم که بر تروریست‌ها غلبه کرده و ناامنی‌ها را خنثی کرده و در صلح به سر ‌برد و ماهیتی متحد، یکپارچه، پایدار و دمکرات داشته باشد. همچنین در این فاصله عراق باید از مؤسسات و منابعی برخوردار گردد که نیازهای آن کشور را برای اداره امور و برقراری امنیت تأمین می‌کند و به شریک آمریکا در مبارزه جهانی علیه تروریزم و مقابله با گسترش سلاح‌های کشتار جمعی تبدیل شود. در نظر است که چنین عراقی با جامعه جهانی متحد بوده و موتور رشد اقتصادی در منطقه و ارائه کننده الگوی یک دولت دمکراتیک به منطقه باشد.“

منافع حیاتی در عراق:

پیروزی در عراق منفعتی حیاتی برای آمریکا به حساب می‌آید، زیرا:

الف- جنگ علیه تروریزم یک چالش جدی برای نسل امروز ما است و ما برای دستیابی به پیروزی باید دست به هر اقدام مناسبی بزنیم.

ب- پیروزی در عراق به پیروزی ما در جنگ با تروریزم کمک می‌کند. تروریست‌ها عراق را جبهه مرکزی جنگ علیه بشریت قرار داده اند و ما باید عراق را جبهه مرکزی جنگ با تروریزم قرار دهیم.

ج- آنچه در عراق رخ می‌دهد در سرنوشت خاورمیانه و نسل آینده آن تأثیر خواهد داشت که آن نیز به نوبه خود بر امنیت ملی آمریکا تأثیرگذار است.

نتایج پیروزی در عراق:

الف – صدام که قدرت بی ثبات سازی در منطقه را داشت، به دنبال سلاح‌های کشتار جمعی بود، حامی دولتی تروریسم محسوب می‌شد، خاک کشورهای همسایه خود را به اشغال در آورده بود و نیز یک دیکتاتور پرخاشگر در مقابل آمریکا بود، حذف گردید.

ب - عراقی که می‌توانست بهشت امنی برای تروریست‌ها جهت طراحی و حمله علیه آمریکا و منافع آن باشد، تخریب شد.

ج - با تحت تعقیب قرار دادن تروریست‌ها و با نابودی قطعی آن ایدئولوژی که موتور محرک تروریزم بین المللی است، آمریکا امن تر خواهد شد.

د - عمق پایبندی آمریکا به دوستانش و جدیت و قدرت آمریکا به دشمنانش نشان داده شد و آمریکا با پیدا کردن دوستان و شرکای جدید در جنگ علیه تروریسم در قلب خاورمیانه قوی‌تر خواهد شد.

هـ- در منطقه‌ای که طی دهه‌های گذشته منبع بی ثباتی و رکود بوده است با انجام اصلاحات دمکراتیک سیاسی، امکان دستیابی به صلح و ایجاد دولت‌های دمکراتیک فراهم شده است.

و- با توسعه اصلاحات اقتصادی و محروم کردن تروریست‌ها از کنترل قطب اقتصادی جهان، آینده‌ای مطمئن‌تر پیش‌رو خواهیم داشت.

نتایج شکست آمریکا در عراق:

اگر شکست بخوریم:

الف- عراق با منابع گسترده طبیعی و با موقعیت استراتژیک به بهشت امنی برای تروریست‌ها تبدیل خواهد شد.

ب‌- عراق به منبع ناامنی برای تمامی خاورمیانه و وارد کردن خسارات غیر قابل محاسبه به امنیت و پیشرفت آمریکا تبدیل خواهد شد.

ج- تروریست‌ها بر آمریکا غلبه پیدا خواهند کرد و بر دامنه حملاتشان علیه آمریکا در سراسر جهان خواهند افزود.

د‌- جان اتباع آمریکا در یک منطقه حیاتی به خطر خواهد افتاد، دوستان آمریکا تضعیف خواهند شد و تروریست‌ها به این باور می‌رسند که آمریکا در صورت مواجهه با وضعیت فلاکت بار پا به فرار می‌گذارد.

هـ- اعتبار و تعهدات آمریکا در منطقه و جهان زیر سئوال خواهد رفت. دوستان و دشمنان ما نسبت به توانمندی این کشور شک خواهند کرد و به سایر تلاش‌های آمریکا در جهت مقابله با تهدیدات امنیتی و پیشرفت منافع سیاسی و اقتصادی خود در سراسر جهان صدمه وارد خواهد آمد.

و - روند رو به رشد تحولات دمکراتیک در خاورمیانه تضعیف خواهد شد و دیگر اصلاح طلبان خاورمیانه به ضمانت‌های آمریکا برای پشتیبانی از دمکراسی و تکثرگرایی در منطقه اعتماد نخواهند کردو یک فرصت تاریخی که مهم ترین مسئله برای امنیت دراز مدت آمریکا است از بین خواهد رفت.

دشمنان ما و اهداف آنها:

دشمنان ما ترکیبی از ”واخوردگان“، ”صدامیان“ و ”تروریست‌هایی“ هستند که یا تحت پوشش القاعده هستند و یا از آنها روحیه می‌گیرند.

واخوردگان: بزرگترین گروه را در بین دشمنان ما تشکیل می‌دهند و عمدتاً اعراب‌ سنی هستند، اما به تدریج با روند دمکراتیک سازی همراه خواهند شد و برای این کار باید تشویق شوند.

صدامیان: آنان در رؤیای روی کار آمدن مجدد بعثی‌ها هستند. بخشی از آنها باید به برخی از خواسته‌های خود برسند تا از روند دمکراتیک سازی حمایت نمایند وبرخی هم باید با توانمند شدن عراق سرکوب شوند.

تروریست‌ها: کوچکترین گروه اما خطرناک‌ترین آنها هستند. آنها نباید به خواسته‌های خود برسندو باید شکست بخورند و کشته یا دستگیر شوند.

اهداف آنها در عراق:

الف- تضعیف اراده ائتلاف با کشتارهای وحشیانه، گروگانگیری، تبلیغات گسترده و مرعوب سازی.

ب - از میان بردن اعتماد به دولت عراق و ناکار آمدسازی آن با آسیب رساندن به خدمات عمومی ضروری مانند برق و نفت.

ج - از میان بردن اعتماد به نیروهای امنیتی عراق با تبلیغات و نفوذ در درون آنها و حمله‌های وحشیانه به آنها.

د - تخریب وحدت عراق و تبلیغات علیه شیعیان و ایجاد فرقه گرایی و جنگ داخلی.

هـ - ایجاد بهشت امن در عراق برای طراحی حملات.

و - گسترش جنگ به کشورهای همسایه و فراسوی آن.

اهداف استراتژیک هشت گانه:

1- غلبه بر تروریست‌ها و خنثی سازی نا امنی ها.

2- رساندن عراق به توانمندی امنیتی برای کنترل مرزها و غلبه بر تروریست‌ها و سایر تهدیدات امنیتی.

3- کمک به مردم عراق برای ساخت یک دولت دمکراتیک ملی بر اساس عراقی آزاد، فدرال، متکثر و متحد که نماینده تمامی مردم عراق باشد.

4- کمک به دولت عراق برای ظرفیت سازی خدمات رسانی ضروری به مردم.

5- کمک به تقویت اقتصاد عراق.

6- کمک به حاکمیت قانون و پیشرفت حقوق بشر.

7- افزایش حمایت‌های بین المللی از عراق.

8- تقویت ادراک افکار عمومی از تلاش‌های ائتلاف وانزوای عمومی تروریست ها.

جزئیات استراتژی:

استراتژی ما با همکاری دولت عراق، ائتلاف و کشورهای همکار در منطقه، جامعه بین المللی و سازمان ملل در سه مسیر سیاسی، امنیتی و اقتصادی دنبال می‌شود.

فرآیند سیاسی:

این فرآیند بر پایه 6 فرضیه اصلی قرار دارد:

الف- مردم عراق نیز همانند مردم سایر نقاط جهان، فارغ از هر نوع فرهنگ و مذهب، هنگامی که فرصت انتخاب در اختیارشان قرار ‌گیرد آزادی را به استبداد ترجیح می‌دهند.

ب- توده مردم در تمامی نقاط عراق از دیدگاه تروریست‌ها حمایت نمی کنند و بیشتر واخوردگان نیز با گذشت زمان به سمت ثبات دمکراتیک گرایش خواهند یافت.

ج- دمکراتیک سازی فقط با برگزاری انتخابات تحقق نمی‌یابد بلکه عبارت از مجموعه‌ای از شفاف سازی و ایجاد موسسات موثر و توافقات ملی حول قانون اساسی است.

د- فدرالیزم موجب تجزیه نمی شود بلکه اجازه می‌دهد در کنار تقویت ساختار‌های منطقه ای برای تصمیم گیری در صیانت از منافع مردم مناطق گوناگون، یک دولت مرکزی قوی حاکم بر تمامیت کشور نیز وجود داشته باشد.

هـ- منافع بنیادین مردم جوامع مختلف عراق و همسایگان، در وحدت سرزمینی عراق نهفته است.

و- عراق برای تحکیم موفقیت هایش نیازمند پشتیبانی‌های منطقه ای و بین المللی است.

استراتژی سیاسی در عراق در انزوا قرار دادن عناصر دشمن و ایجاد مانع در مسیر پیروزی آنها (انزوا) و دعوت به مشارکت کسانی که از فرآیند سیاسی کناره گیری کرده اند و از خشونت نیز به دور هستند (مشارکت) و ساخت عراقی پایدار و متکثر، با موسساتی ملی و موثر، مدافع منافع تمامی مردم عراق و هم پیمان کامل با جامعه بین المللی ( سازندگی) می‌باشد.

فرآیند امنیتی:

این فرآیند بر پایه 6 فرضیه اصلی قرار دارد:

الف - تروریست‌ها، صدامیان و واخوردگان، از قدرت، نیروی انسانی و توان تسلیحاتی کافی جهت فائق آمدن بر ائتلاف یا نیروهای امنیتی عراق برخوردار نیستند.

ب - نیروهای نظامی آمریکا تا زمان توانمند سازی نیروهای عراق در آن کشور باقی خواهند ماند . افزایش و یا کاهش این نیروها به شرایط امنیتی بستگی خواهد داشت.

ج - پیشرفت در جبهه سیاسی موجب همکاری‌های اطلاعاتی بیشتر مردم در مقابله با تروریست‌ها و ناامنی‌ها خواهد شد.

د - آموزش، تجهیز کردن و مشاوره دادن به نیروهای امنیتی عراق به ایجاد یک ارتش و پلیس توانمند و مستقل برای حفظ امنیت و نظم عمومی در عراق منجر می‌گردد.

هـ - دخالت‌ها و اعمال نفوذ‌های منطقه‌ای، قابل مهار و خنثی سازی است.

و - با کمک و آموزش ما نیروهای عراقی به صورت خودکار توانایی مقابله با تهدیدات امنیتی را در دراز مدت کسب خواهند کرد.

استراتژی امنیتی در عراق هلاکت و یا دستگیری عناصر تروریست و پاکسازی مناطقی که دشمن در آن پناه گرفته ( پاکسازی) و در اختیار قرار دادن مناطق آزاد شده از نفوذ دشمن به دولت عراق با حضور نیروی امنیتی مناسب (واگذاری) و ایجاد نیروهای امنیتی عراق با قابلیت‌های داخلی برای خدمات رسانی و حاکمیت قانون با ماهیت جامعه مدنی(سازندگی) می‌باشد.

فرآیند اقتصادی:

این فرآیند بر پایه 6 فرضیه اصلی قرار دارد:

الف- عراق ظرفیت‌های بالقوه برای پیشرفت را داراست.

ب - منافع اقتصادی همگان از جمله همسایگان و خاورمیانه بزرگ در یک عراق آزاد و پیشرفته است و موفقیت عراق مشوقی برای فعالیت‌ها و اصلاحات اقتصادی در حیاتی‌ترین منطقه جهان می‌باشد.

 

ج- افزایش فرصت‌های اقتصادی و رشد اقتصادی موجب کاهش بیکاری و جلوگیری از به کار گیری افراد بیکار از سوی عناصر رادیکال و واخورده می‌گردد.

د - رشد اقتصادی آرام، مستمر و تدریجی نسل جدید عراق را فعال و مبتکر می‌سازد.

هـ- عراق می‌تواند شریک خوبی در جامعه اقتصاد بین الملل باشد و محصولات یک دولت خوب و شفاف را به نمایش بگذارد.

و - عراق نیازمند پشتیبانی‌های منطقه ای و بین المللی برای عبور از این دوران انتقال می‌باشد.

استراتژی اقتصادی در عراق احیای زیر ساخت‌های عراق برای توسعه اقتصادی(احیا) و اصلاح آسیب‌های اقتصادی عراق در دوران دیکتاتوری، جنگ و تحریم(اصلاح) و ظرفیت سازی موسسات عراقی برای تامین و نگهداری زیر ساخت‌ها، پیوستن مجدد به جامعه اقتصاد بین الملل و توسعه خدمات رسانی عمومی به مردم (سازندگی) می‌باشد.

موانع موجود:

1- چند دهه استبداد، ترس، وحشت و ترور در دوران صدام شرایطی را ایجاد کرده که کارآمد کردن دمکراسی در کشور نیازمند ظرفیت سازی است که امری زمان‌بر می‌باشد.

2- با دشمن بی رحمی مواجهیم که شناخت دقیق آن و نقاط قوت و ضعفش برای دستیابی به نتیجه شکیبایی می‌طلبد.

3- شکست تروریسم از طریق به کار گیری ابزار‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی به سال‌ها زمان نیاز دارد.

4- همسایگان عراق، به ویژه ایران و سوریه از این روند استقبال نمی کنند.

5- سنی‌های عرب عراق، که عمدتاً طرفدار حزب بعث بوده‌اند، به دنبال تقویت خود و رهبر سازی برای خود می‌باشند. آنان درک کرده‌اند که نمی‌توانند همچون گذشته قادر مطلق باشند و به تدریج آماده ورود به فعالیت‌های دمکراتیک می‌شوند.

6- به دلیل پیشینه استبدادی، مردم عراق به تمرکز قدرت مرکزی مشکوک هستند.

7- رهبران جدید عراق باید راه میانه‌ای را برای برخورد با عوامل رژیم گذشته دنبال نمایند و همه پرونده‌های گذشته را به دادگاه نکشانند و از کنار برخی از آنها بگذرند.

8- برخی از گروه‌های شبه نظامی مانند جیش المهدی دمکراتیک سازی را نمی پذیرند.

9- باید نفوذ احزاب سیاسی دارای تشکیلات شبه نظامی که به حاکمیت قانون خسارت وارد می‌آورند، کاهش یابد.

10- لازم است اقتصاد دولتی و متکی به یارانه و فاسد عراق، با ایجاد موسسات جدید، اصلاح روند گذشته و تدوین سیاست‌های جدید رشد اقتصادی در طول زمان اصلاح شود.

نیازهای اساسی برای ادامه راه:

1- تداوم پشتیبانی مردم آمریکا.

2- گسترش پشتیبانی جامعه بین المللی.

3- افزایش همراهی همسایگان عراق.

4- پایبندی رهبران عراقی به انجام تعهدات اصلاحات اقتصادی.

5- تقویت نتایج آموزش نیروهای امنیتی عراق.

6- پیشرفت در فرآیند سیاسی عراق و افزایش اراده و خواست مردم عراق برای دستیابی به توافقات سیاسی.

نتیجه‌گیری:

آمریکا با بحرانی جدی در عراق روبرو است . پرونده عملکرد آمریکا در عراق موجب شده تا موقعیت حضور نیروهای آمریکایی در میان مردم عراق روندی نزولی را طی کند. اگرچه ممکن است به دلایل مختلف عملیات نظامی علیه نیروهای آمریکایی کاهش یابد، اما مقاومت سیاسی و مخالفت‌های علنی با جریانات حاکم بر عراق و تنفر مردمی در عراق رو به افزایش است و آمریکا چاره ای ندارد جز اینکه هم حضور فیزیکی خود را در عراق کاهش دهد و هم دخالت‌های سخت افزاری در امور عراق را متوقف نماید. دولت‌های غربی به غیر از انگلیس مخالف جدی نحوه برخورد آمریکا در عراق هستند و شکافی که آمریکا با تصمیم یک جانبه خود در 19 مارس 2003 با حمله به عراق ایجاد کرد، تا کنون ترمیم نشده است. افکار عمومی جوامع غربی نیز شدیدتر از مواضع دولت‌های آنها است. اگرچه دولت فعلی آمریکا جسارت چرخش جدی در سیاست هایش در مسئله عراق را ندارد، اما نقد اشتباهات دولت فعلی آمریکا در عراق برگ برنده‌ای در اختیار رقیب انتخاباتی حزب حاکم در انتخابات نوامبر 2008 خواهد بود.

دولت آمریکا در یک مقطع حساس برای یک انتخاب استراتژیک قرار گرفته است. یا باید با اصرار بر درستی استراتژی فعلی بر دامنه اشتباهاتش بیفزاید و بیشتر در باتلاق فرو رود و یا با تغییر بنیادین استراتژی و تغییر کارگزاران اصلی کشورش در امور عراق خود را از مهلکه نجات دهد.