مقدمه:

تغییر درونی به منظور ایجاد تغییر بین‌المللی

جرج بوش رئیس جمهور آمریکا در پیام رادیویی خویش خطاب به آمریکایی‌ها در 23 آوریل 2005 در خصوص نقش و وظایف نیروهای مسلح این کشور در راهبرد کلان امنیت ملی چنین ابراز داشت:

”مردان و زنان نیروهای مسلح آمریکا هم اینک در سرزمین‌های دور دست جان خود را به مخاطره می‌افکنند تا امنیت ملت آمریکا تضمین گردد. اما آنها در عین حال به فرآیند تغییر و دگرگونی در کشورهایی کمک می‌کنند که تاکنون تنها استبداد و خمودگی را تجربه کرده بودند. جنگ با تروریسم و اشاعه آزادی در مناطق دیگر جهان به ویژه خاورمیانه، دو اولویت اصلی نیروهای مسلح ایالات متحده آمریکا در قرن 21 تلقی می‌شوند“.

ایجادتغییرات در نیروهای مسلح ایالات متحده آمریکا به لحاظ کمی و کیفی در قالب دگرگونی در

1) رهیافت و راهبرد

2) ساختارها، ساز و کارها و ابزارها

3) نیروهای عملیاتی و پشتیبانی در داخل و بیرون مرزها

4) عوامل فرماندهی و فرماندهان در قالب مأموریت‌های جدید

بخشی از الزامات راهبرد کلان امنیت ملی آمریکا برای قرن 21 تلقی می‌شود. با توجه به تأکیدات بوش، در این پیام رادیویی، نیروهای نظامی آمریکا در چارچوب مأموریت سازمانی خود به منظور تأمین امنیت شهروندان، حکومت، دولت و منافع گوناگون ایالات متحده از یک سو و مقابله با چالشگران و معارضان ضد امنیتی از سوی دیگر، اینک موظف شده‌اند تا نسبت به ایجاد تغییر و دگرگونی در جوامع مختلف اهتمام ورزند. این هدف‌گذاری راهبردی بیش از پیش ضرورت ایجاد تحول در نیروهای مسلح آمریکا را ایجاب کرده است.

تغییر و دگرگونی در نیروهای مسلح

پس از حوادث 11 سپتامبر 2001، دولت جرج بوش سند ”راهبرد امنیت ملی ایالات متحده آمریکا“ را در 17 سپتامبر 2002 منتشر ساخت. این سند در 8 سرفصل به شرح ذیل (رئوس کلیات اهداف راهبرد کلان امنیت ملی ایالات متحده آمریکا در 7 فصل و بخش پایانی که به ابزارهای مورد نیاز به منظور نیل به این اهداف اشاره دارد) منتشر شد:

1) رهبری نهضت حمایت از شرافت انسانی

2) تقویت ائتلاف‌ها به منظور شکست تروریسم جهانی و ممانعت از حملات احتمالی علیه آمریکا و دوستانش

3) همکاری با دیگر بازیگران به منظور رفع تنش‌های منطقه‌ای

4) ممانعت از اینکه دشمنان آمریکا بتوانند ایالات متحده، هم‌پیمانان و دوستانش را با سلاح‌های کشتار جمعی تهدید نمایند

5) مدیریت عصر جدید توسعه و رشد اقتصادی از طریق بازارهای آزاد و تجارت آزاد

6) تعمیم دایره توسعه و رشد از طریق باز نمودن جوامع و مهندسی ساختارهای دموکراتیک در آنها

7) ارائه برنامه‌های مختلف به منظور همکاری و هماهنگی با دیگر کانون‌های اصلی قدرت در جهان

به منظور نیل به این اهداف، بند 8 سند راهبرد امنیت ملی به تغییر در نهادهای امنیت ملی ایالات متحده آمریکا تخصیص یافته است.

8) تغییر و دگرگونی در نهادها و ساختارهای امنیت ملی در آمریکا به منظور مقابله با چالش‌ها و بهره‌وری از فرصت‌های پیش‌رو در قرن 21.

در توصیف سرفصل اخیر ایجاد تغییرات بنیادین در نیروهای مسلح، جامعه اطلاعاتی و دستگاه دیپلماسی آمریکا پیش بینی می‌شود. تغییر و دگرگونی در نیروهای نظامی با توجه به چالش‌های قرن 21 و همچنین فرصت‌های فراروی آمریکا امری ضروری و تعیین کننده تلقی شده است. لذا یکی از ویژگی‌های دوران مدیریت دونالد رامسفلد، وزیر دفاع کنونی، انجام دگرگونی‌های بنیادین در حوزه‌های مختلف از جمله:

الف – راهبرد و رهیافت نظامی

ب – ساختار، نهادها و پایگاه‌های نظامی در داخل و خارج

پ – مراتب کمی و کیفی نیروهای مسلح در سطح عملیاتی و فرماندهی

ت – ابزارها و ادوات مورد نیاز برای دوران نوین

می‌باشد. در دوران جنگ سرد راهبرد نظامی و امنیت ملی ایالات متحده آمریکا معطوف به این بود که در چه زمان و مکانی احتمال بروز جنگ و درگیری با اتحاد جماهیر شوروی وجود دارد. اما در قرن 21، نیروهای مسلح آمریکا توجه خود را بیشتر معطوف به این کرده است که رقیب و چالشگر چگونه و با چه روش و ابزاری ممکن است به درگیری و معارضه اقدام نماید.

معرفی ژنرال پیتر پیس به عنوان ریاست جدید ستاد مشترک ارتش آمریکا در 22 آوریل و یک روز قبل از پیام رادیویی بوش در همین راستا قابل تحلیل می‌باشد. تحولات عراق و افغانستان و نیز مشکلات عدیدة دولت بوش در این دو حوزه نمایانگر ضرورت تغییر در نیروهای مسلح آمریکا به لحاظ کمی و کیفی می‌باشد و لازم است با توجه به واقعیت‌های موجود در صحنة منطقه‌ای و جهانی بیش از خواست‌ها و بایدها به هست‌ها و مراتب عینی با در نظر گرفتن محدودیت‌های گوناگون توجه شود.

به طور کلی، ایالات متحده آمریکا در حال حاضر به لحاظ گوناگون با چالش‌های جدی در حوزه‌های نظامی، سیاسی، تبلیغاتی و اقتصادی به ویژه در منطقة خاورمیانه بزرگ و جهان اسلام و نیز در نظام و سیاست بین‌الملل مواجه می‌باشد:

1) فرماندهان نظامی و بدنه کارشناسی نیروهای مسلح از عملکرد تیم نومحافظه‌کاران و مدیران غیرنظامی پنتاگون و وزارت دفاع در دورة اول ریاست جمهوری بوش شدیداً انتقاد کرده‌اند و رویکرد سیاسی - ایدئولوژیک جزم‌گرایانه آنها را غیر علمی می‌دانند. کنار رفتن ولفوویتز از مقام معاونت وزارت دفاع و همچنین داگلاس فایتز نفر سوم این وزارتخانه از صحنه مدیریت نمایانگر همین امر می‌باشد.

2) با توجه به تغییراتی که براساس قانون گلدواتر – نیکولز 1986 در نیروهای مسلح آمریکا رخ داد، رئیس جمهور و وزیر دفاع مستقیماً با فرماندهان نظامی مناطق پنج‌گانه در تماس هستند و نظرات سیاسی خود را در حوزه‌های نظامی و عملیاتی تحمیل می‌کنند و در این فرآیند ستاد مشترک ارتش و فرماندهان قوای چهارگانه نیروهای مسلح را عملاً دور می‌زنند. لذا فرمانده ناوگان پنجم دریایی آمریکا یا فرماندهی مرکزی که مسئول عملیات در حوزه خاورمیانه و شمال آفریقا می‌باشد، مستقیماً از شخص وزیر دفاع و به واسطة او از رئیس جمهور فرمان می‌گیرد وتابع نظرات سیاسی و نظامی آنها و مشاورانشان می‌باشد. این فرآیند سبب گردیده است تا این ستاد فرماندهی به شدت سیاسی عمل کند و به هشدارهای نظامی و راهبردی مدیران ارشد نظامی در پنتاگون چندان توجهی ننماید.

3) برای نخستین بار پس از جنگ ویتنام، نیروهای ارتش و به ویژه پیاده نظام با کمبود نیرو مواجه گردیدند و به طرق مختلف سعی در استفاده مجدد از نیروهای فعلی و جذب فارغ‌التحصیلان دبیرستانی (حتی افرادی دریایی که مدرک دیپلم خود را نیز دریافت ننموده‌اند) را در تابستان 2005 دارند، چرا که نیروی زمینی و تفنگداران دریایی در حال حاضر بیشترین تلفات را در صحنه عراق و افغانستان متحمل می‌شوند. این امر به طور طبیعی توان عملیاتی نیروهای مسلح در صحنه‌های دیگر را کاهش داده است و از این‌رو بسیاری هم اینک تغییر در نیروهای مسلح در چارچوب طرح مورد نظر رامسفلد و مشاورانش را در کوتاه مدت عملی نمی‌دانند.

4) نیروهای مسلح آمریکا و مدیران غیرنظامی آن که با رویکرد القای ”شوک و هیمنه“ به نظام بین‌الملل و به ویژه، به منطقه خاورمیانه و جهان اسلام، براساس سند راهبرد امنیت ملی 2002، وارد عرصة کارزار نظامی، سیاسی، اقتصادی، اطلاعاتی و تبلیغاتی در روابط بین‌الملل در آغاز قرن 21 شده بودند، اینک خود با دریافت ”شوک و هیمنه“ در صحنه‌های افغانستان و عراق به انفعال کشانیده شده‌اند. برای نخستین بار در اوائل ژوئن 2005، اکثریت قریب به اتفاق مردم آمریکا خواهان عقب‌نشینی و خروج نیروهای مسلح آمریکا از صحنه عراق شدند. حتی نماینده محافظه‌کار ایالت کارولینای شمالی در مجلس نمایندگان که عبارت ”سیب‌زمینی سرخ شده آزادی“ به جای ”سیب‌زمینی سرخ شده فرانسوی“ را به دلیل مخالفت و عدم همکاری فرانسه با آمریکا در عراق ابداع نمود، اینک به صف مخالفان دولت بوش پیوسته و همراه سناتور کندی لیبرال خواهان خروج فوری نیروهای آمریکایی از عراق شده است. او علت این امر را دیدارهای مکرر خود با خانواده‌های نظامیان زنده و مقتول می‌داند که در پایگاه بزرگ تفنگداران دریایی در ایالت کارولینای شمالی به سر می‌برند.

5) اگر چه به منظور ایجاد تغییر و دگرگونی در نظام بین‌الملل، تحول در نیروهای مسلح آمریکا ضروری دانسته شده و برنامه‌های گوناگونی برای آن پیشنهاد شده بود اما واقعیت‌های عراق و افغانستان، قدرت و ابتکار عمل را از مدیران غیرنظامی و فرماندهان نظامی در پنتاگون تا حدودی سلب نموده است و مانند سال‌های 2003 – 2002 دیگر قادر نیستند از تغییر رژیم‌های سیاسی از طرق نظامی سخن به میان آورند.

6) چالش درونی در نیروهای مسلح در آمریکا در دو حوزة نیروی زمینی و تفنگداران دریایی است، چرا که اولاً جنگ‌های آینده نه در قالب‌های کلاسیک و با ارتش دولت‌های ملی بلکه در حوزة ”جنگ‌های نامتقارن“ و به عبارتی جنگ نفر با نفر اتفاق خواهد افتاد و ثانیاً اکثریت قریب به اتفاق تلفات انسانی آمریکا در عراق و افغانستان از این دو نیرو می‌باشد. لزوم تغییر در رویکردها، ساختارها، نهادها، ابزارها و نیروهای عملیاتی و فرماندهی در این دو نیرو می‌تواند عامل تعیین کننده‌ای در معرفی یک ژنرال تفنگداران دریایی به عنوان ریاست جدید ستاد مشترک ارتش در ایالات متحده آمریکا تلقی شود.

معرفی ریاست جدید ستاد مشترک ارتش در ایالات متحده آمریکا: ابعاد و آثار

در 22 آوریل 2005 جرج بوش، رئیس جمهور آمریکا، نامزد خود را برای تصدی ریاست ستاد مشترک ارتش آمریکا که عالی‌ترین مرجع فرماندهی و سیاست‌گذاری نظامی در نیروهای مسلح ایالات متحده تلقی می‌شود، معرفی کرد. این فرد ژنرال، پیتر پیس، جانشین سابق ریاست ستاد مشترک ارتش است که از فرماندهان تفنگداران دریایی می‌باشد. این برای نخستین بار است که یک فرمانده تفنگداران دریایی برای احراز این سمت معرفی می‌شود. بررسی سوابق، دیدگاه‌ها و توانمندی‌های ژنرال پیس و معاون پیشنهادیش آدمیرال اد گیامباستیانی که طی مراسم مشترکی در کاخ سفید معرفی شدند، می‌تواند نقطة آغازی برای شناخت سیاست‌های راهبردی و نظامی ایالات متحده آمریکا در طول دوران باقی مانده ریاست جمهوری جرج بوش 2009-2005 تلقی شود.

نیروهای مسلح ایالات متحده آمریکا

پنج ضلع نیروهای مسلح ایالات متحده آمریکا عبارتند از:

1- نیروی زمینی

2- نیروی دریایی

3- نیروی هوایی

4- تفنگداران دریایی

5- گارد ساحلی

براساس قانون گلدواتر- نیکولز 1986 ساختار و نمودار تشکیلات و سازمان نیروهای مسلح و فرماندهی کل قوای ایالات متحده آمریکا به شرح ذیل تعریف شد:

رئیس جمهور

وزیر دفاع

شورای امنیت ملی رئیس ستاد مشترک

ارتش

ستاد مشترک ارتش

فرماندهان نظامی مناطق پنج‌گانه

فرمانده تفنگداران فرمانده نیروی فرمانده نیروی فرمانده نیروی

دریایی دریایی هوایی زمینی

نیروهای مسلح ایالات متحده آمریکا در حال حاضر با 1427000 سرباز و افسر و بودجه‌ای قریب به 400 میلیارد دلار در سال (برای 2005 میلادی) قوی‌ترین ارتش جهان به شمار می‌آید. این نیرو در قالب 9 ستاد فرماندهی (5 حوزة جغرافیایی و 4 حوزة عملیاتی) به شرح ذیل تقسیم‌بندی شده است:

1- ستاد فرماندهی شمال (شمالی) که حفاظت از سرزمین ایالات متحده آمریکا و فضا و آب‌های اطراف آن را بر عهده دارد.

2- ستاد فرماندهی مرکزی که مناطق شمال آفریقا، خاورمیانه و آسیای میانه را پوشش می‌دهد. (جمهوری اسلامی ایران در این حوزه تعریف می‌شود).

3- ستاد فرماندهی اروپا (اروپایی) که مناطق اروپا، و آن بخش‌هایی از آفریقا و خاورمیانه که تحت پوشش فرماندهی مرکزی قرار ندارند را در بر می‌گیرد.

4- ستاد فرماندهی اقیانوس آرام که مناطق آسیا و اقیانوسیه از جمله‌ هاوایی را تحت پوشش قرار داده است.

5- ستاد فرماندهی جنوب که آمریکای جنوبی را پوشش می‌دهد. ( زندان گوانتانامو در حیطة اختیارات این فرماندهی است).

6- ستاد فرماندهی عملیات ویژه که فعالیت جنگ‌های نامنظم و غیرمتقارن نیروهای هوایی، دریایی، زمینی و تفنگداران را هماهنگ می‌نماید.

7- ستاد فرماندهی نیروهای مشترک که وظیفه پشتیبانی از عملیات مشترک نیروهای مختلف را بر عهده دارد.

8- ستاد فرماندهی استراتژیک که وظیفه هدایت و فرماندهی کلیه تسلیحات استراتژیک از قبیل هسته‌ای، موشک‌های قاره‌پیما، سفینه‌های فضاپیما و مانند آن را بر عهده دارد.

9- ستاد فرماندهی ترابری که وظیفة پشتیبانی و لجستیک برای ترابری در کلیه مناطق عملیاتی پنج‌گانه جغرافیایی را بر عهده دارد.

در حال حاضر نیروهای مسلح ایالات متحده آمریکا به لحاظ استعداد به شرح ذیل تقسیم‌بندی شده‌اند:

- نیروی زمینی 500000 نفر

- نیروی هوایی 379887 نفر

- نیروی دریایی 375521 نفر

- تفنگداران دریایی 176202 نفر

- گارد ساحلی 40151 نفر

در حال حاضر، از این تعداد 1168195 نفر در خاک اصلی آمریکا، 35810 نفر در هاوایی، 17989 نفر در آلاسکا و 120666 نفر به طور شناور در ناوهای گوناگون در سراسر جهان مستقر می‌باشند.

ستاد مشترک ارتش ایالات متحده آمریکا

پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1947، قانون امنیت ملی به منظور ایجاد تغییرات اساسی در ساختار، اهداف و برنامه‌ریزی جهانی راهبرد امنیت ملی ایالات متحده آمریکا به منظور مقابله با اتحاد جماهیر شوروی، وزارت جنگ و نیروی دریایی را در هم ادغام و وزارت دفاع (پنتاگون) و ستاد مشترک ارتش را تأسیس نمود. براساس همین قانون، سازمان سیا و شورای امنیت ملی پا به عرصه وجود نهادند. در سال 1986، براساس قانون بازسازی ساختار نیروهای مسلح به نام ”گلدواتر – نیکولز“، ستاد مشترک ارتش به عنوان کانون هماهنگی و مشاوره نظامی و راهبردی به وزیر دفاع و رئیس جمهور تعیین شد و اختیارات فرماندهی عملیاتی از آن سلب گردید و مستقیماً از طریق وزیر دفاع به فرماندهان نظامی مناطق پنج‌گانه جغرافیایی تفویض شد. از این‌رو، ستاد مشترک ارتش در فرماندهی عملیات نظامی در مناطق مختلف جهان ایفای نقش نمی‌نماید بلکه به عنوان کانون هماهنگی، رایزنی و پشتیبانی نیروهای چهارگانه زمینی، دریایی، هوایی و تفنگداران و ارائه نظر و راهکار به وزیر دفاع و شخص رئیس جمهور عمل می‌نماید. 6 عضو ستاد مشترک ارتش عبارتنداز:

1- رئیس ستاد مشترک ارتش، ژنرال مایرز.

2- جانشین و قائم مقام رئیس ستاد مشترک، ژنرال پیتر پیس.

3- رئیس ستاد مشترک نیروی زمینی، ژنرال پیت شومیکر.

4- رئیس واحد عملیات نیروی دریایی، آدمیرال ورن کلارک.

5- فرمانده تفنگداران دریایی، ژنرال مایکل هاگی.

6- رئیس ستاد مشترک نیروی هوایی، ژنرال جان جامپر.

ژنرال پیتر پیس

ژنرال پیتر پیس نخستین ژنرال تفنگداران دریایی است که برای تصدی ریاست ستاد مشترک ارتش ایالات متحده آمریکا معرفی شده است. در سمت جانشین ریاست ستاد مشترک ارتش، ژنرال پیس در ضمن به طور همزمان سمت‌های:

- ریاست شورای ارزشیابی نیازمندی‌های مشترک

- قائم مقام هیئت مدیره خریدهای وزارت دفاع

- عضو کمیته معاونین شورای امنیت ملی

- شورای تسلیحات هسته‌ای، را به عهده داشت.

وی از یک پدر مهاجر ایتالیایی در شهر نیویورک در ناحیه بروکلین به دنیا آمد و در سال 1967 از آکادمی نیروی دریایی فارغ‌التحصیل شد. وی دارای مدرک کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی از دانشگاه جرج واشنگتن در شهر واشنگتن دی سی می‌باشد. نامبرده پس از اتمام دوره در آکادمی نیروی دریایی در سال 1968 به ویتنام اعزام شد و در سال 1969 به شهر واشنگتن مراجعت نمود. پس از اتمام دورة افسری پیاده نظام در سال 1972 همراه تفنگداران دریایی عازم تایلند شد. وی در سال 1973 به عنوان افسر ستاد تفنگداران در شهر واشنگتن منصوب و در سال 1976 به پایگاه تفنگداران در ایالت کالیفرنیا منتقل شد و در سال 1977 به درجة سروانی رسید. پیس در سال 1980 به درجة سرهنگ دومی ارتقا یافت و به شهر بوفالو در ایالت نیویورک منتقل شد. او از سال 1983 تا 1985 به عنوان فرمانده هنگ دوم لشکر اول تفنگداران مشغول به کار شد و پس از اتمام دوره فرماندهی ستاد مشترک در کالج جنگ در واشنگتن به سئول، کره جنوبی، اعزام گردید و تا سال 1987 در سمت فرمانده نیروی زمینی در این حوزه باقی ماند. در سال 1988 به عنوان جانشین فرمانده پایگاه تفنگداران دریایی در شهر واشنگتن منصوب شد و در سال 1991 به عنوان رئیس ستاد لشکر دوم تفنگداران منصوب و در سال 1992 به درجه سرتیپی ارتقا یافت و متعاقباً ریاست دانشگاه و ستاد عملیات تفنگداران دریایی را نیز بر عهده گرفت. نامبرده به طور همزمان جانشین فرمانده تفنگداران دریایی در سومالی نیز بود و تا سال 1994 جانشین فرماندهی نیروهای مسلح آمریکا در منطقه عملیاتی سومالی تلقی می‌شد. در سال 1994، وی به ژاپن اعزام شد و با ارتقای درجه به عنوان فرمانده عملیات ستاد مشترک ارتش در 1996 آغاز به کار نمود. در سال 1997 به عنوان فرمانده نیروهای تفنگداران دریایی در حوزه آتلانتیک اروپا و جنوب آمریکا مشغول به کار شد و سرانجام با دریافت چهارمین ستاره به عنوان فرمانده منطقه جنوب قاره آمریکا در سپتامبر 2000 کار خویش را آغاز نمود. وی صاحب دو فرزند می‌باشد و پسر او نیز عضو واحد ذخیره تفنگداران دریایی است.

در صورت تصویب مجلس سنا نامبرده پس از اتمام دوره ژنرال مایرز در سپتامبر 2005 به عنوان رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا کار خویش را آغاز خواهد نمود.

نتیجه‌گیری:

جرج بوش رئیس جمهور آمریکا در جریان معارفه ژنرال پیس چنین تصریح نمود:

«برای مردم آمریکا تفنگداران دریایی نمادی از ”‌توانایی برای عمل“ به شمار می‌روند و در نتیجه انتظار می‌رود ژنرال پیس همان روحیه را به این حوزه مسئولیت جدید وارد نماید».

به نظر می‌رسد چالش‌های فراروی ایالات متحده آمریکا در حوزه‌های مختلف به ویژه در زمینة جنگ‌های نامنظم و نامتقارن وتأکید بر سرعت، قدرت و توان جابه جایی سریع نیروها در آینده نزدیک، زمینة انتخاب یک ژنرال از تفنگداران دریایی را برای طراحی و ارائه راهکار برای راهبرد نظامی ایالات متحده آمریکا در طول 4 سال آینده فراهم آورده باشد. به نظر می‌رسد این تغییر با توجه به اهداف سازمانی تعریف شده برای نیروهای مسلح ایالات متحده آمریکا در قرن 21 در خصوص ایجاد تغییر و دگرگونی در جوامع دیگر می‌تواند معنا و مفهوم پیدا کند.