01 May 2004
مقدمه:
در تاریخ 12 اردیبهشت 1383، اتحادیة اروپا بیشترین افزایش تعداد اعضای خود را از زمان به وجود آمدن این اتحادیه تجربه کرد. عضویت 10 کشور جدید در اتحادیه اروپا که اغلب از کشورهای کمونیست سابق در اروپای مرکزی و شرقی میباشند نه تنها، تحولی مهم در چارچوب اروپا محسوب میشود بلکه به لحاظ اثرات سیاسی و اقتصادی بالقوه در سیاستهای اروپایی در سطح بینالمللی نیز تأثیرگذار خواهد بود. در خصوص تحولی که در صحنة اروپا روی داده است، سؤالات بسیاری وجود دارد که مهمترین آن عبارتنداز: تأثیر آن بر روابط اتحادیه اروپا با آمریکا و کشورهای بزرگ از جمله روسیه و چین، تأثیر آن بر تقاضای عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا و نیز تأثیر آن بر سیاستهای جامعة اروپا در قبال کشورهای اسلامی و به ویژه جمهوری اسلامی ایران.
فرصتها و چالشها
روند افزایش تعداد اعضای اتحادیة اروپا از سالها قبل آغاز گردید والحاق 10 کشور جدید به این اتحادیه در ادامة روند مزبور میباشد. این تحول در کنار افزایش 7 عضو جدید به پیمان آتلانتیک شمالی ”ناتو“ در تاریخ 14 فروردین 1383 ابعاد جدیدی به الحاق کشورهای کمونیست سابق بلوک شرق به اروپای جدید و به طور کلی غرب میبخشد و از این رو اولین سؤالی که در پی عضویت 10 کشور جدید به اتحادیه اروپا مطرح شد در مورد تأثیرات آن بر روابط آتی آمریکا با اتحادیةاروپا بود. اما قبل از پرداختن به این موضوع، لازم است به چند نکته مهم در خصوص اتحادیة اروپا در قالب جدید آن اشاره شود:
- بنا بر یک اصل کلی، با افزایش تعداد اعضا در این اتحادیه تصمیمگیریها، به ویژه در خصوص مسائل حساس، دشوارتر خواهد شد. این امر به ویژه در خصوص اتخاذ یک سیاست خارجی و دفاعی مشترک توسط اتحادیة اروپا که سالها در آن جهت تلاش شده است میتواند نمایان گردد.
- تفاوت در سطح توسعة اقتصادی میان کشورهای اروپای غربی و کشورهایی که به تازگی به اتحادیه ملحق شدهاند، مشکلات اقتصادی گستردهای را در زمینه میل به مهاجرت نیروی کار به کشورهای اروپای غربی و ضرورت اختصاص کمکهای اقتصادی کلان برای انطباق اقتصاد اعضای جدید پدید خواهد آورد.
- با افزایش تعداد کشورهای عضو اتحادیه اروپا به 25 کشور این اتحادیه اینک با 455 میلیون جمعیت به بزرگترین اتحادیه همکاریها اقتصادی در جهان تبدیل شده است.
- با الحاق ده عضو جدید به اتحادیة اروپا عملاً مرکز ثقل ژئوپولیتیک اروپا از پاریس به برلین سوق مییابد و از اینرو بعید نیست که در آینده برخلاف سالهای اخیر که نوعی همگرائی میان آلمان و فرانسه ملاحظه میگردید، شاهد رقابت بین این دو کشور برای کسب نفوذ بیشتر باشیم.
- شواهد اولیه حاکی است که حداقل در کوتاه مدت الحاق 10 کشور جدید به نفع آمریکا تمام خواهد شد زیرا 8 کشور از اعضای جدید خود را مدیون آمریکا برای از رهایی از قید کمونیسم میدانند. در دهة گذشته نیز آنها از حمایتهای آمریکا برخوردار بودهاند. بنابراین، تصادفی نیست که از میان کلیه کشورهای کمونیست سابق در اروپای مرکزی و شرقی همگی به استثنای اسلوونی نیروهایی در حمایت از آمریکا به عراق اعزام داشتهاند.
- کشورهای اروپای مرکزی و شرقی که به تازگی به عضویت اتحادیةاروپا درآمدهاند دارای گرایشهای مذهبی کاتولیک مسیحی میباشند و از آن همواره به عنوان نقطة قوتی در مبارزات خویش با کمونیسم یاری گرفتهاند. حال در روابط آتی آنها با قدرتهای اصلی اتحادیة اروپا که بر سکولاریسم به عنوان یکی از معیارهای اعتقادی خود پافشاری مینمایند، ممکن است در آینده تعارضات و برخوردهایی به وجود آید.
- در بررسی افکار عمومی در اروپای غربی در مورد الحاق ده عضو جدید به اتحادیة اروپا اشتیاق قابل ملاحظهای وجود نداشته است زیرا در آمارگیریها فقط 48 درصد از مردم آن را اقدامی خوب توصیف نمودهاند. چنین واکنشی میتواند با توجه به هزینههای سنگینی که گسترش اعضا برای اتحادیه در پی دارد، قابل توجه باشد.
- ظاهراً جهان غرب علیرغم اختلافات درون خانوادگی خود با گسترش دادن ”ناتو“ و اتحادیة اروپا به باز تعریف خود در صحنة بینالمللی پرداخته است و متأسفانه برخی محافل غربی سعی در معرفی جهان اسلام به عنوان دشمن غرب و جانشین ساختن آن با دشمن از دست رفتة کمونیسم پرداختهاند.
بازتاب و واکنشها
روسیه:
روسیه یکی از کشورهایی است که به لحاظ هم مرز شدن با اتحادیة اروپا از بیشترین تأثیرپذیری در این مورد برخوردار میباشد. این امر به ویژه از زمانی که پوتین و سایر مقامات روسیه، اروپا را محور اصلی سیاست خارجی روسیه تعیین نمودند، اهمیت مییابد. مقامات روسیه در آستانةالحاق ده کشور جدید به اتحادیه اروپا اخطار نمودند که توسعه اتحادیة اروپا میتواند سالانه بین 150 تا 300 میلیون دلار به تجارت روسیه صدمه وارد کند و تهدید کردند که ممکن است موافقتنامة قبلی با اتحادیه اروپا را لغو نمایند. سرانجام پس از انجام مذاکرات، دو طرف توافق کردند که موافقتنامة خود را به ده کشور جدید نیز تعمیم دهند. برای تحقق این امر اتحادیةاروپا پذیرفت که متوسط تعرفه واردات از روسیه را از 9 درصد به 4 درصد کاهش دهد. ضمناً قبول کرد که جریان ترانزیت کالا از روسیه به منطقة محصور کالینینگراد که متعلق به روسیه است، کماکان ادامه یابد، زیرا دو کشور لهستان و لیتوانی که از لحاظ سرزمینی ارتباط روسیه را با منطقة مزبور قطع مینمایند، هر دو به عضویت اتحادیة اروپا در آمدهاند. با این حال، همان طور که انتظار میرفت روسیه از تحولات ایجاد شده در صحنة اروپا چندان خشنود نیست و برخی افراد در روسیه آن را ایجاد ”دیوار آهنین جدید در اروپا“ توصیف کردهاند. به هر حال، اختلاف نظرهای مهمی میان روسیه و اروپا در مورد عضویت روسیه در سازمان تجارت جهانی و معاهدة کیوتو درخصوص کاهش گازهایگلخانهای وجودداشت که در اجلاس مشترک روسیه و اتحادیه اروپا در مسکو در خصوص عضویت روسیه در سازمان تجارت جهانی توافق به عمل آمد.
چین :
در حالی که چین از موقعیت تجاری مطلوبی با اتحادیهاروپا برخوردار است و در سال 2003 حجم تجارت دو طرف بالغ بر 123 میلیارد دلار شده است،نخست وزیر چین در اولین سفر اروپائی خود که مقارن الحاق ده کشور جدید به اتحادیه اروپا انجام شد، از پنج کشور اروپائی به مدت 11 روز بازدید به عمل آورد. نامبرده در سفر به کشورهای آلمان، بلژیک، ایتالیا و انگلستان و ایرلند ضمن تلاش برای گسترش روابط اقتصادی، سعی در لغو محدودیتهای برقرار شده در خصوص تجارت تسلیحات نمود. این محدودیتها که از سوی آمریکا برقرار شده است و به طور کلی به مسائل مربوط به حقوق بشر در چین مرتبط گردیده است از سوی کشورهای اروپایی نیز اعمال میشود. ظاهراً فرانسه اقداماتی را برای لغو تحریمها آغاز نموده است، لیکن این امر هنوز با مخالفت انگلستان و آلمان با توجه به ملاحظات آمریکا روبرو است. در زمینة همکاری تجاری نخست وزیر چین لحن بسیار خوشبینانهای داشت و چنین بیان داشت که روابط ما با اروپا براساس آنکه هر دو طرف برنده باشند استوار است. ضمناً چینیها ابراز امیدواری کردهاند که با افزایش تعداد اعضای اتحادیة اروپا به 25 کشور، این اتحادیه بتواند مقام اول را در همکاری اقتصادی با چین به دست آورد. در حال حاضر، این اتحادیه مقام سوم را پس از ژاپن و آمریکا در تجارت با چین به خود اختصاص داده است.
آمریکا:
جرج بوش، رئیسجمهور آمریکا، در پی اجلاس سران آمریکا و اتحادیة اروپا که سال گذشته انجام شد اعلام داشت که آمریکا همواره پس از پایان جنگ جهانی دوم از وحدت اروپا حمایت کرده است. با این حال قابل توجه است که برخی سیاستها در گذشته این دو متحد را روبروی یکدیگر قرار داده است. در زمان دو گل رئیس جمهور اسبق فرانسه این اختلافات به اوج خود رسید. شرایط حاکم بر جهان به ویژه در صحنة اروپا، آمریکاییها را به داشتن موقعیتی برتر امیدوار ساخته است. این امر با توجه به گسترش ناتو به شرق و نقش محوری که آمریکا در آن بازی میکند، حائز توجه میباشد. در حال حاضر، کشورهای کمونیست سابق که به سوی سیاستهای واشنگتن گرایش دارند، 40 درصد ناتو را تشکیل میدهند. به این ترتیب بسیاری از اروپاییها نگران آن هستند که کشورهای اروپای شرقی و مرکزی که اینک وارد کلوپ ”غرب“ شدهاند دارای اولویتهای متفاوتی باشند. اوج اختلافنظرها بر سر عراق بروز نمود و در حالی که برای فرانسه و آلمان جنگ در عراق در زمان و مکان غیر موجهی انجام میپذیرفت، این جنگ بزعم کشورهایی مانند لهستان و رومانی جنگی عادلانه برای آزادی عراقیها از شکنجه و ظلم و ستم بعثیها بود. اختلافنظرها میان ”اروپای قدیم“
و ”اروپای جدید“، حداقل در شرایط کنونی، به نقش و جایگاه آمریکا در روابط با اروپائیها باز میگردد. نقشی را که ”اروپای جدید“ برای آمریکا قائل است از جمله از گفتههای ژنرال
میچسلاو سینیوچ، قائم مقام فرمانده نیروهای مسلح لهستان قابل استنتاج است. وی میگوید ”این راهحل بدی است که ایالات متحده را از اتحادیه اروپا جدا کند زیرا قارة اروپا به قدر کافی بدون حضور نظامی آمریکا با ثبات نیست“. نامبرده در خصوص دلایل حضور نظامی لهستان در عراق میگوید: لهستان تصمیم گرفته است که در عراق در کنار آمریکا بایستد، زیرا ”لهستانیها خود را با آمریکا تعریف میکنند“ البته، تعریف مذکور در مورد نقش آمریکا در اروپا با دیدگاه فرانسویان تفاوت چشمگیر دارد زیرا هنوز رگههایی از سیاست گلیستها مبنی بر ضرورت ایجاد اروپایی مستقل از آمریکا در سیاست فرانسه ملاحظه میگردد. معهذا به نظر میرسد که حداقل در کوتاه مدت با افزایش اعضای اتحادیة اروپا بر وزنة آمریکا افزوده شده باشد. ولی در میان مدت و درازمدت اگر اتحادیه اروپا بتواند بر چالشهای حادث شده از گسترش فایق آید کفه ترازو به نفع اروپاییها تغییر خواهد کرد.
فرانسه:
در حالی که پرزیدنت شیراک گسترش اتحادیةاروپا را مورد تمجید قرار داده است. لیکن به طور کلی افکار عمومی در فرانسه اشتیاق چندانی از خود بروز نداده است. فرانسویها در ارتباط با اتحادیة اروپا همواره به جای توسعه اعضاخواهان تعمیق همکاریها بودهاند. به عبارت دیگر، آنان با آگاهی از پیامدهای گسترش اعضای این اتحادیه که نه تنها تصمیمگیریهای راهبردی و مهم را دشوارتر میسازد بلکه آن را از حیطةاقتدار قدرتهای اصلی دور میسازد چندان با گسترش اعضای اتحادیه موافق نبودهاند.
آلمان:
چنین به نظر میرسد که چنانچه آلمان بتواند بر مشکلات اولیة ناشی از الحاق ده کشور جدید به اتحادیة اروپا فائق آید، یکی از برندگان اصلی این طرح به شمار خواهد آمد. زیرا هشت عضو کشور از ده کشور از اعضای جدید از لحاظ جغرافیایی به آلمان نزدیکتر میباشند و به لحاظ طرحهای اقتصادی در آینده بیشترین تعامل را با این کشور خواهند داشت. طبیعی است که در شرایط نوین، آلمان به عنوان بزرگترین کشور اتحادیه اروپا میتواند از موقعیت ویژهای برای نقشآفرینی در صحنة سیاسی برخوردار گردد.
انگلستان:
اروپائیها همواره به انگلستان به عنوان بخشی جدا از اروپا نگریستهاند. همسویی و همگراییهای سیاست انگلستان با آمریکا در ایجاد این تصویر مؤثر بوده است. همچنین این برداشت که انگلستان در واقع نمایندة سیاستهای آمریکا در قاره اروپاست سوءظن اروپاییها را بیش از پیش نسبت به این کشور افزایش داده است. تصمیم اخیر تونی بلر نخستوزیر انگلستان، برای انجام همهپرسی در مورد قانون اساسی جدید اروپا احتمالاً موج جدیدی در میان کشورهای اروپایی دیگر ایجاد خواهد کرد. به هر حال، با توجه وابستگی سیاستهای انگلستان و آمریکا در صحنة بینالمللی، مسلماً افزایش نقش و نفوذ آمریکا در میان کشورهای عضو اتحادیة اروپا به نفع سیاستهای انگلستان تمام خواهد شد.
مسئله عضویت ترکیه
مسئله عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا به تدریج حساسیتهای فراوانی را برانگیخته است. از یک سو، دولت ترکیه عضویت خویش را در اتحادیة اروپا به عنوان یک هدف ملی تعقیب مینماید و در این راستا تلاشهای بسیاری برای جلب موافقت اروپاییها مانند لغو مجازات اعدام، اجازه پخش برنامههای رادیویی به زبان کردی و ممنوعیت شکنجه انجام داده است. معهذا افکار عمومی اروپاییها به شدت با عضویت آن کشور در اتحادیة اروپا مخالف است. به طوری که در سال 2002 در زمانی که تقاضای عضویت 11 کشور جدید در اتحادیة اروپا مورد بررسی بود، فقط تقاضای ترکیه مورد قبول قرار نگرفت و قرار شد که در دسامبر آینده بار دیگر پرونده ترکیه مورد بررسی قرار گیرد تا چنانچه مورد تأیید قرار گرفت اجازة مذاکره در مورد عضویت ترکیه صادر شود. البته در میان اعضای اصلی اتحادیه اروپا میان فرانسه و آلمان از یک سو و انگلستان از سوی دیگر اختلافنظر وجود دارد. ژاک شیراک در موقعیتهای مختلف مخالفت خود را با عضویت ترکیه ابراز داشته است. وی در پی افزایش 10 عضو جدید به اتحادیةاروپا در مورد ترکیه گفت: ”ورود ترکیه به اتحادیه مسلماً در کوتاه مدت مطلوب نیست“. قبلاً وزیر خارجه فرانسه آقای بارنیه گفته بود که فرانسه در مورد اینکه از تلاشهای ترکیه برای مذاکره ( برای عضویت در اتحادیه) حمایت کند هنوز تصمیمی نگرفته است.
آقای ژیسکاردستن رئیسجمهور اسبق فرانسه که مسئول تدوین قانون اساسی اتحادیه اروپا است نیز در مورد ترکیه گفته است که ترکیه اروپایی نیست و ورود آن به معنای ”پایان اتحادیة اروپایی است“.
از سوی دیگر، در آلمان نیز مخالفتهای جدّی با ورود ترکیه صورت میپذیرد. آقای ادموند اشتویبر یکی از رهبران اصلی محافظهکاران میگوید: ”ترکیه از محیط مذهبی و فرهنگی کاملاً متفاوتی میآید“ و این به گسیختگی در پیوندهای اتحادیه میانجامد. آقای یوشکافیشر وزیر خارجه آلمان نیز در پاسخ به حمایتهای آمریکا برای عضویت ترکیه در اتحادیة اروپا گفته است: ”آلمان نیز از این موضع حمایت میکند، اما (ترکیه) کشوری با اندازهای بزرگ و بسیار پیچیده و مشکل است و بررسی عضویت آن نیاز به زمانی طولانی دارد. من موضع آمریکا را درک میکنم و با بخش عمدهای از آن موافقم. ترکیه از لحاظ منافع استراتژیک کشور مسلطی در منطقه است. از این گذشته، زمانی که ترکیه بتواند در فرآیند مدرنیزاسیون به موفقیت نائل آید این کشور اولین کشور مهم اسلامی خواهد بود که توانسته است با دموکراسی، حکومت قانون و اقتصاد بازار دولتی تشکیل دهد که به طریق خاص خود مبانی فرهنگ اسلامی را با مدرنیته انطباق داده است فکر میکنم این موفقیت عظیمی در جنگ علیه ترور خواهد بود.“
انگلستان برخلاف فرانسه و آلمان در حمایت از موضع آمریکا خواهان تعامل با ترکیه در چارچوب اتحادیة اروپا است. آقای جک استراو وزیر خارجه انگلستان میگوید که عضویت ترکیه در اتحادیة اروپا میتواند پلی بین اسلام و مسیحیت برقرار سازد و به جنگ علیه تروریسم کمک کند. وی چنین استدلال میکند که ”اگر ما اقدام به پس زدن ترکیه و جدا کردن آن از خانوادة اروپایی کنیم، آن وقت این کشور به کجا خواهد رفت؟“
وجه غالب در استدلال مخالفین عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا تفاوتهای فرهنگی و مهمتر از آن مذهبی ترکیه با سایر اروپاییها است. البته این امر در حالی که اروپا - حداقل بخش غربی آن - یکی از معیارهای خویش را سکولاریسم قرار داد است، باموضعگیری آن در قبال ترکیه که سیاست رسمی مبتنی بر قانون اساسی آن کشور نیز سکولاریسم میباشد، در تناقض آشکار قرار میگیرد. اتفاقاً بیاعتنایی اروپاییها به مذهب ازمواردی بوده است که موجب هشدار اخیر پاپ در جریان افزایش تعداد اعضای جامعه اروپا گردید. پاپ با توجه به گرایشهای مذهبی موجود و به ویژه کاتولیکها در میان اعضای جدید اتحادیة اروپا در پیامی اعلام داشت ”تنها اروپایی که مذهب را به کنار نمینهد بلکه به کشف دوبارة ریشههای مسیحی خویش میپردازد، میتواند به مواجهه با چالشهای ضروری هزاره سوم یعنی صلح، گفتگوی میان فرهنگها و مذاهب و حفاظت از خلقت بپردازد.“
جالب است که اروپاییهای سکولار در واکنش به بیانات پاپ و در رد آن گفتهاند که این اظهارات میتواند برای ترکیة سکولار که دارای جمعیت کثیری مسلمان است و میخواهد عضو اتحادیة اروپا شود اهانتآمیز تلقی شود.
به هر حال، مسئلة عضویت ترکیه در اتحادیة اروپا و مخالفتهای جدی با آن به مسئله اصلی یعنی هویت جغرافیایی و فرهنگی متفاوت ترکیه مربوط میشود.
اروپا و مسئلة مسلمانان:
نگرانیهای اروپاییها صرفاً به آنچه در غرب به آن ”اسلامگرائی افراطی“ اطلاق میشود محدود نمیشود در حال حاضر حداقل 10 میلیون مهاجر مسلمان در اتحادیة اروپا به سر میبرند و این جدا از بیش از 5 میلیون نفر مسلمان است که در سایر نقاط اروپا مانند بوسنی، آلبانی و کوزوو زندگی میکنند. در طی دهة آینده اروپا خود را مواجه با 10 میلیون مسلمان مهاجر جدید میبیند و علاوه بر این حداقل 60 میلیون مسمان دیگر در صورت الحاق ترکیه بر اروپا به این اتحادیه منظم خواهند شد. با چنین دورنمایی است که پیشبینی شده به زودی از هر 10 نفر اروپایی یک نفر مسلمان خواهد بود و این امر بر ترس و نگرانی اروپاییها افزوده، به طوری که موجب واکنشهای منفی آنان در قبال جمعیت مسلمان ساکن در اروپا به شکل ممنوعیت حجاب و یا ایجاد محدودیتهای دیگر برای آنان گردیده است.
ایران:
روابط ایران با اتحادیه اروپا دوران پرفراز و نشیبی را طی کرده است. در حالی که گفتگوهای انتقادی جای خود را به گفتگوی فراگیر داد و چند دور مذاکرات در مورد موافقتنامه تجارت و همکاری، انجام پذیرفت، اما مذاکرات مزبور که از سوی اتحادیه اروپا به طور موازی با مبارزه علیه تروریسم در دسامبر 2002 ارتباط یافته بود در پی اتهامات مربوط به تلاش ایران برای دستیابی به تسلیحات هستهای و تا روشن شدن موضوع از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، به حالت تعلیق در آمد. با توجه به اینکه کشورهای اروپای شرقی و مرکزی که اخیراً به عضویت اتحادیة اروپا در آمدهاند از سیاستهای کلی آمریکا حمایت میکنند، این احتمال وجود دارد که در خصوص مسئله هستهای ایران آنها از مواضع واشنگتن تبعیت کنند به ویژه اینکه در این قضیه نوعی تفاهم و همگرایی میان قدرتهای اروپایی با آمریکا به وجود آمده است.
به طور خلاصه، در خصوص روابط آینده اروپای جدید با جمهوری اسلامی ایران نکات زیر حائز توجه به نظر میرسد:
- در کوتاه مدت و در حالی که مسئله برنامة هستهای جمهوری اسلامی ایران مرکز توجه افکار عمومی بینالمللی است و کشورهای اروپایی در همسویی با آمریکا به ایفای نقش پلیس مهربان در مقابل آمریکا به عنوان پلیس خشن پرداختهاند، امکان تأثیرپذیری کشورهای جدید در اتحادیة اروپا از سیاستهای مزبور و حمایت آنان از سیاستهای موجود در غرب وجود دارد.
- با ورود 10 کشور جدید به جرگة اتحادیة اروپا روابط قبلی کشورهای مذکور با جمهوری اسلامی ایران نمیتواند ملاک روابط آتی آنان قرار گیرد زیرا سیاستهای کلی آنان تابع تصمیمات اتحادیه میباشند که اعضای اصلی در آن کماکان نقش مهمی ایفا میکنند. به این ترتیب و بنا بر یک اصل کلی، کشورهای مذکور و در سطحی وسیعتر اتحادیه اروپا به عنوان بخشی از مجموعة ”غرب“ در سیاستهای استراتژیک و امنیتی از سیاست و خط مشی واحدی در قبال جهان خارج از جمله جمهوری اسلامی ایران پیروی خواهند نمود و خوشبینی بهرهوری از رقابتهای موجود میان آنان در زمینههایی اقتصادی نباید به زمینههای امنیتی تعمیم داده شود و نتایج مطلوبی نیز نمیتواند در پی داشته باشد. سخنان ژاک شیراک رئیس جمهور فرانسه در خصوص همبستگی موجود میان اروپا و آمریکا در قبال جهان خارج، آموزنده و جالب توجه به نظر میرسد وی میگوید: ”من فکر میکنم که جهان به تدریج به سوی بلوکهای بزرگ حرکت میکند. ولی من فکر میکنم که در میان این بلوکها حداقل دو بلوک- اروپا و ایالات متحده – باید در قبال بقیه که دارای فرهنگ متفاوتی هستند همبستگی با یکدیگر نشان دهند. این بدین لحاظ است که این دو دارای فرهنگ عمومی همانند، ارزشهای همانند و منافع عمومی همانند میباشند. بنابراین اگر ما از این یا آن چیز آزرده میشویم فقط سطحی است و واقعیت این است که ما در ارزشهای همانند اشتراک داریم و در حالی که جهان در حال تغییر است، حتی در آینده بیش از امروز اهمیت دارد که درجة بالایی از همبستگی میان اروپا و ایالات متحده وجود داشته باشد“.
نتیجهگیری:
افزایش اخیر اعضای اتحادیه اروپا هم به لحاظ تعداد و هم به لحاظ کشورهایی که به این اتحادیه ملحق شدهاند حائز اهمیت است. از ده کشور جدید اتحادیه اروپا هشت کشور در زمره کشورهای کمونیست سابق میباشند. این تحول در حوزة اروپا در کنار گسترش ناتو به سوی شرق در یک ماه قبل از آن به طور کلی صحنة اروپا را دگرگون ساخته و اروپا را عملاً وارد عصر جدیدی پس از قرار داد ”یالتا“ نموده است. اروپای نوین در آینده با چالشهای عمدهای مواجه خواهد بود از جمله شکاف قابل ملاحظه بین توسعه اقتصادی در غرب با شرق و اروپای مرکزی، تنظیم بازار کار و جلوگیری از مهاجرت به غرب و فائق آمدن مشکلات ساختاری ناشی از تکثر اعضا برای رسیدن به اجماع در مسائل مهم اروپایی مانند سیاست خارجی و دفاعی مشترک. معهذا اروپای نوین به عنوان بزرگترین منطقة آزاد تجاری در جهان با دورنمای تبدیل شدن به یک ایالات متحدة اروپایی از جاذبههایی کمنظیری در روابط بینالملل برخوردار است.
روسیه به عنوان یک کشور ”اروآسیایی“ مدتی است که محور اصلی سیاست خارجی خود را اروپا قرار داده است و چین به عنوان یکی از قدرتهای بزرگ آیندة جهان در زمینة اقتصادی به برنامهریزی برای گسترش روابط با اتحادیةاروپا پرداخته است. در این شرایط، روابط اروپای غربی با توجه به جمعیت مسلمان مهاجر در حوزة خود از یک سو و همجواری با شمال آفریقا و خاورمیانه که ساکنین آن را کشورهای مسلمان تشکیل میدهند از سوی دیگر، وارد مرحلهای بحرانی شده است. در این روند سیاست مبارزه با تروریسم بینالمللی نیز نقشآفرین گردیده و محافل ضد اسلامی با استفاده از این فرصت برای تبلیغات علیه اسلام و نشان دادن چهرهای خشونتطلب و واپس مانده از آن حداکثر استفاده را نمودهاند.
موج احساسات ضد اسلامی در اروپا به حدّی است که نه تنها احزاب افراطی دست راستی بلکه دولتهایی مانند فرانسه با ایجاد موانعی در راه مسلمانان سعی در جلب آراء بیشتر مردم مینمایند. همچنین گسترش احساسات ضد اسلامی در غرب اروپا احتمال تسری آن را به اروپای مرکزی و شرقی به وجود میآورد. زیرا علیرغم آنکه این کشورها در دوران حکومتهای کمونیستی روابط سیاسی اقتصادی خوبی با کشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا داشتهاند، بسیاری از کشورهای مزبور خاطرات نامطلوبی از گذشته تاریخی خود با دولت عثمانی دارند واین امر میتواند در خصوص تقاضای عضویت ترکیه در اتحادیة اروپا آثار منفی خود را بروز دهد.
رویکرد اروپای نوین در قبال جمهوری اسلامی ایران نیز در شرایطی که مسئله برنامة هستهای ایران در دستور کار برخی قدرتهای بینالمللی قرار دارد و به عنوان هدف مشترک قدرتهای اصلی اروپایی با آمریکا برای عدم دستیابی ایران به سلاحهای هستهای تبدیل شده است، حداقل در کوتاه مدت نمیتواند اثرات مثبتی در پی داشته باشد. لذا بعید است که تلاشهای ایران برای تأثیرگذاری بر این کشورها در حالی که از یک سو آمریکا سیاست خصمانهای علیه ایران اتخاذ کرده است و از سوی دیگر متحدین اروپایی آن نیز با این کشور از خود همگرائی نشان میدهند، بتواند مؤثر واقع شود معهذا در پس بحرانی که در مورد برنامة هستهای ایران بر پا شده است، در اتحادیة اروپا و به ویژه در شکل جدید آن، انگیزههایی قوی برای همکاری با ایران وجود دارد که در اصل موقعیت ویژه استراتژیکی ایران آن را ایجاب میکند و گسترش اتحادیة اروپا به سوی شرق و نزدیک شدن جغرافیایی آن به ایران و همچنین سیاست سنتی اروپایی مبنی بر ضرورت داشتن روابط نزدیک با کشوری که بتواند نقش ترکیه را متوازن نماید، چنین تمایلی را تقویت میبخشد.