30 April 2011
این روزها، بوشهر به مکانی معروف تبدیل شده است. مکانی که اولین نیروگاه هسته ای ایران در 30 مرداد 1389 در آنجا شروع به کارنمود. به نظر می رسد آنچه که این بندر ماهیگیری در شمال خلیج فارس را به یک نام مشهور در مجموعه های هسته ای غیرنظامی در سراسرجهان تبدیل کرده است، چیزی فراتر از اهمیت این نیروگاه هسته ای برای ایران باشد. زیرا در حال حاضر 35 کشور درجهان از جمله دو کشور همسایه ایران، پاکستان و ارمنستان، از انرژی هسته ای بهره مند هستند. بنابراین، سوالی که مطرح می شود این است که چرا تمام توجهات به بوشهر معطوف شده است؟
در این خصوص نکاتی چند مطرح می باشد: از جمله اینکه این پروژه علیرغم کلیه مخالفت ها و کارشکنیهای صورت گرفته توسط غرب به اتمام رسید و از اینرو میتوان از آن به عنوان نماد حقوق دولتهای غیر هستهای برای دستیابی به انرژی هستهای یاد کرد. همچنین اتمام این پروژه نقطه عطفی در رژیم منع گسترش تسلیحات هستهای محسوب میگردد که طی دو دهه گذشته تحت فشارهای بسیار زیادی قرار داشته است. زیرا در سالهای اخیر موانع عمده ای در خصوص بهره وری از انرژی هستهای صلحآمیز به بهانههای واهی تحت عنوان منع گسترش تسلیحات هستهای به وجود آمده بود.
آنچه مسلم است تأکید بر موضوع گسترش سلاح هستهای تا حد زیادی اغراقآمیز بوده است. اغلب قدرتهای هستهای که خود سهم عمدهای در اشاعه و گسترش تسلیحات هستهای داشتهاند از این موضوع به عنوان اهرمی جهت حفظ انحصار بازار هستهای خود بهره برداری کردهاند. این روند تا کنون به محروم ساختن کشورهایی که به فعالیت در صنعت هستهای صلحآمیز تمایل دارند، منجر گردیده است. ایران با پا فشاری برای افتتاح نیروگاه بوشهر به کشوری پیشرو در شکستن موانع مزبور معرفی شد و لذا نیروگاه بوشهر به نمادی برای تلاش در این زمینه تبدیل گردیده است.
سابقۀ اولیه برنامه هستهای ایران به بیش از نیم قرن فبل میرسد، لیکن فعالیت هستهای جاری ایران که نیروگاه بوشهر در کانون آن قرار دارد به 37 سال پیش باز میگردد. بعد از شوک نفتی در سال 1973 کشورهای مختلف به دستیابی به انرژی هستهای علاقه نشان دادند. برخی کشورهای صنعتی مانند فرانسه در واکنش به این بحران نفتی، برای کاهش اتکای خود به نفت تصمیم به گسترش استفاده از انرژی هستهای گرفتند و به تبع آن برنامهریزیهای لازم را نمودند. ایران نیز به جمع این گروه از کشورها پیوست، هر چند که خود از منابع قابل ملاحظهای نفت و گاز بر خوردار بود. البته انگیزه ایران از این اقدام با کشورهای غربی متفاوت بود و هدف حفظ منابع نفتی و استفاده مناسبتر از آن در صنعت نفت و صادرات بیشتر را دنبال میکرد.
در راستای سیاست مزبور، ایران به سرعت به توافقاتی گسترده با برخی از کشورهای غربی مانند آلمان و فرانسه در زمینههای گوناگون فعالیتهای هستهای اعم از نصب چندین نیروگاه هستهای، مشارکت در کنسرسیوم مربوط به غنیسازی اورانیوم و تأمین سوخت راکتورهای هستهای دست یافت. از جمله با شرکت آلمانی زیمنس جهت ساخت دو واحد نیروگاه اتمی در بوشهر به توافق حاصل شد.
در سال ١٣٥٧، حدود 70 درصد یکی از دو راکتور بوشهر تکمیل شده بود. اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی فعالیت ساخت نیروگاه بوشهر متوقف گردید و آلمانیها از ادامه کار خودداری کردند. جالب این که این پروژه نیز مانند پروژه احداث اولین کارخانه فولاد ایران که با کمک آلمان در دهه 1930 شروع شد و به دلیل وقوع جنگ جهانی دوم ناتمام ماند، در نهایت توسط روسیه تکمیل گردید. پروژه تکمیل نیروگاه هستهای بوشهر طبق توافقات صورت گرفته میان ایران و روسیه در سال 1995، میبایستی طی 4 سال تکمیل میگردید، لیکن روند تکمیل این نیروگاه به دلیل مواجه شدن با مشکلات و موانع متعدد فنی، مالی و سیاسی 15 سال به طول انجامید.
نخستین مسئله، مشکل فنی بود که در هنگام تصمیم گیری برای ادامه کار توسط روسیه بر روی طرح ناتمام آلمان به آن توجه نشده بود. در عمل، انطباق مدل روسیه به سامانه به کار گرفته شده توسط آلمان کار دشواری بود که انجام آن مستلزم تغییرات زیادی بود که فقط با صرف هزینه های بیشتر و زمان طولانیتر امکانپذیر گردید.
دوم، مشکلات مالی بود که از افزایش هزینه های پروژه و بازنگری در برآورد هزینه های اولیه ناشی می گردید. لذا درخواست روسیه برای هزینه های بیشتر و مذاکرات برای رسیدن به توافق در این زمینه بر تأخیرهای دیگر می افزود.
سومین و مهمترین عامل در تأخیر این پروژه، سیاسی شدن برنامه هستهای ایران و در نتیجه تأثیرات این موضوع بر طولانی شدن مدت زمان راهاندازی این نیروگاه بود. این امر در شکلگیری این سوظن در ایران که روسیه سعی در بهرهبرداری سیاسی از این موضوع و استفاده از "کارت ایران" در روابط استراتژیک خود با غرب را دارد، دامن زد. موضوع باز گرداندن سوخت مصرف شده به روسیه که از سوی غرب مطرح گردید، علیرغم اینکه این موضوع در توافقات اولیه میان دو کشور مطرح نشده بود، نمونه ای از بهره برداری های سیاسی روسیه در این زمینه است. هر چند که در نهایت این شرط با تحمیل هزینه های اضافی از سوی ایران پذیرفته شد.
به طور کلی، سیاست به تأخیر انداختن برنامه نیروگاه بوشهر تاکتیکی برای تضعیف و منصرف کردن ایران از ادامه فعالیت های هسته ای خود به ویژه در زمینه تاسیس چرخه مستقل سوخت هسته ای بود، هر چند که از لحاظ نظری این امر هیچ ارتباطی با نیروگاه بوشهر نداشت. لیکن با ایجاد موانع و تاخیر در راه اندازی نیروگاه بوشهر مخالفان برنامه هسته ای ایران چنین استدلال می کردند که ایران دارای نیروگاه هسته ای نیست تا به غنی سازی اورانیوم و صنعت تولید سوخت هسته ای نیاز داشته باشد. بدیهی است که استدلال مزبور با شروع فعالیت نیروگاه بوشهر دیگر ارزشی نخواهد داشت.
آنچه از سوی ناظران کمتر به آن پرداخته شده این است که هر چند تأخیرهای صورت گرفته در راه اندازی نیروگاه بوشهر هزینه های مالی و از دست دادن فرصتهایی را به ایران تحمیل نموده است، لیکن این امر جنبۀ مثبتی را نیز در برداشته است. مسئله مهم کسب تجربه های عملی است که ایرانی ها طی 15 سال و ضمن طولانی شدن این پروژه بدست آورده اند. منظور آن تجربههایی است که در عمل و از مواجهه با مشکلات مختلف فنی در ادغام و انطباق فن اوری هستهای روسیه با سامانۀ غربی حاصل شده است. این فرصت گرانبهایی برای ایران برای آموزش نیروهای انسانی خود بود، زیرا اگر این پروژه به این صورت شکل نمی گرفت ، چنین فرصت گرانبهایی فراهم نمیگردید. در حال حاضر نتیجه این روند، وجود هزاران تکنسین و مهندس ماهر ایرانی است که توانایی پذیرفتن مسئولیت ساخت راکتورهای جدید را برای تولید 20 هزار مگاوات انرژی هسته ای طی 20 سال آتی بر عهده خواهند داشت.
از سوی دیگر، هر چند ممکن است هنوز برخی مخالفت ها با نیروگاه هستهای بوشهر در محافل غربی وجود داشته باشد. اما نگرانی غربیها از برنامه هستهای ایران از آغاز اشتباه بوده است، چرا که تمام برنامههای هستهای ایران از روز اول تحت نظارت و بازرسی بازرسان آژانس انرژی اتمی قرار داشته است. سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، در آستانه افتتاح نیروگاه بوشهر اظهار داشت که نیروگاه هستهای بوشهر، توجه ایران را به برنامه صلحآمیز هستهای خود معطوف خواهد نمود. با افتتاح نیروگاه بوشهر صداقت ایران در خصوص صلحآمیز بودن برنامه هستهای خود بیش از پیش به اثبات خواهد رسید. به این ترتیب و در حالی که یک رنسانس هستهای در جهان در حال شکلگیری است، ایران به نمونه و الگویی مناسب برای کشورهایی تبدیل شده است که تمایل به دستیابی به انرژی صلح آمیز هستهای، ضمن بهرهگیری از ظرفیت ها و تواناییهای خود دارند.