01 January 2013
چکیده
حملات هوایی رژیم صهیونیستی به نوار غزه که به مدت 8 روز به طول انجامید، از نظر اهداف اسرائیل، پیامدها، واکنش نیروهای مقاومت در غزه، شرایط منطقهای پیرامون اسرائیل، بازیگران منطقهای و بینالمللی، با حملات گذشته از جمله جنگ 22روزه اسرائیل علیه غزه کاملاً متفاوت بود. برخلاف گذشته که امریکا و غرب در برابر کشتار مردم فلسطین بیتفاوت بودند، این بار اروپا و ایالات متحده امریکا تلاش میکردند هرچه سریعتر آتشبس برقرار شود تا رژیم صهیونیستی از حملات موشکی نیروهای مقاومت در امان بماند و در نهایت این نیروهای مقاومت بودند که مفاد موافقتنامه آتشبس را بر اسرائیل تحمیل کردند و از این معرکه پیروز بیرون آمدند. در گزارش پیوست به ابعاد، دستاوردها، بازیگران و واکنشهای منطقهای و بینالمللی این نبرد نابرابر پرداخته شده است.
مقدمه
جنگ هشت روزه غزه را میتوان یکی دیگر از عرصههای تقابل نظامی رژیم اسرائیل با فلسطینیها دانست که در شرایط جدید منطقهای، ابعاد و دستاوردهای خاص خود را داشته است. منازعه فلسطینیها با رژیم صهیونیستی، از زمان تأسیس این رژیم در سال 1948، ویژگیها و تحولات خاص خود را داشته است. رویارویی اسرائیل با دولتهای عربی منطقه و وقوع چندین جنگ بین آنها مرحله نخست این منازعه را تشکیل داد که با غلبه اسرائیل و عقبنشینی یا مصالحه دولتهای عربی، پایان یافت. مرحله دوم، مرحله نقشآفرینی چریکها و مبارزان ملیگرای فلسطینی در قالب ساف بود که تا حد زیادی تحت تأثیر نوع رویکردها و مصالح دولتهای فلسطینی صورت گرفت؛ اما به رغم تلاشهای تحسین برانگیز، نتوانست نتایج ملموسی را در پی داشته باشد. مرحله سوم، گرایش شدید دولتهای عربی و گروههای فلسطینی با محوریت فتح، به سوی مصالحه با اسرائیل بود که به رغم برخی دستاوردهای اولیه و امیدواریهای به وجود آمده برای تأسیس کشور مستقل فلسطینی در کنار اسرائیل، نتوانست نتیجهبخش باشد. اما مرحله جدید در این منازعه را میتوان مرحله رویارویی مقاومت اسلامی با رژیم صهیونیستی برشمرد. این مرحله که با شکلگیری گروههای مقاومت اسلامی روندی رو به رشد داشته است، در یک دهه اخیر و بعد از آشکار شدن بینتیجه بودن روند سازش، شکل جدی به خود گرفته است؛ به خصوص با افزایش قدرت حماس در عرصه داخلی فلسطین، از نظر سیاسی و نظامی، هدف اصلی اسرائیل حذف و نابودی گروههای مقاومت بوده است. در این راستا جنگ بیست و دو روزه غزه در سالهای 2009 – 2008، نخستین رویارویی نظامی جدی مقاومت اسلامی و اسرائیل و جنگ هشت روزه غزه در نوامبر 2012، دومین رویارویی مهم نظامی بین دو طرف بود. با توجه به اهمیت جنگ هشت روزه غزه در مرحله جدید رویارویی مقاومت اسلامی و اسرائیل، در این نوشتار در پی آن هستیم تا ضمن اشاره به شرایط غزه در زمان آغاز جنگ و همچنین ابعاد نظامی جنگ، به اهداف و انگیزههای اسرائیل در حمله به غزه و همچنین دستاوردها و پیامدهای جنگ هشت روزه بپردازیم.
1- شرایط غزه و ابعاد نظامی جنگ
نوار غزه سرزمینی محدود در جنوب غربی فلسطین اشغالی است و شرایط خاصی دارد که بدون درک آن، فهم تحولات سیاسی و نظامی معطوف به آن دشوار خواهد بود. غزه سرزمینی با حدود 360 کیلومتر مربع مساحت و 41 کیلومتر طول است که عرض آن نیز بین 5 تا 15 کیلومتر متغیر است. در این محدوده باریک، حدود دو میلیون نفر جمعیت ساکن هستند. غزه دارای 51 کیلومتر مرز با اسرائیل و 11 کیلومتر با مصر است و در این مرزها 6 گذرگاه وجود دارد که 5 گذرگاه به خاک فلسطین اشغالی مربوط و گذرگاه رفح نیز در مرز مصر با غزه قرار دارد. عمده جمعیت این سرزمین در شهر غزه متمرکز است و حدود 500 هزار نفر در این شهر زندگی میکنند. بخش مهمی از ساکنان نوار غزه نیز آوارگانی هستند که از اراضی اشغالی سال 1948 به غزه آمده و حدود 550 هزار نفر از آنها در 9 اردوگاه زندگی میکنند.
غزه از سال 2007، تحت محاصره رژیم اسرائیل بوده است و بسیاری از کالاها و ملزومات مورد نیاز که معمولاً از داخل اراضی اشغالی تامین میشود، وارد غزه نشده است. بر این اساس، مردم غزه سعی کردهاند نیازهای خود را از طریق تونلهای زیرزمینی بین جنوب غزه و صحرای سینا تأمین کنند. در مرز 11 کیلومتری غزه با مصر، حدود 200 تونل وجود دارد که تمامی کالاها و ملزومات مورد نیاز غزه از طریق آنها منتقل میشود و به رغم تخریبها و بمباران مستمر آنها توسط هواپیماهای اسرائیلی و اقدامات رژیم مبارک برای ایجاد دیوار آهنین زیرزمینی و بستن تونلها، این اقدامات به نتیجهای نرسید.
در خصوص نحوه آغاز جنگ هشت روزه، لازم به ذکر است که این جنگ با ترور احمد الجعبری، فرمانده گردانهای عزالدین قسام، شاخه نظامی حماس آغاز شد. وی مسئول اصلی ربودن گلعاد شالیت، سرباز اسرائیلی و مبادله آن با هزاران فلسطینی بود. در این خصوص، دیدگاهی در مورد مجهز بودن اتومبیلهای اهدایی امیر قطر به مقامات فلسطینی به سیستمهای ردیابی و ردگیری آنها از سوی اسرائیل نیز وجود دارد که احمد الجعبری، در یکی از همین اتومبیلها مورد اصابت قرار گرفت. رویداد مهم دیگر قبل از آغاز جنگ، حمله هواپیماهای اسرائیلی به خاک سودان و بمباران کارگاه اسلحهسازی در این کشور بود که واکنش حماس را نیز در پی داشت. با این حال، علت اصلی آغاز جنگ، ترور الجعبری به عنوان فرمانده برجسته نظامی حماس بود که واکنش موشکی حماس را در پی داشت.
در جنگ هشت روزه، اسرائیل 1200 نقطه در غزه را بمباران کرد که در نتیجه آن 200 خانه مسکونی به صورت کامل منهدم شد و حدود 8000 خانه نیز آسیب دید. علاوه بر این، 42 ساختمان اداری حماس از جمله ساختمان وزارت کشور و برخی از مقرهای امنیتی نیز در نتیجه این حملات منهدم شد. براساس اعلام رسمی حماس، 163 شهید و حدود 1200 زخمی نتیجه بمبارانهای هشت روزه بودهاند و حدود 2/1 میلیارد دلار نیز خسارت مالی به فلسطینیها وارد شده است. در طرف مقابل، گروههای مقاومت بیش از 1300 موشک کوتاه برد و میان برد به طرف اسرائیل پرتاب کردند که طبق اعلام رسمی رژیم صهیونیستی، باعث مرگ 6 نفر و تعداد قابل توجهی زخمی شد. با این حال، با توجه به اخبار و گزارشهای منتشر شده به نظر میرسد تلفات و خسارات اسرائیل بیشتر از موارد اعلام شده باشد. به عنوان نمونه انهدام یک فروند هواپیمای F16 اسرائیل از سوی فلسطینیها و یا انهدام یک تانک اسرائیلی که طی آن 4 نفر اسرائیلی نیز کشته شدند را میتوان مورد اشاره قرار داد.
2- اهداف و انگیزههای حمله اسرائیل
در خصوص اهداف و انگیزههای حمله اسرائیل به نوار غزه میتوان به موارد مختلف و متنوعی پرداخت که از سوی تحلیلگران مورد اشاره قرار گرفته است. یکی از دلایل مهم حمله اسرائیل به نوار غزه را میتوان در پیش بودن انتخابات اسرائیل در 22 ژانویه 2013 و تلاش نتانیاهو برای بهبود وضعیت انتخاباتی خود قلمداد کرد.
ائتلاف نتانیاهو با حزب دست راستی «اسرائیل بیتنا» جهت تسخیر پارلمان و تشکیل دولت آینده باعث شد تا نتانیاهو تلاش جدیدی را برای امنیتی کردن فضای اسرائیل آغاز کند. نظرسنجی داخل اسرائیل در طول جنگ نیز نشان داد که فضای امنیتی میتواند دیدگاههای مردم را تغییر دهد. در این نظرسنجی حدود 83 درصد مردم حمایت خود را از تداوم حملات اسرائیل اعلام کردند و 30 درصد نیز از حملات زمینی به غزه پشتیبانی نمودند. دومین انگیزه حمله اسرائیل به غزه را میتوان تلاش برای نابودی تسلیحات و حذف سران گروههای مقاومت عنوان کرد. از آنجا که استراتژی مهم اسرائیل جنگ پیشدستانه و آغاز حمله قبل از امکان جنگ دشمن است، اسرائیل با احساس تهدید از جانب حماس و جهاد اسلامی و به خصوص نگرانی از دسترسی حماس به موشکهای دور برد، در صدد انهدام توان تسلیحاتی نیروهای مقاومت برآمد. در واقع، با توجه به در اولویت بودن دو موضوع بقا و امنیت برای اسرائیل، این کشور همواره با تکیه بر قدرت نظامی خود و حمایت امریکا عمدتاً در دو حالت وارد جنگ میشود؛ یکی دستیابی کشورهای منطقه به توان هستهای و دیگری شکلگیری تهدیدی فوری در مجاورت آن که از سوی گروههایی مانند حماس و حزبالله ایجاد میشود. همچنین این رژیم در زمانی که از سوی کشور یا گروهی مورد حمله قرار گیرد، یا فرصتی برای حذف عناصر موجود در لیست ترور خود پیدا کند، به حمله نظامی اقدام میکند. بر این اساس، در خصوص جنگ هشت روزه میتوان گفت اسرائیل در صدد انهدام توان تسلیحاتی و انبار موشکی حماس با توجه به شناسایی اطلاعاتی بود و در ابتدا نیز بر این باور بود که بخش اصلی انبار موشکی حماس را نابود کرده است. در خصوص حذف سران سیاسی و نظامی حماس نیز اسرائیلیها در پی آن بودند که با حذف این افراد، مقاومت در نوار غزه را از بین ببرند و آن را به منطقهای آرام مانند کرانه باختری تبدیل کنند؛ به گونهای که سران مقاومت، اسرائیل را به رسمیت بشناسند.
هدف دیگر اسرائیل از حمله به غزه، ارزیابی توان موشکی نیروهای مقاومت و توان دفاعی خود بود. از آنجا که حماس و جهاد اسلامی فلسطین در طول سالهای گذشته و به خصوص بعد از کنار رفتن مبارک، توانسته بودند از طریق تونلها تسلیحات مهمی را وارد غزه کنند، ارزیابی وضعیت جدید تسلیحات و توان تهاجمی آنان برای اسرائیل از اهمیت زیادی برخوردار بود. اما مهمتر از این، تلاش اسرائیل برای ارزیابی توان دفاعی خود در برابر موشکهای مقاومت و به خصوص ارزیابی میزان کارایی گنبد آهنین بود. اسرائیل دارای 4 سامانه گنبد آهنین است و پنجمین سامانه نیز در جریان جنگ اخیر، در تلآویو ایجاد شد. هر سامانه دارای اجزاء مختلف مانند رادار، کنترل و شلیک موشک است و شلیک هر موشک رهگیری برای اسرائیل حداقل 60 دلار هزینه دارد. این منظومه تا 8 سامانه قابل افزایش است و اسرائیل تلاش کرد تا در این جنگ، نقاط ضعف و مشکلات گنبد آهنین را پیدا کند. بر اساس برخی گزارشها میزان کارایی گنبد آهنین حدود 50 درصد بوده است. بمباران تونلها و ویران ساختن آنها به منظور جلوگیری از ورود کالا و به خصوص تسلیحات به نوار غزه، از دیگر اهداف اسرائیل در این حمله بود که تعدادی از تونلها در بمبارانهای هوایی تخریب شد.
انگیزه مهم دیگر رژیم اسرائیل از حمله به غزه، آزمون نوع واکنش دولتهای جدید منطقه در کشورهای تحول یافته مانند مصر بود. در واقع با توجه به خیزشهای مردمی و تحولات جدید در کشورهای منطقه که عمدتاً باعث قدرت گرفتن گروههای اسلامگرا شده است، اسرائیل در صدد ارزیابی نوع واکنش این دولتها در قبال حمله به فلسطینیها بود. نکته مهم دیگر در ارتباط با انگیزههای حمله اسرائیل به غزه را میتوان نگرانی این رژیم از ایران و برنامههای احتمالی آن برای حمله به این کشور دانست. از آنجا که اسرائیل همواره به دنبال فرصتی مناسب برای حمله به ایران بوده و از توان بازدارندگی و واکنشهای موشکی مقاومت فلسطین و لبنان نگران است، لذا در تلاش است تا در صورت امکان، در مرحله نخست به تخریب توان نظامی حماس و سپس حزبالله و خلع سلاح آنها بپردازد تا از این طریق خیال خود را راحت کند.
موضوع مهم دیگری که اسرائیل سعی داشت از طریق حمله به غزه آن را بر آورده سازد، تلاش فلسطینیها در بعد بینالمللی و تلاش محمود عباس برای عضویت دولت ناظر فلسطینی در سازمان ملل بود. در واقع اسرائیل با توجه به آگاهی از پیامدهای منفی عضویت فلسطین به عنوان ناظر در سازمان ملل، سعی داشت با ایجاد جنگ و امنیتی کردن موضوع، تلاشهای فلسطینیها و حمایتهای بینالمللی از این موضوع را تحتالشعاع قرار دهد.
دو مسئله دیگر که در خصوص انگیزههای حمله اسرائیل به غزه مورد اشاره قرار میگیرد، به امریکا مربوط میشود؛ یکی کسب حمایت امریکا بعد از انتخاب مجدد اوباما و دیگری تأثیرگذاری بر هرگونه تعامل و مذاکره امریکا با ایران در شرایط جدید است. از آنجاکه سال گذشته نتانیاهو در خصوص موضوعاتی مانند حمله به ایران با دولت اوباما دچار اختلاف و تنش شد و اسرائیل نتوانست در انتخابات امریکا به هدف خود یعنی پیروزی رامنی دست یابد، این رژیم با حمله به غزه و در اولویت قرار دادن مسئله امنیت ملی خود، تلاش نمود تا بار دیگر حمایت امریکا را به صورت جدی جلب کند. همچنین اسرائیل در پی آن بود تا با برجسته کردن موضوع حمایت تسلیحاتی ایران از حماس و دیگر گروههای مقاومت فلسطینی که از سوی امریکا گروههای تروریستی تلقی میشوند، تهدیدات ایران را برای امریکا و منافع منطقهای آن، به امریکاییها گوشزد نماید و در نتیجه بستر احتمالی تعامل و مذاکره ایران و امریکا را از بین ببرد.
3- دستاوردها و پیامدهای جنگ
جنگ هشت روزه غزه پیامدها و دستاوردهای خاصی داشت که برخی از آنها پیامدهایی جدید و استراتژیک در عرصه مبارزات فلسطینیها علیه رژیم اسرائیل محسوب میشود. یکی از پیامدهای مثبت این جنگ آن بود که توازن رعب و وحشت بین اسرائیل و گروههای مقاومت به توازن بازدارندگی تبدیل شد و با توجه به توان موشکی و نظامی حماس، اسرائیل با وجود اینکه حدود 70 هزار نیروی احتیاط خود را فراخواند و تا پشت مرزهای غزه نیز لشگرکشی نمود، جرأت آغاز حمله زمینی را نیافت؛ در حالی که نیروی زمینی معمولاً عنصر تعیین کننده جنگها محسوب میشود. این عملیات نشان داد که اسرائیل دیگر به راحتی نمیتواند جنگ زمینی را آغاز کند. در جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه، اسرائیل دست به عملیات زمینی زد، اما اکنون دچار ضعفهای مهمی در این خصوص شده است. همچنین حماس در جنگ اطلاعاتی و روانی نیز موفقیت قابل توجهی کسب کرد و با به دست آوردن شمارههای تلفن حدود 500 افسر اسرائیلی و هشدار به آنها بر ذهنیت و نوع عملکرد نیروهای نظامی اسرائیل تأثیر گذاشت.
پیامد دیگر جنگ اخیر را میتوان نمایش توان موشکی مقاومت و قابلیت شلیک موشکهای دوربرد آن به شمار آورد که برای اولین بار آژیر خطر را در تلآویو و قدس به صدا درآورد و باعث خزیدن سران اسرائیل به پناهگاهها شد که این امر نشان دهندۀ آسیبپذیری آن رژیم در برابر حمله به شهرها و اثرات روانی شدید پرتاب راکتها بود. همچنین منفجر شدن یک اتوبوس در طول جنگ و مجروح شدن تعدادی اسرائیلی و به خصوص اثرات روانی آن، آسیبپذیری این رژیم را در برابر عملیات انتحاری، با توجه به امکان انجام این نوع عملیات در آینده نشان داد. نکته مهم دیگر در بعد نظامی این بود که مشخص شد اسرائیل، با توجه به آسیبپذیریهای خود، توان اداره جنگ بیش از یک ماه را ندارد و این موضوع ضعف اساسی این رژیم محسوب میشود.
در عرصه داخلی فلسطین، این جنگ برجسته شدن بیشتر گروههای مقاومت و کارآمدی توان و استراتژی آنها را در مقابل اسرائیل، به خوبی نشان داد. از آنجا که یکی از اهداف حماس را میتوان افزایش قدرت خود در داخل فلسطین دانست، تجاوز اسرائیل، در این زمینه به حماس بسیار کمک کرد. از سوی دیگر، انفعال محمود عباس و فقدان اتخاذ موضع و اقدام مناسب از سوی فتح و تشکیلات خودگردان، تضعیف بیشتر جایگاه آن را در پی داشت.
در سطح منطقهای نیز جنگ هشت روزه پیروزی مهمی برای محور مقاومت محسوب و باعث اوج گرفتن و تقویت مقاومت به عنوان یک محور و استراتژی در سطح خاورمیانه گردید. در شرایطی که با تشدید بحران سوریه و اعمال فشارهای مختلف بر ایران، محور مقاومت در منطقه دچار برخی مشکلات شده بود، جنگ هشت روزه غزه توانست راهبرد مقاومت و جایگاه جمهوری اسلامی ایران را تقویت کند. در واقع با تحمیل شروط مقاومت در توافق آتشبس و به خصوص شرط بازگشایی گذرگاهها برای تردد افراد و کالاها، مقاومت به پیروزی مهمی دست یافت. در حالی که در گذشته اسرائیل همواره در پی تحمیل شروط خود بود، اما در این جنگ با پذیرش شروط مقاومت، به شدت در پی پایان دادن به جنگ بود.
پیامد دیگر جنگ هشت روزه غزه را میتوان نمودار شدن مصر جدید و محمد مرسی به عنوان یک میانجی قابل قبول در سطح منطقهای و بین المللی دانست که به صورت همزمان رضایت امریکا، اسرائیل و حماس را در پی داشت. در حالی که مصر در گذشته معمولاً در مقابل مقاومت عمل میکرد، در این جنگ برخی حمایتهای سیاسی از مقاومت به عمل آورد و تلاشهای مختلفی را برای پایان دادن به جنگ انجام داد که باعث افزایش اعتبار بینالمللی محمد مرسی شد. این در حالی است که برخی معتقدند مرسی میتوانست اقدامات گستردهتری مانند تهدید به لغو پیمان کمپ دیوید، ارسال سلاح به غزه، رایزنی با امریکا به منظور اعمال فشار بر اسرائیل و محکومیت گستردهتر آن کشور در مجامع بینالمللی انجام دهد.
موضوع مهم دیگر، مشخص شدن حمایت تسلیحاتی ایران از مقاومت به صورت آشکار بود که برای نخستین بار رخ داد و تأثیرات خاص خود را بر معادلات منطقهای بر جای نهاد.
4- واکنشهای منطقهای و بینالمللی
با آغاز حملات رژیم صهیونیستی، گرچه تعدادی از سناتورهای امریکایی از این حملات حمایت کردند و امریکا در شورای امنیت با محکومیت حملات اسرائیل مخالفت نمود، اما با گذشت زمان و هدف قرار گرفتن شهرکهای صهیونیستی و به ویژه شهرهای بزرگ تلآویو و قدس، دولت امریکا و دولتهای اروپایی ضمن تماسهای مکرر بارئیس جمهور مصر، خواستار میانجیگری آن کشور و برقراری آتشبس شدند.
اجلاس وزرای خارجه کشورهای عربی در مقر اتحادیه عرب در قاهره تشکیل شد و با صدور بیانیهای، اسرائیل را محکوم نمود. همچنین اجلاس چهارجانبه قطر، ترکیه، مصر و جنبش حماس، برای یافتن راههای پایان دادن به جنگ در قاهره برگزار شد. در داخل اراضی اشغالی سال 1948 و نیز در بیش از 40 کشور جهان، تظاهراتی در حمایت از مردم غزه برگزار شد و کشورهای پیرامونی واکنشهای تندی از خود نشان دادند؛ از جمله نخست وزیر مصر و وزیر خارجه تونس، برای اولین بار به غزه رفتند و با مردم فلسطین اظهار همدردی نمودند.
نتیجهگیری
در خصوص انگیزه رژیم صهیونیستی از آغاز کردن حملات نظامی به غزه، اهداف مختلفی را میتوان تصور نمود. ولی به نظر میرسد آن رژیم نه تنها نتوانست اهداف مورد نظر خود را تأمین کند بلکه مجبور شد با سرافکندگی، آتشبس مورد توافق نیروهای مقاومت را بپذیرد. در پایان این نبرد، محمد مرسی، رئیس جمهور مصر توانست برای خود در سطح منطقه و در عرصه بینالمللی اعتباری کسب نماید. نیروهای مقاومت پیروزی خود را جشن گرفتند و جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشوری که با کمکهای تسلیحاتی به مقاومت فلسطین سرنوشت جنگ را رقم زده است، در چشم مسلمانان و دولتهای منطقه درخشید. از سوی دیگر، برخی مدعیان پرهیاهو همچون قطر، ترکیه، عربستان سعودی و حکومت خودگردان فلسطین، دچار انفعال شدند. علیرغم لشگرکشی اسرائیل به مرزهای نوار غزه و فراخوان 70 هزار نفر از نیروهای ذخیره ارتش، رژیم صهیونیستی جرأت آن را نیافت که وارد خاک غزه شود و تظاهرات حامیان مردم فلسطین در بیش از 40 کشور جهان، اسرائیل را دچار سرگیجه نمود و زمینه را برای تصویب عضویت دولت فلسطین در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، بیش از پیش فراهم ساخت.