19 November 2012
چکیده
حمله رژیم اسرائیل به نوار غزه و تلاش برای تضعیف حماس، باعث شکلگیری رویارویی نظامی جدیدی بین این رژیم و گروههای مقاومت فلسطینی شده است. هرچند اسرائیل ضربه زدن به گروههای مقاومت و تضعیف توان فلسطینیها را به عنوان هدف کلان همیشگی، همواره مد نظر دارد، اما حملات اخیر این رژیم به نوار غزه در نوامبر 2012، براساس انگیزهها و دلایل خاصی نیز صورت گرفته است. در این راستا میتوان به دلایل و انگیزههای داخلی به خصوص کسب آراء در انتخابات پارلمانی پیشرو، دلایل منطقهای و بینالمللی اشاره نمود.
مقدمه
حملات جدید اسرائیل به نوار غزه که با پاسخ موشکی گروههای مقاومت فلسطینی روبرو شده است، باعث وقوع جنگ دیگری بین رژیم اسرائیل و حماس، در نوامبر سال ٢٠١٢ شد. این جنگ را که با حمله رژیم اسرائیل به نوار غزه و ترور یکی از فرماندهان نظامی حماس آغاز شد، میتوان مرحله نوینی از طرحها و اقدامات دولت نتانیاهو برای دستیابی به اهداف مختلف تلقی کرد. هرچند رژیم اسرائیل همواره دلایل و انگیزههایی را برای هدف قرار دادن گروههای مقاومت و تضعیف فلسطینیها دارد، اما در وضعیت فعلی میتوان به انگیزهها و دلایل خاص دولت نتانیاهو در حمله به غزه اشاره کرد. بر این اساس، در اینجا تلاش میکنیم تا دلایل و انگیزههای مختلف اسرائیل را در حمله به غزه، در سطوح مختلف تبیین نمائیم.
1- دلايل و انگیزههای داخلي
مهمترين علت حمله اسرائيل به نوار غزه را ميتوان دلايل داخلي دولت نتانياهو عنوان کرد. از آنجا که دولت نتانياهو در طول چند سال اخير با مشکلات و معضلات داخلي، منطقهاي و بينالمللي مختلفي روبرو بوده و اين مشکلات و چالشها باعث کاهش اعتبار و مشروعيت اين دولت شده است، نتانياهو با طراحي حملات هوايي به غزه که حتي ممکن است با حملات زميني نيز همراه شود، درصدد است تا با ايجاد فضاي امنيتي و بهرهگيري از ابزارهاي نظامي، با افزايش مشروعيت خود، آراء اسرائيليها را در انتخابات پارلماني پيشرو، در ژانويه آينده، جلب نمايد.
دولت ائتلافیِ نتانیاهو که پیشتر با پیوستنِ حزب کادیما (شائول موفاز) به آن در ماه می 2012 نجات یافته بود، با خروج کادیما در ژولای، دچار مشکل شد و نتوانست بر سر مسائل اساسی از جمله تصویب بودجۀ 2013، به توافق برسد. این مسئله به اعلام برگزاری انتخابات زود هنگام از سوی نتانیاهو انجامید. پس از آن نتانیاهو با حزب اسرائیل خانۀ ما، به رهبری لیبرمن، ائتلاف انتخاباتی «لیکود خانۀ ما» را تشکیل داد. اما این ائتلاف برخلاف انتظارات نتانیاهو نه تنها هواداران وی را افزایش نداد بلکه نظرسنجیها حاکی از تنزل شدید جایگاه وی در انتخابات آتی شد. مجموع کرسیهای کنونی دو حزب لیکود و اسرائیل خانۀ ما 42 کرسی است، در حالی که پس از تشکیل ائتلاف یاد شده این تعداد در نظرسنجیها به حدود 33 کرسی تنزل پیدا کرده است. اصلیترین انگیزۀ داخلیِ نتانیاهو برای حمله به غزه، تأکید بر توانمندیِ امنیتیِ دولتش است؛ امری که پیوسته نشان داده قابلیت جذب افکار عمومی داخلی را دارد.
از سوی دیگر، حملات تلافیجویانۀ جنبشهای مقاومت در غزه، در ارتباط با زندگی سیاسی نتانیاهو حکم مرگ و زندگی را دارد. این حملات به اسرائیلیها یادآوری میکند که نتانیاهو پس از چهار سال نخستوزیری و صرف هزینههای هنگفت برای ایجاد گنبد امنیتی بر فراز غزه و سایر هزینههای امنیتی، نتوانسته است در مقابل موشکهای حماس مقاومت کند. به همین دلیل عدم تناسب در عملکرد اخیر دولت وی علیه غزه کاملاً مشهود است؛ به نحوی که در برابر حملهای که از سوی یک جنبش فلسطینی صورت گرفت، افزون بر حملات هوایی گسترده به غزه، احمد الجعبری، رهبر گردانهای قسام را به شهادت رساند، حال آنکه حماس اساساً در حمله به اسرائیل نقشی نداشت. در این معنا میتوان گفت نتانیاهو از یک سو جویای تأکید بر کارت امنیت در انتخابات پیش رو است و از سوی دیگر، در تلاش است با در پیش گرفتن حملات شدید و تأکید بر شدتِ حملات تلافیجویانه، جلوی هرگونه حمله از غزه به اسرائیل را بگیرد.
وضعیت وخیم اقتصادی و افزایش مشکلات اجتماعی در بین ساکنان سرزمینهای اشغالی، منجر به آغاز بزرگترین جنبش اعتراضی در سال 2011 شد. تحقق پیدا نکردن وعدههای دولت، باعث شکلگیری اعتراضات دوباره مردم اسرائیل در سالگرد جنبش گردید. از سوي ديگر، وضعيت و روابط منطقهاي و بينالمللي اسرائيل نيز در شرايط مطلوبي نيست که بتواند باعث بهبود مشروعيت دولت نتانياهو شود. بر اين اساس، به نظر میرسد که آغاز این جنگ با هدف سوق دادن اذهان به مسائلی غیر از بحران اقتصادی نیز باشد؛ چرا که شاید راهحلی غیر از این برای دولتمردان اسرائیل جهت انحراف افکار عمومی از وضعیت بد اقتصاد داخلی وجود نداشته باشد. در واقع دولت نتانیاهو میخواهد خود را به عنوان یک قدرت نظامی نشان داده و به این ترتیب توجهات را از مسائل و مشکلات اجتماعی در سرزمینهای اشغالی، منحرف کند.
2- دلايل و انگیزههای منطقهاي
دولت نتانياهو علاوه بر دلايل داخلي براي حمله به غزه، در سطح منطقهاي نيز دلايل خاص خود را دارد که بخشي از اين دلايل مربوط به وضعيت و مسائل خاص اين رژيم با فلسطينيهاست و بخشي نيز به شرايط کليتر منطقهاي مربوط ميشود. در خصوص فلسطينيها يک هدف کلان و هميشگي در سياست تلآويو وجود دارد و آن ضربه زدن به مقاومت اسلامي و نيروهاي حماس و تخريب توانمندي جنبش حماس است که به عنوان هدف هميشگي اين رژيم دنبال ميشود. نکته دوم آزمون توانمدي حماس در شرايط جديد و پس از تحولات اخير منطقهاي است؛ به گونهاي که اين رژيم برآورد صحيحي از توانمندي نظامي و امنيتي حماس داشته باشد تا در مواقع حساسي مانند درگيري احتمالی نظامي با ايران، بتواند بر آن فائق آيد. نکتۀ دیگر آنکه نتانیاهو با این حمله میخواهد این پیام را به محمود عباس برساند که حتی به دست آوردن عضویت ناظر فلسطین در سازمان ملل – که قرار است در اواخر نوامبر 2012 از سوی حکومت خودگردان در سازمان ملل مطرح شود – تغییری در وضعیت موجود روی زمین نمیدهد.
مسئله مهم در سطح منطقهاي به عنوان دلايل حمله به غزه، تلاش اسرائيل براي سنجش شرايط و همچنين تغيير معادلات منطقهاي خاورميانه بعد از خيزشهاي مردمي در جهان عرب و روي کار آمدن دولتهاي جديدي در مصر، تونس و ليبي است. در موضوع سنجش شرايط دو مولفه مهم مورد توجه اسرائيليهاست: نخست سنجش نوع واکنش دولتهاي جديد مانند مصر به مسئله فلسطين و حمله نظامي است و دوم ارزيابي شرايط کلان مقاومت در منطقه با توجه نوع واکنشهاي افکار عمومي و ملتهاي منطقه و هماهنگيها و تلاشهاي مشترک دولتهاي منطقه در اين خصوص است. اما مسئله مهمتر براي اسرائيليها آن است که بتوانند فضا و معادلات منطقهاي بعد از خيزشهاي مردمي را به گونهاي متاثر سازند که فشارهاي رواني و سياسي وارد بر اسرائيليها تا حد محسوسي کاهش يابد. در واقع اسرائیل میخواهد نخست به مصرِ اخوانالمسلمین نشان دهد که هیچگونه واهمهای از واکنشهای مصری در صورت به خطر افتادنِ امنیت اسرائیل ندارد و دوم، به جنبشهای مقاومت که به اخوانالمسلمین مصر امیدوارند، نشان دهد که این حکومت نیز همچون حکومت مبارک نمیتواند برای حمایت از غزه در برابر اسرائیل کاری از پیش ببرد. واکنش به دیدار امیر قطر از غزه را نیز میتوان یکی دیگر از انگیزههای اسرائیلیها دانست. این دیدار، اگرچه از دید برخی، مورد حمایت اسرائیل است؛ زیرا با هدف جدا کردنِ کاملِ حماس از محور مقاومت صورت گرفت، اما واکنشهای اسرائیل گویای واقعیتی دیگر است. در این معنا، پیام اسرائیل برای قطر و سایر کشورهای عربی را میتوان چنین دانست: حتی در صورت بازسازی غزه، این مسئله مانعی در برابر اسرائیل برای تخریب مجدد آن نمیگذارد و بنابراین هرگونه کنشِ فلسطینیِ کشورهای عربی، باید با همراهی و حتی از مجرای اسرائیل صورت بگیرد تا نتایج آن حفظ شود.
3- دلايل و انگیزههای بينالمللي
در سطح بينالمللي، ميتوان به دو موضوع به عنوان دلايل اصلي حمله اسرائيل به غزه اشاره کرد. نخست نزديک شدن موعد مطرح کردن موضوع عضویت غیررسمی فلسطین در سازمان ملل، در ماه آينده از سوي تشکيلات خودگردان است. بر اين اساس، رژیم اسرائيل با حمله به غزه و نابسامان و بحرانی جلوه دادن اوضاع داخلی فلسطین، قصد اخلال در این امر را دارد. موضوع ديگر به نوع رويکردهاي دولت اوباما به اسرائيل و به خصوص روابط آن با دولت نتانياهو مربوط است. از آنجا که در دوره قبل رياست جمهوري اوباما مشکلات و اختلافاتی در مورد مسائل خاورمیانه به ویژه در خصوص ایران، بين دولت اوباما و نتانياهو بروز کرد و دولت نتانیاهو با حمایت از میترامنی جمهوریخواه تمایل داشت تا مانع از پیروزی مجدد اوباما شود، این موضوع باعث بروز نگرانیهایی در دولت نتانیاهو در مورد سیاستهای آمریکا شد. بر این اساس اسرائیل با آگاهی از تعهد واشنگتن به امنیت این رژیم و حمایت از آن در برابر مقاومت اسلامی و کشورهای عربی، با حمله به غزه درصدد ايجاد تغییر در روابط تنشآلود اوباما و نتانياهو و نزدیکی بیشتر دو طرف و در نتیجه جنگ جدید است. به خصوص اینکه آمریکا در تحولات مربوط به امنیت ملی اسرائیل، مجبور است مواضع کاملاً حمایتی اتخاذ نماید و این موضوع به بروز چالشهایی برای نزدیکی احتمالی آمریکا با بازیگران اسلامی و عربی خاورمیانه منجر خواهد شد؛ موضوعی که در صورت نادیده گرفته شدن منافع اسرائیل، مورد مخالفت این رژیم قرار میگیرد.
نتیجهگیری
در مجموع میتوان گفت تأکید بر مسائل امنیتی و جلب توجه افکار عمومی، با هدف پیروزی در انتخابات پارلمانی پیشرو، مهمترین انگیزه دولت نتانیاهو در حمله به غزه محسوب میشود و در کنار این موضوع، به دلایل منطقهای و بینالمللی مانند تاثیرگذاری بر تحولات منطقه و گروههای فلسطینی و همچنین بهبود روابط با آمریکا میتوان اشاره نمود. هرچند که ممکن است امنیتی کردن شرایط و درگیری با گروههای فلسطینی بتواند برخی حمایتها را به عنوان برگ برندهای برای نتانیاهو در انتخابات ایجاد کند، اما این نتیجه هیچگاه قطعی نیست و با تداوم عملیات موشکی به اسرائیل، همانند جنگ ٢٢ روزه غزه، این حملات ممکن است نتایج معکوسی را برای وی داشته باشد؛ مانند بحثی که هماکنون در تلآویو مطرح است و موضوع عبور موشک حماس از گنبد آهنین، دولت نتانیاهو را زیر سئوال برده است.
در عرصه منطقهای، موضعگیری دولتهایی مانند مصر و اخراج سفیر اسرائیل و سفر نخستوزیر مصر و وزیر خارجه تونس به غزه، میتواند شرایط منطقهای این رژیم را دشوار سازد. از این رو بعید به نظر میرسد فراخواندنِ سفیر مصر از اسرائیل و یا واکنشهای کشورهای عرب و مسلمان و نیز اتحادیۀ اروپا چندان برای این ائتلاف سودآور باشد. باید توجه داشت که نتانیاهو حتی در حال حاضر به دلیل سردی روابط واشنگتن – تلآویو، به شدت مورد انتقاد رقبایش است؛ لذا هرگونه تحرکی که در جهت ایجاد تنش در روابط خارجیِ اسرائیل، به ویژه با مصر و کشورهای غربی قلمداد شود، به ضرر نتانیاهو و لیبرمن ارزیابی میشود. نکته مهم دیگر اینکه در خصوص روابط اسرائیل با آمریکا، هرچند با توجه به ملاحظات آمریکا در مورد امنیت ملی اسرائیل، شاید در کوتاه مدت بتوان شاهد نزدیکی دولت اوباما و نتانیاهو بود، اما با توجه به اختلافات مهم در منطقه خاورمیانه به خصوص موضوع ایران، بعید است که در آینده نیز بتوان همچنان روابطی بدون تنش و اختلاف بین دولت اوباما و اسرائیل را شاهد بود. در مجموع بعید به نظر میرسد که دولت نتانیاهو بتواند اهداف خود را در این جنگ جدید محقق سازد؛ همانطور که در جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه به اهداف خود نرسید و موجب تضعیف این رژیم در داخل و منطقه گردید.