دلایل و ریشه¬های افزایش تنش در روابط ایران و آذربایجان |
10 June 2012 |
||||
چکیده روابط دو کشور همسایه و مسلمان ایران و آذربایجان، طی دو سال اخیر یکی از بحرانیترین شرایط را طی دو دهه اخیر تجربه کرده است. افزایش تنش و مجادلات دیپلماتیک میان دو کشور همراه با هشدارهای شدید مقامات سیاسی، دفاعی و امنیتی ایران به باکو شرایط بسیار سرد و شکنندهای را میان دو کشور حاکم ساخته است. هرچند در طی دو دهه گذشته، تعارض وجود حاکمیت دینی و سکولار در نظامهای سیاسی دو کشور، اختلافنظر در مسئله رژيم حقوقي درياي خزر، سياستهاي اقتصادي متفاوت دو كشور در حوزه منابع انرژي و نفت، بحران قرهباغ و تنش بين آذربايجان و ارمنستان و نیز عضویت و همکاری آذربایجان با نهادهای یورو-آنلانتیکی و اسرائیل، مانع از روابط گسترده و عمیق میان ایران و آذربایجان شده است، اما علیرغم چالشهای یاد شده، طرفین همواره کوشش نمودند این شرایط را به گونهای مدیریت نموده و از بروز تنشهای جدی و چالشزا در روابط دو جانبه بپرهیزند. مقدمه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و دستیابی آذربایجان به استقلال سیاسی، فرصتگران سنگی را پدید آورد تا ایران و آذربایجان بر پایه اشتراکات تاریخی خود وارد مرحله جدیدی از مناسبات فی مابین شوند. قرابت جغرافیایی، ارزشهای فرهنگی و تاریخی مشترک، قومیت مشترک آذربایجان با آذریهای ایران، مذهب مشترک (آذربایجان دومین و بزرگترین جمعیت شیعی پس از ایران در جهان اسلام به شمار میرود)، عضویت دو کشور در سازمانهای منطقهای چون سازمان همکاری اقتصادی اکو و سازمان همکاریهای اسلامی (سازمان کنفرانس اسلامی سابق)، زمینه مناسبی را برای نزدیکی مناسبات دو کشور فراهم ساخت. اما از سویی دیگر، وجود دو حاکمیت متفاوت دینی و سکولار در نظامهای سیاسی دو کشور، اختلافنظر در مسئله رژيم حقوقي درياي خزر، سياستهاي اقتصادي متفاوت دو كشور در حوزه منابع انرژي و نفت، بحران قرهباغ و تنش بين آذربايجان و ارمنستان و نیز عضویت و همکاری آذربایجان با نهادهای یورو-آنلانتیکی و اسرائیل موجب شد تا طرفین نتوانند از ظرفیتها و اشتراکات بالقوه خود نهایت بهره را ببرند و روابطی عمیق و گسترده را تنظیم کنند. از این رو در طی دو دهه گذشته، روابط دو کشور ایران و آذربایجان حالت میانهای را تجربه نمود و طرفین همواره کوشش نمودند تا از دامن زدن به اختلافات و تشدید تنش در روابط فی مابین خودداری ورزند. اما در طی دو سال گذشته، روابط دو کشور روند جدیدی از تنش و رویارویی را تجربه نمود که در تاریخ روابط دو کشور کم سابقه بود. مجادلات لفظی دیپلماتیک مقامات دو کشور، صدور بیانیههای شدیدالحن از سوی دو طرف، احضار سفرای دو کشور به وزارت خارجه و موضعگیری آشکار مقامات ارشد سیاسی، دفاعی و اطلاعاتی دو کشور علیه یکدیگر موجب حاکم شدن فضای بسیار سرد و پرتنش در مناسبات تهران- باکو گردید. از اینرو، با توجه به تجربه و رویه حاکم بر روابط دو کشور در طی دو دهه گذشته، این پرسش به وجود میآید که علل و ریشههای افزایش تنش در مناسبات ایران و آذربایجان طی دو سال گذشته چه بوده است؟ فرضیه این نوشتار، تلاقی همزمان تاثیر تحولات بهار عربی خاورمیانه بر تحرک گروههای مخالف دولت آذربایجان، تشدید سیاستهای ضد دینی و ضد شیعی دولت آذربایجان و گسترش بیسابقه همکاریهای سیاسی و اطلاعاتی- امنیتی آذربایجان با رژیم اسرائیل است که موجب ایجاد سوء تفاهمات و اختلافات جدی میان دو کشور شده است و بدینترتیب زمینه افزایش تنش در مناسبات ایران و آذربایجان را طی دو سال گذشته فراهم ساخته است. در این نوشتار با واکاوی هر یک از دلایل مطرح شده، کوشش خواهد شد پاسخی مستدل و جامع به پرسشها و ابهامات موجود در روابط دو کشور داده شود. تحولات بهار عربی خاورمیانه و تحرک گروههای مخالف دولت آذربایجان قدرت سیاسی در آذربایجان، به جز دوران کوتاه ایاز مطلباف و ابوالفضل ایلچیبیگ در ابتدای دهه 1990 میلادی، بیش از دو دهه است که در انحصار خاندان علیاف میباشد. حیدر علیاف از سال 1993 تا 2003 و الهام علیاف نیز از سال 2003 تاکنون، قدرت سیاسی را در این کشور در اختیار داشته و دارند. اعضای حزب حاکم «آذربایجان نوین»، ترکیب اصلی دولت و وزارتخانهها و زیرمجموعههای آن، اکثریت کرسیهای پارلمان و بسیاری از نهادهای مهم جمهوری آذربایجان را در اختیار خود دارند. اتخاذ رویکردهای اقتدارگرایانه حزب حاکم، مهندسی انتخابات و نیز اتخاذ سیاستهای سکولار و ضد دینی موجب شده است تا دولت آذربایجان همواره از سوی دو جریان سیاسی لیبرال و اسلامگرا تحت فشار قرار گیرد و صحنه سیاسی این کشور همواره شاهد کشمکش و اعتراضات پیدا و پنهان این احزاب به روند مشارکت سیاسی و عدم وجود انتخابات آزاد و عادلانه باشد. تحولات بهار عربی در منطقه خاورمیانه که با شعارهای آزادیخواهی و اسلامخواهی همراه بود، تاثیر قابل ملاحظهای بر فضای سیاسی آذربایجان برجای گذاشت. تحت تاثیر دومینوی بهار عربی، فعالان و احزاب سیاسی مخالف دولت آذربایجان– از گرایشهای مختلف لیبرال تا اسلامگرا- با انرژی و توان تازهای فعالیت خود را دنبال نمودند. هرچند پویش احزاب مخالف تحت تاثیر تحولات بهار عربی مختص آذربایجان نبود و در دو کشور دیگر منطقه قفقاز جنوبی نیز اعتراضات نسبتاً گستردهای علیه دولت سرژ سرکسیان (ارمنستان) و میخائیل ساکاشویلی (گرجستان) صورت گرفت. وجه مشترک همه این اعتراضات، تشبیه نمودن کشورهای منطقه به شرایط کشورهایی چون مصر بود. هرچند رهبران منطقه قفقاز جنوبی بهویژه الهام علیاف شدیداً این شباهت را رد میکنند که بارزترین نمونه آن در جریان کنفرانس امنیتی مونیخ در مارس 2012 (بهمن 1390)، بود. اما برخلاف مواضع دولت آذربایجان در وارد ساختن اتهام تحریک مخالفان به ایران، حقیقت آن است که تحرک کنونی احزاب مخالف دولت در آذربایجان را نباید تحت تاثیر سیاستهای ایران – آنگونه که از سوی محافل رسمی آذری مطرح میشود- دانست بلکه باید آن را تحت تاثیر جو روانی حاصل از تحولات بهار عربی مورد توجه قرار داد. چنانچه پیشتر اشاره شد، شرایط سیاسی آذربایجان در طی دو سال گذشته، صحنه تثبیت هرچه بیشتر جایگاه حزب حاکم آذربایجان نوین بر ارکان اصلی کشور از یک سو و کوشش احزاب و جریانات مخالف سیاسی برای وادار کردن حکومت به اعطای آزادیهای بیشتر و انجام انتخابات آزاد و دموکراتیک از سویی دیگر بود. پس از انتخابات پارلمانی در ششم نوامبر 2011 (۱۵آبان 1389)، که منجر به ورود نمایندگان حزب حاکم آذربایجان نوین شد و احزاب مخالف مهمی چون جبهه خلق، مساوات، دموکرات، جبهه مردمی آذربایجان از تصاحب کرسیهای پارلمان محروم ماندند، شرایط سیاسی حاکم بر آذربایجان بیش از گذشته وارد فضای اقتدارگرایانه شد؛ به گونهای که علی كریم لی، رهبر حزب جبهه خلق آذربایجان، انتخابات پارلمان را یك نمایش انتخاباتی و علی کرملی، رهبر جبهه مردمی آذربایجان، نظام سیاسی کشور را سلطنتی توصیف كرده بود. دولت علیاف از سوی دو دسته از احزاب اسلامگرا به دلیل اتخاذ سیاستهای ضدینی و سکولار و از سوی احزاب لیبرال به دلیل عدم رعایت هنجارها و موازین دموکراتیک، مورد انتقاد قرار دارد. باکو و سایر شهرهای مهم آذربایجان در طی دو سال گذشته بارها شاهد برپایی تجمعات اعتراضآمیز احزاب و جریانات مخالف دولت بود که در تمام موارد با مخالفت و سرکوب دولت علیاف مواجه شد. همزمانی این اعتراضات با تحولات پرشتاب کشورهای عربی و جنبشهای اعتراضی مردمی و دموکراسیخواه منطقه خاورمیانه نیز بر تشدید فعالیت معترضان آذری بسیار تاثیرگذار بود. با این حال، محافل رسمی آذری بدون توجه به زمینههای داخلی اعتراضات و تحولات تاثیرگذار بهار عربی، اتهام تحریک مخالفان و سازماندهی اعتراضات را متوجه کشور همسایهشان ایران ساختهاند؛ امری که تنها افزایش تنش و بیاعتمادی را در مناسبات تهران- باکو به دنبال داشت. تشدید سیاستهای ضد دینی و ضد شیعی دولت آذربایجان اگرچه آذربایجان به عنوان یک کشور مسلمان با اکثریت شیعی (به عنوان دومین کشور شیعی جهان اسلام) شناخته میشود، اما نوع نظام حکومتی این کشور بر پایه جدایی دین از سیاست استوار شده است و سیاست رسمی سکولاریستی در طی دو دهه گذشته خطمشی رسمی این کشور در حوزه سیاست داخلی به شمار میرود. از اینرو، محدود بودن دامنه فعالیت مذهبی بهویژه احزاب سیاسی با گرایشات مذهبی، از ابتدای استقلال آذربایجان همواره وجود داشته است و به هیچ عنوان موضوع جدیدی محسوب نمیشود. اما آنچه در طی دو سال اخیر در این رابطه روی داد، بسیار فراتر از رویه گذشته دولت آذربایجان و به عبارتی کم سابقه بود. اقداماتی نظیر اعلام رسمي ممنوعيت حجاب در مدارس و دانشگاهها و مقابله پليسي و امنيتي با كساني كه پوشش اسلامي داشته باشند و حتي جلوگيري از ورود افراد محجبه به مدارس، دانشگاهها و ادارات دولتي و اعمال محدوديت عليه آنها و حتي جلوگيري از الصاق عكس بانوان محجبه بر روي گذرنامه و كارتهاي شناسايي، منوعيت رسمي پخش اذان از مساجد و منع شدن دانشآموزان و افراد جوان از ورود به مساجد (مشابه اقدام رژيم كمونيستي شوروي سابق) براي شركت در نمازهاي جماعت و ممنوعيت اقامه نماز در مساجد شهرها به ويژه شهر بزرگ مذهبي و تاريخي گنجه، تخريب مساجد به بهانههاي مختلف و حتي با توسل به زور و تهديد (به عنوان نمونه تخريب مساجد حضرت محمد(ص) در شهر «ياسامال» و حضرت فاطمه زهرا(س) در منطقه «گونشلي» و يا تعطيلي كامل و قفل كردن مسجد بزرگ حضرت فاطمه زهرا(س) در نخجوان)، پخش فیلمهای مستهجن در ایام محرم از شبکههای تلویزیون دولتی باکو، افتتاح کارخانه مشروبسازی در روز عاشورا توسط الهام علیاف، اعلام رسمي دولت باكو به طلاب مشغول تحصيل در ايران و تهديد كساني كه تحصيلات ديني دارند و يا در ايران تحصيل كردهاند به این که هيچگونه شغل و منصب دولتي نخواهند داشت، تعطيلي تمام مدارس ديني و اسلامي در كشور و محروم كردن همه طلبههاي مدارس ديني از امتيازات اجتماعي و ممنوعيت برگزاري مراسم مذهبي و عزاداري ماههاي محرم و صفر و تعيين زماني يك يا دو ساعته در داخل مساجد، آن هم با حضور حداكثري نيروهاي امنيتي موجب شده است تا در داخل و خارج آذربایجان اعترضات گستردهای پدید آید. در داخل آذربایجان، این اقدامات به موازات دستگیری تمام فعالان سياسي و مذهبي به ويژه اعضاي «حزب اسلامي» اين كشور، به اتهام نگهداري سلاح غيرمجاز و يا داشتن موادمخدر و يا اخلال در نظام امنيتي كشور، موجب تشدید فعالیت اعتراضی این حزب شد. چنانچه حزب یاد شده برای برگزاری تظاهرات در باكو چندین بار درخواست خود را به فرمانداری باكو ارائه كرد، اما مقامات فرمانداری باكو با برگزاری تظاهرات اعضای این حزب در باكو موافقت نكردند و در نهایت پس از 9 ماه بازداشت و پایان محاكمه رئیس و شش عضو حزب اسلامی جمهوری آذربایجان، دادگاه كیفری باكو «حاج محسن صمداف»، رئیس این حزب را به 12 سال حبس و شش نفر دیگر از اعضای آن را بین 10 تا 11 سال حبس محكوم كرد. در خارج از آذربایجان، به ویژه در ایران نیز این اقدامات حساسیتهای فراوانی را در سطح محافل رسمی و غیررسمی پدید آورد. در سطح رسمی شاید بتوان شدیدترین واکنش را اظهارات رئیس ستاد کل نیروهای مسلح دانست، اما در سطح غیر رسمی، جدیترین مخالفتها از سوی مراجع تقلید صورت گرفت که بسیاری از شیعیان آذربایجان از مقلدان آنها به شمار میروند. هرچند دولت علیاف در ابتدا موضع سختی در این رابطه اتخاذ کرد و این اظهارات را دخالت در امور داخلی خود تلقی نمود، اما در ادامه با اقداماتی نظیر دستور جلوگیری از تخریب مساجد و نیز دیدار جوان شیر آخوندف، سفیر آذربایجان در تهران با مراجع تقلید قم، کوشش نمود تا از میزان شدت حساسیتها بکاهد. در همین رابطه اقدامات مشابهی نیز از سوی ایران صورت گرفت که از جمله آن میتوان به دیدار سفیر ایران در آذربایجان با مراجع تقلید در قم اشاره نمود. اما تاثیر اقدامات ضد دینی و ضد شیعی دولت آذربایجان به گونهای بود که روابط ایران و آذربایجان را سخت تحت تاثیر قرار داد و این امر نیز بر افزایش تنش میان دو کشور در این مقطع زمانی بسیار تاثیرگذار بود.
گسترش همکاریهای سیاسی و اطلاعاتی- امنیتی آذربایجان و اسرائیل اما سومین عامل مهم در افزایش تنش را باید تشدید همکاریهای سیاسی و اطلاعاتی- امنیتی آذربایجان با ایالات متحده و بهویژه اسرائیل دانست. عضویت باکو در سازمانهای یورو-آتلانتیکی و همکاری با رژیم اسرائیل، موضوع جدیدی نیست و این موضوع همواره با حساسیت از سوی ایران دنبال میشده است، اما در طی دو سال گذشته به موازات افزایش فشار جهان غرب و اسرائیل علیه ایران در قبال پرونده هستهای، روند و دامنه این همکاریها به نحو چشمگیری گسترش پیدا کرده که همین امر موجب تشدید حساسیتها در محافل سیاسی، اطلاعاتی و امنیتی ایران شده است. اظهار نظر مقامات ارشد سیاسی و اطلاعاتی اسرائیل به خوبی موید این امر است. به عنوان مثال تایمز آو لاندن، به نقل از شیمون، عامل شبکههای جاسوسی اسرائیل نوشت: «جمهوری آذربایجان برای کار اطلاعاتی یک منطقه امن است. حضور ما در اینجا بیصدا اما قابل توجه است. ما حضور خود را سال گذشته افزایش دادیم و این ما را به ایران خیلی نزدیک کرد. کشور جمهوری آذربایجان به طرز شگفتآوری پر منفذ است». اسناد محرمانه ویکیلیکس که در آوریل سال 2011 منتشر شد، فاش کرد که رژیم صهیونیستی از خاک این جمهوری طی چهار سال گذشته علیه ایران جاسوسی میکرده است. این اسناد متعلق به سفارت آمریکا در باکو است که واشنگتن در ژانویه ۲۰۰۹، آن را ارسال کرده و مربوط به یک سفر وحید علیاف، مشاور امنیتی رئیس جمهور آذربایجان به سرزمینهای اشغالی است. براساس اسناد ویکیلیکس، این سفر با هدف امضای قراردادی با تلآویو انجام شده که طی آن رژیم صهیونیستی اجازه استفاده از خاک جمهوری آذربایجان را برای فعالیتهای جاسوسی خود علیه ایران خواهد داشت. این اقدامات به موازات تردد برخی از تروریستهای مرتبط با ترور دانشمندان هستهای ایران به جمهوری آذربایجان و برخورداری از برخی تسهیلات در آن کشور برای عزیمت به تلآویو و همکاری با شبکههای جاسوسی اسرائیل، دولت ایران را بر آن داشت تا سفیر آذربایجان در تهران را به وزارت امور خارجه احضار و مراتب اعتراض دولت جمهوری اسلامی ایران را به وی ابلاغ نماید. روابط جمهوری آذربایجان و اسرائیل تا حدی گسترده است که حتی میتوان با توجه به سخنان الهام علیاف، رئیس جمهور آذربایجان که از طریق اسناد ویکیلیکس منتشر شده است، ماهیت این روابط را بهتر درک کرد. علیاف رابطه جمهوری آذربایجان و اسرائیل را به مانند تودههای عظیم یخی میداند که تنها یک دهم آن قابل مشاهده است و نه دهم آن به صورت پنهانی میباشد. نکته شایان توجه واکنش روسها به همکاری اطلاعاتی و نظامی آذربایجان با اسرائیل و آمریکا است. سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه در جریان سفر اخیر خود به قفقاز جنوبی، در ایروان رسماً در این رابطه به آذربایجان هشدار داد. علاوه بر همکاریهای اطلاعاتی آذربایجان با اسرائیل، مواردی نظیر افشای استقرار رادارهای جاسوسی آمریکا در خاک آذربایجان برای نظارت بر ایران، قتل یک سرباز ایرانی توسط مرزبانان جمهوری آذربایجان و اعلام آمادگی جمهوری آذربایجان برای میزبانی از اعضای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در صورت اخراج از خاک عراق نیز موجب واکنش شدید مقامات سیاسی و امنیتی ایران شد که در مجموع، در ترکیب با دو عامل اتهام زنی باکو به ایران در تحریک احزاب سیاسی مخالف دولت آذربایجان و تشدید اقدامات ضد دینی و ضد شیعی از سوی دولتمردان آذری، موجبات افزایش تنش در مناسبات ایران و آذربایجان را در طی دو سال گذشته فراهم ساخت. نتیجهگیری تأمل در روابط کشورهای مختلف جهان موید این نکته است که ترکیبی از متغیرهای ثابت و اصلی با کارکرد دوگانه و چهره ژانوسی خود یعنی درگیری و همکاری در ترکیب با مولفههای متغیر و شرایط زمانی حاکم بر دو کشور، منطقه و نظام بینالملل، سرنوشت مناسبات میان کشورها را تعیین میکند. بدیهی است روابط ایران و آذربایجان نیز از این قاعده مستثنی نیست. روابط دو کشور طی دو دهه اخیر از یک سو تحت تاثیر متغیرهای ثابتی چون قرابت جغرافیایی، اشتراكات تاريخي و فرهنگي (سابقه تاريخي مشترك هزار ساله)، اشتراکات دینی و قومی و شبكه ارتباطي و تزانزيت كالا و از سویی دیگر تعارض وجود حاکمیت دینی و سکولار در نظامهای سیاسی دو کشور، اختلافنظر در مسئله رژيم حقوقي درياي خزر، سياستهاي اقتصادي متفاوت دو كشور در حوزه منابع انرژي و نفت، بحران قرهباغ و تنش بين آذربايجان و ارمنستان و نیز عضویت و همکاری آذربایجان با نهادهای یورو-آنلانتیکی و اسرائیل، قرار داشته است. اما به موازات این متغیرهای ثابت، روابط دو کشور در مقاطع مختلف تحت تاثیر مولفههای متغیر، روندهای متفاوتی را تجربه کرده است که افزایش تنش در مناسبات ایران و آذربایجان در دو سال اخیر را باید در این راستا مورد توجه قرار داد. تشدید دامنه و سطح همکاریهای اطلاعاتی و امنیتی آذربایجان با آمریکا و اسرائیل – آن هم در شرایطی که ایران در شرایط بسیار حساسی به سر میبرد- به موازات جنبشهای اعتراضی در داخل آذربایجان و متهم ساختن ایران به تحریک مخالفان و تشدید سیاستهای ضد دینی و ضد شیعی دولت این کشور، موجب افزایش تنش در مناسبات دو کشور همسایه در طی دو سال گذشته شده است که این شرایط قطعاً به نفع هیچ یک از دو طرف نیست و تنها به بیثباتی بیشتر منطقه کمک خواهد کرد. به نظر میرسد نگاه واقعبینانه به تحولات، در نظر گرفتن منافع متقابل و درازمدت، پرهیز از اتهامزنی و سازماندهی گفتوگوهای مستقیم با هدف برطرف کردن اختلافات و سوء تفاهمات پیشآمده، عاقلانهترین و کم هزینهترین راه برای عبور از شرایط شکننده کنونی خواهد بود.
|