آینده پاکستان و ابهام استراتژیک |
07 March 2008 |
||||
برگزاری انتخابات در پاکستان در 18 فوریه سال جاری مسیحی یکی از مهمترین تحولات ملی پاکستان در سالهای اخیر با تاثیرات عمده منطقه ای و جهانی بوده است . انتخابات پاکستان در ظاهر رقابتی برای بدست آوردن کرسی های پارلمان است اما اغلب کارشناسان بر این اتفاق دارند که جریان پیروز رشته امور دولت رانیز بدست گرفته و قدرت برتر صحنه سیاسی خواهد بود . برنامه آمریکا دولت آمریکا بخاطر حضور برنامه ریزی شده دراز مدت و سرمایه گزاری وسیع خود وسازمان " ناتو" در افغانستان و تاثیری که تحولات سیاسی پاکستان بر افغانستان دارد مهمترین تشویق کننده انتخابات بود . از نظر استراتژیست های آمریکایی وجود حکومت نظامی وبی قانونی گسترده و ارتباطات ارتش با مقاومت درون افغانستان ، طالبا ن پاکستانی و نهاد نا آرام جامعه پاکستانی برای بدست آوردن حقوق و آزادیهای مشروع تنها با برگزاری انتخابات مهندسی شده قابل مدیریت است . از نظرها دور نیست که ژنرال پرویز مشرف عملا تحت فشار آمریکا انتخابات به این سبک و با حضور رقبای تبعیدی خود را پذیرفت . ژنرال مشرف که با برکناری قدرتمدارانه رئیس قوه قضاییه آقای افتخار چودری تنها مانع برگزاری انتخابات ریاست جمهوری که منجر به تثبیت خودش گردید ، به عنوان رئیس جمهور تنها در زمانی حاضر شد که لباس نظامی را کنار بگذارد که از امنیت جایگاه سیاسی خود اطمینانهای لازم را دریافت کرده بود . قتل بی نظیر بوتو برنامه ریزی های پیش ساخته سیاسی را تاحد نسبتا بالایی به هم زد . برنامه هایی که قرار بود در کنار برنامه توسعه اجتماعی و سیاسی پاکستان اهداف آمریکا را نیز تامین نماید . بهر صورت شکست قابل پیش بینی حزب مسلم لیگ شاخه قائد اعظم (حامی مشرف ) از حزب مردم و مسلم لیگ شاخه نواز شریف و اتهامی که هر دو حزب به مشرف مبنی بر دخالت در قتل بوتو یا حداقل کوتاهی در حفاظت از جان وی می زنند فرصت بسیار محدودی را برای باقی ماندن وی در صحنه سیاسی پاکستان می گزارد . نتیجه چندین دوره مذاکرات احزاب پیروز انتخابات صحنه را برای ابقاء مشرف بسیار تنگ کرده است و اگر ارتش به رهبری ژنرال "اشقاق کیانی" همچون همتایان ترک خود در سیاست دخالت نکند ( عدم دخالت ارتش ترکیه در سیاست در یکی دوسال گذشته منجر به رشد حزب توسعه وعدالت تا سطح ریاست جمهوری آن کشور گردید ) سقوط بدون خونریزی پرویز مشرف هم جدی ترین نتیجه تحولات خواهد بود . مردم وسیاست بر کسی پنهان نیست که مشکلات پاکستان آنقدر عمیق است که تنها سیاستهای دراز مدت می تواند پاکستان را از این چرخه بی ثباتی ، حکومت نظامی و محرومیتهای اجتماعی نجات دهد. سیاستهایی که در ابتدا باید پاسخگو ی نیازهای اولیه این جامعه باشد و مشارکت حد اکثری جامعه را در خود متبلور نماید . مردم پاکستان مثل بساری از مردم این منطقه جغرافیایی از نظر اعتقادی مسلمان و از زاویه اجتماعی و فرهنگی عقب افتاده و از نظر اقتصادی نیز محتاج به کمکهای خارجی هستند . بسیاری از مردم پاکستان به تعبیر سیاسی میانه رو و مخالف خشونتهای اجتماعی هستند و طبیعی است که ذهنیت عمومی و سنتی این مردم راه حلهایی را با استفاده از فرهنگ عمومی و ظرفیتهای فکری در پیش رو قرار دهد . اما در سی سال پس از انقلاب اسلامی ایران جامعه پاکستان جهت گیریهای مختلفی را به خاطر نیاز اقتصادی ، با پول و فشار خارجی به خود گرفته است . هم اکنون نتایج آن سیاست های متناقض بلحاظ تجربه اندوخته شده جریانات فعال بصورت تشکیل گروههای مستقل سیاسی خارج دولت و بی اعتنا و توجه به روابط بین الملل را می توان مشاهده کرد که برنامه هایی متفاوت از آنچه "خارجی " می گوید دارند . حتی این روزها خود ISI ( اداره اطلاعات ) و ارتش که ابزار و مسیر تشکیل چنین جریانات و گروهها بودند اهداف نیروهای جهادی را تشکیل میدهند. گروه "لشگر طیبه" و سازمان " جیش محمد " با پول عربستان برای فشار به ایران در مرحله اول و ترساندن شیعیان پاکستان در مرحله بعد شکل گرفت . هر دو این گروهها در حال حاضر با فاصله گرفتن از سازمانهای دولتی پاکستان و بودجه عربستان دارای پایگاه مردمی و شبکه مساجد وسیعی بوده و با سیاستهای جاری سر سازگاری ندارند. گروه طالبان نیز به همین منوال با سیاست ، طراحی و حمایت آمریکا و با آدرس مبارزه با اشغالگری شوروی در افغانستان تشکیل شد ، اما این گروه فعلا مهمترین چالش آمریکا و پاکستان و عربستان را به خود اختصاص داه است . اقدامات انتحاری این گروه نیز بیشتر موسسات و افرادی است که روزی پشتیبانان آنها محسوب می شدند . از همه مهمتر آنکه قدرت روز افزون آنها ترس تسط آنها بر پاکستان را به کابوسی جدی در دیدگاه کارشناسان غربی بدل کرده است . اگر چه نیروهای مذهبی تا بحال در هیچیک از انتخابات نتوانسته اند بیشتر از 14% آرا ء را بخود اختصاص دهند ، اما مقامات آمریکایی بخاطر فساد تمام نشدنی طبقه فوقانی جامعه پاکستان این واقعیت را نیز نادیده نگرفته اند که امکان دارد جامعه سنتی پاکستان به این نتیجه برسد که نیروهای مذهبی گزینه بهتری برای حکومت از نیروهای سیاسی فعلی باشند و اتفاقی چون انقلاب اسلامی ایران تکرار گردد . آمریکا در مقابل مجموعه کمکی معادل 20 ملیارد دلار از 11 سپتامبر به بعد به این کشور بدنبال پیگیری سیاست " جنگ با ترور " است که مردم عادی در پاکستان به آن توجه جدی نداشته اگر با آن مخالف نباشند . اما نخبگان و تحصیلکردگان در قشر فوقانی جامعه به این واقعیت توجه جدی داشته وآن را در رقابتهای خود مد نظر دارند و طبیعی است که اختلاف فرهنگی و اقتصادی و تضاد قشر فوقانی و لایه های زیرین جامعه اجازه ثبات به این کشور ندهد. اسلام گرایان مهمترین گروههای متشکل خارج از سیاست جاری پاکستان محسوب می شوند که بدلیل سابقه و رفتار خشونت آمیز خود شدیدا زیر فشار تبلیغی قرار دارند . اگرچه این گروهها حد اقل در میان مدت شانس رسیدن به قدرت را ندارند اما مهمترین موضوع سیاست بین المللی و منطقه ای آمریکا و نهایتا پاکستان را تشکیل می دهند. برای بسیاری در واشنگتن که بدنبال یک متحد قابل اطمینان میگردند این گروهها جز بی ثباتی و عدم اطمینان و یاس نوید دیگری ندارند . در واقع علیرغم این واقعیت از دید سیاستمداران آمریکایی که " جنگ با ترور " با برنامه ریزی در دو زمینه نظامی و اجتماعی امکان موفقیت دارد ولی برنامه کمکهای اجتماعی و ارتقاء دانش و آگاهی ها منجر به مقاومت در مقابل سیاستهای مداخله گرانه و محکومیت اقدامات نظامی از هر نوعی شده است . بنابر این اهمیت شگفت انگیز این انتخابات نیز در این است که پاکستانیها عملا دو پدیده متضاد رقابت سیاسی و جنگ را همزمان تجربه می کنند . قبائل و سیاست منطقه قبائل حد واسط بین افغانستان و پاکستان منطقه وسیع و بی قانونی است که با نظام سیاسی سنتی قبیله ای تا کنون بدون دخالت خارجی سرکرده است . این منطقه محروم وبدوی بدلیل نقش عمده ای که در حمایت از گروه بن لادن و طالبان بازی کرد مهمترین خطه جغرافیایی روی میز استراتژیست های غرب محسوب می شود . وقتی در سال 2004 ارتش پاکستان به رهبری مشرف با نارضایتی کامل ولی زیر فشار آمریکا 80 هزار نفر را به منطقه قبائل یا وزیرستان گسیل نمود هیچگاه تصور نمی شد که ارتش با از دست دادن هزار نفر و زخمی های فراوان چنین ناتوان و نا کارا جلوه کند. در گذشته قبائل همواره از نظر مالی وابسته بدولت و از دخالت ارتش در هراس بودند اما با تشکیل گروههای سازمان یافته با ارتباطات بین المللی و وسیع القاعده نتنها از وابستگی مالی خارج که نسل جوان تر قبائل برای مقابله با دولت از خود واهمه نیز ندارند . ای موضوع تحلیلگران آمریکایی را به این نتیجه رسانده است که احتمال مامن داشتن القائده و بن لادن در این منطقه بسیار جدی است . امریکا تاکنون 750 ملیون دلار برای تحولات اجتماعی در این منطقه برنامه ریزی کرده و مبلغ 350 ملیون دلار دیگر برای پرداختن به روسای قبائل برای خودداری از کمک به مبارزان در نظر گرفته است . بمب اتم و پاکستان همانطور که گفته شد امکان پیروزی قاطع احزاب اسلام گرا در پاکستان در حال حاضر دور از دسترس است اما بدلیل بهم ریختگی های اجتماعی و دخالتهای مدام خارجی پتانسیل قدرت گرفتن ناگهانی آنان در یک پروسه هیجانی دور از انتظار نیست . سئوال مهم برای آمریکا بطور خاص اینجاست که قدرت اتمی پاکستان در هر صورت در دستان چه کسی قرار خواهد گرفت ؟ آیا دانشمندان پاکستانی میتوانند آنچنان در انزوا و دور از تحولات اجتماعی بسر برند و تحت تاثیر این روندهای متناقض قرار نگیرند ؟ آیا این ترس که مقدار کمی مواد رادیو اکتیو میتواند در دست گروههای سیاسی – نظامی به ابزاری هولناک برای مقاصد این گروهها تبدیل شود واقعی است ؟ ایران وانتخابات انتخابات پاکستان برای ایران نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است . ایران در بسیاری از موضوعات فوق دیدگاههای متفاوتی از آمریکا و منطبق تر با منافع مردم پاکستان دارد . استراتژیک ترین برنامه ریزی انرژی ایران در زمانی که اروپا گزینه های خرید گاز از ایران را مشروط به شرائط نا مرتبط نموده ، به خط لوله گاز ایران به پاکستان و هند گره خورده است . بی ثباتی و نا آرامی در این کشور آینده این خط لوله را در ابهام خواهد برد .
|