اهميت نشست همسايگان افغانستان در پاريس: ايران و پاكستان |
12 December 2008 |
||||
مقدمه اواخر سال گذشته میلادی مجموعهای از کشورهای جهان برای دومینبار به منظور کمک به ایجاد ثبات در افغانستان، در پاریس گرد هم آمدند و به تبادل نظر در این زمینه پرداختند. اهمیت این نشست نسبت به نشستهای سابق بیشتر در دو مسئله است: الف) تأکید بر ثبات و امنیت افغانستان؛ ب) عدم حضور جمهور اسلامی ایران در این نشست. در نشستهای سابق بیشتر انتظارات متقابل جامعه جهانی و دولت کابل در خصوص پرداخت وامها به دولت افغانستان و نیز انتظار از تلاش دولت برای کارآمدی و فسادزدایی بود. اما در این نشست بیشتر بحثها درباره ثبات و امنیت افغانستان و دعوت از همسایگان آن کشور برای برقراری امنیت مرزها بود. ایران به دلیل اعتراض به سخنرانی رئیسجمهور فرانسه در این نشست شرکت نکرد. تحلیل نمایندگان ارشد 22 کشور شامل افغانستان، همسایگان این کشور و قدرتهای بزرگ جهان، روز یکشنبه 14 دسامبر 2008، در پاریس گرد هم آمدند تا راههای استقرار ثبات در افغانستان را بررسی کنند. به گفته مقامات فرانسوی، در این نشست از کشورهای همسایه افغانستان به ویژه ایران و پاکستان خواسته شده بود تا در برقراری ثبات در افغانستان مشارکت بیشتری داشته باشند. منظور این درخواست بیشتر منطقهای کردن ثبات و امنیت افغانستان بود، زیرا افغانستان به خودی خود از حساسیت استراتژیک به لحاظ منابع و جغرافیای نظامی برخوردار نیست ولی زمانیکه از حداقل بیثباتی و فقدان امنیت برخوردار شود، آنگاه یک کشور محوری در منطقه محسوب شده و عوارض مستعد جغرافیایی و شکل هندسی آن کشور، زمینه اشاعه ناامنی را فراهم میکند. کشورهای همسایه افغانستان به انحاء مختلف از ناامنی مرزی برخوردارند و منطقهای کردن ثبات و امنیت در افغانستان، به منزله فرموله کردن امنیت مرزهای کشورهای همسایه افغانستان نیز است. برای مثال دولت روسیه پیشنهاد همکاری ناتو با سازمان پیمان امنیت جمعی را برای امنیت منطقهای افغانستان مطرح میکند و نشست اخیر پاریس، مشارکت بیشتر پاکستان و ایران را خواستار است. البته تداوم ناامنی در افغانستان، در ادامه با موانع داخلی آن کشور ازجمله طالبان، فساد دولتی، قاچاق مواد مخدر، فقر و نارضایتی، کندشدن آهنگ بازسازی و حضور نیروهای خارجی در افغانستان همراه است. هماکنون شمار نیروهای آمریکایی در افغانستان 34000 نفر است و با اعزام نیروهای تازهنفس به تعداد 20000 نفر، شمار قوای آمریکایی به 54000 نفر خواهد رسید. شمار نیروهای خارجی تحت فرماندهی ایساف ـ ناتو نیز به 55000 نفر میرسد. (بخشی از نیروهای آمریکا تحت عنوان مبارزه با تروریسم مستقل و زیر نظر فرماندهی آمریکا است و سایر نیروها در چارچوب ناتو فعالیت میکنند.) بنابراین مرکز ثقل نشست پاریس بیشتر بر راههای برونرفت افغانستان از بحران جاری استوار است. امنیت مرزهای افغانستان و کنترل اوضاع داخلی از ستون پایههای بحران جاری در آن کشور میباشد. نظریه منطقهای کردن مدیریت بحران افغانستان در رأس دستور کار نشست پاریس بود. این نظریه از سوی آلمان مطرح شد. مهمترین مسئله در این نظریه بحث و بررسی درباره مکانیسم مشخصی برای مشارکت بیشتر همسایگان افغانستان به ویژه ایران و پاکستان است. اریک چارلیز، سخنگو و مشاور وزیر خارجه فرانسه، در مصاحبه با بیبیسی گفت: «هدف از برگزاری این اجلاس این است که شکل و نحوه همکاری افغانستان با همسایگان آن در بعد منطقهای مشخص شود. مسلماً در این خصوص مکانیسم مشخصی وجود ندارد و بحث با بازیگران مهم منطقهای بهویژه ایران و پاکستان میتواند ایدهای جدید در این باره را بسازد. مسلماً این دسته مذاکرات ثبات را به صورت فوری به افغانستان بازنمیگرداند، ولی مهم این است که در این اجلاس بعد منطقهای مسئله نهادینه شده است». برداشت جدی که از این اجلاس میشود این است: 1. افغانستان از این پس در قبال امواج انتقادات درخصوص علل ناکارآمدی در تثبیت اوضاع کشور، بار مسئولیت را بر دوش قدرتهای بزرگ و سازمان ملل قرار داده است. 2. کاملاً مشخص است که جامعه جهانی بهویژه قدرتهای بزرگ عضو شورای امنیت ملل متحد، بر نقش کشورهای منطقه به ویژه ایران و پاکستان در تأمین ثبات و امنیت افغانستان به یک باور جمعی رسیدهاند. این امر میتواند مسئولیت کشورهای همسایه افغانستان را در تحقق امنیت مرزی در قبال جامعه جهانی برانگیزاند و همواره مسئولیت بینالمللی با پاسخگویی و اعمال فشار جامعه جهانی همراه بوده است. برای مثال، اخیراً نشستی در کابل با حضور سازمان ملل، پاکستان و ایران درباره مبارزه منطقهای با قاچاق مواد مخدر برگزار شد. صرفنظر از مسائل داخلی پاکستان و ریشههای اختلاف اسلامآباد و کابل، تداوم اختلافات ایران با کشورهای غربی بر سر برنامه هستهای، مسائل منطقهای ایران ازجمله افغانستان را تحتالشعاع قرار داده است. بنابراین هر نوع مذاکره بین طرفین ابعاد گوناگون و دامنه وسیعی از فرصتها و چالشها را دربرمیگیرد. جمهوری اسلامی ایران در جریان اجلاس توکیو (2002) که برای بازسازی افغانستان برگزار شد، اعلام کرد مبلغ 560 میلیون دلار در قالب یک برنامه 5 ساله در اختیار افغانستان قرار خواهد داد. همچنین قرار بود که نیمی از این کمک به صورت کمکهای بلاعوض و مابقی به صورت اعتبارات و تسهیلات بانکی در اختیار آن کشور قرار گیرد. ترتیبات این کمک بدین شرح بود: الف) کمکهای بلاعوض 250 میلیون دلار و هر سال 50 میلیون دلار (انجام شد)؛ ب) اعتبار 250 میلیون دلاری و هر سال 50 میلیون دلار (انجام نشد)؛ ج) کمکهای مردمی هر سال 12 میلیون دلار (انجام نشد). نتایج در واقع تمایل ایران برای تعامل با گزارههای مربوط به حوزه افغانستان کاهش یافت. این موضوع تا حدودی قدرت مانور ایران را در حوزههای مختلف افغانستان نیز کاهش داد. 1. به نظر میرسد که بحران روابط ایران با کشورهای 1+5، بسیاری از مسائل سیاست منطقهای کشور را تحتالشعاع قرار داده است. تحریم اجلاس پاریس نمیتواند منافع جدی ایران را در افغانستان به مخاطره اندازد، اما از دو بعد قابل تأمل است: الف) جمهوری اسلامی ایران علاقمند به آرایش مطلوب نیروهای سیاسی در انتخابات آينده ریاست جمهوری در افغانستان است و عدم شرکت ایران در اینگونه اجلاسها و مجامع، به تدریج امتداد نیروهای سیاسی ایران را در افغانستان تحتالشعاع قرار خواهد داد؛ ب) پاکستان و ترکیه به انعقاد قرارداد سه جانبه اقتصادی با افغانستان پرداختند. ترکیه در گروه ایساف عضو است و در رقابت اقتصادی و تجاری با ایران، در به دست آوردن بازار افغانستان، از ایران پیشی گرفته است و پاکستان نیز در نفوذ سیاسی و اقتصادی در آن کشور، با ایران رقابت دارد. 2. عربستان سعودی سعی دارد به طور غیررسمی میانجی بین طالبان و دولت کابل باشد. عربستان از ریشههای مالی و معنوی طالبان با مدارس مذهبی آن کشور آگاه است. در این صورت عربستان را میتوان در مهندسی قدرت افغانستان قابل توجه دانست. آن کشور از سازندگان مالی و معنوی طالبان در جنگ داخلی و قبل از آن مجاهدین افغان ـ عرب و افغان ـ علیه اتحاد شوروی به شمار میرفت. دولت اوباما نیز بر مسئله افغانستان بیش از مسئله عراق تأکید دارد و به نظر میرسد که آن کشور نیز از رویکرد منطقهای پیروی کند؛ حتی این امکان نیز وجود دارد که از چتر نفوذ عربستان در مسائل پاکستان و تروریسم استفاده شود. بیشک عربستان منافع قابل توجهی در صلحسازی افغانستان دارد. عربستان میتواند نقش سازندهای در تحولات افغانستان داشته باشد و این نقش با عضویت دولت ریاض در گروه ـ20 قابل توجه است. بدین ترتیب حلقههای اتحاد منطقهای عربستان علیه ایران به هم وصل میشود. حلقه این اتحاد پس از جنگ 2003 عراق و نیز جنگ 2006 لبنان و اخیراً جنگ 2008 غزه، به هم تنیده شده است. عربستان بهدنبال اتحاد جوامع سنی است. البته شاید شانس عربستان در این خصوص زیاد نباشد. عربستان در آشتی بین جناحهای فلسطینی و نیز حزبالله و دولت لبنان شکست خورد. 3. اجلاس 2008 همسایگان افغانستان در پاریس بیشتر به معنا و مفهوم همسایگان افغانستان و قدرتهای بزرگ درگیر در جنگ افغانستان پرداخت. منظور از معنا و مفهوم همسایگان در افغانستان، مسئولسازی آنها نسبت به امنیت داخلی کشور افغانستان است. کشورهای غربی عضو ناتو و درگیر در افغانستان، پس از اجلاس 2008 سران ناتو در بخارست، به سوی تمرکز بیشتر در جنگ با تروریسم در افغانستان معطوف شدهاند. از طرف دیگر، به جزء جمهوری اسلامی ایران، نمایندگانی از پاکستان، چین، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان و هندوستان در اجلاس پاریس گرد آمده بودند. روی سخن این اجلاس ایران و پاکستان و محور این اجلاس بیشتر ثبات و امنیت افغانستان بود. نمایندگان پنج عضو دایم شورای امنیت نیز در این اجلاس شرکت داشتند. در قطعنامه این اجلاس آمده است: «صلح و امنیت پایدار در منطقه بدون برقراری امنیت و ثبات در افغانستان امکانپذیر نیست». کشورهای همسایه تعهد سپردند که همکاری خود را از مرحله حساس امنیت مرزی، قاچاق مواد مخدر و جنگ با تروریسم شروع کنند و در این خصوص با دولت افغانستان همکاری و هماهنگی داشته باشند. در این اجلاس، پاکستان به سهلانگاری در امنیت مرزی با افغانستان متهم شد. یکی از محورهای اساسی سیاست منطقهای «اوباما»، جنگ با تروریسم در حوزه استحفاظی افغانستان ـ پاکستان است. بیشک اجلاس 2008 همسایگان افغانستان در پاریس، در راستای سیاست خارجی دولت اوباما بوده است. خانم کلینتون، وزیر امور خارجه دولت اوباما نیز با تأکید بر این مسئله خاطرنشان ساخت که استراتژی منطقهای دولت اوباما جنگ با تروریسم در افغانستان است و بیشک حلوفصل معضلات کشورهای همسایه افغانستان، در امور امنیتی، در اولویت است. برای مثال مناقشه هند و پاکستان، پاکستان و افغانستان و حتی چالشهای سیاست منطقهای ایران، مدنظر است.
|