امنیت، صلح و ثبات در افغانستان(١) نقش و تاثیر ناتو، آمریکا و سایر بازیگران فرامنطقهای |
03 July 2011 |
||||
تحولات سياسي امنيتي افغانستان پس از حمله آمريكا به اين كشور و اشغال آن توسط نيروهاي ائتلاف، يكي از مهمترين و پيچيدهترين چالشهاي منطقهاي و بينالمللي در خلال يك دهه گذشته بوده است. اين مسئله تحت تأثير عواملي مانند رويكردها، منافع، اهداف و سياستهاي متفاوت و در مواردي متعارض بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي در قبال افغانستان میباشد. در این میان سياستهاي دوگانه بازيگران فرامنطقهاي و ممانعت از تحقق يك رويكرد مشترك منطقهاي نسبت به افغانستان، سبب تداوم منازعات سياسي، اجتماعي و امنيتي در اين كشور شده است که امنیت جمهوري اسلامي ايران را به عنوان یکی از همسایگان بزرگ افغانستان، تحت تاثیر قرار داده است. بدین لحاظ در این بحث، محور اصلی بررسی نقش و تاثیر ناتو، آمریکا و سایر بازیگران منطقهای و فرامنطقهای در موضوع امنیت، صلح و ثبات افغانستان میباشد. آمریکا و سیاست افپاک با آغاز سال ٢٠١١، جنگ آمریکا و متحدانش در چهارچوب ناتو در افغانستان، وارد دهمین سال خود شده است. این طولانیترین جنگ در تاریخ آمریکا، افغانستان و در تاریخ ناتو محسوب میشود و اولین جنگی است که ناتو نیروهای زمینی خود را به کار گرفته و در خارج از محیط اروپا مبادرت به جنگ کرده است. بنابراین این جنگ، از جنبههای مختلفی حائز اهمیت است. برخی جنگ افغانستان را در واقع ادامه تلاش آمریکا برای تثبیت موقعیت خویش، به عنوان تنها ابرقدرت در دوران پس از جنگ سرد تلقی میکنند و نابسامانیهایی که بعد از آن اتفاق افتاده را ناشی از همان هرج و مرج و چالشهایی میدانند که آمریکا در این راستا با آن موجه بوده و یکی از آن صحنهها در افغانستان بوده و هست. در این رابطه اصطلاح بازی بزرگ جدید که برخی در مورد افغانستان به کار میبرند، به بازی بزرگ در ابتدای قرن نوزدهم بازمیگردد که بین امپراتوری روسیه و امپراتوری انگلیس در منطقهای روی داد که افغانستان در مرکز آن قرار داشت. در این بازی بزرگ جدید، بازیگر اصلی ناتو است و در آن تصویری که ارائه میشود، قرار است ناتو به عنوان بازیگر سیاسی- نظامی در جهان عرض اندام کند و موقعتش را تثبیت کند. البته این بازی از سوی قدرتهای دیگر با چالشهای عمدهای روبهروست. آمارها نشان میدهد ناتو در افغانستان با مشکلاتی روبهروست؛ اول اینکه دامنه ناامني از افغانستان به پاکستان نیز کشیده شده است، یعنی ناامنی در کشوری با جمعیت ١٧٠ میلیونی و دارای تسلیحات هستهای است. به همین دلیل برای استراتژی آمریکا در این جنگ از اصطلاح افپاک که مخفف افغانستان و پاکستان است، استفاده میشود. با جنگی که دنبالهاش در پاکستان است، آمریکا فشارهای فزایندهای را به دولت پاکستان وارد میکند. در عملیات فاجعهآمیز می ٢٠٠٩ علیه طالبان پاکستان، در دره سوآت، حدود ٣ میلیون نفر بیخانمان شدند. پاکستان اینک تحت فشار آمریکاست که دست به عملیات مشابهی بزند. آمریکا در این مدت عملیاتهای تهاجمی خود را نیز با هواپیماهای بدون سرنشین افزایش داده است. براساس آمارها در سال ٢٠١٠، حدود ١١٥ حمله نظامی به مناطق مختلف پاکستان انجام شده که تلفات زیادی داشته است. گزارشها نشان میدهد که ناتو تصمیم دارد یک مرکز فرماندهی در کویته پاکستان تاسیس کند. در حال حاضر ١٤٠ هزار نیروی نظامی در افغانستان حضور دارند که ١٠٠ هزار نفر آنها آمریکایی هستند. به دلیل فشار افکار عمومی به خصوص در کشورهای عضو ناتو، آمریکاییها و ناتو تمرکز خود را بر خروج تدریجی و تحویل وظایف نظم و امنیت به افغانها تا سال ٢٠١٤، گذاشتهاند. در این راستا تربیت نیروی پلیس افغان مورد توجه قرار گرفته و برای سال ٢٠١١، حدود ١١.٦ میلیارد دلار بودجه برای این کار در نظر گرفته شده است. با این حال، شرایط به هیچ وجه در افغانستان امیدبخش نیست. سال ٢٠١٠ یکی از مرگبارترین سالها برای ناتو در افغانستان بود که ٧٠٢ نفر کشته داد. این تعداد کشته تقریبا برابر یک سوم مجموع کشتهشدگان ناتو در ١٠ سال گذشته (٢٥٥٧ نفر) بوده است. در این میان، آمار کشتهشدگان غیرنظامی هم بسیار تأسفبرانگیز است. با این حال، گفته میشود شاید تقویم ارائه شده برای خروج، بهصورت دقيق اجرا نشود و گویا مذاکراتی نیز درباره ایجاد پایگاههای نظامی دایمی آمریکا در افغانستان انجام شده است. این بحثها ظن و گمانی را که احتمالاً جنگ افغانستان نقشهای فراتر از سرکوب القاعده و طالبان بوده است را تقویت میکند. نمونههایی که برای این ادعا میتوان ذکر کرد، رفتارهای آمریکا درباره طرحهای خط لوله گازی ترکمنستان-افغانستان به پاکستان و هند و در مقابل، فشارهای فزاینده آمریکا برای لغو طرح خط لوله گاز ایران-پاکستان و هند است؛ که این امر نشان دهنده علاقهمندی واشنگتن به منابع نفت و گاز حوزه دریای خزر و آسیایمرکزی میباشد. در اجلاس سران ناتو در نوامبر ٢٠١٠، روی نقش ناتو در منطقه تاکید شد و این احتمال میرود که در افغانستان، بخشی از سپر دفاع ضد موشکی مدنظر آمریکاییها مستقر شود. بنابراین اگر چنین طرحهایی را کنار هم بگذاریم، به این نتیجه می-رسیم که حضور آمریکا و ناتو در افغانستان با سه هدف انجام شده و صورت میپذیرد: محاصره چین، کنترل روسیه و مقابله با ظهور ایران به عنوان قدرت منطقهای. البته این بدان معنا نیست که شکست ناتو یعنی شکست واشنگتن در این اهداف؛ چرا که سناریو دیگری مطرح است که سیاست-های روسیه را در کمک به آمریکا و ناتو توجیه میکند. این سناریو بر آن است که خروج ناگهانی آمریکا از افغانستان، موجب اغتشاش و ناامنی گسترده در افغانستان و در نتیجه منطقه میشود و در واقع ایجاد ثبات در افغانستان، به فصل مشترک بازیگران منطقهای و فرامنطقهای تبدیل شده است. نکته دیگر این است که اگر شرایط در افغانستان به نحوی پیش برود که نیروهای آمریکا و طالبان بتوانند برای همان سه هدف یاد شده این منطقه را به پایگاه خود تبدیل کنند، افراطیگری در منطقه افزایش خواهد یافت که این امر برای ایران نیز پیامدهای منفی در بر خواهد داشت. سیاست بازیگران منطقهای در افغانستان به دلایل گوناگونی از جمله همجواری ایران و افغانستان، سیاست بازیگران منطقهای که از مسئله افغانستان متاثر بوده و یا بر مسئله افغانستان تاثیر گذارند، در نوع خود بر منافع جمهوری اسلامی ایران نیز تاثیر میگذارد. این بازیگران را میتوانیم به دو دسته بازیگران فعال و بازیگران نیمه فعال تقسیم کنیم. بازیگران فعال پاکستان و روسیه هستند و بازیگران نیمه فعال کشورهایی مانند هند، ترکیه، عربستان و مجموعه کشورهای عضو شورای خلیج فارس میباشند. پاکستان در افغانستان ٥ هدف را دنبال میکند: در هدف اول پاکستان به دلیل پیامدهای تنبیهی غرب درباره آزمایش هستهایاش در سال ١٩٩٨، تلاش میکند نیاز غرب را به اسلام آباد تقویت کند. پاکستان از این جایگاه تاکنون توانسته در سال ٢٠٠٤، خود را به عنوان شریک راهبردی غیرعضو ناتو معرفی کند و در سال ٢٠١٠ نیز، خود را به جایی رساند که آمریکا خواستار همکاریها و گفتگوهای استراتژیک با پاکستان شد. در سال گذشته و در جریان ٣ نشست مشترک واشنگتن و اسلام آباد، ١٣ کمیته همکاریهای استراتژیک تشکیل جلسه دادند. به همین دلیل باید گفت ناامنی در افغانستان، به نفع پاکستان است؛ چرا که پتانسیل نیروهای بنیادگرا در افغانستان تخلیه میشود. دوم آنکه این پتانسیل در مواقعی هم میتواند علیه منافع هند در افغانستان به کار گرفته شود. در درجه سوم به موازات قویتر شدن این نیروها در افغانستان، قدرت چانهزنی و امتیازگیری پاکستان هم افزایش مییابد. چهارم اینکه نیاز آمریکا و ناتو به پاکستان افزایش مییابد، به همین دلیل اسلام آباد بازی دوگانهای با خروج آمریکا از افغانستان دارد. هدف پنجم، قدرتمندسازی جریان پشتون میباشد که مهمترین سرمایه پاکستان در افغانستان است. پشتونها کنترل کننده سیاست داخلی پاکستان هم هستند، یعنی با حمایتی که پاکستان از پشتونها میکند و پشتونها از طالبان میکنند، بخشی از سیاست داخلی کشور خود را میتوانند تنظیم و تعدیل کنند. از سوی دیگر، پشتونها تضمین کننده تمامیت ارضی پاکستان هستند. به عبارت دیگر اگر پشتونها و طالبان افغانستان خود را مدیون و وامدار پاکستان بدانند، تمامیت ارضی پاکستان به خطر نخواهد افتاد. هدف دیگر پاکستان از حمایت پشتونها این است که با امتداد طالبان در پاکستان، این امر قدرت چانهزنی اسلام آباد را در برابر آمریکا افزایش میدهد و وزن پاکستان را برای تبدیل شدن به ژاندارم منطقه بیشتر میکند. ضمن اینکه این مسئله از سوی دیگر، مانع دور زدن پاکستان در معادلات افغانستان میشود . جنگ افغانستان برای روسها در سه سطح مشکل ایجاد کرده است. در سطح جهانی، جنگ افغانستان موجب شد آمریکا و ناتو حوزه نفوذ و عملشان را گسترش دهند و به حوزه نزدیک روسیه وارد شوند، یعنی توازن استراتژیک را به نفع خود تغییر دهند. در سطح منطقهای این جنگ موجب گسترش افراطیگری دینی شد که عامل نگرانی روسها میباشد. در سطح داخلی نیز افزایش ترانزیت مواد مخدر به روسیه پیامدهای جدی داشت؛ چرا که براساس آمار سالانه حدود ٣٠ هزار نفر در روسیه به دلیل مصرف مواد مخدر جان میبازند. به نظر میرسد روسها هم چهار موضوع را در افغانستان دنبال میکنند. هدف اول جلوگیری از سرایت جریان افراط به روسیه است؛ چرا که روسها بدین لحاظ هم در داخل، هم در آسیای مرکزی و قفقاز احساس خطر میکنند. بر این اساس، احساس میشود روسها یک نوع ناامنی مدیریت شده را در افغانستان دنبال میکنند، یعنی برقراری امنیت کامل در افغانستان به نفع روس-ها هم نخواهد بود. روسها در افغانستان به دنبال جنگ فرسایشی بدون پیروز هستند. یعنی در این جنگ نه ناتو و نه طالبان پیروز شوند و حتیالامکان القاعده از افغانستان خارج شده و به سرزمین-های دور مثل آفریقا کشیده شود. هدف دیگر روسیه کاهش آسیبپذیری در مقابل مواد مخدر است که تاکنون برای روسها تلفات سنگینی داشته است. هدف سوم پیشگیری از تهدید تلقی شدن افغانستان برای روسیه است. هرکدام از وضعیتهایی که منجر به حاکم شدن غرب و یا طالبان در افغانستان شود، برای روسیه تهدید محسوب میشود. هدف چهارمی که روسها دنبال میکنند، بازسازی ذهنیت تلخ مردم افغانستان است که نشئت گرفته از ده سال اشغال این کشور توسط شوروی میباشد. تمام سیاستگذاریهای سیاسی و اقتصادی روسیه در افغانستان، برای همراهسازی افکار عمومی میباشد.
|