25 September 2013
چکیده
مقاله حاضر معطوف به تبیین رویکرد غرب (امریکا و اتحادیه اروپا) در قبال ایران در 8 سال مصادف با دولتهای نهم و دهم (1392-1384) است. نویسندگان به بررسی این پرسش پرداختهاند که چگونه مجموعه غرب که درگیر بحران عمیق اقتصادی است و قدرت نسبی آن رو به کاهش است، قادر به واردآوردن فشارهای استراتژیک به کشورهایی همچون ایران است؟ از آنجا که سیاست بینالملل قلمرو بازی قدرت است، نویسندگان استدلال کردهاند که غرب در این دوران قدرت ساختاری خود -به معنای قدرت تعیین قواعد بازی دیگران و شکلدهی به انتخابهای سایرین- که گونهای انحصاری و نادر از قدرت است را علیه ایران به کار گرفتهاست. در این چهارچوب، غرب در قالب تحریمها تلاش کرده تا در چهار ساختار مالی، دانش، امنیتی و تولیدی، دسترسی ایران به منابع مورد نیاز را محدود و در مواردی قطع نماید. از منظر نویسندگان، ساختارهای مالی و تولیدی بیش از سایر ساختارها در این دوره علیه ایران به کار گرفتهشدهاند. در نهایت نویسندگان استدلال کردهاند که با توجه به ماهیت قدرت ساختاری و ناکارآمدی ابزارهای سنتی برای مواجهه با آن، گزینه ممکن و مطلوب پیشروی ایران، بهرهگیری حداکثری از ابزارهای دیپلماتیک و شکلدهی به نوعی «تعامل سازنده» با هدف اقناع جامعه بینالمللی نسبت به اهداف استراتژیک این کشور است.
واژههای کلیدی: قدرت ساختاری، ایران، غرب، تعامل سازنده، اقناع
دانلود مقاله