12 June 2013
چکیده
در طی سه دهه اخیر، چین تغییرات شگرفی را تجربه نموده است. با شروع اصلاحات اقتصادی و اعمال سیاست درهای باز دنگ شیائوپینگ و سرعت یافتن آن پس از فروپاشی شوروی، چین موفق شد به رشد میانگین 7/9 درصد در سال نائل آید. در حال حاضر چین دومین کشور جهان در جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی، سومین کشور دارنده بیشترین حجم مبادلات خارجی و دومین اقتصاد بزرگ جهان با معیار میزان تولید ناخالص داخلی است. این رشد اقتصادی، وزن چین را در معادلات بینالمللی نیز افزایش داده است؛ هماکنون چین بهعنوان یکی از اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل، نقش تعیین کنندهای در حل و فصل مسائل بینالمللی ایفا میکند. بیشک بحث و بررسی پیرامون چگونگی نیل جمهوری خلق چین به جایگاه کنونی میتواند راهگشای سایر کشورهای در حال توسعه باشد. تأمل در جایگاه کنونی چین و مقایسه آن با سایر کشورهای در حال توسعه این سئوال را به ذهن متبادر میکند که چه ویژگیهایی در درون جامعه چین و ساختار حکومتی آن توانسته است چنین موفقیتی را برای چین به ارمغان آورد؟ با توجه به پیوند سیاست داخلی و سیاست خارجی در عصر جهانی شدن، منابع داخلی مؤثر بر رفتار بینالمللی چین و صعود آن در سلسله مراتب قدرت جهانی، چه چیزهایی میتواند باشد؟ در پاسخ به این سئوال، فرضیه اصلی بدین شرح مطرح میشود: منابع عظیم نیروی انسانی و سرمایه، اجماع نسبی نخبگان در مورد منافع ملی و ملیگرایی در حال رشد در جامعه چین از مواردی است که به ارتقاء جایگاه آن کمک مینماید.
واژههای کلیدی: تولید ناخالص داخلی، سرمایهگذاری مستقیم خارجی، گشایش بازار، حزب کمونیست چین، ناسیونالیسم
دانلود مقاله