با افزايش نقش و قدرت منطقه‌اي ايران، به ويژه پس از مطرح شدن پرونده هسته‌اي آن در مجامع بين‌المللي در سال 2003، رژیم اسرائیل با طرح مسئله «تهديد وجودي»، ايران را به عنوان تهديدي عليه موجوديت خود معرفي کرده است. ریشه‌های اتخاذ این استراتژی چیست؟ این استراتژی چه پیامدهایی برای امنیت ملی ایران دارد؟ بحث اصلی نویسندگان این است که بزرگ‌نمايي تهديد برنامه هسته‌اي ایران و ارتباط دادن آن به مسئله تهديد وجودي، بیشتر سياستي براي کنترل و مهار ايران و ايجاد بازدارندگي در مقابل افزايش نقش و قدرت منطقه‌اي آن است که خود باعث تنزل جايگاه و نقش رژیم اسرائیل در خاورميانه می‌شود. نویسندگان برای آزمون این فرضیه از ترکیبی از نظریه‌های سازه‌انگاری و نئورئالیستی استفاده می‌کنند. سازه‌انگاری مباحث ارزشی و هویتی را منشا عملکرد دولت‌ها در روابط خود با دیگران می‌داند، اما رویکردهای امنیتی نظریه نئورئالیسم شامل رئالیسم تهاجمی و رئالیسم تدافعی، به ترتیب افزایش قدرت نسبی و امنیت نسبی را ملاک عمل دولت می‌دانند. نتیجه پژوهش این است که این سیاست علاوه‌بر کمک به برخي از اهداف داخلي در اسرائیل و توجيه کمک‌هاي امریکا، برنامه‌ای است براي مهار و بازدارندگي ايران که باعث شکست انحصار هسته‌اي و تنزل جايگاه اسرائیل در خاورميانه شده است.

واژه‌های کلیدی: استراتژي، تهديد وجودي، امنيت ملي، جمهوري اسلامي ايران، اسرائیل

دانلود مقاله