29 April 2011
جهانیشدن تأثیر عمیقی در اقتصاد سیاسی کشورها و افزایش تجارت بینالملل داشته است. از سوی دیگر منطقهگرایی نوین در طی دو دهه گذشته در نقاط مختلف جهان به روندی رو به رشد تبدیل شده که منجر به فزونی تجارت بین کشورهای عضو و روانسازی جریانات مالی ـ انسانی در درون منطقه شده است. این امر بهعنوان گامی در مسیر تقویت جهانیشدن تلقی میگردد. اما برای عدهای، این رویکرد از یکسو موجب کاهش تجارت بین منطقهای و کاهش فرایندهای اقتصادی جهانی و از سوی دیگر باعث تشدید زیان برای دیگر مناطق و کشورها شده است. بر این اساس منطقهگرایی مانعی در مقابل جهانیشدن تلقی میشود. این مقاله بر آن است تا نشان دهد منطقهگرایی نوین بهرغم افت و خیزهای آن نه تنها مانعی در مسیر جهانیشدن نیست بلکه از یکسو نقشه راه جهت ورود به فرایندهای جهانیشدن میباشد و از سوی دیگر سازوکاری اساسی جهت هدایت و تسریع روند جهانیشدن است. هنگامی که نظام جهانی با بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی روبهرو میشود اتحادیههای منطقهای برای حمایت از اعضای خود تا حدودی درونگرا و حمایتگرا میشوند اما در مسیر خروج نظام بینالمللی از بحران، آنها نیز همگرایی جهانی خود را تشدید میکنند.