اسلام در اتحادیه اروپا (شماره 25) |
12 October 2010 |
||||
چکیده حدود 20 میلیون مسلمان در کشورهای عضو اتحادیه اروپا زندگی میکنند. این مسلمانان در قالب شهروند و مهاجر، در این کشورها حضور دارند و با توجه به نرخ رشد بالای جمعیت در میان مسلمانان، تعدادشان رو به فزونی دارد. از دیدگاه برخی کشورهای اروپایی، حضور این جمعیت مسلمان به دلیل برخورداری از فرهنگ و باور غیر اروپایی خود نوعی چالش تلقی میشود و نگاهی تبعیضآمیز نسبت به این مسلمانان در این کشورها رواج دارد. وجود این نگاه تبعیضآمیز عمدتاً به هویت اسلامی این جمعیت مربوط میشود. این مسلمانان که از ملیتها، پیشینه اجتماعی و سطوح اقتصادی متفاوتی برخوردار میباشند، به این جهت توانستهاند در کشورهای اروپایی خود را به عنوان اجتماعی متمایز مطرح کنند که همگی با توسل به اسلام و فرهنگهای بومی هویت پیدا کردهاند. ریشه این امر در این واقعیت نهفته است که زندگی در غربت سبب میشود تا مسئله هویت به موضوعی بسیار مهم و اساسی تبدیل شود. حملات 11 سپتامبر در آمریکا و به دنبال آن وقوع حوادث تروریستی در مادرید و لندن، توسط گروه القاعده از یک سو و تعمیم دادن اقدام این گروه به مسلمانان همراه با تبلیغات گسترده توسط آمریکا و برخی از رسانههای غربی از سوی دیگر، موجب شد تا جوامع اسلامی در اروپا بیشتر مورد توجه و موشکافی قرار گیرند و نوعی ذهنیت منفی در افکار عمومی اروپایی نسبت به آنها شکل گیرد. این ذهنیت منفی به نوبه خود سبب شده است تا تبعیضها و بیعدالتیهایی که در گذشته در عرصههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در خصوص اقلیتها در اروپا وجود داشته در مورد اقلیت مسلمان در کشورهای اروپایی، با شدت و حدت بیشتری تداوم پیدا کند. در واقع، امروزه برخی از کشورهای اروپایی ضمن حفظ سیاست تبعیضآمیز خود با این چالش در رابطه با جمعیت مسلمان خود روبرو میباشند که چگونه میتوان در شرایطی که تنشهای سیاسی بالا گرفته و تکثر فرهنگی بیش از پیش خود را آشکار و نمایان ساخته، مسلمانان را در بدنه اجتماع ادغام کرد و انسجام اجتماعی را حفظ نمود. کشورهای اروپایی برای مقابله با این چالش هر کدام سیاست و روش خاص خود را اتخاذ کردهاند. اتخاذ این روشها به عواملی نظیر سنت سیاسی هر کشور در برخورد با نقش مذهب در زندگی سیاسی و اجتماعی؛ نقش اقلیتها و میزان به رسمیت شناختن چند فرهنگگرایی؛ کشور یا کشورهایی که موطن اصلی مسلمانان مهاجر بودهاند؛ تاریخچه و نحوه حضور مسلمانان (به عنوان کارگر مهاجر، پناهنده و غیره) و نیز نوع رابطه با کشور مهاجر فرست (سابقه استعماری)؛ و سرانجام تعداد مسلمانان نسبت به کل جمعیت و پراکندگی جغرافیایی آنان (اینکه تا چه اندازه آنان تهدید به شمار میروند)، بستگی دارد. کشورهایی مانند فرانسه و آلمان بیشتر تمایل به ادغام مسلمانان در جوامع ملی خود دارند به شرطی که آنان با پذیرش فرهنگ و ارزشهای کشور میزبان، چندان تأکیدی بر هویت اسلامی خود به عمل نیاورند. در مقابل، درکشورهایی نظیر انگلستان امکان پایبندی مسلمانان به ارزشهای اسلامی فراهم گردیده، اما مسلمانان به صورت اقلیتی مجزا باقی مانده و با آنها به همین صورت برخورد میشود. در میان موضوعاتی که در نتیجه حضور مسلمانان در کشورهای اروپایی مطرح شده است، میتوان به سه دسته از مطالبات اشاره کرد. دسته اول به طور مستقیم به مطالبات جوامع مسلمان در رابطه با انجام فرایض و تکالیف دینی مربوط میشود. این مسائل تا حدودی به باورهای اسلامی مسلمانان ربط پیدا میکنند و عوامل فرهنگی و سنتهای ملی نیز در آنها دخیل میباشند؛ در این ارتباط میتوان به مسائلی نظیر احداث مساجد و تأمین امامان جماعت برای مساجد اشاره نمود. در گروه دوم مسائلی قرار میگیرند که معمولاً با ارزشهای اجتماعی کشور میزبان مغایر است و نشئت گرفته از فرهنگ و سنتهای خاص ملیتهای مسلمان هستند. از جمله این مسائل میتوان به حفظ حجاب اسلامی بانوان در موقعیتهایی که پوشیدن حجاب از طرف دولت میزبان ممنوع اعلام شده اشاره نمود، گروه سوم از مطالبات شامل مواردی میشود که مبتلا به اقشار وسیعی از مردم است، اما از آنجا که مسلمانان در اقلیت قرار دارند و نسبت به آنان دیدگاه منفی و تعصبآمیزی به وجود آمده است، بار مشکلاتشان سنگینتر میشود. برای مثال، شرایط نامطلوب اقتصادی و اجتماعی مانند فقر، بیکاری،گرانی، بزهکاری و دیگر نارساییها با توجه به تبعیضهایی که در مورد مسلمانان در برخی از کشورهای اروپایی روا داشته میشود، بیشتر گریبانگیر آنان میشود. از یک سو، ذهنیت منفی افکار عمومی که به صورت اسلام هراسی متجلی میشود و از سوی دیگر، وقوع رخدادهای تروریستی پس از 11 سپتامبر از طرف گروه القاعده که متأسفانه تلاش گستردهای به عمل آمد تا آن را به کل مسلمانان تعمیم دهند و سبب شد تا دولتهای اروپایی سختگیری بیشتری بر آنان اعمال کنند و حساسیت بیشتری در خصوص آنان به خرج دهند، شرایط را برای مسلمانان دشوارتر کرده است. این وضعیت دشوار به ویژه جوانان مسلمان را دچار سرخوردگی کرده و آنان را در معرض آسیبهای اجتماعی قرار میدهد. طبیعی است که این شرایط ناخواسته گرایش به خشونت را در میان آنان تقویت نماید؛ امری که به نوبه خود سبب تقویت اسلام هراسی در جوامع اروپایی شده و باعث میشود که مسلمانان حکم سپر بلا را پیدا کنند. شکستن این دور باطل مستلزم اتخاذ سیاستهایی از جانب دولت اروپایی است تا هر چه بیشتر مشارکت مسلمانان در اداره امور جامعه را تضمین کرده و امید به موفقیت و پیشرفت را در آنها زنده کند، بیآنکه در این مسیر آنان وادار به ترک هویت و ارزشهای اسلامی خود شوند. ادغام در جامعه همراه با پذیرش و به رسمیت شناختن موجودیت فرهنگهای مختلف و برقراری مجاری مناسب برای گفتوگو میان آنها و همزیستی با یکدیگر، میتواند کلید حل این مشکل باشد. گفتوگو و تعامل مثبت میان مسلمانان مقیم کشورهای اروپایی با جوامع اروپایی با هدف درک متقابل به منظور همزیستی بیشتر و احترام گذاشتن دولتهای اروپایی به باورهای دینی و دادن آزادیهای مدنی، علاوه بر آثار نیکویی که میتواند در سطح داخلی در روابط احترامآمیز متقابل مسلمانان با جوامع اروپایی داشته باشد، سبب تبعیت بیشتر مسلمانان از قانون در کشورهای محل زندگیشان خواهد شد. این مناسبات مثبت پیامدهای سازندهای نیز برای روابط جهان اسلام با غرب در پی خواهد داشت. از آنجا که مسلمانان اروپا در خط مقدم ارتباط با غرب قرار دارند، در جایگاهی مناسب برای درک و شناخت غرب و بهرهگیری از تجربیات مثبت آن از یک سو و طرح دیدگاههای مسلمانان و انتقادهای آنان از غرب از سوی دیگر قرار دارند. از اینرو، میتوان تصور کرد که این مسلمانان میتوانند از طریق ایفای نقش واسطهای تا حدود زیادی در تنظیم روابط میان جهان اسلام و غرب تأثیرگذار باشند. در واقع، براساس یک الگوی «جامعهپذیری» ملایم و قابل تحمل فضایی به وجود خواهد آمد که میتواند به جرح و تعدیل رفتارهای دو طرف منجر شود. به عبارت دیگر، این مسلمانان میتوانند پلی بین نخبگان جوامع اسلامی و جوامع غربی باشند و زمینه را برای تعامل بیشتر و روابط سازندهتر میان اسلام و غرب فراهم آورند. از سوی دیگر، رفتار توأم با مدارا و تسامح غرب با مسلمانان سبب تلطیف جو روابط حاکم بر جهان اسلام و غرب خواهد گردید و میتواند زمینهساز رفع سوء تفاهمات و به وجود آمدن اعتماد متقابل بین دو طرف گردد. با توجه به اهمیت موضوع حضور مسلمانان در اروپا و پیامدهای آن و نیز سیاستهای متخذه از سوی دولتهای اروپایی در خصوص ادغام مهاجران مسلمان از یک سو و دیدگاه غرب و به ویژه اروپاییها نسبت به اسلام، مسلمانان و هویت اسلامی در جوامع اروپایی و نقش آن در تدوین سیاست خارجی کشورهای اروپایی، مجموعه مقالاتی در این زمینه گردآوری شدهاند. این مقالات در دو بخش ارائه میشوند. در بخش نخست، سیاستهای ادغام مهاجران مسلمان در کشورهای عمده اروپایی و نیز سیاست مهاجرت اتحادیه اروپا مورد بررسی قرار میگیرد و بخش دوم به دیدگاههای موجود در غرب و به ویژه اروپا نسبت به اسلام سیاسی و تبلور آن در سیاست خارجی اختصاص دارد. در این پژوهشنامه، بر سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان که دارای اقلیت مسلمان میباشند و سیاستهای متخذه در آنها در قبال مسلمانان انعکاس وسیعتری دارد، تمرکز بیشتری صورت گرفته است. مقاله نخست با عنوان «مسلمانان و دولتهای اروپایی» به نحوه رفتار و نوع سیاستهای اتخاذ شده از سوی دولتهای اروپایی در قبال مسلمانان و واکنش مسلمانان به این سیاستها میپردازد و در پایان به عنوان مطالعه موردی، سیاستهای دو کشور انگلیس و فرانسه در قبال مسلمانان بررسی میشود. مقاله دوم با عنوان «بررسی تطبیقی سیاستهای ادغام مهاجران مسلمان در فرانسه و آلمان» تلاش میکند با توجه به نگرش فلسفی ـ سیاسی حاکم و ذهنیت افکار عمومی و نخبگان و نیز با عنایت به شرایط اقتصادی و اجتماعی مهاجران، کارآمدی سیاستهای متخذه از طرف دو کشور عمده اروپایی یعنی فرانسه و آلمان را با دیدگاهی مقایسهای مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. مقاله سوم با عنوان «اجتماعگرایی در انگلستان و تأثیر آن بر وضعیت مسلمانان آن کشور» به بررسی دیدگاه اجتماعگرایی میپردازد که قائل به شناسایی اجتماعات و در نظر گرفتن امکانات و مزایایی برای آنان است و عمدتاً در انگلستان رواج دارد. نویسنده با توجه به ضرورت ادغام مسلمانان در جامعه به منظور پیشگیری از هر گونه انفجار اجتماعی، سیاستهای متأثر از اجتماعگرایی را که در قبال مسلمانان اتخاذ شده مورد بررسی قرار میدهد. مقاله چهارم با عنوان «سیاست اتحادیه اروپا در قبال مهاجرت»، قوانین و سیاستهای اتحادیه اروپا را در قبال مهاجرت مورد بررسی قرار میدهد. در این مقاله تلاش شده است دیدگاه حاکم بر اتحادیه اروپا در خصوص مسائل مربوط به پناهندگان و مهاجرپذیری با تأکید ویژه بر مسلمانان مورد بحث قرار گیرد. مقاله پنجم با عنوان «دیدگاه غرب در مورد اسلام سیاسی»، در پی آن است که با تبیین شرایط درک اسلام سیاسی در روابط بینالملل معاصر، تأثیرات چنین درکی را بر سیاست خارجی آمریکا و اروپا در قبال بازیگران سیاسی و جنبشهای اسلامی مورد بررسی قرار دهد. نویسنده ضمن مقایسه دیدگاههای رایج در آمریکا و اروپا در این خصوص که همگی از ماهیتی سکولار برخوردارند، تأکید دیدگاههای اروپایی به تعامل با اسلامگرایان و جنبشهای اسلامی را مورد توجه قرار میدهد. مقاله ششم و پایانی با عنوان «اسلام عاملی باز دارنده برای عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا» چنین استدلال میکند که هویت اسلامی کشور ترکیه که در سالهای اخیر با روی کار آمدن دولتهای اسلامی در این کشور بروز و نمود بیشتری یافته است، عاملی باز دارندة در راه عضویت آن در اتحادیه اروپا به شمار میآید.
|