پایان یک آغاز (بررسی درگیریهای فلسطین) |
13 September 2007 |
||||
اهمیت: فلسطین وارد مرحله تازهای از حیات سیاسی خود شده است. درگیریهای قدیمی و جدال کهنه بین دو نیرو و جناح رقیب فتح و حماس همزمان با برتری سیاسی حماس در انتخابات پارلمانی سال گذشته به مقاطع حساس خود رسید. فتح و حماس مدعیان حراست و پاسداری از آرمان آزادی فلسطین میباشند و هر کدام برای نیل به این آرمان از ابزار و شیوههای متفاوتی بهره جستهاند. پس از درگیریهای اخیر که به تسلط نظامی حماس در غزه، انحلال دولت وحدت ملی و تشکیل دولت انتقالی از سوی محمود عباس انجامید، شرایط سیاسی برای هر یک از دو نیروی فلسطینی و اوضاع اجتماعی و سیاسی برای مردم در سرزمینهای اشغالی به گونهای متفاوت در حال پیشروی است. مقاله حاضر با نگاهی به بسترها و زمینههای شکلگیری درگیریهای غزه، شرایط سیاسی پیشروی فتح و حماس و همچنین تأثیر شرایط جاری بر سیاستهای منطقهای بازیگران منطقهای و فرامنطقهای با نفوذ در فلسطین را مورد بررسی قرار میدهد. تحلیل: شرایط خاص و ویژهای بر فلسطین حاکم میباشد. تحولات سه سال گذشته در سرزمینهای اشغالی به گونهای در جریان بود که انتظار میرفت بحرانی جدید بروز کند. شدت درگیریهای اخیر را میتوان روندی اجتنابناپذیر تلقی کرد. با توجه به شرایط خاص فلسطین و رویکرد متفاوت سیاسی، عقیدتی و ایدئولوژیک دو نیروی مؤثر فلسطینیها و در کل نگرشهای متفاوت موجود در میان افکار عمومی فلسطینی و در بین رهبران جریانهای سیاسی در مورد آینده کشور مستقل فلسطینی و نوع نگاه به اسرائیل، زمینههای لازم برای بروز جدال فکری، عقیدتی و درگیری نظامی، حذفی فراهم شده بود. اگر روند تحولات سه سال گذشته را به چهار مقطع زمانی تقسیم کنیم، میتوان به بسترها و زمینههای شکلگیری درگیریهای اخیر پی برد: 1- مقطع زمانی اول (تابستان 2004- ژانویه 2005) «پیروزی محمود عباس» در تابستان سه سال پیش، مقاومت در سرزمینهای اشغالی (انتفاضه الاقصی) به اوج خود رسیده بود. سیاست مشتآهنین شارون با شدت تمام اعمال میگردید و اسرائیل علیرغم تعهدات قبلی خود ارتش را به داخل شهرهای فلسطینی تحت کنترل دولت خودگردان گسیل کرده بود. عرفات که همزمان ریاست ساف، رهبری فتح و ریاست دولت خودگردان را بر عهده داشت، به شدت تحت فشار و محاصره بود. وی در سالهای پس از شکست مذاکرات کمپ دیوید و در جریان انتفاضه الاقصی، از سوی اسرائیل متهم به همدستی با مبارزان فلسطینی شده بود. در صحنه سیاسی با ایجاد پست نخستوزیری (طبق نقشه راه)، جدالهای سیاسی بین کادر رهبری و نیروهای قدیمی فتح آغاز شده بود و پس از خودداری عرفات از تنفیذ اختیارات امنیتی به ابومازن، وی از پست خود استعفا داده بود و احمد قریع جانشین وی شده بود. در داخل فتح، تمرکز و تجمیع قدرت سیاسی و فساد مالی همراه با اعمال سیاستهای مستبدانه توسط نیروهای قدیمی فتح با واکنش نیروهای جوان و شاخه مبارزاتی جنبش (گردانهای الاقصی) مواجه شده بود و 400 نفر از فعالان و اعضای جنبش فتح به دلیل فقدان افق سیاسی روشن و فقدان یک موضع مشخص از سوی رهبری فتح استعفا داده بودند. فتح از درون دچار تزلزل شده بود و تقابل دو دیدگاه و نگرش مبتنی بر حرکت به سوی صلح و یا استمرار مقاومت و نیز تلاش برای حفظ موقعیت سیاسی و اقتصادی در مقابله با تفکر معتقد به لزوم اصلاحات درونی و تمرکززدایی، رویاروی یکدیگر قرار گرفته بودند. جنبش مقاومت اسلامی در آن مقطع به عنوان فعالترین و تأثیرگذارترین نیرو و جریان مخالف سیاسی - نظامی در صحنه حضور داشت. سیاستهای داخلی رهبران ساف و دولت خودگردان و همچنین نوع نگاه رهبران قدیمی فتح به اسرائیل با مبانی فکری حماس مبنی بر عدم مشروعیت اسرائیل و لزوم نابودی آن، تشکیل کشور مستقل فلسطینی در سرزمین تاریخی فلسطین واجرای شریعت اسلامی در کشور فلسطین، کاملاً در تضاد قرار داشت. در آن مقطع زمانی، اسرائیل از عرفات خسته و ناامید شده بود و به دلیل استمرار سیاستهای خشونتبار علیه فلسطینیها تحت فشار افکار عمومی قرار داشت؛ همچنین کشمکشهای سیاسی بین احزاب و نیروهای مختلف اسرائیلی برسر طرح شارون (مبنی بر خروج از غزه) در جریان بود. با مرگ یاسر عرفات در نوامبر 2004 که به زعم اکثر تحلیلگران نقطه عطفی در حیات سیاسی فلسطینیها بود، فلسطین چهرهای کاریزماتیک را از دست داد. اما مرگ وی فرصتی تازه برای گروههای فلسطینی به وجود آورد. پیروزی محمود عباس در انتخابات، بدون مشارکت سیاسی حماس و جهاد اسلامی، پایان مقطع زمانی مورد اشاره بود. در این مقطع با وجود درگیریهای شدید بین مبارزان فلسطینی و اسرائیل در جریان انتفاضه الاقصی، نیروهای داخلی فلسطینی جدال نظامی آشکار با یکدیگر نداشتند. 2- مقطع زمانی دوم (ژانویه 2005 «پیروزی محمود عباس» - ژانویه 2006 «پیروزی حماس») با پیروزی قابل پیشبینی محمود عباس شرایط سیاسی در فلسطین وارد مرحله تازهای شد. اولین چالش وی پس از پیروزی چگونگی مقابله با گروههای جهادی و مشخصاً حماس، مواجهه با انتقادات فزاینده داخلی در فتح و انتظارات روزافزون اسرائیل برای مهار گروههای جهادی بود. نکته قابل تأمل پس از فوت عرفات و پیروزی محمود عباس در داخل فتح، نزدیکی دو دیدگاه و نگرش در فتح در مورد تشکیل کشور فلسطین بود. چنین به نظر میرسید که در این مقطع بین نیروهای قدیمی فتح حول محمود عباس و نیروهای جوانتر نزدیک به برغوثی در مورد تشکیل کشور فلسطین در مرزهای جنگ ژوئن 1967 انطباق و نزدیکی به وجود آمده است. مواضع مروان برغوثی رهبر گردانهای الاقصی (شاخه نظامی فتح) و سایر نیروهای منتقد داخل فتح به خصوص پس از انتشار سندی موسوم به سند زندانیان (در سال گذشته)، در مورد پایان مقاومت در سرزمینهای اسرائیل (1948) و استمرار مقاومت و تشکیل دولت فلسطینی در مرزهای 1967 به مواضع رهبران قدیمی فتح نزدیکتر شد و میتوان گفت با توجه به شرایط خاص سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فلسطین و وضعیت جمعیت شناختی اعراب ساکن سرزمینهای اشغالی، گروههای مختلف جناح فتح در مورد تشکیل کشور فلسطین در مرزهای پیش از جنگ 67 به اجماع دست یافتند. در فضای سیاسی جدید، حماس در اقدامی قابل انتظار و با درک شرایط جدید، برای نخستین بار با اعلام آمادگی برای مشارکت در انتخابات شوراهای محلی و شهرداریها سعی کرد با واقعیات جدید صحنه فلسطین خود را همگام سازد. موفقیت حماس در انتخابات شهرداریها و کسب کرسیهای متعدد درغزه و کرانه غربی (پایگاه سنتی طرفداران فتح) نشانگر میزان مقبولیت جنبش مقاومت در بین افکار عمومی بود. شکست یک دهه مذاکرات صلح، کارشکنیهای اسرائیل و ناتوانی فتح در استیفای حقوق فلسطینیها، مقاومت حماس در برابر اشغالگری اسرائیل، تمرکز قدرت و ثروت در جناح فتح، فساد گسترده در بین رهبران جنبش و نیز عملکرد مطلوب نامزدهای منسوب به حماس در زمان تصدیگری خود در شهرداریها، زمینهساز موفقیت و پیروزی قابل ملاحظه حماس در انتخابات پارلمانی بود. علیرغم اینکه در این مقطع زمانی شاهد درگیری آشکاری بین نیروهای رقیب فلسطینی نبودیم، اما با انطباق دیدگاههای نیروهای درونی فتح در مورد تشکیل کشور فلسطینی در مرزهای 1967 و تأکید و اصرار حماس بر نامشروع دانستن اسرائیل و لزوم ادامه مبارزه با آن، همچنان دو تفکر و نگاه و دو خط فکری متفاوت رویاروی یکدیگر قرار میگرفتند. 3- مقطعزمانی سوم(ژانویه 2006 «پیروزی حماس» – فوریه 2007«پیمان مکه») با پیروزی حماس معادله تحولات خاورمیانه به گونهای دیگر رقم خورد. حماس منتقد صریح مذاکرات دولت خودگردان و اسرائیل طی دو دهه گذشته و مؤثرترین و فعالترین نیروی نظامی در مبارزه علیه اسرائیل در فرآیندی شرکت کرد و پیروز شد که حاصل مذاکرات صلح اسلو بود. در واقع، حماس وارد نبرد دیگری شده بود. حماس به عنوان یک نیروی مخالف سیاسی و نظامی سکاندار دولت خودگردان شده بود و خود را با شرایط و مقتضیات تازهای رویارو میدید. حماس پیش از تشکیل کابینه از فتح درخواست کرد که به کابینه بپیوندد، خواستی که بلافاصله از سوی فتح رد شد. موقعیت جدید حماس به همان میزان که برای اسرائیل حساسیت برانگیز و دردسر آفرین بود، برای فتح نیز بود. از همینرو، محمود عباس و دیگر رهبران و فعالان فتح بلافاصله پس از پیروزی حماس از هر گونه تلاشی برای محدود کردن و فشار آوردن بر جنبش مقاومت دریغ نکردند. حماس بلافاصله پس از تشکیل دولت (که عمدتاً شامل تکنوکراتها و تحلیلگران ارشد فلسطینی نزدیک به حماس بود)، با سیلی از مشکلات مواجه شد؛ کارشکنیهای زنجیرهای محمود عباس، اسرائیل، اروپا و آمریکا شرایط حادتری را برای رهبری حماس و مردم فلسطین به دنبال داشت. گروه چهار جانبه صلح خاورمیانه (آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه و سازمان ملل) همکاری و مساعدت مالی و سیاسی با دولت تازه تأسیس را منوط به رسمیت شناختن اسرائیل، پذیرش توافقات گذشته دولت خودگردان (از جمله نقشه راه) و دوری جستن از خشونت کرد. بدیهی بود که حماس نمیتوانست با شروط مشترک گروه چهارجانبه و محمود عباس موافقت کند. هویت حماس و بنیانهای فکری و عقیدتی آن به گونهای دیگر تعریف و طراحی شده بود. پس از مخالفت حماس با شروط گروه چهارجانبه، کمکهای مالی آمریکا، اروپا (ماهیانه 30 میلیون دلار) معلق شد و اسرائیل از پرداخت ماهیانه 50 میلیون دلار بابت عوارض گمرکی به دولت تحت رهبری حماس خودداری ورزید. در چنین شرایط وخیمی، دولت تازه تأسیس برای ابتداییترین وظیفه خود یعنی پرداخت حقوق کارمندان (165000 نفر) و خدمات اجتماعی با مشکلات دوچندانی مواجه شد. علیرغم شرایط اقتصادی وخیم، محمود عباس حماس را برای تغییر مواضعش تحت فشار قرار داد. اندکی پس از تشکیل کابینه حماس و پس از انتشار سندی موسوم به زندانیان (پایان مقاومت در سرزمین 48، ادامه مقاومت در سرزمینهای اشغالی 67 و توجه به طرح عربی) و به تعبیری، شناسایی دو فاکتوی اسرائیل از سوی فعالان دربند اسرائیل از هر دو گروه فتح و حماس، محمود عباس با تعیین ضربالاجلی ده روزه و تعیین زمانی برای رفراندوم، حماس را برای اعلام موضع تحت فشار قرار داد. با توجه به آمــار و شـاخصهای اجتماعـی و اقتصـادی در غــزه و کرانه غربی و اعمال محدودیتهای فراوان پس از روی کار آمدن دولت حماس، شرایط به سمتی پیش میرفت که تشدید درگیریها و برخوردها قابل انتظار بود. از سوی دیگر، انحلال تشکیلات امنیتی وابسته به وزارت کشور تحت کنترل حماس و اعلام برگزاری همزمان انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری و اصرار بر پذیرش شرایط گروه چهار جانبه و نیز مخالفت حماس با شروط و خواستهای فوق شرایط را بیش از گذشته بغرنج مینمود. جدالهای سیاسی، شرایط نابسامان امنیتی، وضعیت بغرنج اقتصادی و اجتماعی و درگیریهای روزمره مسلحانه تصویری ناخوشایند از سرزمینهای اشغالی مجسم میساخت. از سوی دیگر، آمریکا، اسرائیل و کشورهای تأثیرگذار عرب از فتح حمایت سیاسی و نظامی میکردند و از هر خدمتی برای محدود کردن حماس استفاده و بهره میجستند. تمامی این سیاستها و فشارها به منظور خارج ساختن حماس از قدرت سیاسی رخ میداد. در این مقطع زمانی که با افزایش درگیریهای داخلی توأم بود، از شدت مبارزه بین فلسطینیها و ارتش اسرائیل نیز کاسته شده بود. (پس از دستگیری سرباز اسرائیلی در غزه تهاجمات اسرائیل برای چند هفته ادامه داشت، اما سپس متوقف گردید). 4- مقطعهای چهارم (فوریه 2007 «پیمان مکه» - تابستان 2007 «تسلط حماس بر غزه») با افزایش درگیریهای مسلحانه و فرسایشی و جدالهای مستمر سیاسی، رهبران مصر و سوریه به اقدامات میانجیگرانه دست زدند و پس از عدم موفقیت تلاشهای این کشورها نشستی در مکه به میزبانی ملک عبدا... برگزار شد که در نهایت به انعقاد پیمان مکه انجامید. پس از توافق مکه چنین به نظر میرسید که با حضور فتح در کابینه ائتلافی و کسب چند کرسی وزارتی در کابینه تحت رهبری حماس، شرایط به سمت آرامش سوق یابد. با توجه به روند تحولات و تفاوت دیدگاههای بین فتح و حماس بدیهی بود که چنین توافقی نمیتواند پایدار باشد. تسلط بر تشکیلات امنیتی در غزه و کرانه غربی همچنان چالش انگیزترین و مهمترین موضوع بود. محمد دحلان از نزدیکان محمود عباس طی چند سال گذشته در روند تحولات نقش مخربی ایفا میکرد. ترور رشید ابوشیاک، مشاور دحلان، توسط شبه نظامیان وابسته به حماس و حملات مکرر نظامیان نزدیک به فتح به فعالان حماس و حمله به وزارت کشور تحت رهبری حماس مجدداً درگیریها را به اوج رساند. اگر چه پس از تشکیل کابینه وحدت ملی، اتحادیه اروپا از تشکیل کابینه حمایت کرد و متعهد به رفع تعلیق کمکهای مالی گردید، اما آمریکا و اسرائیل همچنان به دلیل حضور حماس در کابینه ائتلافی به سیاستهای قبلی خود ادامه میدادند. نکته قابل تأمل، تفاوت نگاه موجود فتح در مواجهه و برخورد با حماس میباشد. چندی قبل احمد حلس، یک مقام بلند پایه امنیتی فتح، درگیریهای اخیر را منسوب به گروههای خودسر و موازی در داخل هر دو جنبش کرد و از تحرکات گروههای شبه نظامی موازی در فتح انتقاد به عمل آورد. او و طرفدارانش در جریانات اخیر از درگیری با حماس اجتناب ورزیدند. دیدگاهی در فتح موجود است که این نوع برخورد حذفی با حماس را صحیح نمیداند و خواستار حضور حماس در رقابتهای سیاسی داخلی میباشد. نظامیان حماس در نبردی 6 روزه موفق به بیرون راندن نیروهای وفادار به فتح و تسلط بر تمام مؤسسات دولت خودگردان در نوار غزه شدند. در واکنش به اقدام نظامی حماس، طرفداران جنبش فتح نیز به مؤسسات حماس در کرانه غربی حمله کردند و افراد عضو حماس را دستگیر نمودند. نتیجهگیری: 1- با توجه به تحولات سه سال گذشته میتوان گفت که حماس از نظر سیاسی در شرایط دشواری قرار گرفته است. حماس پس از اعلام آمادگی برای حضور و مشارکت در فرآیندهای سیاسی به آرامی و با احتیاط در حال دور شدن از بنیانهای نظری و فکری خود بود. مواضع رهبران و فعالان حماس طی یک سال و نیم گذشته (به خصوص اظهارات خالد مشعل و مصاحبههای وی) مبین این نکته میباشد که حماس با توجه به شرایط جاری در سرزمینهای اشغالی و با نگاه به ترکیب جمعیتی اعراب و یهودیان (نرخ رشد دو برابری اعراب نسبت به یهودیان ساکن اسرائیل)، فلسطین در مرزهای 1967 را پذیرفته است، اما به دلیل اینکه هویت، مشروعیت، محبوبیت و ادامه حضور خود را به عنوان یک نیروی سیاسی، اجتماعی و نظامی از مقاومت علیه اشغالگری کسب کرده در چنین مقطعی نمیخواهد و نمیتواند به طور کامل بر خلاف این عامل هویت بخش گام بردارد. حماس اگر به عنوان یک اپوزیسیون سیاسی و یک گروه مقاومت تعریف شود میتواند در همان چارچوب بنیانهای فکری و عقیدتی خود به پیش رود و از آن عدول نکند، اما اگر علاقهمند به تداوم حرکت سیاسی و در اختیار داشتن قدرت سیاسی (در قالب دولت خودگردان) در سرزمینهای اشغالی باشد، با توجه به شرایط تحمیل شده به جنبش در چنین مقطعی نمیتواند به عنوان یک جریان سیاسی در چارچوب دولت خودگردان ادامه دهد. حماس به پایان حرکت سیاسی خود در این مقطع زمانی نزدیک میشود و به احتمال زیاد در انتخابات زود هنگام پارلمانی در آینده نزدیک شرکت نخواهد کرد. حماس تصمیم شورای مرکزی سازمان آزادیبخش فلسطین مبنیبر برگزاری انتخابات زود هنگام پارلمانی و ریاست جمهوری را محکوم کرد و آن را غیرقانونی خواند. پس از تحولات اخیر، گردانهای عزالدین قسام، شاخه نظامی حماس بر فعالیت خود علیه اسرائیل میافزایند و میتوان شاهد شدت عمل اسرائیل در غزه علیه نیروهای حماس بود. در چنین شرایط دشواری، محمود عباس نیز برای مقابله با حماس مواجه با فشارهای داخلی (از درون فتح) و خارجی (از جانب اسرائیل) میباشد. حماس با هر گونه مذاکرات صلح بین عباس و نخست وزیر اسرائیل مخالفت خواهد کرد و پس از تحولات اخیر همچنان رو در روی دو سؤال باقی خواهد ماند: تشکیل دولت فلسطینی در مرزهای 67 را بپذیرد یا بر بنیانهای فکری و عقیدتی خود، یعنی نابودی اسرائیل و تشکیل فلسطین در سرزمین تاریخی فلسطین تأکید کند؟ در آینده و پس از تحولات اخیر، شکاف درونی بین نیروهای فکری و سیاسی حماس امری محتمل است که این شکاف درونی میتواند در ادامه حیات سیاسی و نظامی نیروی مقاومت بسیار تأثیرگذار و نقشآفرین باشد. 2- فتح با سیلی از مشکلات متراکم مواجه است و نیروهای قدیمی فتح حول محور محمود عباس خود را در مقابل نسل جدیدی میبیند که خواستار اصلاحات سیاسی، تمرکززدایی و مبارزه با فساد انباشت شده مالی در هسته مرکزی جنبش فتح و سازمان آزادیبخش فلسطین میباشد. طی 18 سال گذشته انتخاباتی در جنبش فتح صورت نگرفته است: محمود عباس پس از تحولات اخیر با دو چالش عمده و اساسی مواجه است. مقاومت در برابر فشارهای داخلی از جناح فتح و نحوه مواجهه و یا تعامل با نیروهای جهادی. فتح اعتبار خود را از دست داده است و مقامات فتح بین افکار عمومی همچنان به فساد و مال اندوزی شهره هستند. چندی قبل، سلام فیاض، نخستوزیر دولت انتقالی، اموال محمد دحلان را مصادره کرد. دحلان پس از تحولات اخیر استعفای خود را تقدیم محمود عباس نمود. دحلان از نیروهای نزدیک به عباس و مشاور امنیتی وی بود. در صورت برگزاری انتخابات زود هنگام، نامزدهای نزدیک به فتح در رقابتی بدون رقیب میتوانند مجدداً در ساختار سیاسی دولت خودگردان حاکم شوند و میتوان گفت که در صورت پوستاندازی فتح، در میانمدت شاهد حضور نیروهای ملیگرای سکولار و به حاشیه رفتن نیروهای اسلامگرا در ساختار سیاسی فلسطین خواهیم بود. دولت سلام فیاض برنامه کاری خود را منتشر ساخت در این برنامه برای نخستین بار از زمان تشکیل سازمان آزادیبخش فلسطین، لزوم مقاومت مسلحانه در برابر اسرائیل از اساسنامه دولت حذف شده است. محمود عباس نیز متعهد شده است با اعمال محدودیتها و قوانین جدید راه مشارکت حماس در آینده را مسدود کند. وی همچنین مروان برغوثی را جانشین شایسته برای خود نامید. چندی قبل 189 فعال جنبش فتح با انتشار نامهای عنوان کردند که مقاومت مسلحانه در اسرائیل را پایان دهند. نام زکریا زبیدی رهبر گردانهای الاقصی نیز در این افراد به چشم میخورد. 3- ایالات متحده مدعی دموکراسی خواهی بار دیگر فرایندی دموکراتیک را به استهزا گرفت. مخالفت پیاپی با منتخب مردم فلسطین واعمال فشارهای مختلف نشان داد که آمریکا در هر شرایطی منافع اسرائیل را در اولویت سیاستهای منطقهای خود قرار میدهد. آمریکا در کوتاه مدت از کابینه جدید منتخب محمود عباس حمایت میکند و کمکهای مالی، اقتصادی و حمایتهای سیاسی را به محمود عباس شدت خواهد بخشید. نظریهپردازان نومحافظه کار در مؤسسه مطالعاتی واشنگتن با ارائه طرح موسوم به مارشالینگ (براساس طرح مارشال، کمک ایالات متحده به آلمان و ژاپن پس از جنگ دوم جهانی) به دنبال تقویت بنیههای اقتصادی دولت منتخب محمود عباس در فلسطین میباشند. 4- اسرائیل از انزوای سیاسی حماس خشنود است اما تحلیلگران عمدتاً چپ اسرائیلی پس از تحولات اخیر از به حاشیه رفتن و تحمیل شرایط کنونی به حماس نگران هستند و دور شدن حماس از فرآیندهای دموکراتیک را آغازی بر افزایش خشونتها علیه منافع اسرائیل میدانند. اگر چه با احیای مذاکرات صلح بین دولت خودگردان و اسرائیل در آینده میتوان شاهد تعاملات بیشتر طرفین بود، اما به دلیل اینکه نخستوزیر فعلی اسرائیل در شرایط متزلزل و ناپایداری قراردارد، اتخاذ تصمیمات مهم و اساسی برای وی متصور نمیباشد.مسائل اصلی مناقشه، مسئله آوارگان، سرنوشتبیتالمقدس و تعیین مرزهای مشترک همچنان مورد سؤال، تردید و مباحثه و جدال باقی خواهد ماند. اسرائیل در تلاش برای تقویت به قول خود میانهروهای فلسطینی به حمایت مالی و سیاسی از دولت جدید پرداخته است. 5- با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی فلسطین، شروع انتفاضه سوم بعید به نظر میرسد. اما پس از تحولات اخیر، درگیریهای مسلحانه هواداران فتح و حماس استمرار خواهد داشت. حماس همچنان زنده و در بطن جامعه فلسطین به مقاومت ادامه خواهد داد. فرصتی که برای جامعه فلسطین پس از حضور حماس در فرآیندهای سیاسی به وجود آمده بود با تحمیل شرایطی که به تفصیل بیان شد، در حال از بین رفتن میباشد. درگیریهای خونین غزه و انحلال دولت تحت رهبری حماس را میتوان پایان یک آغاز دانست.
|