چکیده

همان‌طور که انتظار می‌رفت، قرن بیست‌و یکم آبستن حوادث و تحولات مهم اقتصادی و سیاسی بود و مرور تحولات در دهه اول این قرن این ادعا را ثابت می‌کند. ظهور یورو به عنوان واحد جدید پولی در مقابل دلار، ظهور چین به‌عنوان قدرت نوین اقتصادی، رکود بزرگ اقتصاد امریکا و جهان، سلطه نومحافظه‌کاران بر امریکا و جهان طی این دهه، نوسانات شدید قیمت نفت و دو جنگ افغانستان و عراق، مهم‌ترین اتفاقات این دهه به‌شمار می‌روند. با نگاهی کلی به این موارد، درمی‌یابیم که مناسبات اقتصادی و سیاسی دنیا در حال تغییر است و جهان منتظر ظهور ابرقدرت‌های جدید اقتصادی و سیاسی است؛ بنابراین دولت‌ها باید بر اساس قواعد جدید بین‌المللی، اقدام به تدوین و ترسیم سیاست خارجی خود نمایند.

به نظر می‌رسد در دهه دوم این قرن، چین و اتحادیه اروپا نقش مؤثرتری در مناسبات اقتصادی و سیاسی جهان ایفا خواهند نمود. در این راستا، ایران نیز می‌تواند جایگاه مناسبی در عرصه بین‌المللی داشته باشد.

محتوای گزارش

مقدمه

کمتر از یک سال به پایان دهة اول قرن بیست‌ویکم نمانده و جهان تحولات سیاسی، نظامی و اقتصادی مختلفی را پشت سر گذاشته است. یک دهه در تاریخ یک کشور ‌زمان کمی نیست و بسیاری از متغیرها و معادلات سیاسی و اقتصادی می‌تواند تغییر یابد و چهره جهان عوض شود. در عرصه سیاسی، مرور تاریخی تحولات، می‌تواند ما را در ترسیم برنامه‌های بلندمدت و برنامه‌ریزی برای آینده یاری نماید. چنان‌که از عنوان این نوشته مشخص است، به دنبال بررسی تحولات مهم اقتصادی دنیا در دهه اول قرن بیست‌ویکم و دلایل این تغییرات هستیم و در این راستا به مرور مهم‌ترین حوادث اقتصاد سیاسی جهان، ریشه‌های این تحولات، تبعات و آثار آنها در سطح جهانی و منطقه‌ای خواهیم پرداخت. از دیگر اهداف این نوشته، نگاه به اقتصاد سیاسی آینده و ترسیم چشم‌انداز دهه دوم قرن بیست‌ویکم است. در ضمن، جایگاه و نقش ایران نیز بررسی خواهد شد. پرسش‌های اساسی که در این فضا مطرح است به شرح زیر می‌باشد:

1. مهم‌ترین تحولات اقتصاد سیاسی این دوران کدام است؟

2. علل و اسباب این تحولات چه بوده است؟

3. چه تغییراتی در تحولات اقتصاد سیاسی جهان به وجود آمده است؟

4. بازیگران جدید و قدیم اقتصاد سیاسی جهان کدام کشورها و نهادها هستند؟

5. چشم‌انداز آتی تحولات اقتصاد سیاسی دنیا به چه صورت است؟

6. جایگاه ایران در عرصة اقتصاد سیاسی دنیا و این تحولات کجاست؟

برای پاسخ به این سئوالات به شرح زیر عمل خواهد شد. در این نوشتار پس از مقدمه، در بخش دوم مروری بر این تحولات خواهیم داشت. در این بخش به بررسی دلایل و علل ظهور چهره‌های جدید نظام اقتصاد سیاسی دنیا خواهیم پرداخت. در ادامه به بررسی دورنمای این تحولات در دهه دوم و جایگاه ایران خواهیم پرداخت و در پایان نتیجه‌گیری ارائه می‌شود.

مرور تحولات اقتصاد سیاسی در دهه اول

این دهه، تحولات مهمی را در خود و در تاریخ جهان به ثبت رسانده است که هرکدام از آنها قابل بحث می‌باشد. ده سال اول قرن حاضر، با حادثه یازدهم سپتامبر شروع و با بحران اقتصادی و رکود گسترده به پایان می‌رسد و در ضمن دو حادثه و جنگ بزرگ را در خود جای داده است. به‌طورکلی مهم‌ترین این تحولات به شرح زیر است:

این موارد، مهم‌ترین اتفاقات این دهه به‌شمار می‌روند. برای اینکه بتوانیم تصویر مناسبی از این موارد داشته باشیم، بهتر است این تحولات را با دهه آخر قرن بیستم مقایسه نماییم. مقایسه این دو دهه نشان می‌دهد که امریکا و اقتصاد آن نسبت به قبل افت و نزول داشته است. ظهور یورو و قرار گرفتن آن در مقابل دلار، نشان‌دهندة کاهش تسلط تک‌سویه دلار به‌عنوان پول جهانی می‌باشد. با گسترش یورو و اعتماد مردم دنیا به آن و همچنین عملکرد مناسبی که در عرصة مالیه بین‌الملل در دهه اول داشته است، می‌تواند رهبری پولی جهان را به عهده بگیرد و یا حداقل به عنوان بدیل مهم پول جهانی باشد. در کنار اینها افزایش قدرت اقتصادی چین، شرایط نوین و معادلات جدیدی را ایجاد کرده است.

چشم‌انداز پیش رو

دهه اول قرن بیست‌ویکم رو به اتمام است و دنیا اولین دهه این قرن را درحالی پشت سر می‌گذارد که شاهد حوادث مختلف سیاسی و اقتصادی بوده و ظهور بازیگران اقتصاد سیاسی جدید، حوادث متفاوتی را به‌وجود آورده است. پیدایش یورو در اقتصاد مالی بین‌الملل و قرار گرفتن آن در مقابل دلار و کم شدن تک‌جانبه‌گری دلار، بحران اقتصاد جهانی، نوسانات شدید قیمت نفت، معادلات اقتصاد سیاسی جدیدی را رقم زده است. ظهور قدرت اقتصادی به نام چین که که در شورای امنیت نیز از قدرت سیاسی برخوردار است، شرایط و چهره جدیدی را برای اقتصاد سیاسی در عرصه بین‌الملل فراهم آورده است. به‌نظر می‌رسد دهه دوم قرن بیست‌ویکم نیز آبستن حوادث زیادی خواهد بود. به‌طورکلی شرایط آینده را می‌توان به‌صورت زیر تحلیل کرد.

جایگاه ایران در تحولات اقتصاد سیاسی دنیا

آنچه مهم است این نکته می‌باشد که ایران در عرصة اقتصاد سیاسی از چه جایگاهی برخوردار است؟ چشم‌انداز جمهوری اسلامی در دهه آتی چگونه می‌تواند باشد؟ آنچه مشخص است، این است که ایران در منطقه خاورمیانه از نظر نظامی و سیاسی قدرتی مهم به‌شمار می‌رود. همان‌طور که قبلاً نیز اشاره شد، حذف قدرت و تهدید نظامی صدام از منطقه، همچنین کاهش سلطة طالبان در افغانستان و در کنار اینها افزایش توان نظامی و سیاسی ایران، باعث شده است تا جمهوری اسلامی قدرت جدید منطقه با ایدئولوژی متفاوت شیعی باشد. البته در کنار ایران، قدرت بیگانه امریکا با حضور در افغانستان، عراق و برخی از کشورهای همسایه را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. با این‌حال، باید در نظر داشت که در سطح بین‌الملل، تقسیم قدرت به‌گونه‌ای دیگر است و ایران جزء بازیگران رده دوم محسوب می‌شود و جز برخی از مناطق افریقا و امریکایی جنوبی، ایران نفوذ و حضور چندانی ندارد. به‌طورکلی برای دهة آینده ایران می‌تواند استراتژی زیر را در پیش گیرد:

1. بر اساس سند چشم‌انداز بیست‌ساله در دهة آتی ایران باید با سرمایه‌گذاری در حوزه‌های علمی و اقتصادی، تبدیل به قدرتی اقتصادی و صنعتی در منطقه شود و برای مطرح شدن به‌عنوان قدرت اقتصادی فرامنطقه‌ای در دهه‌های آتی، خود را آماده کند.

2. با ایجاد همدلی و همگرایی در درون کشور‌های اسلامی و تقویت بنیان‌های اقتصادی و اجتماعی آنها، گام‌هایی را در ارتباط با تقویت قدرت اسلامی در مقابل سایر قدرت‌ها بردارد.

3. با برخی از بازیگران مهم دنیا هم‌نوا شده و با الگوگیری و همکاری با آنها با توجه به پتانسیل انرژی، علمی و انسانی، به یک قدرت اقتصادی ـ سیاسی تبدیل شود. در این ارتباط همکاری و ایجاد اتحادیه سه‌جانبه ایران، چین و روسیه می‌تواند بلوک قدرتمند شرق در مقابل بلوک غربی امریکایی و اروپایی را تشکیل دهد.

اتخاذ هر یک از سیاست‌ها و استراتژی‌ها بستگی به شرایط اقتصادی و سیاسی داخل و خارج کشور دارد. هر چه شرایط سیاسی داخلی متحدتر و باثبات‌تر باشد، ایران می‌تواند در منطقه و جهان نقش مهم‌تری بازی کند.

نتیجه‌گیری

آنچه در بالا آمده نشانة تقسیم قدرت در جهان و پیچیده شدن مناسبات بین‌المللی است. به‌طورکلی سه نوع ستیز در دهه آتی وجود خواهد داشت. اولین جدال، برخورد منطقه‌ای یورو و دلار خواهد بود. یورو به‌دنبال گسترش مناطق تحت نفوذ خود خواهد بود و در مقابل دلار هم برای حفظ قلمرو خود و برای باز پس‌گیری اعتبار خود تلاش خواهد کرد. به‌عبارت دیگر، تقابل و رقابت اروپا و امریکا جدی خواهد بود. در درجه دوم، تقابل دوکشور چین و امریکا نیز در نوع خود می‌تواند مهم باشد. چین از نظر شاخص‌های قدرت شبیه امریکا است. از بُعد جمعیت، وسعت، عضویت دائم در شورای امنیت و قدرت اقتصادی، می‌تواند رقیب اصلی امریکا باشد. سومین جدال، ستیز ایدئولوژی اسلامی با ایدئولوژی غربی و صهیونیسم است.

به نظر می‌رسد جهان درحال تغییر و دگردیسی جدیدی است و در سال‌های پیش‌رو شاهد ظهور چهره‌ای متفاوت از جهان با بازیگران جدید و قواعد نوینی خواهیم بود. در این شرایط کشورهایی می‌توانند موفق باشند که از توان اقتصادی خوبی برخوردار باشند. در این بین، چین شرایط و جایگاه مناسبی دارد. ایران نیز با توجه به سرمایه‌های مالی ناشی از درآمد نفت و سرمایه‌های انسانی فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها، درصورت مدیریت صحیح، پتانسیل لازم را دارد. در ضمن استراتژی جنگ کارایی ندارد و جنگ اقتصادی بر جنگ نظامی ترجیح دارد. از طرف دیگر با توجه به انقلاب نرم افزاری، روابط الکترونیکی مبنای سایر ارتباطات خواهد بود. در این زمینه تعامل با دنیا ما را در رسیدن به اهداف کمک می‌کند.