تحولات سیاسی پاکستان: تقسیم قدرت با غیر نظامیان |
07 December 2007 |
||||
پاکستان از سال 1947 پس از یک دوره مبارزات استقلالطلبانه به عنوان یک کشور مسلمان از هند جدا شد و اعلام استقلال کرد. از زمان تأسیس کشور پاکستان تاکنون همواره قدرت میان فرماندهان ارشد نظامی و نخبگان سیاسی و حزبی در گردش بوده است. رقابت نظامیها با غیر نظامیها برای کسب قدرت سابقه طولانی دارد و هرگاه زمینه داخلی فراهم شود، یکی از فرماندهان ارشد نظامی به بهانه حفظ امنیت و مبارزه با فساد اداری علیه دولت کودتا میکند و قول برگزاری انتخابات آزاد را میدهد. اما تجربه نشان داده است که هیچ یک از آنان داوطلبانه قدرت را واگذار نکردهاند و برای سالها بر سر قدرت ماندهاند تا اینکه در شرایطی ناخواسته از قدرت عزل شوند. برای نمونه، میتوان بر سر کار ماندن ژنرال ایوبخان تا شورش عمومی، بر سر کار ماندن ژنرال یحییخان تا شورش و تجزیه بنگلادش نیز بر سر کار ماندن ژنرال ضیاء الحق تا سقوط مشکوک هواپیمای او اشاره کرد. ژنرال مشرف نیز در سال 1999 با کودتا علیه دولت نواز شریف و تبعید او به خارج از پاکستان توانست قدرت را در اختیار گیرد. بیثباتی در پاکستان ابعاد وسیعی به خود گرفته است، به گونهای که دولت وادار به اعلام وضعیت فوقالعاده شده است. اگرچه این کشور در طول حیات خود همواره گرفتار بحران و بیثباتیهای مزمن بوده است، اما به نظر میرسد که شرایط فعلی از پیچیدگی زیادی برخوردار باشد. ریشه وضعیت موجود اساساً به روند تاریخی شکلگیری دولت – ملت در پاکستان و محیط امنیتی آن باز میگردد، اما ظهور مشرف و نحوه عملکرد او و نیز مخالفانش در سالهای پس از کودتای 1999، در شکلدهی به وضعیت کنونی نقش مهمی ایفا کردهاند. سیاست و حکومت در پاکستان حکومت در پاکستان، معمولاً از تعامل نظامیان، سیاستمداران سکولار و اسلامگرایان شکل میگیرد و در واقع این سه گروه، صحنهگردان سیاست در پاکستان هستند. از این رو، همواره رقابت میان این گروهها برای دستیابی به قدرت وجود داشته است. ارتش، سیاستمداران سکولار و نیروهای اسلامگرا، به تنهایی نمیتوانند برای مدت طولانی قدرت را در اختیار داشته باشند، لذا همواره برای برقراری ائتلاف با سایر نیروهای مؤثر، جهت کسب یا استمرار قدرت در پاکستان تلاش میکنند. دولت مشرف نیز در همین راستا گام برداشته است و علیرغم اینکه در ابتدا با ادعای برقراری دولت نظامی غیرمذهبی پا به عرصه سیاسی گذاشت. اما به تدریج با هدف مدیریت روابط نظامیان ـ غیرنظامیان، به نیروهای اسلامگرا گرایش پیدا کرد. طی سه دهه اخیر، دو موضوع محور تحولات سیاسی در پاکستان بوده است: نخست برقراری دموکراسی و دوم، اسلامی شدن و مناسبات اسلامگرایان با دولت؛ دو موضوعی که درعین جدایی، به یکدیگر وابسته بودهاند و در شکل دادن به سیاست پاکستان نقش مهمی ایفا کردهاند. درواقع نحوه چینش و بازی آنها، تصویر سیاسی پاکستان را مشخص کرده است. ذکر این نکته ضروری است که به دلیل پیشینه تاریخی میان هند و پاکستان و استمرار مناقشه کشمیر در میان مردم پاکستان، ترس و نگرانی از هند و تهدید خارجی ناشی از آن، همواره ارتش را به عنوان اصلیترین نهاد حافظ پاکستان در مقابل این کشور، دارای محبوبیت کرده است. تجربه دو جنگ تلخ با هند، ارتش را به ناجی ملت در اذهان عموم مردم تبدیل کرده است و به همین جهت فرماندهان ارتش از چنین شرایطی در راستای کسب قدرت بهره میجویند. لازم به ذکر است که همواره نظامیان تأثیرگذارترین نهاد در قدرت بودهاند و قدرت خود را از طریق بخش اطلاعات محرمانه (ISI)، حتی در دورانی که قدرت در دست غیر نظامیها بود، اعمال کردهاند. احزاب در پاکستان حزب مردم (PPP): این حزب با رویکرد دموکراتیک، در بین نیروهای مختلف پاکستان، کمترین توجه را به دین مبذول داشته است. ضمن اینکه با اسلام مخالفتی ندارد. این حزب پس از پایان دوره ضیاءالحق که با همگرایی با اسلامگرایان و مشروعیتبخشی به بیان دیدگاههای آنان و رشد هویت اسلامی در پاکستان همراه بود، به قدرت رسید. رهبری این حزب هماکنون در دست خانم بینظیر بوتو میباشد. اعضای اصلی این حزب را سیاستمداران سکولار تشکیل میدهند و با آمریکا و انگلیس رابطه خوبی دارند. حزب مسلم لیگ: سابقه تشکیل آن به دوران پیش از استقلال پاکستان بازمیگردد و در حال حاضر به چند شاخه منشعب شده است، شاخه مسلملیگ نواز شریف، مسلم لیگ قاعد اعظم و مسلم لیگ ضیاءالحق. این گروهها در برخی موارد با یکدیگر متحد هستند و در برخی مواقع مقابل یکدیگر قرار میگیرند. اعضای اصلی تشکیل دهنده این گروهها مسلمانان معتدل میباشند و همواره تلاش کردهاند که نیروهای اسلامگرای سیاسی را در خورد حفظ نمایند. مطرحترین فرد آقای نواز شریف است که رهبر حزب مسلم لیگ نواز میباشد. جبهه عمل متحد: احزاب اسلامی متشکل از جمعیت علمای اسلامی، جماعت اسلامی و جمعیت علمای پاکستان و نیز علما و احزاب شیعی کوچکتر، این اتحادیه انتخاباتی را با هدف یکپارچهسازی سیاستهای اسلامی و کسب اختیار اسلامگرایان از نیروهای سکولار مثل ارتش و حزب مردم تشکیل دادند. جمعیت علمای اسلامی، با حضور نیرومند در نواحی روستایی و قبیلهای و نیز برخورداری از تعداد زیادی از مدارس و دانشجویان، نیروی مهم مذهبی و سیاسی به شمار میآیند. جماعت اسلامی نیز از قدرت خیابانی چشمگیری در شهرها و نیز دانش سیاسی و اداری لازم برای تربیت نیروهای سیاسی مؤثر برخوردار است. در واقع میتوان گفت که جبهه عمل، برآیند اتحاد دو رقیب سابق، یعنی اسلامگرایان غیرروحانی و علما میباشد که به سبب دارا بودن منافع و اهداف سیاسی مشترک، تفاوتهای ایدئولوژیک خود را کنار گذاردهاند. طی چند سال اخیر، مجلس عمل متحد در کنار مشرف بوده است. البته متحدی که انتقادات خود را از مشرف اظهار میداشته است؛ اما مشرف به ضرورت کسب مشروعیت و ایجاد توازن در صف مخالفان دولت خود، با آنان وارد ائتلاف شده بود. جنبش قوم مهاجر: این جنبش، متشکل از گروهی از مهاجرین است که پس از جدایی و استقلال پاکستان در سال 1947، به منطقه سند و سند مرکزی و سپس کراچی نقل مکان کردند و یک نیروی سیاسی را به ریاست الطاف حسین که در لندن به سر میبرد، تشکیل دادند. هرچند که این جریان، اقلیت وسیعی را تشکیل نمیدهند، اما از سهم بالایی در صحنه سیاسی برخوردار است و با اتکا به قدرت مرکزی، بازیهای سیاسی خوبی انجام میدهد. مشرف با این جنبش نیز ائتلاف نمود. بررسی سیاستهای مشرف ارتش، به فرماندهی پرویز مشرف و به منظور تضعیف دولت نواز شریف، رو به نیروهای تندرو آورد. طی سالهای ?? ـ ????، خشونت فرقهای در پاکستان و تندرویهای ستیزهجویانه در کشمیر شدت گرفت. در آستانه کودتای ????، دو سوء قصد به نواز شریف توسط گروههای مبارز مرتبط با ارتش انجام شد. علاوه بر این ارتش از نیروهای تندرو کشمیر، به ویژه کارگیل، در سال ???? برای تضعیف نواز شریف بهره گرفت. تنش روز افزون میان ارتش و مسلم لیگ، در کاهش محبوبیت حکومت غیرنظامیان نقش به سزایی داشت. علاوه بر این، رکود اقتصادی و فساد به شدت رو به افزایش بود. مجموع این شرایط، اقتدار دولت نواز شریف را کاهش داد و سرانجام به کودتای سال ???? ارتش ختم شد. مشرف، ژنرالی سکولار است و از همان ابتدا بر این امر اذعان داشت. سخنرانیهای او پس از کودتا، مملو از اصطلاحات غیرمذهبی و غربی بود. وی بخشی از جوانیاش را در ترکیه سپری کرده بود و کمال آتاتورک را میستود و نیز نگاه مثبتی به نقش ارتش در سیاستهای ترکیه داشت. پرویز مشرف در جستجوی الگویی فراتر از الگوی ضیاءالحق بود و بیشتر به دوران ژنرال ایوب خان متوجه بود. گرایش وی به اتحاد ارتش با لایههای میانی مدرن، مسلمانان لیبرال و متمرکز شدن پاکستان بر توسعه اقتصادی بود. مشرف، ژنرالهای اسلامگرا را از ارتش بیرون کرد؛ سعی کرد اسلامگرایی را از ارتش و حتی سطح جامعه دور کند و از نفوذ اسلام و گفتمان اخلاقی ـ اسلامی در سطح جامعه بکاهد. حتی در زمان وی بیبندوباری در فرهنگ عمومی گسترش بیشتری یافت. از سال ???? میلادی، دولت پاکستان یک برنامه گسترده اقتصادی را طراحی و به موجب آن یک رشته اصلاحات اقتصادی را آغاز کرد که مسائلی چون تنظیم بازار، تعدیل اقتصادی، خصوصیسازی در بخش انرژی، گسترش شبکه مخابراتی، اصلاح شبکه بانکی و نیز اصلاح بخش تجاری را دربر میگرفت. این اصلاحات تاکنون، در بهبود وضعیت اقتصادی کشور، نقش کلیدی ایفا کرده و تداوم آن را تضمین نموده است. در پی اصلاحات انجام شده، کسری بودجه دولت کاهش یافت، ذخایر ارزی و صادرات کشور از ثبات نسبی برخوردار شد و احتمالاً برای اولین بار در طول تاریخ این کشور، برنامه وامدهی صندوق بینالمللی پول به پاکستان، بدون هیچ مشکلی در حال پیشرفت است. این اصلاحات سبب شد تا سرانجام پس از یک دهه رشد اقتصادی کند، اقتصاد پاکستان طی پنج سال گذشته، به رشدی ?/? درصدی نائل شود. به نحوی که در حال حاضر، پاکستان به عنوان سومین کشور دارای بالاترین نرخ رشد اقتصادی در آسیا شناخته میشود. رشد سریع اقتصادی پاکستان را نمیتوان صرفاً ناشی از عوامل داخلی دانست؛ بلکه عوامل خارجی از جمله کمکهای بانک جهانی و کمکهای خارجی در آن نقش مهمی ایفا میکنند. به عنوان مثال آمریکا، از دهه ?? میلادی تاکنون حدود ??? میلیون دلار به این کشور کمک کرده است و به جز وقفهای در دهه ?? میلادی، این کمکها بعد از ?? سپتامبر، با شدت بیشتری ادامه پیدا کرده است. پنجاه درصد از این کمکها، وام بلاعوض و پنجاه درصد دیگر، وام کم بهره میباشد. علاوه بر این، کنسرسیوم اروپا، کمکهای میلیارد دلاری به پاکستان ارائه میدهد. همچنین، قرار است «بانک توسعه آسیایی» نیز تسهیلاتی به مبلغ ?/? میلیارد دلار طی سه سال به دولت پاکستان ارائه دهد. این بانک در سال ???? میلادی نیز مبلغ ?/? میلیارد دلار وام و تسهیلات دیگر مالی برای این کشور فراهم کرد. تا پیش از سقوط دولت طالبان در افغانستان، ارتش به منظور تأثیرگذاری بیشتر در افغانستان و کشمیر، به سمت طالبان و حرکتهای خشونتطلبانه گام برداشت و از جنبشهای نظامی در این مناطق حمایت میکرد. اما پس از حادثه ?? سپتامبر، به سبب تهدید بوش، مشرف در سخنرانی خود در جمع مقامات بلندپایه به خصوص تجار، اعلام کرد که اگر پاکستان حمایت خود از طالبان را کنار نگذارد، پس از عراق، دومین هدف حمله نظامی آمریکا خواهد بود. نهایتاً، مشرف تصمیم گرفت در مبارزات ضدتروریستی با ایالات متحده همپیمان شود؛ در همین راستا، حمایت خود را از تعداد زیادی گروههای خشونت طلب و نظامی قطع و فعالیت آنها را ممنوع اعلام کرد. تنها چند گروه را که در راستای اهداف مشرف در کشمیر مفید بودند، باقی گذاشت. تحولات اخیر در صحنه سیاسی از سال گذشته، میان نمایندگان مشرف و بینظیر بوتو مذاکراتی آغاز شد. ضمن اینکه بوتو طی چندین سفر به آمریکا و اروپا، سعی در اقناع آنها به سهیم شدن در صحنه قدرت پاکستان داشته است. دور آخر مذاکرات وی در لندن و توسط ژنرال حامد جاوید، ژنرال قدرتمند پشت صحنه قدرت و ژنرال اشفاق کیانی، رئیس آی.اس.آی با خانم بوتو انجام شد که به سبب ارائه شرایط غیرقابل قبول ازسوی بوتو، با شکست مواجه شد. این شرایط مشکلزا عبارت بود از: حذف ماده موسوم به 2B-58 از قانون اساسی که در واقع به معنای تغییر ساختار قدرت ریاستی به نظام پارلمانی است و رئیسجمهور را به مقامی تشریفاتی تبدیل میکند و قدرت را به نخستوزیر واگذار خواهد کرد. انتخاب ارتشبد مشرف برای یک دوره پنج ساله ریاست جمهوری، پیش از برگزاری انتخابات عمومی مجلس. در واقع، از یک سو مشرف به اهداف و نیات پشتپرده خانم بوتو و توافقات فاش نشده وی با مقامات آمریکایی بدبین است و از سوی دیگر نگران دخالت وی در دور کردن ارتش از صحنه سیاسی پاکستان است. مشکل جدی بر سر توافق مشرف و بوتو، به ساختار نظام حاکم بر پاکستان معطوف است. بوتو خواهان حذف موارد الحاقی به قانون اساسی در توجیه و مشروعیتبخشی به قدرت نظامیان و اعاده قانون اساسی سال 1973 در زمان ذوالفقار علی بوتو است. هرچند که این امر را صریحاً بیان نمیکند و بر ماده 2B-58 تأکید میکند که در آن حق انحلال مجالس به رئیسجمهور اعطا شده است. علاوه بر این، حزب مردم و حزب مسلم لیگ، شاخهنواز شریف، رقبای سیاسی سنتی یکدیگر در کسب قدرت میباشند. ابتدا سناریو طوری طراحی شده بود که قدرت میان مشرف و بوتو تقسیم شود و به همین دلیل وقتی نواز شریف در ماه گذشته به پاکستان رفت، به او اجازه اقامت داده نشد و بعد از 4 ساعت مجبور به بازگشت شد. ولی شرایط سیاسی پاکستان به گونهای تغییر کرده است که هماکنون با بازگشت نواز شریف عملاً رقابت سیاسی برای کسب قدرت ابعاد بسیار گستردهتر و پیچیدهتری پیدا کرده است. واکنش احزاب به «وضعیت فوقالعاده» ژنرال مشرف تحت فشار سیاسی زیادی از سوی نیروهای سیاسی داخلی و برخی کشورهای خارجی به خصوص آمریکا و بریتانیا قرار داشت، تا کشور را برای انتخابات و بازگشت به حکومت غیرنظامی آماده کند. اعلام "مصالحه ملی"، رسیدن به نوعی تفاهم با خانم بوتو، صدور اجازه بازگشت وی به کشور و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، همه از جمله اقداماتی بود که مشرف در این راستا انجام داد. ولی در عمل مصالحه با موانعی مواجه شد که در نتیجه موجب گسترش تظاهرات و اعتراضات علیه مشرف گردید. بیثباتیهای ناشی از این اختلافات داخلی وایجاد شرایط مطمئن برای انتخاب خود به عنوان رئیسجمهور باعث شد تا مشرف در کشور «وضعیت فوق العاده» اعلام کند. به همین لحاظ به عقیده کارشناسان، مشرف انتخابهای محدودی در پیشرو داشت. وی در شرایطی قرار گرفته بود که یا نظر دادگاه را میپذیرفت و از شرکت انتخابات جدید صرف نظر میکرد و مقام ریاست جمهوری را واگذار مینمود و یا اینکه لباس نظامی را از تن به در میآورد تا بتواند مجدداً در انتخابات شرکت کند. گزینه اخیر برای ژنرال مشرف هیچ گونه تضمینی برای انتخاب شدن به عنوان رئیس جمهور به همراه نداشت و با توجه به بازگشت خانم بینظیر بوتو و صفبندیهای سیاسی داخلی، امکان انتخاب مجدد وی با تردیدهایی مواجه شده بود. به بیان دیگر، با اعلام رسمی نظر دادگاه شانس چندانی برای مشرف جهت حفظ قدرت نمیماند. بنابراین راه مطئمنتر برای مشرف جهت حفظ قدرت، اعلام وضعیت اضطراری بود. موضوع برگزاری انتخابات سراسری در پاکستان از یک سو و تداوم وضعیت فوق العاده از سوی دیگر سبب شده است تا احزاب مختلف پاکستان، از نقطه نظر خود به موضع گیری بپردازند. در پی تاکید پرویز مشرف، رییس جمهوری پاکستان، به برگزاری انتخابات عمومی در اوایل ژانویه 2008، احزاب مخالف دولت واکنشهای متفاوتی از خود نشان دادهاند؛ گروهی این اقدام را مثبت ارزیابی کردهاند و گروهی دیگر با شک و تردید به آن نگریستهاند. در آخرین اقدام، احزاب سیاسی مخالف دولت در 19 نوامبر 2007، نشست کمیسیون انتخابات را تحریم کردند. بینظیر بوتو این بار با حمایت از تصمیم اخیر مشرف ابراز داشت: «حزب مردم امیدوار است همه چیز تا زمان برگزاری انتخابات سراسری پاکستان به حالت عادی درآید». در ضمن خانم بوتو بار دیگر از مشرف خواست در جهت تثبیت اوضاع سیاسی پاکستان، به وضعیت فوقالعاده خاتمه دهد. براساس توصیه مشرف به کمیسیون انتخابات، قرار است انتخابات عمومی در سراسر پاکستان در تاریخ هشتم ژانویه ( 18 دی ماه)، برگزار شود. با این حال، برخی از احزاب و گروههای سیاسی پاکستان از این اقدام مشرف حمایت نکردند. حزب مردم، حزب مسلم لیگ شاخه نواز شریف، مجلس متحد عمل و جنبش انصاف، در اعتراض به «وضعیت فوقالعاده»، نشست کمیسیون انتخابات در اسلامآباد را تحریم کردند. قاضی حسین احمد، رییس جماعت اسلامی در دیدار با عمران خان، رییس جنبش انصاف در لاهور، با برگزاری انتخابات تحت «وضعیت فوق العاده» در این کشور مخالفت کرد و گفت: «تبلیغات انتخاباتی در «وضعیت فوق العاده» به نحو موثر امکانپذیر نخواهد بود و احزاب هوادار مشرف از این فرصت برای پیروزی در انتخابات استفاده خواهند کرد.» رویکرد آمریکا به پاکستان بعد از کودتای مشرف در سال 1999علیه دولت قانونی نواز شریف، کنگره آمریکا به منظور ممانعت از ارائه کمکهای اقتصادی و نظامی به پاکستان، از ماده ??? قانون کمکهای خارجی استفاده کرد که براساس آن، ارائه کمکهای مالی به کشورهای غیردموکراتیک ممنوع اعلام شده است. لذا کمکهای اقتصادی آمریکا به پاکستان قطع شد. اما پس از ?? سپتامبر، به سبب همراهی پاکستان با آمریکا در مقابله با تروریسم، دولت بوش تحریمهای اعمال شده علیه پاکستان را لغو کرد و کمکهای اقتصادی و نظامی خود را از سر گرفت. علیرغم مخالفت افکار عمومی پاکستان با همکاریهای مشرف با دولت بوش در مبارزه با طالبان و تروریسم، آمریکا در سال ????، یک مجموعه کمک پنج میلیارد دلاری به پاکستان ارائه کرد و قرار شد طی پنج سال این کمک به بخشهای اقتصادی و نظامی پاکستان داده شود. در واکنش به کمکهای آمریکا، مشرف به طرق مختلف از جمله به کارگیری زور در سرکوب مقاومتها و خشونتها در مناطق قبیلهای و نیمه خودمختار حاشیه مرزی با افغانستان، نظر مثبت و تأیید آمریکا را کسب کرد. در فوریه سال ????، دیک چنی به پاکستان سفر کرد و تلاش کرد مشرف را به سرکوب شدیدتر القاعده، طالبان و نیروهای تند مذهبی که در مناطق مرزی پناه گرفته بودند، وادار سازد. حمله به مسجد لعل را نیز میتوان در همین راستا دانست. با وجود آنکه پاکستان و ارتش آن، برای تحقق مشروعیت بینالمللی خود در پی توسعه روابط با آمریکا هستند، اما ارتش به لحاظ پیوندهای محرمانه خود با عرب ـ افغانها در گذشته و طالبان (امروزه)، در مظان اتهام قرار دارد. البته آمریکا در تداوم روابط با رژیم نظامی پاکستان با مشکلاتی نیز مواجه است: رژیم نظامی پاکستان فاقد تعهد ایدئولوژیک به اسلام است. از آنجا که پاکستان یک کشور اسلامی است، احساسات بنیادگرایی در آن در حال جوشش میباشد. یک رژیم میانهرو و متعهد به اسلام، مانند رژیم عربستان سعودی، میتواند برای مهار و کنترل بنیادگرایی و نیز مبارزه با آن، مشروعیت و توجیهپذیری بیشتری نسبت به دولت سکولار پاکستان داشته باشد. آمریکا نمیتواند سیاست مبارزه با تروریسم و القاعده را صرفاً بر روی حمایت تمام عیار از یک رژیم نظامی در پاکستان استوار کند. این استدلال معطوف بر این است که فقدان دموکراسی و اصلاحات و تداوم استبداد، با رویکرد آمریکا در قبال ترغیب به دموکراسی، در تقابل قرار دارد. علاوه بر موارد فوق با توجه به مشکلاتی که آمریکا در افغانستان با آن مواجه است، نسبت به تحولات پاکستان بسیار حساس میباشد. دولت بوش پس از حادثه 11 سپتامبر و حمله به افغانستان رابطه ویژهای با پرویز مشرف برقرار نمود به امید اینکه دولت مشرف به عنوان یک متحد برای آمریکا عمل نماید. در ماههای اخیر بر مشکلات و موانع مشرف برای اداره کشور افزوده شد و ناآرامیها در ماه اوت گسترش یافت. واشنگتن در آن زمان با اعلام «وضعیت اضطراری» از سوی پرویز مشرف، مخالفت کرد و محتاطانه از روند آشتی مشرف با بی نظیر بوتو حمایت کرد؛ به این امید که این مسئله باعث شود پاکستان به سوی آرامش حرکت کند. از سوی دیگر، حمایت پرویز مشرف، رئیس جمهور پاکستان از آمریکا، با مخالفتهای شدید داخلی روبهرو شده است. پرویز مشرف تاکنون از چندین ترور جان سالم بدر برده است. در واقع، مشرف تحت فشارهای خارجی بسیار زیادی برای مقابله بیشتر با افراطگرایی در پاکستان قرار گرفته تا قدرت مدارس مذهبی و اسلامی را از بین ببرد و اقدامات قاطعتری علیه القاعده، طالبان و دیگر گروههای تندرو به انجام رساند. آمریکا منافع استراتژیکی در کاهش یافتن خطر القاعده و طالبان دارد. دولت پاکستان، با استفاده از نیروهای آمریکایی در مناطق قبیلهای به شدت مخالف است و از این هراس دارد که به کارگیری نیروهای آمریکایی در این مناطق سبب تشدید تنشهای داخلی در پاکستان شود. مسئولان آمریکایی معتقدند که مشرّف و بوتو برای تداوم حیات سیاسیشان به یکدیگر نیاز دارند. سفیر پیشین آمریکا در پاکستان در این باره گفت: «بینظیر بوتو نومیدانه خواهان رسیدن به مقام نخست وزیری است و مشرّف نیز به او در برابر آمریکا نیاز دارد». بعید به نظر میرسد پاکستان بتواند توقعات آمریکا را برآورده کند. برخی معتقدند پاکستان از این مسئله در هراس است که چنانچه مشکل افراطگرایی در کشور حل شود، واشنگتن پاکستان را رها خواهد کرد؛ مانند آنچه در پایان جنگ علیه روسها در افغانستان در سال 1989 به وقوع پیوست. از منظر آنان، به همین دلیل، پاکستان به طور جدی با افراطیون برخورد نمیکند. تأثیر تحولات پاکستان بر افغانستان بیثباتی و جنگ قدرت در پاکستان، تحول سیاسی مهمی بود که بدون شک میتوان پیامدهای آن را در افغانستان نیز مشاهده کرد. افغانستان به عنوان کشوری که مرز مشترک بسیار طولانی با پاکستان دارد، بیگمان در آینده و در صورت ادامه درگیریها در پاکستان با بحران سیاسی تازهای روبهرو خواهد شد. بیشک ادامه درگیریها در پاکستان تأثیرات سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی منفی بر افغانستان خواهد شد. برخی از معتقدند اعلام حالت فوق العاده در پاکستان در "حقیقت اعلام حکومت نیمه نظامی است" که امکانات بیشتری را در اختیار ارتش و دستگاه اطلاعات پاکستان قرار میدهد و در نتیجه راه برای مداخله بیشتر پاکستان در افغانستان هموارتر میشود. در اینجا مسئله مهم این است که همزمان با تحرکات جریانهای طرفدار طالبان و القاعده در شمال پاکستان، نیروهای طالبان در دو استان جنوب شرقی افغانستان به ویژه در استان فراه پیشروی کرده و بر آنها تسلط پیدا کردهاند، به نحوی که نوار گستردهای از نفوذ را در دو سوی مرز توسط گروههای جنگجو شکل دادهاند. گمان نمیرود که مشرف با این اقدام، موفق به سرکوب گروههای بنیادگرا در پاکستان شود، از همینرو، احتمالاً پاکستان و افغانستان با شرایط تازهای روبهرو خواهند شد. اما اگر حکومت نظامی در پاکستان بتواند افراطیگری را تحت کنترل خود درآورد، این امر تاثیر مستقیمی بر امنیت افغانستان خواهد داشت؛ اما اگر قادر به این کار نباشد، وضعیت متشنجتر خواهد شد و طبیعتاَ تأثیرات منفی بر افغانستان خواهد گذاشت. به نظر میرسد دوران بازی دوگانه برای ارتش پاکستان آرام آرام به سر میرسد؛ دورانی که ارتش میتوانست هم از تندروهای مذهبی پشتیبانی کند و حافظ هویت اسلامی خوانده شود و هم از کمکهای مالی جهان غرب و به ویژه ایالات متحده آمریکا برخوردار شود. از سوی دیگر، برخی از نیروهای ملی و نظامی از جمله ژنرال حمیدگل، رئیس اسبق سازمان جاسوسی و ضدجاسوسی ارتش (I S I)، که در زمان مسئولیت با طالبان رابطه بسیار خوبی داشت دولت را به پیروی از سیاستهای غرب متهم میکنند و هشدار میدهند که «پیروی از غرب به کشورهای اسلامی از جمله پاکستان آسیب وارد میکند.» از دست دادن تدریجی وجهه اسلامی، ارتش و در رأس آن ژنرال مشرف را ناگزیر کرده است به برنامه ریزی برای بازگشت هدایت شده احزاب سیاسی به صحنه، در عین حفظ قدرت، روی بیاورد. گسترش طالبان در ماههای اخیر به پرویز مشرف، در خصوص گسترش سریع نیروهای نظامی طالبان در مناطق مرزی و قبیلهای پاکستان که دولت مرکزی کنترل زیادی بر روی آنها ندارد، هشدار داده شده است و گفته شده است که بدون اقدام سریع و قاطع، گسترش نظامیگری میتواند بقیه پاکستان را نیز در بر گیرد. این هشدارها در قالب سندی توسط وزیر کشور پاکستان به مشرف ارائه شد و در آن به این موضوع نیز اشاره شد که نیروهای امنیتی پاکستان در ایالت سر حد شمال غرب این کشور، از اقتدار و توان کافی برای مقابله با نیروهای طالبان و متحدان آنها در نواحی مرزی و قبیلهای برخوردار نیستند. وزیر کشور پاکستان در این سند 15 صفحهای که روزنامه آمریکایی «نیویورکتایمز» بخشی از آن را منتشر کرده است، به این نکته که: «گسترش مدوام و فعال طالبان تهدیدات جدی و خطرناکی برای پاکستان به وجود آورده است»، اشاره کرده است. این سند در تاریخ 4 ژوئن در شورای امنیت ملی پاکستان و با حضور پرویز مشرف مورد بحث و بررسی قرار گرفت. این اولین باری است که چنین سندی از سوی دولت پاکستان تهیه شده که در آن خطرات گسترش تهدیدات گروه القاعده و طالبان را به رسمیت شناخته است. در کنار انتقاد مقامات سیاسی و نظامی پاکستان از شکست سیاست مصالحه با نیروهای افراطگرا، جان نگروپونته، قائم مقام وزارت خارجه آمریکا، در سفر پیشین خود به پاکستان از این سیاست مشرف انتقاد کرد و گفت رشد یاغیگری در پاکستان نتیجه سیاست مصالحه در نواحی مرزی میباشد و اظهار داشت واشنگتن برای رفع نگرانیهای خود در این خصوص به استقرار نیروهای زبده نظامی در مناطق مرزی فکر میکند. وی همچنین گفت که واشنگتن قصد دارد برای رفع نگرانی خود کمک 750 میلیون دلاری جدیدی را ظرف سالهای آینده برای توسعه نواحی مرزی اعطا کند. هدف اولیه حمایت مالی آمریکا از پاکستان، تلاش برای جلوگیری از تبدیل شدن نواحی مرزی و قبیلهای این کشور به محلی امن برای نیروهای القاعده و طالبان بوده است تا آنها نتوانند جنگ در افغانستان را هدایت کنند. اما در حال حاضر، وزارت کشور پاکستان به مشرف اعلام داشته که نفوذ افراطگرایان به سرعت در حال پیشروی به سوی شرق و مرکز پاکستان است و حتی مناطقی مانند پیشاور، کوهات و نوشرا که گمان میرفت توسط نیروهای امنیتی پاکستان امن شدهاند، در معرض خطر قرار گرفتهاند. تأملاتی درباره آینده پاکستان عرصه داخلی پاکستان با وضعیت بسیار پیچیده و نگران کنندهای روبروست. از یک سو، مرحله انتقال قدرت و آینده سیاسی پاکستان، درگیری و جنگ قدرتی را در داخل آن به راه انداخته است که نگرانیهای زیادی را در قبال آینده سیاسی و حتی اقتصادی آن کشور به همراه آورده است و از سوی دیگر، درگیری دولت با خشونتهای داخلی در سه عرصه، عوامل تاثیرگذار بر عرصه سیاسی کشور را متفاوت و متعدد ساخته و انتخابهای دولت در واکنش به آنها را با محدودیت روبهرو کرده است. نیروهای ارتش و نیروهای امنیتی پاکستان سرگرم نبرد در سه جبهه هستند: مقابله علیه نیروهای القاعده و طالبان در مناطق قبیلهای نیمه خود مختار پاکستان موسوم به «فتا»؛ وزیرستان جنوبی که یکی از این مناطق قبیلهای است، اخیراً شاهد درگیریهای شدیدی بوده است که طی آنها بیش از 250 نفر کشته شدهاند. در واقع، افراط گرایی در مناطق قبیلهای پاکستان نفوذ کرده است و این موضوع خطر عظیمی را نه تنها برای افغانستان (که دارای مرز با مناطق قبیله ای پاکستان است)، بلکه برای پاکستان نیز به همراه داشته است. برخی معتقدند تا زمانی که با معضلات مناطق قبیلهای پاکستان برخورد نشود، درگیریها در افغانستان پایان نخواهد یافت؛ و در عین حال مشکلات این مناطق به بقیه پاکستان نیز سرایت خواهد کرد. جنگ علیه گروههای افراط گرای بومی؛ این گروها عمدتاً از حمله دولت پاکستان به مسجد لعل در ماه ژوئیه خشمگین هستند و به شدت به این اقدام دولت معترض میباشند. مقابله علیه نهضت جدایی طلب بلوچ. وجود چنین سطحی از بیثباتی داخلی در پاکستان، مشرف را با حجم غیر قابل تصوری از بحرانهای داخلی روبهروکرده است. نکته قابل توجه دیگر این است که شک و تردیدهایی درباره اراده و توان نیروهای امنیتی پاکستان برای مقابله با این مشکلات و بیثباتیها وجود دارد. علاوه بر این، مرزهای هند و پاکستان دچار آشوبهای زیادی شده است. از یک سو، هم طالبان و هم گروههای بومی درکشمیر که گمان میرفت به علت نزدیکی نسبی پاکستان با هند دیگر به فعالیتهای خود پایان داده اند، در واقع، فقط به طور موقت فعالیتهای خود را متوقف کرده بودند تا همچنان از حمایت پنهانی دولت پاکستان بهره ببرند. افزون بر این، دولت پاکستان به سبب درگیریهای داخلی در استانهای غربی خود، به ناچار بسیاری از نیروهای خود را از مرزها فراخوانده که این امر نیز بر ناآرامیهای مرزی دامن زده است. به نظر میرسد ارتش ناگزیر شده است برای جلوگیری از تخریب بیشتر وجهه داخلی و خارجی خود، هر چه زودتر چارهای بیندیشد. کاهش مقبولیت مشرف در داخل، همچنین آشکار شدن تردیدهای آمریکا درباره کارآیی او برای مبارزه جدی با پایگاههای تروریسم در خاک پاکستان، زمینه را برای بازی سیاستمداران غیر نظامی، اما شناخته شده، هموارتر کرده است. نقطه اوج این تردیدها و نیز ضرورت بازگشت احزاب سکولار را این روزها در اظهارات مقامهای آمریکایی میتوان یافت که ابراز داشتهاند: «برای مبارزه با تروریسم، دولت مردمی بهتر میتواند عمل کند». این در حالی است که آمریکا تاکنون اصلیترین متحد ژنرال مشرف بهشمار میآمده و پس از حادثه ??سپتامبر ???? تا کنون، میلیاردها دلار کمک برای مبارزه با تروریسم در اختیار دولت پاکستان گذاشته است. از همینرو، ژنرال مشرف نمیتواند توصیههای این متحد اصلی را درباره ضرورت بازکردن فضای سیاسی و تقسیم قدرت با احزابی چون حزب مردم خانم بوتو، نادیده بگیرد. البته، بازگشتهای نواز شریف به پاکستان و حمایت برخی از گروههای اسلامگرا از او عرصه رقابت برای کسب قدرت پیچیدهتر شده است. با توجه به مباحث مطرح شده میتوان گفت که دورنمای قدرت در پاکستان مبهم است و با توجه به بازیگران متعدد داخلی و خارجی نمیتوان آینده را به طور کامل پیشبینی کرد. نتیجهگیری: اینک جا دارد در پرتو آنچه که ذکر شد به برخی ملاحظات اصولی درباره سیاست خارجی دولت پاکستان بپردازیم: اول آنکه از مطالعه تاریخ سیاست خارجی پاکستان این نتیجه را میتوان اخذ کرد که رهبران سیاسی پاکستان هر چه به آمریکا نزدیکتر باشند از نفوذ کمتری برخوردارند و هر چه ضد هندیتر باشند از نفوذ بیشتری برخوردار میباشند. میان دشمنی ورزیدن با هند و اجتناب از پذیرش درخواستهای سیاسی آمریکا در بین رهبران سیاسی پاکستان همواره رابطهای مستقیم برقرار بوده است. ملاحظه بعدی این است که رهبران پاکستان اغلب مایل بودهاند که بیشتر دوگانگی عزت – ذلت (و یا استقلال – وابستگی) و نه دوگانگی فقر – رفاه را مبنای رفتارهای خارجی خود قرار دهند. به طور کلی، چنین به نظر میرسد که ترجیح دوگانگی عزت- ذلت بر دوگانگی رفاه – فقر از سوی نخبگان پاکستانی بر مبانی واقعی استوار باشد. زیرا این دوگانگی، درسی است که آنان از واقعیات عینی تاریخ شبه قاره گرفتهاند. ملاحظه بعدی را میتوان فرضیهای در حوزه روابط بینالملل تلقی کرد که میتواند از خلال مطالعه دورههای سیاست خارجی پاکستان به دست آید: یک دولت مبتنی بر ارزشهای خود – اعم از اینکه مذهبی باشد یا ناسیونالیستی – هر چه ضعیفتر باشد، برای اتحاد با یک قدرت نامناسبتر است. دولت ضعیف بیشتر تحت تأثیر ایجابات آزار دهنده محیطی قرار میگیرد و برای اجابت آنها، به ناچار از خواستهای جهانگرایانه قدرت متحد سرپیچی میکند و در واقع از انجام آن خواستها و برنامهها ناتوان میشود. به عبارت دیگر، برای یک متحد خوب و هماهنگ بودن، میزانی اقتدار منطقهای یا به عبارتی، یک قدرت منطقهای بودن، لازم است. دولت ضعیف یا دولت در خطر نمیتواند متحد خوبی باشد. این ویژگی همیشگی دولت در پاکستان و از جمله دولت مشرف است. اما از سوی دیگر، میتوان از قطعیت بازگشت حکومت مشرف به سنت دولت پاکستانی سخن گفت. یک گرایش سنتی و پایدار دولت پاکستان، اقبال آن به ایران بود، ما اکنون شاهد چنین اقبالی هستیم. گرایش دیگر عدم توجه جدی به مصالحه با هند است که تحقق آن نیز افق ملموسی ندارد. موضوع دیگر، تک افتادگی از آمریکاست که دارای زمینههای در حال تقویتی میباشد. اقبال ویژه به کشورهای عربی نیز در حال فزونی گرفتن است... . یکی از اهداف آمریکا از حمایت از مشرف در خصوص ائتلاف با احزاب و کمرنگ کردن چهره نظامی در حکومت، کنترل مسلمانان تندرو و کاستن از مخالفت آنها علیه سیاستهای آمریکا میباشد. تا زمانی که نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان حضور دارند، آمریکا نیازمند حمایت و پشتیبانی پاکستان میباشد. ضمن آنکه پاکستان در شرایطی میتواند به محلی برای آموزش نیروهای مخالف آمریکا تبدیل شود که این امر به گسترش تروریسم منجر خواهد شد. رفتارهای متناقض در سیاست خارجی پاکستان نسبت به آمریکا (مماشاتگرایی این دولت در حوزههای دورتر سیاست خارجی و جسارتورزی در حوزههای نزدیک سیاست خارجی) ادامه یک تجربه تاریخی است که از ذات دولت در پاکستان برمیخیزد و یا به عبارتی، ناشی از اساسی بودن شرایط آغازین تأسیس دولت در پاکستان است. از اینرو، نفع سیاست خارجی ایران در برابر پاکستان آن است که خود را هر چه بیشتر درگیر حوزههای نزدیک سیاست خارجی پاکستان بسازد و در این بخش نیز، بیشتر به آن قسمتها از حوزه نزدیک سیاست خارجی پاکستان که به ایران نزدیکتر است، بپردازد. (مثلاً رفتارهای خود در برابر پاکستان را بیشتر براساس تحولات در حوزه روابط پاکستان و هند یا پاکستان و افغانستان متمرکز سازد تا بر حوزه روابط پاکستان و چین یا پاکستان و عربستان – یا امارات). جریانهایی که در آینده حکومت پاکستان نقش کلیدی خواهند داشت، عبارتنداز: نظامیان به رهبری مشرف، حزب مردم به رهبری بینظیر بوتو و حزب مسلم لیگ به رهبری نواز شریف به همراه دیگر نیروهای اسلامگرا. جمهوری اسلامی ایران تجربه همکاری با همه احزاب و گروههای فوق را دارد. هر کدام از آنها از نقاط قوت و ضعف خاص خود برخوردار میباشند. با توجه به پیشینه روابط خوب میان دو کشور و برخورداری از مرز مشترک حدود 900 کیلومتری و اهمیت امنیت مرزها، به نظر میرسد مناسب باشد ایران به نفع یا علیه هیچ کدام از احزاب و گروههای رقیب موضعگیری نکند تا همانند گذشته بتوان روابط دو کشور همسایه را تحکیم بخشید. آنچه مسلم است در نتیجه این تحولات قدرت در پاکستان تقسیم میشود و انتخابات پارلمانی در ماههای آینده شرایط سیاسی جدیدی را به وجود خواهد آورد. با توجه به تحولات جهانی و منطقهای، پاکستان نیز همانند ترکیه به سمت حکومتی سوق پیدا خواهد کرد که در آن از قدرت نظامیان کاسته خواهد شد.
|